تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,233 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,145 |
حوادث سال اول هجرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 129، شهریور 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام قسمت چهل و هفتم حوادث سال اوّل هجرت- 6 6- از جمله حوادثی که بر طبق بسیاری از نقلها و روایات در سال اوّل هجرت اتفاق افتاده چند سریه و غزوه است که بگفته واقدی و ابن اثیر و برخی دیگر در این سال اتفاق افتاده، و بگفته ابن اسحاق آنها در سال دوم بوده و در سال اول هیچ غزوه و سریهای اتفاق نیفتاد. متن گفتار ابن اسحاق که در سیره ابن هشام نقل شده اینگونه است: «... چنانچه پیش از این اشاره شد رسول خدا (ص) پس از آنکه سیزده سال در شهر مکّه مردم را بدین اسلام و ایمان بخدای تعالی دعوت فرمود بمدینه هجرت کرد، و هنگام ظهر روز دوازدهم ربیع الأوّل بود که آنحضرت وارد شهر مدینه شد و در آنروز پنجاه و سه سال از عمر شریفش گذشته بود. رسول خدا (ص) تا ماه صفر آن سال یعنی یازده ماه بدون آنکه اقدامی بجنگ با مشرکین کند در شهر مدینه ماند و درست در اوائل ماه صفر یعنی دوازدهمین ماه ورود او بمدینه بود که طبق دستوری که از جانب خدای تعالی باو رسید با جمعی از مهاجرین برای جنگ با مشرکین از شهر مدینه خارج شد...»[1] و سپس داستان حرکت رسول خدا(ص) را با جمعی از مسلمانان برای جنگ با قبیله بنی ضمرة و غزوه و دّان را ذکر میکند... ولی واقدی که همانند ابن اسحاق از سیره نویسان قدیم و متوفای سال 207 هجری است و کتاب مغازی او از مصادر مهم کتابهای تاریخیاست در آغاز کتاب خود پس از ذکر اسناد خود در روایات گوید: «... رسول (ص) در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل وارد مدینه شد و در ماه رمضان آن سال یعنی در رأس ماه هفتم پس از هجرت، نخستین پرچم جنگ را برای حمزة بن عبدالمطلب رضی الله عنه بست و او را بسوی کاروان قریش فرستاد... سپس در ماه هشتم یعنی شوال- پرچم دیگری برای عبیدة بن حارث بست و او را به «رابغ»- که در ده میلی جحفة است- برای جنگ فرستاد و سپس سریه سعدبن ابی وقاص به «خرّار» بود که در رأس نه ماه پس از هجرت یعنی ماه ذی قعدة بود، و سپس خود رسول(ص) در ماه یازدهم در ماه صفر به ابواء رفت...»[2]. و پس از ذکر اجمالی عزوات و سرایا، به ذکر مشروح آن می پردازد، و در آنجا نیز همین جزئیات تاریخی را تکرار می کند...[3]. و از این دو سیره نویس وصاحبان مغازی قدیمی که بگذریم، در گفتار نویسندگان و مورخین بعدی، سرایا و غزوات نخستین رسول خدا و مسلمانان بصورت مختلف و درهم و برهم نقل شده، مانند کتاب الطبقات الکبری ابن سعد، متوفای حدود سال های 230 و المغازی ذهبی، متوفای سال 748 و نوشته های ابن کثیر، متوفای سال 774 و دیگران، و تا جائیکه این بنده نگارنده دسترسی به مطالعه و مراجعه هشتم کسی را ندیدم که در این باره تحقیق کافی نموده و یا قول صحیحی در این مورد ذکر کرده باشد[4]. و بدنبال این مطلب بحث دیگری پیش آمده که آیا نخستین دستوری که در اینباب یعنی درباره تشریع جنگ و جهاد به رسول خدا داده شده در چه زمانی و بر طبق چه آیه ای بود، که عموماً گفتهاند: نخستین دستور در این باره بوسیله آیات سوره حج( آیات 39، 40، 41) بر آنحضرت نازل گردید بشرح زیر: «tbÏé& tûïÏ%©#Ï9 cqè=tG»s)ã öNßg¯Rr'Î/ (#qßJÎ=àß 4 ¨bÎ)ur ©!$# 4n?tã óOÏdÎóÇtR íÏs)s9 ÇÌÒÈ tûïÏ%©!$# (#qã_Ì÷zé& `ÏB NÏdÌ»tÏ ÎötóÎ/ @d,ym HwÎ) cr& (#qä9qà)t $oY/u ª!$# 3 wöqs9ur ßìøùy «!$# }¨$¨Z9$# Nåk|Õ÷èt/ <Ù÷èt7Î/ ôMtBÏdçl°; ßìÏBºuq|¹ ÓìuÎ/ur ÔNºuqn=|¹ur ßÉf»|¡tBur ã2õã $pkÏù ãNó$# «!$# #ZÏV2 3 cuÝÇZus9ur ª!$# `tB ÿ¼çnçÝÇYt 3 cÎ) ©!$# :Èqs)s9 îÌtã ÇÍÉÈ tûïÏ%©!$# bÎ) öNßg»¨Y©3¨B Îû ÇÚöF{$# (#qãB$s%r& no4qn=¢Á9$# (#âqs?#uäur no4q2¨9$# (#rãtBr&ur Å$rã÷èyJø9$$Î/ (#öqygtRur Ç`tã Ìs3ZßJø9$# 3 !ur èpt6É)»tã ÍqãBW{$# ÇÍÊÈ ». یعنی: به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خدا قادر بر نصرت آنها است. همانا که به ناحق از خانه و لانه خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند جز اینکه می گفتند پروردگار ما الله است، و اگر خداوند بعضی از آنها را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران میگردد و خداوند کسانی را که او را یاری کنند (و از آئینش دفاع نمایند) یاری میکند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است. یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشدیم نماز را برپا می دارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف ونهی از منکر مینمایند و پایان همه کارها از آن خدا است. و مفسّرین در تفسیر این آیات گفتهاند: هنگامی که مسلمانان در مکّه بودند مشرکان پیوسته آنها را آزار میدادند، و مرتباً مسلمانان کتک خورده با سرهای شکسته خدمت پیامبر (ص) میرسیدند و شکایت میکردند (و تقاضای اذن جهاد داشتند) امّا پیامبر (ص) به آنها میفرمود: صبرکنید، هنوز دستور جهاد به من داده نشده تا اینکه هجرت شروع شد و مسلمین از مکّه به مدینه آمدند، خداوند آیه فوق را که متضمن اذن جهاد است نازل کرد و این نخستین آیهای که درباره جهاد نازل شده[5]. گرچه در میان مفسران در اینکه این آیه آغاز دستور جهاد بوده باشد گفتگو است، بعضی آن را نخستین آیه جهاد میدانند در حالی که بعضی دیگر آیه «(#qè=ÏG»s%ur Îû È@Î6y «!$# tûïÏ%©!$# óOä3tRqè=ÏG»s)ã » (بقره- 190) را نخستین آیه میدانند و بعضی دیگر «* ¨bÎ) ©!$# 3utIô©$# ÆÏB úüÏZÏB÷sßJø9$# óOßg|¡àÿRr& Nçlm;ºuqøBr&ur » (توبه- 111) را نخستین میشمردند. ولی بگفته مرحوم علامه طباطبائی( ره) لحن آیه، تناسب بیشتری برای این موضوع دارد، چرا که تعبیر «اذن» صریحاً در آن آمده و در آن دو آیه دیگر نیامده است و به عبارت دیگر تعبیر این آیه منحصر به فرد است. فقط اشکالی که در این باره بنظر میرسد این است که تقریباً اختلافی نیست درباره سوره بقره و توبه که در مدینه نازل شده و به اصطلاح مدنی هستند، ولی درباره سوره حج این اختلاف وجود دارد و اکثراً آنرا مکّی میدانند (جز آیههای 21 الی 24) و روی همین جهت برخی گفتهاند: این آیات مربوط به مهاجرین و آن کسانی است که چون میگرفتند که خداوند بدینوسیله به آنها اجازه دفاع از خویش را داده است... و بهرصورت بحثی که در اینجا از اهمیّت بیشتری برخوردار است، و از بحثهای بالا لازمتر است، بحث درباره اصل تشریع جهاد و جنگ است، که آیا جنگ در اسلام بصورت کلّی و مطلق تشریع شده یا بصورت مشروط و مقیّد، و آیا در پاسخ این اتّهام دشمنان اسلام و دستگاه تبشیر و کلیسا که اسلام را بعنوان دینی که با شمشیر پیشرفت کرد، و آنرا دین جنگ معرفی کردهاند چه باید گفت؟ و بگفته مرحوم علامه شهید مطهری متأسفانه گاهی مسلمانان و نویسندگان خودمان هم به این اتّهام دامن زده و هم صدا با دشمنان میشوند ایشان در کتاب سیره نبویه در آنجا که از اختیاری بودن دین و معنای «لااکراه فی الدین» بحث میکند چنین گوید: این مسئله زیاد طرح میشود که آیا اسلام دعوتش به زور و اجبار است یا اختیاری است؟ و این یک چیزی است که کشیشهای مسیحی، فوق العاده روی آن تبلیغ کردند. بطوری که اسم اسلام را گذاشتهاند اسلام دین شمشیر. اسلام دینی است که منحصراً از شمشیر استفاده میکند. اما قرآن میفرماید: «äí÷$# 4n<Î) È@Î6y y7În/u ÏpyJõ3Ïtø:$$Î/ ÏpsàÏãöqyJø9$#ur ÏpuZ|¡ptø:$# ( Oßgø9Ï»y_ur ÓÉL©9$$Î/ }Ïd ß`|¡ômr& 4 » آنها میگویند: اسلام دین دعوت با شمشیر است؛ و حتی در بعضی از کتابهایشان، به پیامبر اکرم اهانت می کنند و کاریکاتورهائی میکشند بصورت مردی که در یک دستش قرآن را گرفته، و در دستش دیگرش شمشیر؛ و بالای سر افراد ایستاده. به این معنا که یا به این قرآن ایمان بیاورید و یا آنکه گردن شما را با این شمشیر میزنیم. و متأسفانه گاهی خود مسلمانان هم حرفهائی میزنند که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن. بلکه به حرفهای دشمنان منطبق است. یعنی حرفی را که یک جنبهاش درست است، او را به طور دیگری تعبیر میکنند و اسلحه بدست دشمن میدهند. مثلاً افرادی میگویند: اسلام با دو چیز پیش رفت. با مال خدیجه و شمشیر علی (ع). یعنی با زور و زور. اگردینی با زور و زور پیش برود، آن دین، چه دینی میتواند باشد؟! قرآن حتی در یک جا هم ندارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفته است. البته شکی نیست که اموال جناب خدیجه سلام الله علیها، در پیشرفت اسلام و مسلمین، مؤثر بوده است؛ اما مال خدیجه، بفرض اینکه صرف به اسلام شده باشد، به این معنا نیست که جناب خدیجه، پول زیادی را به یک نفر داد و گفت: اسلام بیاور و منسلمان باش! هرگز. بلکه در شرائطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، که برای زندگی روزمره خودشان، احتیاج داشتند جناب خدیجه اموال خودش را در اختیار پیغمبر اکرم گذاشت تا به مسلمین کمک شود. ثروت خدیجه که زیاد بود، نسبت به احوالی که در آن روز در آن جامعه وجود داشت، زیاد بود. نه آنکه یک سرمایه دار و میلیونر باصطلاح امروز باشد. نه. چنین چیزی نبوده است. مکه در آن وقت یک قبصه و شهر کوچکی بود، و اموال جناب خدیجه سلام الله علیها اگر نبود، شاید تنگدستی، مسلمانان را از پای درمیآورد. مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت به معنای رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشند. بلکه باینمعنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد و شمشیر علی (ع)هم بدون شک، گرسنه را نجات داد و شمشیر علی (ع)هم بدون شک، به اسلام خدمت کرده است. و اگر شمشیر علی نبود، سرنوشت اسلام، سرنوشت دیگری بود. اما این نه بمعنای آن است که شمشیر علی (ع)بالای سر افراد قرار گرفت. که یا اسلام بیاورید و یا گردنهای شما را قطع میکنیم. بلکه مقصود آن است که در شرائطی که شمشیر دشمن آمده بود و تصمیم داشت که ریشه اسلام را از بین ببرد، علی (ع)بود که آمد در مقابل دشمن ایستاد. و برای نمونه کافی است که ما جنگ بدر و احد و خندق را در نظر بگیریم. شمشیر علی(ع) در این گونه موارد بکار رفته است...[6] نویسنده شهید سپس داستان جنگ خندق و آمدن عمروبن عبدود و رجز خوانی او را ذکر کرده و رفتن علی (ع)بمیدان و کشتن او را بتفضیل نقل نموده و در پایان میگوید: کاربجائی رسید که پیامبر فرمودند: «بَرزَالاسلامُ کُلّهُ اِلَِ الْکُفْرِ کُلِّهِ»- تمام اسلام، با تمام کفر، روبرو شه است. و علی (ع)عمروبن عبدود را از پای درآورد و اسلام را نجات داد. بنابراین اگر گفه می شود شمشیر علی (ع)برای اسلام نافذ بود و اگر نبود اسلامی وجود نداشت، معنایش این نیست که شمشیر علی آمد و بزور مردم را مسلمان کرد. بلکه معنایش این است که اگر شمشیر علی، در دفاع از اسلام نبود، دشمن ریشه اسلام را کنده بود، اسلام دین شمشیر است اما شمشیرش همیشه آماده دفاع است یا از جان مسلمین یا از سرزمین مسلمین، و یا از توحید... ادامه دارد
[1] . سیره ابن هشام- ج 1 ص 590. [2] . مغازی واقدی- ج 1، ص 2. [3] . مغازی واقدی- ج1، صفحه 9 به بعد. [4] . و در منرود ترجیح میان قول ابن اسحاق و واقدی هم نظر قطعی نمی توان پیدا کرد، زیرا هر دوی آنها در نزد اهل سنت متهم به شیعه گری هستند، و بهمین جهت نزد امثال بخاری هر دو «متروک الحدیث» هستند، و جرمشان نیز همین اتهام است، گر چه شیعه گری آنها نزد بزرگان اهل سنت ثابت نشده، و این اتهام هم بخاطر نقل تروایاتی در فضیلت امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام است. و با این حال «ابن کثیر» پس از نقل همین اختلاف در میان گفتار ابن اسحاق و واقدی درباره سرایا و غزوات و تاریخ آنها درباره واقدی گوید: «... فانه من ائمه هذا الشأن الکبار و هو صدوق فی نفسه مکثار...» (سیرة النبویه- ج 2، ص 340). [5] . تفسیر مجمع البیان و فخر رازی و المیزان. [6] . سیره نبویه، ص 130-133. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 65 |