تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,396 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,338 |
حوادث سال اوّل هجرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 128، مرداد 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام قسمت چهل و ششم حوادث سال اوّل هجرت- 5 حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی 5- تشریع اذان برای نماز از جمله حوادثی را که تاریخ وحدیث عموماً در حوادث سال اوّل هجرت ذکر کردهاند تشریع اذان است، ولی هر کدام بنحوی ذکر کردهاند، اهل سنت عموماً آنرا به خواب عبدالله بن زید و عمربن خطاب و یا افراد دیگری نسبت دادهاند، ولی در روایات شیعه و گفتار ائمه معصومین علیهم السلام این گفتار را اهانتی به دین الهی و شریعت اسلام دانسته و فرمودهند دین خدا و شرایع اسلام در نزد خدا بالاتر و عزیزتر از آن است که بوسیلۀ خواب- آن هم افراد معمولی و غیر پیمبران- تشریع شود. و اختلاف دیگری نیز که میان روایات شیعه و اهل سنت وجود دارد اختلاف در زمان تشریع آن است، زیرا همانگونه که گفته شد اهل سنت عموماً آنرا پس از هجرت و در حوادث سال اول ذکر کردهاند، ولی روایات شیعه آنرا به قبل از هجرت و جزء تعلیماتی ذکر کردهاند که در شب معراج جبرئیل به رسول خدا(ص) یاد داد.... و ما نخست روایات و سخنان اهل سنت را برای شما ذکر میکنیم و سپس روایات اهل بیت علیهم السلام را که در ردّ این نظریه آمده است از نظر شما میگذرانیم: در سیرۀ ابن هشام از ابن اسحاق روایت کرده که گوید: همینکه مسلمانان مکه بمدینه آمدند و پیمان دوستی میانۀ آنها و انصار برقرار شد تدریجاً وضع دین اسلام محکم شده و دستورات دینی مانند نماز و زکوة و روز فرض شد و حدود اسلامی مقرر گشت. هنگام نماز که میشد برای اجتماع مسلمانان وسیلهای در کار نبود و خود آنها سروقت که میشد در مسجد حاضر میشدند، تا اینکه رسول خدا (ص)به فکر افتاد اوقات نماز را مانند یهودیان بوسیلۀ بوق یا مانند نصاری بوسیلۀ ناقوس باطلاع مسلمانان برساند لکن بوق را (بخاطر تشبه بیهود یا بسایر جهات) نپسندید و در صدد بود که همان ناقوس را تهیه کنند. در این خلاص شبی عبدالله بن زید بن ثعلبة- که از قبیله بلحارث بن خزرج بود- مردی سبزپوش را در خواب دید که ناقوسی بر دوش دارد باو گفت: ای مرد این ناقوس را میفروشی؟ آن مرد گفت: برای چه میخواهی؟ عبدالله گفت: میخواهم بوسیلۀ آن مردم را بنماز دعوت کنم! آن مرد گفت: من چیز بهترین بتو یاد میدهم، عبدالله گفت: آن چیست؟ مرد مزبور فصول اذان را باو تعلیم کرد. عبدالله از خواب بیدار شد و روز بعد بنزد رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شده خواب خود را برای آن حضرت نقل کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این خواب تو حق بوده (و جزء رؤیای صادقه است) هم اکنون برخیز و آنرا ببلال که صدای نافذترین دارد تعلیم کن تا هنگام نماز آنرا بگوید. بلال که اذان را گفت عمربن خطاب بنزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و خوابی را که دیده بود و نظیر خواب عبدالله بن زید بود برای آنحضرت نقل کرد، پیامبر اکرم خدا را شکر کرده و بدین ترتیب اذان مقرر شد. و در حدیث دیگری است که هنگامی که عمر به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد تا خواب خود را بیان کند شنید که بلال اذان میگوید و چون به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد حضرت بدو فرمودک پیش از آنکه تو بیائی در اینباره وحی بمن رسید.[1] ابن کثیر پس از نقل روایت ابن اسحاق گوید: این حدیث را ابوداود و ترمذی و ابن ماجة و ابن خزیمة از طریقهائی از ابن اسحاق روایت کردهاند. و در طبقات ابن سعد نیز از عبدالله بن زید در ضمن چند حدیث از عروة بن زبیر و سعید بن مسیب و عبدالرحمن بن ابی لیلی و عبدالله بن عمر بهمین مضمون روایاتی نقل کرده و در آنها ذکر اقامه نماز هم شده که در همان خواب به عبدالله بن زید تعلیم شد... [2]چناچه این مطلب از ابی داود هم نقل شده.[3] و بدنبال آن بحث شده که آیا فصول اقامه مانند اذان دوتا دوتا است یا هر کدام یکی است که عموماً گفتهاند فصول اقامه یکی یکی است و عمل امروز اهل سنت هم در مکّه و مدینه همین گونه است. و همانگونه که ملاحظه میکنید نخستین اشکال در این روایات اختلاف آنها است که در روایت نخست آمده بود که رسول خدا(ص) بدنبال همان خواب دستور داد که بلال بر طبق خواب عبدالله بن زید اذان بگوید، و در حدیث دوم همینکه عمر آمد و خواب را گفت رسول خدا(ص) فرمود: «قد سبقک الوحی». پیش از تو وحی در اینباره نازل شده بود... که از آن معلوم میشود که اذان از طریق وحی الهی تعلیم شده... و ربطی به خواب آنها نداشته است. و در روایتی که ابن ماجة از سالم از پدرش نقل کرده اینگونه است که رسول خدا در اینباره با اصحاب خود مشورت کرد، و آنها شیپور را پیشنهاد کردند، آنحضرت بخاطر شباهت با یهود نپذیرفت، ناقوس را پیشنهاد کردند بخاطر شباهت به نصاری نپذیرفت، تا اینکه عبدالله بن زید و عمربن خطاب خواب مزبور را دیدند.[4] و گذشته از اینکه در ذیل حدیث در- همان کتاب- سند آنرا تضعیف کردهاند حدیث مزبور این اشکال را دارد که رسول خدا در کار دینی و تشریع یکی از دستورات الهی مشورت و استشاره کرده که این نیز معنی ندارد و رسول خدا(ص) دستورات دینی را از طریق وحی الهی فرا میگیرد نه از طرق مشورت و مسئله مشورت و دستوری که در اینباره در آیه «وشاورهم فی الامر» به رسول خدا داده شده- چنانچه زمخشری و فخر رازی- و دیگران در تفسیر آن گفتهاند مخصوص به امر جنگ بوده، و الف و لام در «الامر» الف و لام عهد است... مانند جنگ بدر و احد و خندق.[5] خواب تدریجاً تبدیل به بیداری میشود تا اینجا روایاتی که شنیدید همه مربوط به خواب بود یعنی خواب عبدالله بن زید و عمربن خطاب، ولی در روایت ابن ماجه هست که وقتی عبدالله بن زید نزد رسول خدا(ص) آمد گفت: «یا رسول الله انّی لبین نائم و یقظان إذ أتانی آت فأرانی الاذان...».[6] - من میان خواب و بیداری بودم که کسی آمد و اذان را بمن نشان داد... - و در روایت دیگری که در سیره حلبیه است گوید: «و لولا أن یقول النّاس (ای یستبعد الناس) ذلک لقلت انّی کنت یقظان غیر نائم....»[7]. - و اگر مردم چیزی نمیگفتند یعنی بعید نمیشمردند میگفتم: من در بیداری بودم و خواب نبودم... که در اینجا به جاعلان این حدیث و طرّاحان این برنامه باید گفت: شما دانسته و یا ندانسته پیغمبر جدیدی را معرفی کردهاید که در خواب و بلکه بین خواب و بیداری و بلکه در بیداری یکی از بزرگترین احکام الهی بدو وحی شده... ولی به رسول خدا(ص) که مدتها انتظار چنین چیزی را میکشید، وحی نشد با اینکه بقول شما سخت در اندوه فرو رفته بود... و هر روز در صدد چارهای برای رفع این مشکل بر میآمد، تا آنجا که بالاخره دستور داد شیپوری و یا ناقوسی بسازند...! و بهرکس میرسید از او در اینباره چارهجوئی و نظرخواهی میکرد... و... و اما از نظر روایات ما در روایات ما که در اصول کافی و من لایحضره الفقیه و جاهای دیگر وارد شده، تعلیم اذان و اقامه به رسول خدا(ص) را از طریق وحی، بوسیله جبرئیل فرشته وحی ذکر کردهاند که در چند حدیث تعلیم آنرا در شب معراج و در بیت المعمور ذکر کردهاند و در حدیث دیگری که در من لایحضره الفقیه آمده اینگونه است که جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد در حالی که سر آنحضرت در دامان علی (ع)بود و اذان را به آنحضرت تعلیم کرد و علی (ع)شنید و بدستور رسول خدا(ص) آنرا به بلال تعلیم فرمود.[8] و در حدیث علل الشرایع صدوق آمده که وقتی جمعی از اصحاب امام صادق (ع)نزد آنحضرت گرد آمده بودند و امام (ع)از آنها پرسید: این ناصبیان درباره اذان و نماز چه میگویند؟ و یکی از آنها پاسخ داد: اینها میگویند: ابیّ بن کعب آنرا در خواب دید؟ امام (ع)فرمود: «کذبوا والله انّ دین الله تبارک و تعالی أعزّمن أن یری فی النوم...»[9] - بخدا دروغ گفتند زیرا که دین خدای تبارک و تعالی عزیزتر است از آنکه در خواب دیده شود... و در روایتی که از دعائم الاسلام نقل شده: «هنگامی که از امام حسین (ع)درباره این گفتار مردم که میگویند اذان در خواب به عبداله بن زید تعلیم شد و او بنزد رسول خدا(ص) آمد و خواب خود را نقل کرد، رسول خدا دستور داد بر طبق خواب او اذان بگویند... سئوال شد؟» حضرت غضبناک شد و فرمود: «الوحی ینزل علی نبیّکم و تزعمون انّه اخذ الاذان عن عبدالله بن زید؟ و الاذان وجه دینکم...؟». - وحی بر پیامبر شما نازل میشود با اینحال اینان پنداشتهاند که رسول خدا اذان را از عبدالله بن زید گرفته؟ با اینکه اذان چهره (و شعار) دین و آئین شما است؟... و بدنبال آن داستان نزول جبرئیل و تعلیم آنرا بر رسول خدا(ص) ذکر فرموده است.[10] و مرحوم مجلسی(ره) گفته: اصحاب ما اتفاق دارند بر اینکه اذان و اقامه بوسیلۀ وحی الهی تشریع شد، ولی عامّه اجماع کردهاند که آنرا در خواب به عبدالله بن زید تعلیم کردند...[11]. سخن برخی از دانشمندان شیعه و سنی در جمع این روایات برخی از علمای اهل سنت که متوجّه اشکال یا اشکالات روایات اهل سنت شدهاند برای رفع این اشکالات گفتهاند: و اما حکمت اینکه تشریع اذان بوسیله خواب مردی از مسلمانان انجام شد در صورتیکه پیش از آن در معراج بدانحضرت وحی شده بود برای این بود که خدای متعال میخواست در ظاهر اذان بزبان شخص دیگری غیر از رسول خدا(ص) به مردم تعلیم شود تا مبادا منافنقین و دشمنان اسلام خیال کنند پیغمبر اسلام از پیش خود چنین کاری کرده و نام خود را در اذان داخل نموده است، و العیاذبالله روی حب شهرت دستور داده آنرا در بالای منارهها با صدای بلند بگویند، و خدای متعال خواست بدینوسیله رفع همه گونه تهمتی از آنحضرت بشود. و این گفتاری است که از سهیلی مالقی نقل شده (الروض الانف ج 2 ص 285)
و مرحوم شعرانی (در حاشیۀ خود بر کتاب وافی چاپ قدیم) پس از نقل از این مطلب از سهیلی آنرا وجه خوبی و تفطّن عجیبی دانسته، و تایید کرده است. ولی معنای این جمع این است که روایات عامّه را بپذیریم، در صورتی که لسان روایات ما که از امام حسین و امام صادق علیهما السلام نقل کردیم تکذیب این مطلب و ردّ بر آنها بود، و تعبیراتی چون «کذبوا والله» و امثال آن در آنها آمده بود... گذشته از اینکه اگر این مطلب را بپذیریم اشکال دیگری لازم آید و آن اینکه چرا در جاهای دیگری از قرآن مانند آیه صلوات بر رسول خدا و آیاتی که از آنحضرت مدح و ستایش شده ماند آیه «انک لعلی خلق عظیم» و امثال آن و دعاهای بسیاری که نام آنحضرت با عظمت یاد شده و شهادت به نبوّت داده شده این کار انجام نشد و تنها در اینجا چنین کاری انجام شد؟....
و در مورد «الصلاة خیر من النوم» چنانچه میدانید اهل سنت در اذان صبح بعد از «وحیّ علی الفلاح» دوباره هم میگوند: «الصلاة خیر من النوم»- نماز بهتر از خواب است... و در تشریع این جمله هم روایات گوناگونی رسیده که از آنجمله روایتی است که ابن کثیر و دیگران از زهری روایت کردهاند که این جمله را بلال در اذان زیاد کرد و رسول خدا(ص) نیز آنرا برقرار ساخت[12]. و در حدیثی که در مسند احمد بن حنبل از سعید بن مسیب نقل شده آمده است که پس از آنکه اذان را به بلال تعلیم کردند او در اوقات نماز اذان میگفت و سپس میآمد و رسول خدا را خبر میکرد که به نماز برود تا اینکه روزی هنگام صبح آمد که رسول خدا را برای نماز بخواند بدو گفتند که رسول خدا خواب است. بلال با صدای بلند گفت: «الصلاة خیر من النوم». سعیدبن مسیب گفته از آن پس این جمله در اذان نماز صبح داخل شد...[13]. و از برخی روایات هم استفاده میشود که عمربن خطاب آنرا داخل اذان صبح کرد بجای «حیّ علی خیر العمل» و در زمان رسول خدا و ابوبکر این جمله در اذان نبوده... بشرحی که در ذیل خواهید خواند...[14]. و در برخی از روایات نیز آمده که «الصلاة خیر من النوم» از بدعتهای بنی امیه است، و جزء اذان نیست...[15].
حذف «حیّ علی خیر العمل» از اذان در روایات زیادی که از ائمه علیهم السلام و از طریق اهل سنت نیز بطور متواتر وارد شده جمله «حیّ علی خیر العمل» در اذانی که به رسول خدا(ص) تعلیم شده وجود داشته که بعداً بدستور عمربن خطاب با دیگری آنرا از اذان حذف کردند.[16] و قوشچی و دیگران از عمربن خطاب نقل کردهاند که برای مردم خطبه خواند و گفت: «ایّها النّاس ثلاث کنّ علی عهد رسول الله و انا انهی عنهنّ واحرّمهنّ واعاقب علیهنّ و هی متعة النساء ومتعة الحجّ، وحیّ علی خیر العمل».[17] - ای مردم سه چیز بود که در زمان رسول خدا حلال بود و من از آنها نهی کرده و آنها را حرام نمودم و بر آنها عقاب و تنبیه میکنم: متعه زنان و متعه حجّ و حی علی خیرالعمل... و قوشچی پس از نقل این گفتار در صدد توجیه و عذرخواهی از گفتار عمر برآمده و گفته است: مخالفت مجتهدی با مجتهدی در مسائل اجتهادیه بدعت نیست...! یعنی رسول خدا اجتهادی کرد و عمر هم اجتهادی...! که ما قضاوت دربارۀ این گفتار را بعهده خواننده میگذاریم و میگذریم...! و از ایضاح ابن شاذان نقل شده که گفته است: از ابویوسف قاضی و دیگران و ابوحنیفه نقل شده که در زمان رسول خدا و زمان ابوبکر و اوائل زمان عمر جمله «حیّ علی خیر العمل» بود ولی عمر آنرا از اذان حذف کرد، و گفت: من ترس آنرا دارم که مردم آنرا معیار قرار داده و جهاد را ترک کنند و از اینرو آنرا از اذان بردارید...[18]. و در روایات ما هم بهمین گونه از عمر نقل شده[19] که پاسخ آنرا نیز مرحوم مجلسی داده است هر که خواهد به بحارالانوار (ج 81- ط جدید بیروت- ص 140) مراجعه کند... ادامه دارد
[1]. ترجمه سیره ابن هشام، ج 1، ص 339-341. [2]. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 246-248. [3] . سیره ابن کثیر، ج 2، ص 335. [4] . سنن ابن ماجه، ج1، ص 233. [5] . تفسیر کشاف، ج 1، ص 247-358، تفسیر کبیر فخر رازی، ج 9، ص 67. [6] . سنن ابن داود، ج 1، ص 116، ط مصر حلبی. [7] . سیرة الحلبیة، ج 2، ص 101، مصطفی محمد مصر. [8]. وافی فیض، ط جدید، ج 4، ص 57 و 557 و 558، بحارالانوار، ج 81، ص 103 به بعد. [9] . علل الشرایع، ط می فرماید، ج 2، . [10] بحارالانوار، ج 81، ص 1567 و 121. [11] بحارالانوار، ج 81، ص 1567 و 121. [12] . سیرة النبویه،ج 2، ص 336. [13] . مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 43. [14] . الصحیح من السیره، ج 3، ص 92، و بحارالانوار، ج 81، ط بیروت، ص 140 و 156. [15] . بحارالانوار، ج 81، ص 172. [16] . برای اطلاع از این روایات به جلد سوّم الصحیح من السیره، ص 88 به بعد و سیرة المصطفی هاشم معروف، ص 274 مراجعه شود. [17] . منقول از شرح تجرید قوشچی مبحث امامت، ص 484. [18] . نقل از ایضاح ابن شاذان، ص 201- 202. [19] . بحارالانوار، ج 81، ص 40 و 156. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 160 |