تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,429 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,375 |
آرامش قلب با ذکر خدا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 129، شهریور 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن تفسیر سوره رعد آرامش قلب با ذکر خدا قسمت پنجاه و هفتم آیت الله جوادی آملی « tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä ûÈõuKôÜs?ur Oßgç/qè=è% Ìø.ÉÎ/ «!$# 3 wr& Ìò2ÉÎ/ «!$# ûÈõyJôÜs? Ü>qè=à)ø9$# * úïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á9$# 4n1qèÛ óOßgs9 ß`ó¡ãmur 5>$t«tB » (سوره رعد-آیات 28 و 29) آنان که ایمان آوردند و قلوبشان به یاد خدا اطمینان داشت؛ همانا قلبها به یاد خدا، اطمینان مییابد. آنان که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند، خوشا به حال آنها و مقام نیکوی آنها. اینان که قلبهایشن به ذکر خدا آرامش پیدا میکند، منیبین هستند که خداوند، هدایت پاداشی به آنها داده است. در اینجا میفرماید: «با یاد خدا، دلهای مؤمنین میآرمد. در سوره انفال آیه 2 میفرماید: « $yJ¯RÎ) cqãZÏB÷sßJø9$# tûïÏ%©!$# #sÎ) tÏ.è ª!$# ôMn=Å_ur öNåkæ5qè=è% » مؤمنین واقعی کسانی هستند که با یاد خدا، دلشان میهراسد و میطپد. طپش دل و طمأنینه دل آیا این طپش دل با طمأنینه دل فرق دارد؟ آنجا که سخن از طپش دل است، وقتی است که سخن از جهنم و عذاب خدا مطرح باشد؛ مؤمن کسی است که وقتی به یاد جهنم و عذاب خدا میافتد، دلش میطپد و هراس پیدا میکند ولی وقتی به یاد بهشت و نعمتهای جاویدان بهشتی و ثواب الهی میافتد، دلش آرامش و اطمینان پیدا میکن. پس آن طپش دل و این طمأنینه دل، برگشتش به خوف و رجاء است. این خلاصه بیانی است که در مجمع و امثال جمیع فرمودهاند. مقصود از ذکر خدا، در آیه کریمه، ظاهراً قرآن کریم است. و چون قرآن آیات عذاب و آیات رحمت دارد؛ پس وقتی که مؤمن به آیات عذاب میرسد، خوف به او دست میدهد و قلبش میلرزد ولی وقتی که به آیات رحمت و بهشت برخور میکند، قلبش آرامش مییابد. معصومین علیهم السلام، اینچنین قرآن را تلاوت میکردند: وقتی به آیه عذاب میرسیدند، استعاذه کرده و به خدا پناه میبردند و وقتی به آیات رحمت میرسیدند، از خدای سبحان، طلب رحمت و مغفرت میکردند. بهرحال، معلوم نیست که ذکر، منحصر به قرآن کریم باشد. در سوره اعراف، آیه 205 میخوانیم: « ä.ø$#ur /§ Îû Å¡øÿtR %Yæ|Øn@ ZpxÿÅzur »- و پروردگارت را در درون نفس خود، از روی تضرّع و خوف، به یاد آر. این هم ذکر الله است. برخی از بزرگان احتمال دادهاند، رسول خدا، ذکر الله است. در قرآن کریم، سوره طلاق- آیه 10 میخوانیم: « tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä 4 ôs% tAtRr& ª!$# óOä3ös9Î) #[ø.Ï»- - ای مؤمنان، همانا خداوند ذکر را برای شما فرستاد و در آیه بعد، ذکر را چنین تبیین کرده است: Zwqߧ (#qè=÷Gt ö/ä3øn=tã ÏM»t#uä «!$# »- پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت میکند. احتمال دیگر هم این است که منظور از ذکر در این آیه نیز قرآن باشد، چون در موارد دیگر به معنای قرآن آمده و در اینجا، موصوف، محذوف است و اگر این دو طایفه از آیات را با هم جمع کنیم، ذکر به معنای قرآن میآید. در آیه گذشته نیز ذکر را چنین معنی میکنیم: خداوند چیزی را فرستاد که هم متصف به رسالت است و هم ذکر است. قرآن هم مانند رسول خدا، رسول است. « $¯RÎ) ß`øtwU $uZø9¨tR tø.Ïe%!$# $¯RÎ)ur ¼çms9 tbqÝàÏÿ»ptm: » (سوره حجر- آیه 9)- همانا ما ذکر را نازل کردیم و ما آن را نگه میداریم. این آیه هم مؤید این مطلب است که مقصود از ذکر، قرآن میباشد. ولی با این حال، از کجا که در این آیه محلّ بحث «wr& Ìò2ÉÎ/ «!$# ûÈõyJôÜs? Ü>qè=à)ø9$#...» مقصود از ذکر الله، قرآن باشد. در اینجا یک اصل کلّی مطرح است. ظاهر آیه کریمه با حرف تنبیه و تقدیم جار و مجرور که مفید حصر است، ذکر خدا را مایه طمأنینه قلب میداند نه ذکر آیات رحمت، هر چند آن هم قطعاً مایه آرامش قلب است. از این گذشته، در سوره مؤمنون، آیه 54 به بعد میفرماید: اینها در عین حال که کارهای خیر انجام میدهند، هراسناک هستند و دلشان میطپد «(tbqç7|¡øtsr& $yJ¯Rr& /èfÏJçR ¾ÏmÎ/ `ÏB 5A$¨B tûüÏZt/ur äíÍ$|¡èS öNçlm; Îû ÏNºuösø:$#»- اینها فکر میکنند اگر ما از مددهای مادّی، آنان را برخوردار کردیم، پیشگام در خیرشان کردهایم؟ امّا آنان که پیشتاز در خیر هستند، همانها میباشند که از خشیت پروردگارشان میهراسند. «(¨bÎ) tûïÏ%©!$# Nèd ô`ÏiB Ïpuô±yz NÍkÍh5u tbqà)Ïÿô±B» خشیت همان تأثّر قلبی است. یعنی قلب از یک منشأ اثر، متأثر میشود. مؤمن جز از خدا خشیت ندارد. مؤمن میداند که هیچ مؤثری در عالم نیست، همه و همه در اختیار خدای سبحان است؛ پس قلب مؤمن از هیچ مبدأی خشیت ندارد جز از خداوند. «úïÏ%©!$# tbqäóÏk=t7ã ÏM»n=»yÍ «!$# ¼çmtRöqt±øsur wur tböqt±øs #´tnr& wÎ) ©!$# » (سوره احزاب- آیه 39)- آنان که رسالتهای الهی را ابلاغ میکنند و فقط از او خشیت دارند و جز از «الله» از هیچ کس دیگر خشیت ندارند. البته خشیت غیر از خوف است. زیرا خوف به معنای ترتیب اثر دادن است پس اگر گفته میشود: از مار بترس! یعنی ترتیب اثر بده و از آن فاله بگیر. از دشمن بترس یعنی: مسلّح و آماده دفاع باش. و انسان مؤمن هرگز از مار و عقرب و دشمن، خشیت ندارد بلکه از آنها میترسد. خشیت مؤمن فقط از «الله» است. «والذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجلة أنهم الی ربهم راجعون»- اینها تمام کارهای خیری را که انجام میدهند، با طپش دل میکنند که آیا مورد قبول حضرت حق قرار میگیرد یا نه؟ آیا پذیرفته درگاه الهی میشود یا خیر؟ آیا با خلوص انجام گرفته یا نه؟ نمازی را که مؤمن میخواند و جنگی را که برپا میکند، همه به همین نحو است زکاتی هم که انفاق میکند، همینطور است. انسان مؤمن بین خوف و رجاء، با طپش دل نماز میخواند. زکات که میدهد با طپش دل میدهد که آیا پذیرفته میشود یا نه. چرا که مؤمن میداند به پیشگاه کسی خواهد رفت که حسابها را از همه، دقیقتر بررسی میکند لذا کارها را با ترس و لرز انجام میدهد. به یاد بهشت هم که هست، با ترس و لرز است که آیا راهش میدهند یا نه. این طور نیست که اگر به یاد بهشت باشد، قلبش صدردصد مطمئن است. رجاء و امید غیر از طمأنینه و آرمیدن است. انسان مؤمن اگر فقط امیدوار و راضی باشد، مغرور است. و لذا چون هم رجاء دارد و هم خوف، لذا است که آرامش ندارد. بین خوف و رجاء خصوصیّت مؤمن این است که همیشه خود را بین بهشت و جهنم میبیند و لذا هرگز به عمل خودش مغرور نمیشود. چه کسی میداند که عاقبت چه خواهد شد؟ در جوامع روائی ما فرمودهاند که: شما خیلی به کار خود مغرور نباشید. ممکن است به اندازه «فواق ناقه»، اوضاع برگردد. فواق این است که انسان هنگام دوشیدن شیر از پستان، پستان را میگیرد فشار میدهد، مجدّداً برای آمدن شیر در پستان آن را رها میکند و مجدّداً میگیرد. این گرفتن و رها کردن را «فواق» مینامند. در آیه 15، سوره ص میفرماید: $¨B $ygs9 `ÏB 5-#uqsù » یعنی: بازگشت و رجوعی ندارد. حال که چنین است و عاقبت امر معلوم نیست و به اندازه یک باز و بسته شدن دست، ممکن است اوضاع برگردد؛ پس انسان مؤمن چارهای ندارد جز اینکه همواره بین خوف و رجاء باشد و چنین کسی که هر لحظه خود را بین بهشت و جهنم مییابد، ممکن نیست قلبش آرامش پیدا کند. در جنگ جمل، وقتی حضرت امیر (ع)، بین کشته شدگان رد میشد، بالای سر طلحه آمد. اشارهای به شمشیرش کرد و فرمود: «طال ماجاهد به الکُرب عن رسول الله (ص)، الّا أن الشیطان نفخ فی أنفه»- این مرد چقدر با این شمشیرش، از رسول خدا دفاع کرد و از اسلام حمایت کرد ولی سرانجام شیطان در دماغش دمید و به این روز افتاد. پس کسی نمیداند پایان کارش به کجا میانجامد، لذا مؤمن در تمام حالات بین بهشت و دوزخ است. امید دارد، اما طمأنینه ندارد. امید دارد و به اندازهای که امید دارد، ترس هم دارد، لذا گفتهاند: بین خوف و رجاء او بقدری تعادل است که هیچکدام بر دیگری نمیچربد. «والذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجلة أنهم الی ربهم راجعون»- آنان که هر کاری را انجام میدهند با طپش و لرزش قلب انجام میدهند زیرا یقین به بازگشت به سوی پروردگارشان دارند. و به کار خود اطمینان ندارند؛ پس بین خوف و رجا هستند. در ادامه آیه میفرماید: «اولئک یسارعون فی الخیرات وهم لها سابقون»- اینها هستند که پیشتازند در خیرات و در آن بر دیگران سبقت میگیرند. شاید راه دیگری باشد که طمأنینه دل را با طپش دل بتواند حل کند، در سوره زمر آیات 22 به بعد میفرماید: «`yJsùr& yyu° ª!$# ¼çnuô|¹ ÉO»n=óM~Ï9 uqßgsù 4n?tã 9qçR `ÏiB ¾ÏmÎn/§ 4 ×@÷uqsù ÏpuÅ¡»s)ù=Ïj9 Nåkæ5qè=è% `ÏiB Ìø.Ï «!$# 4 y7Í´¯»s9'ré& Îû 9@»n=|Ê AûüÎ7B »- آیا آن کس را که خداوند برای اسلام، قلبش را گشود و به نور پرورگارشان روشن است (با کافر بینور و تاریک دل یکسان است) وای بر آن سنگ دلان که از یاد خدا بدورند و در گمراهی روشن بسر میبرند. در ادامه میفرماید: « ª!$# tA¨tR z`|¡ômr& Ï]Ïptø:$# $Y6»tGÏ. $YgÎ6»t±tFB uÎT$sW¨B Ïèt±ø)s? çm÷ZÏB ßqè=ã_ tûïÏ%©!$# cöqt±øs öNåk®5u §NèO ßû,Î#s? öNèdßqè=ã_ öNßgç/qè=è%ur 4n<Î) Ìø.Ï «!$# 4 y7Ï9ºs yèd «!$# Ïöku ¾ÏmÎ/ `tB âä!$t±o 4 `tBur È@Î=ôÒã ª!$# $yJsù ¼çms9 ô`ÏB >$yd »- خداوند بهترین حدیث و زیباترین سخن نازل کرده است، قرآنی که سراسرش متشابه و منسجم و همگون است. آیاتش بر یکدیگر منعطف در برابر این قرآن میلرزد، سپس به یاد خدا که میافتند، آرامش به قلوبشان بازگشته و بدنشان میآرمد. این است هدایت الهی که هر که را خواست هدایت میکند و هر کس را خدا گمراه کند، هیچ هدایت کنندهای نخواهد داشت. اگر در جوامع روائی بنگریم و حالات عبادت معصومین علیهم السلام را دریابیم، تفسیر این آیه برایمان روشن میشود. آن وضو گرفتنها، آن تکبیر گفتنها و آن نماز خواندنها که بدنشان را به لرزه میانداخت. وضو که میگرفتند، رنگ صورتشان از خشیت الهی زرد میشد. هنگام احرام بستن، سخن در گلویشان گیر میکرد. این لرزش و ارتعاشی که در دو پهلوی بدن امام مجتبی (ع)، هنگام نماز و هنگام خواندن قرآن پیش میآمد، از همین مقوله است. امم سجاد (ع)هنگام حرام بستن، و گفتن «اللهم لبیک»، سخن در گلویش گیر میکرد. میفرمود: میترسم خدا بگوید: لالبیک. امیرالمؤمنین سلام الله علیه وقتی مناجات میکرد، راوی میگوید که صدای قفسه سینهاش را مانند صدای دیگر میشنیدیم. این از همان حالات است. این حالت مربوط به چه مقامی است؟ آیا این مسئله طپش دل و طمأنینه دل را باید با حالات مؤمن و تفاوت مقامها حل کرد یا آنچه که مرحوم طبرسی و دیگر بزرگان گفتهاند؟!. ادامه دارد
قسمتی از وصیت نامه طلبه شهید سید محمد موسوی درچهای فرزند حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد موسوی ای برادران و خواهران مسلمان! شما میدانید که انسان، یک موجود ذی عقل و شعور و رو به تکامل و در مسیر ابدی به سوی ذات احدّیت میباشد و این موجود، در حرکت، همچون جوی آبی میماند که هرگاه متوقف شود، گندیده و پوسیده و متعفّن میشود؛ پس باید همواره در پیمودن راه باشد، از زمان طفولیّت تا لحظه مرگ. بدیهی است که از نظر اعتقاد ما مسملمانان باید راهی را برگزینند و طی کند که ابتدا و انتهای آن خدا است «انا لله و انّا الیه راجعون»... مسلم است که برای پیمودن یک راه راست یافتن به یک قله بسیار مرتفع، رنج و مشقّت فراوان دارد، خصوصاً اگر که این قله، نقطه اوج عظمت، شرافت، انسانیّت، آزادی، استقلال و آقائی انسان باشد که رسیدن به آن، از راههای باریک و سنگلاخهای فراوان میگذرد تا در مسیر راهپیمائی، رهروندگان به انواع مختلف، آزمایش شوند، چنانکه قرآن میفرماید: «ما هر آینه شما را به ترس و گرسنگی و از دست دادن مال و جانتان در راه خدا، امتحان میکنیم». و بعد از آن که از امتحان الهی موفق و پیروز درآمدند، بشارت بده صابرین راه خدا را که اینها هدایت شدگان هستند. «سید محمد موسوی درچهای»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 123 |