تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,442 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
بیانات مهم حضرت آیة الله خامنهای پیرامون ضرروت شناخت دشمن اصلی و وظایف مسلمین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 129، شهریور 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بیانات مهم حضرت آیة الله خامنهای پیرامون ضرروت شناخت دشمن اصلی و وظایف مسلمین بسم الله الرحمن الرحیم به آقایان محترم و علماء، روحانیون و خطباء محترم حاضر در جلسه خوشامد عرض میکنیم و این فرصت را برای طرح مسائلی که امروز به سرنوشت اسلام و انقلاب مربوط است، مغتنم میشمارم. در قضیه حرکت عاشورا نکات بسیار زیادی هست که اگر دنیای اسلام و متفکرین جهان اسلام، این حادثه را از ابعاد مختلف بررسی بکنند و شرائط مختلف و مقدمات و مؤخرات آن و آنچه که این حادثه را احاطه کرده است را مورد دقت قرار بدهند، میتوانند راههای زندگی اسلامی و تکالیف نسلهای مسلمان را در تمام زمانها معین کنند. یکی از این درسها، این نکته مهم است که حسین بن علی((ع)) در یک فصل بسیار حساس تاریخ اسلام، وظیفه اصلی را از وظائف گوناگون که دارای مراتب مختلف اهمیّت بودند، تشخصی داد و آنرا به انجام رساند و در شناخت آنچه وظیفه اصلی یعنی اینکه آحاد ملّت و راهنمایان و برجستگان دنیای اسلام در برههای از زمان، وظیفه اصلی را اشتباه بفهمند یعنی ندانند چه وظیفهای اصلی است و باید به آن پرداخت و حتّی اگر لازم شد باید کارهای دیگر را فدای آن کرد و چه وظیفهای فرعی و در درجه دوم است. باید به هر کاری به اندازه خودش اهمیّت داد و برای آن تلاش کرد. در همان زمان که حضرت اباعبدالله((ع)) حرکت کرد، کسانی بودند که اگر به آنها گفته میشد که قیام کنیم یا نه، و آنها میدانستند که اینکار بدنبال خود مشکلات و دردسرهایی دارد به شما پاسخ منفی میدادند و سراغ تکالیف درجه دو میرفتند کما اینکه دیدیم عدهای هم همین کار را کردند. در میان کسانی که حرکت نکردند و با امام حسین(ع) نیامدند آدمهای مؤمن و متعهد هم وجود داشت. اینجور نبود که همه آنها اهل دنیا باشند. در میان سران و برگزیدگان آنروز دنیای اسلام، انسانهای مؤمن و کسانی که میخواستند بر طبق وظیفه عمل کنند هم بودند، لکن تکلیف اصلی را نمیفهمیدند، وضعیت زمان را تشخیص نمیدادند، دشمن اصلی را نمیشناختند و کار اصلی و محوری را با کارهای درجه دو و سه اشتباه میکردند و این همواره یکی از ابتلائات بزرگ دنیای اسلام بوده و ما هم ممکن است امروز به آن دچار شویم. ممکن است ما هم آنچه را که مهمتر است با چیزهای کم اهمیّتتر اشتباه بکنیم. باید آن وظیفه اساسی را که قوام و حیات جامعه بسته به آنست پیدا کرد. یک روز در همین کشور ما مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی و ضد دستگاه کفر طاغوت مطرح بود. بعضیها این تکلیف اصلی را تشخیص نمیدادند و به کارهای چسبیده بودند. این افراد که احیاناً تدریس یا تألیفی هم داشتند یا اداره یک حوزه کوچک تبلیغی و هدایت دینی جمع محدودی از مردم بر عهده آنها بود، فکر میکردند که اگر به مبارزه بپردازند این کارها معطل خواهد ماند! اینها مبارزه به آن عظمت و اهمیّت را ترک میکردند برای اینکه از این کارها باز نمانند! این یعنی اشتباه در شناختن آنچه که لازم، مهم و اهم است. حسین بن علی((ع)) در بیانات خود به همه فهماند که در چنان شرائطی، واجبترین کارها برای دنیای اسلام، مبارزه با اصل قدرت طاغوتی و اقدام برای نجات انسانها از سلطه شیطانی و اهریمنی آنست. بدیهی است که وقتی حسین بن علی((ع)) برای حادثهای مثل حادثه عاشورا به سمت عراق حرکت کند، از بودن در مدینه و در میان مردم خود، تبلیغ احکام الهی، بیان معارف اهل بیت و پروش و تربیت مسلمانان باز میماند، نمیتواند نماز را به مردم تعلیم بدهد و احادیث پیغمبر(ص) را به مردم بگوید. طبعاً حوزه درس و بیان معارف او تعطیل میشد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرائی که در مدینه بودند، باز میماند. اینها همه وظایفی بود که آن حضرت قبل از حرکت به سمت عراق انجام میداد ولی همه این وظائف را فدای وظیفه مهمتر کرد. حتی آنطور که در زبان همه مبلغین و گویندگان هست، حج بیت الله را هم فدای تکلیف بالاتر کرد آنهم در آغاز آن و هنگامی که مردم برای حج میآیند. آن تکلیف چیست؟ همانطور که خود آن بزرگوار فرمود تکلیف مبارزه با دستگاهی است که منشاء فساد است. «ارید ان آمر بالمعروف و انهی اعن المنکر و اسیر بسیرة جدی» تکلیف اینست. یا آنچنان که در خطبه دیگری در بین راه فرمود: «ایها النّاس ان رسول الله(ص) قال من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناکثاً بعمدالله... فلن یغیر علیه بقول ولافعل کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله» تکلیف عبارتست از اغاره یا تغییر سلطان ظلم و جور و قدرتی که فساد میپراکند و انسانها را به سمت نابودی و فنای مادی و معنوی میکشاند. این فلسفه حرکت حسین بن علی((ع)) است که البته آنرا مصداق امر بمعروف و نهی از منکر هم دانستهاند و در باب تکلیف امر بمعروف و نهی از منکر باید به این نکات هم توجه بشود. حضرت ابا عبدالله((ع)) برای تکلیف اهم حرکت میکند و تکالیف دیگر را هر چند که مهم باشند فدای این تکلیف اهم میکند. او تشخیص میدهدا که امروز کار واجب چیست. در هر زمان یک حرکت برای جامعه اسلامی متعین است. در هر دوره یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید میکند که آنرا باید شناخت. اگر در شناخت دشمن و شناخت جهتی که اسلام و مسلمین از آن جهت خسارت میبینند و به آنها حمله میشود دچار اشتباه شویم، خسارتی پیدا خواهد شد که جبران ناپذیر است. اگر غفلت کنیم فرصتهای بزرگ از دست میرود. امروز، مکلفیم که همین هشیاری و توجه و دشمن شناسی و تکلیف شناسی را در حد اعلای ممکن برای جهان اسلام و ملت خودمان ایجاد کنیم. امروز با توجه به تشکیل حکومت اسلامی و برافراشته شدن پرچم اسلام (چیزی که در طول تاریخ اسلام بعد از صدر اول تا امروز سابقه نداشته است) چنین امکاناتی در اختیار مسلمانهاست و ما دیگر حق نداریم در شناخت دشمن غفلت بکنیم و در آگاهی نسبت به جهت تهاجم دچار اشتباه بشویم. از پیروزی انقلاب تا امروز همه تلاش امام عزیز (ره) و دیگر کسانی که در راه آن بزرگوار حرکت کردند (علی اختلاف مراتبهم) بر حسب امکان و توانایی و بینششان، این بوده است که معلوم بشود در دنیای امروز برای مسلمانهای دینا و جامعه اسلامی ایران و پایههای عدل و حق چه تهدید از همه بالاتر و چه دشمنی از همه خطرناکتر است. امروز هم مثل سالهای گذشته خصومتی اساسی، حمله بزرگ و خطر بنیان کن، از سوی سلطه جهانی و قدرتهای کافر و استکبار عالمی است. این بزرگترین خطری است که اسلام و مسلمین را تهدید میکند. درست است که ضعفهای درونی یک جامعه زمینه ساز حمله دشمن است، اما همین ضعفها را هم دشمن یا ابزارها و امکانات خود بر یک جامعه سالم تحمیل میکند. نباید دچار اشتباه بشویم. امروز جهت حرکت جامعه اسلامی باید همان جهت ضد استکباری و ضد سلطه جهانی (که متأسفانه امروز بر همه دنیای اسلام پنجه افکنده ست.) باشد. قدرتها با اسلام و بیداری مسلمین دشمن هستند. آنها با ایران اسلامی بخاطر اسلامی بودن دشمن هستند. همه تلاش آنها اینست که حرکت اسلامی در دنیا زنده نشود. البته در رأس این خصومت، دولت متجبّر و متجاوز آمریکاست و پشت سر او نیز قدرتهای کوچک و بزرگی هستند که یا نسبت به اسلام خصومت دیرینه و اصطکاک منافع دارند و یا از اسلام میترسند. دشمنی آنها با ایران اسلامی به این خاطر است که بیداری اسلامی از اینجا جوشید و امروز ملتهای مسلمان در همه جای دنیا، از این حرکت و انقلاب پیروز، امید میگیرند و گامهای خود را محکم میکند و به پیش میروند. اگر دشمنان بتوانند العیاذ بالله اسلام را در این نقطه شکست بدهند، بزرگترین پیروزی را در مقابل موج اسلام گرائی در سراسر عالم بدست آوردهاند. این حقیقتی است که امروز وجود دارد. نباید رد شناخت دشمن اشتباه کرد. نباید تصور کرد که دشمن از دشمنی با اسلام و مسلمین دست برداشته است. ببینید امروز دشمنان با مسلمانهای اروپا و کشور مسلمان کوچک در قلب اروپا یعنی کشور بوسنی و هرزگوین چه میکنند. هزاران انسان غیرنظامی در سختترین شرائط و بلایا در داخل خانه خودشان در معرض قتل و غارت هستند اگر نگوئیم کشورهای بزرگ، دشمنان و متجاوزین صرب را تشویق و کمک میکنند، حداقل اینست که نشستهاند و تماشا میکنند تا آنها که قویتر و مجهز به انواع سلاحها و ارتش منظم و برخوردار از انواع پشتیبانیها هستند، این مسلمانان را در آن منطقه به کلی از بین ببرند و نابود کنند. قصد آنها اینست میخواهند این جامعه مسلمان در قلب اروپا بصورت یک کشور مسلمان باقی نماند. من قبلاً هم عرض کردم که اگر جهان اسلام برای حمایت از این مسلمانهای مظلوم حرکتی نکند، در آینده هر مجموعه مسلمانی که در داخل اروپا بخواهد به شکل یک کشور، وجود داشته باشد. این خطر وجود دارد که در معرض همین طور فشارها قرار بگیرد. ما به شدت نسبت به سرنوشت مسلمانان بوسنی و هرگوین نگران هستیم. آنها مسلمان و برداران ما هستند آنها یک اقلیت مظلومی هستند در میان مجموعه عناصر مخالف با اسلام در کشورهای گوناگون، و در مقابل آنها هم یک جمعیت مسلح، متکی به یک ارتش نیرومند و سلاحهای پیشرفته و مدرن قرار دارد. این صربهاهمان کسانی هستند که طی سالهای متمادی از مرکز یوگسلاوی سابق، عراق را از لحاظ نظامی و غیرنظامی تجهیز میکردند. ما البته به وظائف خودمان در قبال این مسلمانها تا آنجا که توانستیم عمل کردیم. آنها بطور همه جانبه از طرف جمهوری اسلامی پشتیبانی شدهاند. ولی این کافی نیست باید مسلمانان سراسر جهان اسلام کمک بکنند. یکی از مظاهر دشمنی با اسلام همین است و بالاترین مظهرش هم فشار بر جمهوری اسلامی است همانطور که قرآن کریم بیان فرموده است: «ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم» که حقیقتاً این بیان از معجزات قرآن است تا جامعه مسلمانان از اسلام دست برندارند، دشمنان راضی نمیشوند. مقصود از دست برداشتن از اسلام اینست که روح اسلامی، احکام زنده اسلام و نیروی حیاتی اسلام در میان مسلمانها نباشد. البته اگر مسلمانها مرده و بیاطلاع از مبانی عالیه اسلام (هر چند عامل به ظواهر مختصری از آن) باشند، اینها خیلی کاری ندارند و دشمنی هم نمیکنند. اما این دیگر اسلام نیست. این دیگر آن اسلامی که پیغمبر آورده و قرآن فرموده: «کنتم خیر امة اخرجت للناس» نیست. اینکه یک عده مردم بنشینند و تنها تماشاگر حوادث عالم بلکه تماشاگر مسائل درون جامعه خودشان باشند، مطابق اسلام نیست. مسلمانهای بیدار، آگاه و مسلمانهایی که نیروی خودشان را برای بنای عالم به شکل صحیح بکار میگیرند و ازهیچ مانعی نمیترسند، شدیداً مبغوض استکبار جهانی هستند و ما این اِعمال بغض را در چند سال اخیر به شکلهای مختلف دیدیم و امروز هم شدیدترین آن را در زمینههای مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی مشاهده میکنیم. امروز علیه ما تهاجم نظامی نیست در طول هشت سال جنگ تحمیلی دشمن علناً در مقابل ما صف آرایی کرد، ظاهراً عراق در مقابل ما بود ولی پشت سر عراق، آمریکا، ناتو و همه مرتجعین بودند. این حقیقت را ما در تمام طول هشت سال جنگ بارها و بارها گفتیم ولی خیلیها حاضر نبودند باور کنند اما امروز همان کسانی که عراق را علیه ما تجهیز کردند به آن اعتراف میکنند. آن موقع جنگ نظامی بود و در حقیقت همه دنیای استکبار و کفرف با اسلام و جمهوری اسلامی مبارزه میکردند. امروز غیر از تهاجم نظامی، همه تهاجمهای دیگر با شدت کم سابقهای وجود دارد و جامعه اسلامی در مقابل این تهاجم باید زنده، هوشیار، آسیب ناپذیر، پرامید، آماده ضربه زدن و همچون یک موجود زنده باشد و مقاومت بکند. بنده چندی قبل مسئله امر بمعروف و نهی از منککر را مطرح کردم. این البته مسئله جدیدی نیست مسئله امر بمعروف، تکلیف همیشگی مسلمانهاست. جامعه اسلامی با امر به معروف و نهی از منکر زنده میماند. قوام حکومت اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر است. اگر این کار نشود آنوقت است که: «یسلطن الله علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم» قوام حکومت اسلامی و بقای حاکمیّت اخیار به این است که در جامعه امر به معروف و نهی از منکر نیست که ما برای اسقاط تکلیف دو کلمه بگوییم آن هم در مقابل منکراتی که معلوم نیست مهمترین منکرات باشند، وقتی همه آحاد یک جامعه را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میکنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است هم آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهی از منکر میکنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است همه آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهی از منکر باشند؟ آنوقت که همه در متن مسائل کشور به معنای واقعی حضور داشته باشند. همه باید به کارهای جامعه کار داشته باشند و اهتمام بورزند. همه باید آگاه باشند. همه باید معروف شناس و منکر شناس باشند. این به معنای نظارت، حضور و همکاری عمومی است، به معنی معرفت بالا در همه است امر به معروف به این معناست. والّا اگر ما امر به معروف را در یک دایره محدود آنهم به وسیله افراد معلوم زندانی بکنیم و دشمن هم در تبلیغات خودش سمپاشی کند که در ایران قرار است از این به بعد نسبت به زنهای بدحجاب اینجور عمل بشود، این صحیح نیست آیا معنای امر به معروف این است که این واجب به این عظمت را که قوام همه چیز به اوست، بیاورند در یک دایره محدود در خیابانهای تهران، آنهم نسبت به چند نفر زن که وضع حجابشان مثلاً درست نیست؟ این است معنای حضور نیروهای مؤمن در صحنههای گوناگون جامعه؟ خیر، قضیه بالاتر از این حرفهاست. تخلفها یک اندازه و یکجور نیست. تخلفها تنها تخلفهای فردی نیست. بالاترین تخلفها، تخلفها و جرائمی است که پایههای نظام را سست میکند. ناامید کردن مردم، مأیوس کردن دلهای امیدوار، کج نشان دادن راه راست، گمراه کردن انسانهای مؤمن و بااخلاص، سوء استفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامی، کمک کردن به دشمن، مخالفت کردن با احکام اسلامی و پیاده شدن مقررات اسلام، تلاش برای به فساد کشاندن نسل مؤمن، منکرهای مهم است. امروز دستهایی تلاش میکند تا فساد را به صورت نامحسوس (نه آنجور که شما در خیابان ببینید و بفهمید و مشاهده کنید) به شکلهای گروهکی و با هدایت دشمن در بین جوانها ترویج کنند. پسرها را به فساد و بیتفاوتی بکشانند، اینها منکرات است. منکرات، هم اخلاقی، هم سیاسی و هم اقتصادی است. همه جا هم جای نهی از منکر است. یک دانشجو هم میتواند در محیر درس و علم نهی از منکر کند. یک کارمند شریف هم در محیط کار خود میتواند نهی از منکر کند. یک کاسب مؤمن هم در محیط کار خود میتواند نهی از منکر کند. یک هنرمند هم با وسایل هنری خود میتواند نهی از منکر کند. روحانیون در محیطهای مختلف یکی از مهمترین عوامل نهی از منکر و امر به معروف هستند. نمیشود این واجب بزرگ الهی را در دایرههای کوچک محدود کرد. اینکار، کار همه است، اینجور نیست که مخصوص عده خاصی مثل نیروهای مسلح یا نیروهای دیگر باشد، کار همه است. البته هر کسی وظیفهای دارد. من در پیام تشکری که منتشر شد عرض کردم که: قشرهای مختلف باید جایگاه خود را در امر به معروف و نهی از منکر پیدا کنند. هر کسی جایگاهی دارد. اینکه کجا باید نهی از منکر بکنید و در مقابل کدام منکر میتوانید مقاومت بکنید و بایستید و کدام را میشناسید، مهم است. کار، کار مردمی است. البته علمای دین باید مردم را هدایت و راهنمایی کنند. کیفّیّت نهی از منکر را برای مردم بیان کنند و منکر را برای آنها شرح بدهند. همه باید خطرها را بشناسیم. نقاطی را که خطر از آنجاها جامعه اسلامی را تهدید میکن باید درست بشناسیم و عبرتهایی را که از قضایای صدر اسلام عرض کردیم، برای مردم و برای خودمان باز کنیم. و مهمترین وظیفهای که در صراط امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد این است که باید نیروهای مؤمن و حزب اللّهی و آمر به معروف و ناهی از منکر و آنهایی که انگیزه دارند باید در نظام اسلامی در صحنه باشند و همه جا باید حضور داشته باشند. حزب اللهی بودن به معنای آماده انجام تکلیف الهی بودن یک ارزش انقلابی است. در نظام اسلامی کسی که دارای روحیه حزب اللّهی است بر کسی که روحیه حزب اللّهی ندارد، ترجیح دارد. در نظام جمهوری اسلامی یک مدیر، استاد، صاحب منصب، فرمانده، هنرمند و نویسنده حزب اللهی بر دیگران برتری دارد. مبادا گمان بشود که حزب اللهی یعنی یک جوان پرسروصدا و پرهیاهویی که سواد و معلومات درستی هم ندارد، اینجور نیست. در میان متخصصین، برگزیدگان، مدیران، علما و اساتید ما انسانهای حزب اللهی زیادند. تصور غلطی از حزب اللهی در ذهنمان نداشته باشیم. در محیطهای مختلف حضور عناصنر حزب اللهی باید برجسته باشد و دستگاههای اجرائی اعم از دستگاههای قضایی و دستگاههای دولتی باید بطور عملی این ارزش را در مأموران و کارگزاران خود مورد توجه قرار بدهند. یک دستگاه اداری سالم کارائی بیشتری میتواند داشته باشد. چه وقت دستگاه اداری ما میتواند سالم باشد؟ وقتی که عناصنر مؤمن، خالص و به معنای حقیقی کلمه حزب اللهی در آن مؤثّر باشند. وقتی که مدیران، مسئولین و متخصصین خوب بر سر کار باشند. اینجور نباشد که ما همان بحثهای سالهای پیش را که دشمنان مطرح میکردند یعنی تفکیک بین عناصر مؤمن و متخصص، دوباره مطرح کنیم. (بنده یادم هست چه کسانی این بحثها را آن روزها تعقیب میکردند) اینکه آیا مؤمنین سرکار باشند یا متخصصین (کانه بین مؤمن و متخصص یک تضاد طبیعی وجود دارد) یک بحث انحرافی است عناصر مؤمن بحمدالله با گذشت 13 سال از انقلاب در همه سطوح فراوانند. در سطوح تصمیم گیری، در سطوح مدیریت بالای جامعه و در سطوح مسئولان نظامی از سپاه و ارتش و بسیج، عناصر مؤمن حضور دارند. آحاد مردم هم که معلوم است، مردم مؤمن و امتحان دادهای هستند. مردم ما، مردمی نیستند که حاضر باشند بین آنها و اسلام، دین، قرآن و اهل بیت فاصله بیفتد. ملت ما، اوّلین ملتی هستند که به اتکاء قرآن و با شعار اسلام و قرآن توانستند یک نظام سیاسی با آن عظمت و آمریکا و دنیای استکبار را شکست بدهند. (تکبیر حاضرین) از خدای متعال تقاضا میکنیم ما را در راههای دشوار جهاد فی سبیل الله در همه صحنهها هدایت کند و بتوانیم تکلیف و وظیفه را بشناسیم و بفهمیم و همان راه انبیاء و ائمه علیهم السلام و راه حسین بن علی((ع)) و راه انقلاب را بتوانیم انشاءالله با قوّت و قدرت ادامه دهیم و انشاءالله مردم مسلمان ما و ملتهای مسلمان دیگر آیندههای شیرینتر و روشنتری را در سایه اسلام شاهد باشند. «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» (7/5/1371)
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 71 |