
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,231 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,539 |
شهادت در غربت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 129، شهریور 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
به مناسبت آخر ماه صفر، شهادت امام رضا (ع) شهادت در غربت امام رضا (ع)در روز 11 ذی قعده سال 153، پس از وفات جدّ اطهرش امام صادق (ع)به پنج سال در مدینه منوره به دنیا آمد و در آخر ماه صفر از سال 203 هجری قمری در قریه «سناباد» در طول توسط مأمون پلید، مسموم گشته و به شهادت رسید. امام هشتم (ع)، بیست و نه سال و چند ماه، همراه با پدر زیست و پس از شهادت پدر بیست سال امامت کرد. القاب مبارکش: الرضا، الصابر، الرَّضی، الوفی، الصّدیق، نورالهدی و الفاضل است. عبادت امام رضا (ع) شخصی به نام ابراهیم بن عباس که در زمان حضرت میزیست، درباره عبادتش چنین میگوید: «وکان کلامه کله وجوابه وتمثله انتزاعات من القرآن، وکان یختمه فی کل ثلاث و یقول: لو أردت أن أختمه فی أقرب من ثلاثة لختمت، ولکنی مامررت بآیة قطُّ الّا فکرت فیها وفی أی شیء ائزلت وفی أی وقت، فلذلک صرت أختم فی کل ثلاثة أیام». سخن حضرت و پاسخش به سئوالات و تمثلش، برگرفته از قرآن بود. او هر سه روز یکبار قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر میخواستم، زودتر از سه روز ختم میکردم ولی به هیچ آیهای نگذشتم جز اینکه در آن اندیشیدم و در مورد نزولش و در چه زمانی نازل شده است و لذا هر سه روز یک بار قرآن را ختم کرد. رجاء بن ابی الضحاک به دستور مأمون، رفته بود که امام را از مدینه به مرو بیاورد. او که در این سفر همراه امام بود و نگهبانی حضرت را به عهده داشت، سخنان زیادی درباره حضرت و رفتار و کردارش نقل کرده، از جمله میگوید: «فوالله ما رأیت رجلاً کان أتقی لله منه، ولا اکثر ذکراً له فی جمیع أوقاته منه ولاأشدّ خوفاً لله عزّوجلّ...». به خدا قسم نیافتم مردی را که نسبت به خداوند از وی باتقواتر باشد و از او بیشتر به یاد خدا در تمام اوقات زندگی باشد و خوفش نسبت به خداوند از او بیشتر باشد. بمناسبت آخر ماه صفر، شهادت امام رضا (ع) شهادت در غربت امام رضا (ع)در روز 11 ذی قعده سال 153، پس از وفات جدّ اطهرش امام صادق (ع)به پنج سال در مدینه منوره به دنیا آمد و در آخر ماه صفر از سال 203 هجری قمری در قریه «سناباد»، در طوس توسط مأمون پلید، مسموم گشته و به شهادت رسید. امام هشتم (ع)، بیست و نه سال و چند ماه، همراه با پدر زیست و پس از شهادت پدر بیست سال امامت کرد. القاب مبارکش: الرضا، الصابر، الرَّضی، الوفی، الصّدیق، نورالهدی و الفاضل است. عبادت امام رضا (ع) شخصی به نام ابراهیم بن عباس که در زمان حضرت میزیسته، درباره عبادتش چنین میگوید: «وکان کلام کله وجوابه وتمثله انتزاعات من القرآن، وکان یختمه فی کل ثلاث و یقول: لو أردت أن أختمه فی أقرب من ثلاثة لختمت، ولکنی مامررت بآیة قطُّ الّا فکرت فیها وفی أی شیء أئزلت وفی أی وقت، فلذلک صرت أختم فی کل ثلاثة أیام.» سخن حضرت و پاسخش به سئوالات و تمثلش، برگرفته از قرآن بود. او هر سه روز یکبار قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر میخواستم، زودتر از سه روز ختم میکردم ولی به هیچ آیهای نگذشتم جز اینکه در آن اندیشیدم و در مورد نزولش و در چه زمانی نازل شده است و لذا هر سه روز یک بار قرآن را ختم کردم. رجاءبن ابی الضحاک به دستور مأمون، رفته بود که امام را از مدینه به مرور بیاورد. او که در این سفر همراه امام بود و نگهبانی حضرت را به عهده داشت، سخنان زیادی درباره حضرت و رفتار و کردارش نقل کرده، از جمله میگوید: «فوالله ما رأیت رجلاً کان أتقی لله منه، ولا اکثر ذکراً له فی جمیع أوقاته منه ولاأشدّ خوفاً لله عزّوجلّ...». به خدا قسم نیافتم مردی را که نسبت به خداوند از وی باتقواتر باشد و از او بیشتر به یاد خدا در تمام اوقات زندگی باشد و خوفش نسبت به خداوند از او بیشتر باشد. او هرگاه نماز صبح را بجای میآورد، پس از سلام، مشغول تعقیب میشد و ذکر خدا میگفت و صلوات بر پیامبر و آلش میفرستاد تا وقتی که آفتاب طلوع کند، سپس سجدهای طولانی میکرد. پس از آن با مردم سخن میگفت و موعظهشان میکرد تا نزدیک زوال شود. آنگاه وضویش را تجدید میکرد و به مصلاّیش باز میگشت و پس از نافله نماز ظهر و تمام شدن نماز ظهر، سجده شکر میکرد و صد بار «شکراً لله» میگفت. سپس برمیخاست نافله نماز عصر را بجای میآورد و نماز عصر را میخواند و پس از نماز، بسیار خدای را تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل مینمود... دو سوّم از شب که میگذشت، برای نماز شب برمیخاست و بسیار استغفار میکرد، سپس وضو میگرفت و هشت رکعت نماز شب بجای میآورد که در دو رکعت اوّل پس از حمد، سی بار قل هو الله احد میخواند. سپس چهار رکعت نماز جناب جعفر بن ابیطالب(ع) را بجا میآورد و آن را جزء نماز شب انجام میداد. سپس دو رکعت نماز میخواند، در رکعت اوّل پس از حمد، سوره ملک و در رکعت دوّم، پس از حمد، سوره هل أتی میخواند و نماز وتر را با دعاهائی طولانی به پایان میرساند و پس از نماز وتر به تعقیب مشغول میشد تا نزدیک فجر که دو رکعت نماز نافله فجر را بجای میآورد، در رکعت اوّل، پس از حمند، سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت دوّم، پس از حمد سوره قل هو الله را میخواند... امام هشتم در تمام نمازهای واجب، در رکعت اوّل، پس از حمد، سوره انّا انزلنا و در رکعت دوّم، پس از حمد، سوره قل هو الله میخواند جز در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه که، سوره جمعه در رکعت اوّل و سوره منافقون، در رکعت دوّم تلاوت میکرد. و در شب جمعه، در رکعت اوّل، پس از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوّم، پس از حمد، سوره «اعلی» را میخواند. و در نماز ظهر روزهای دوشنبه و پنجشنبه، در رکعت اوّل، هل أتی و در رکعت دوّم غاشیه را میخواند... امام در قنون تمام نمازهایش میفرمود: «ربّ اغفروارحم و تجاوز عمّا تعلم، اندک انت الأعزالأجل الأکرم»... امام (ع)، همواره دعایش را با صلوات آغاز میکرد و در هر حال حتّی در نماز، بسیار صلوات میفرستاد، و شبها بسیار قرآن میخواند و هرگاه به آیهای میرسید که در آن ذکر بهشت یا جهنم شده است، میگریست و از خداوند بهشت را درخواست میکرد و از جهنم به او پناه میبرد... راوی گوید: وقتی او را بر مأمون وارد کردم، در پنهانی از وضعیّت و رفتار حضرت پرسید، آنچه را در شب و روز حضرت دیده بودم، برای او تعریف کردم. به من گفت: ای ابن ابی ضحاک! این بهترین، دانشمندترین و پارساترین مردم روی زمین است ولی تو آنچه را دیدهای به کسی نگو تا فضلش بر مردم ظاهر نشود مگر آنچه را که من صلاح میدانم و از زبانم گفته میشود!!! رفتار با مأمون، و معرّفی خود ابوالصلت هروی گوید: مأمون به علی بن موسی الرضا (ع)عرض کرد: یا ابن رسول الله! فضل و علم و زهد و پارسائی و عبادتت بر من پوشیده نیست و من تو را سزاوارتر به خلافت از خود مییابم. اما رضا (ع)(که از مکر و حیله مأمون و نقشههای پلیدش، کاملاً آگاه بود) فرمود: «بالعبودیة لله عزّوجلّ أفتخر وبالزهد فی الدنیا أرجو النجاة من شرّ الدنیا،
وبالورع عن المحارم، أرجوالفوز بالمغانم، وبالتواضع فی الدنیا، أرجو الرفعة عند
الله عزّوجلّ» مأمون گفت: من جداً میخواهم از خلافت کنارهگیری کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت نمایم. حضرت فرمود: اگر خلافت از آنِ تو است و خدا آن را برای تو قرار داده، جایز و روا نیست، لباسی را که خداوند به تو پوشانده، درآوری و به دیگری بسپاری و اگر خلافت مالِ تو نیست و تو حقی در آن نداری، باز هم تو نمیتوانی چیزی که مال تو نیست، به من ببخشی. مأمون که در برابر پاسخ قاطع و دندان شکن حضرت قرار گرفته بود، و راه چارهای نداشت، گفت: ای فرزند رسول خدا! باید این امر را بپذیری!!! حضرت فرمود: هرگز این کار را به دست خود انجام نمیدهم. مأمون بسیار کوشید ولی هر بار با جواب قاطع امام روبرو میشد و پس از نومیدی از آن، به حضرت عرض کرد: پس اگر خلافت را نمیپذیری و دوست نداری با تو بیعت کنم، باید ولی عهد من باشی که پس از من، خلافت به تو برسد!! امام رضا (ع)فرمود: به خدا قسم، پدرم، از پدرانش از امیرالمؤمنین، و آن حضرت از رسول خدا (ص) روایت کرده که من پیش از تو بوسیله زهر، مظلومانه، کشته میشودم و از دنیا میروم. فرشتگان آسمان و فرشتگان زمین بر من میگریند و در زمین غربت، در کنار هارون الرشید، به خاک سپرده میشوم. مأمون گریست، پس گفت: ای فرزند رسول خدا! چه کسی تو را میکشد یا میتواند به تو کوچکترین اسائه ادبی کند، در حالی که من زندهام!!! حضرت فرمود: اگر بخواهم، میتوانم بگویم چه کسی مرا بقتل میرساند. مأمون گفت: تو با این سخن میخواهی از زیربار ولایتهدی دربروی، تا اینکه مردم بگویند که تو در دنیا زهد میوزی!! حضرت فرمود: به خدا قسم از روزی که خدای عزّوجل مرا آفریده، دروغ نگفتهام و من در دنیا، به خاطر دنیا، زهد نمیکنم (یعنی به خاطر خدا از دنیا چشمپوشی مینمایم) و من به خوبی میدانم تو چه غرضی داری. و سرانجام مأمون با عصبانیت به حضرت عرض کرد: به خدا قسم اگر ولایتهدی را نپذیری تو را بر آن مجبور سازم و اگر قبول نکردی، گردنت را میزنم. حضرت ولایتهدی را ناچار پذیرفت ولی بهرحال، مأمون نتوانست نقشههای خائنانهاش را برای کوبیدن شخصیت حضرت رضا (ع)، عملی کند و روز به روز رسوائیش بیشتر شد، لذا چاره را تنها در آن دید که از حضرت، به هر نحو شده، خلاص شود و همانگونه که امام پیش بینی کرده بود، در غربت، بدست مامون، مسموم شد و به شهادت رسید، و مامون با این عمل، بزرگترین جنایت تاریخ را مرتکب شد، تا شاید چند روزی به اهواء و شهوات نفسیش برسد که بحمدالله تمام آرزوهایش به گور برده شد و جز نام ننگ از او چیزی باقی نمانده است ولی امام (ع)، از آن غربت، بیرون آمد و اکنون شیفتگان و محبّان و شیعیانشان، از سراسر جهان به زیارت مرقد مطهرش میرسند و بارگاهش را چون کعبه، در بغل گرفتهاند لحظهای از شور جمعیت کاسته نمیشود و شبانه روز ضریح مقدّس امام هشتم (ع)چون درّی درخشان میتابد و عاشقانش، این نگین مطهر، را همچنان دربر گرفتهاند و لحظهای آن را رها نمیکنند. و نیازمندان و حاجتخواهان، پیوسته دست نیاز به سویش بلند کرده، از او میخواهند، حاجتهایشان برآورده شود. و استغفار کنندگان و توبه کنندگان، با بلند کردن دستهای دعا و مناجات، در کنار آن حضرت، او را شفیع خود قرار داده، از خدای آن حضرت طلب مغفرت و آمرزش میکند و امید استجابت دارند، چه اینکه او را باب الحوائج میدانند و یقین دارند که شفاعت او هرگز در درگاه ذی الجلال نکول نمیشود و حوالهاش باز نمیگردد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 63 |