
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,381 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,555 |
تفسیر دو تبسم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 131، آبان 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بمناسبت 13 جمادی الاولی، سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) تفسیر دو تبسم شکوفایی گل در فصل خزان، شگفت انگیز است. خنده دختر با آن همه عاطفه سرشار، در کنار بدن بی حال پدر، در آخرین لحظات زندگیش، تعجب آور است. پس حق داشت عایشه که از تبسم زهرا در کنار پیامبر (ص) و در رمقهای پایانی و آخرین آن حضرت تعجب کند. فاطمه ای که از گریستن آرام نداشت و لحظه ای دیده از سیمای پدر برنمی داشت. فاطمه می دید که پدر، آن هم چه پدری! در حال احتضار است، فاطمه که دریای بی کرانی از محبت و عاطفه است، فاطمه که از توطئه های پس از پدر، باخبر است، فاطمه که دشمنی غاصبان را نسبت به همسرش علی می داند، فاطمه که بیش از همه، نسبت به پدر، شناخت دارد؛ اکنون چه شده است که تبسم بر لبان مبارکش پدیدار گشته؟! مگر پیامبر در حال احتضار نیست؟ مگر تا چند لحظه دیگر گرد یتیمی بر رخسار علی و فاطمه نمی نشیند؟ پس چرا فاطمه تبسم می کند؟ براستی تمام حرکات و سکنات حضرت زهرا معنی دارد است. از فاطمه سوال می شود: چرا تبسم کردی و چه شد که خندیدی؟ مگر پدر در گوش تو چه گفت؟ - پدر مرا خبر داد که نخستین کسی هستم که به او ملحق می شوم. و همینطور هم شد! شاید بیش ازهفتا و پنج روز از رحلت جانگداز پدر نگذشته بود که تبسمی دیگر بر لبهای زهرا پیدا شد! تبسمی آخرین! اگر آنجا شنید که نخستین کسی است که به پدر می پیوندد و تبسم کرد؛ امروز به چشم خود پیامبر را می بیند که او را در آغوش گرفته است؛ امروز دیگر از آن غصه ها و دردها و رنچ ها و نگرانی ها و اندو ها و حزن ها که اگر به روزهای روشن فرود می آمد، به شب های تار مبدل می شد، خبری نیست. پس باید تبسم کند! و چرا نکند؟ اکنون دیگر با آن صحنه های دردناک پس از پدر مواجه نیست. دیگر لازم نیست به صحن مسجد برود و حقش را در فدک مطالبه کند. و مگر فدک چیست؟ فقط همان قطعه زمین است یا فدک، مساحتش، سراسر جهان اسلام را در بر می گیرد؟ فدک، خلافت همسرش است که غصب می شود! فدک، حق اهل بیت است که پایمال می شود! فدک، سفارش های رسول اکرم است که نادیده گرفته می شود! فدک غدیر خم است که به فراموشی سپرده می شود! فدک، احکام الهی است که تغییر می پذیرد و سرانجام... فدک، حلال محمد است که حرام می شود. آنان که خواستار خلافت بودند، فدک را ضایع کردند چرا که برایش حد و مرز قائل شدند. مگر رسالت پیامبر، منحصر به سرزمینی محدود است؟ که خلافتش محدود باشد؟! خلافتش تمام خاک و انسان های خاکی را در بر می گیرد و حد و مرز را نمی شناسد و فاطمه خواهان این چنین ارثی است. او امامت را می خواهد نه یک قطعه زمین را. به هر حال، اکنون که دومین و آخرین تبسم از رخساره رنجور و بی رنگ فاطمه، به آفاق آسمان ها میرسد، باز هم به خاطر پدر است. پدر می آید که دخترش را از آن همه رنج و محنت نجات دهد و فرشتگان آسمان ها را به خاطر قدوم زهرا، زینت کرده اند. ولی از این سوی، از عالم دنیا، اینجا چه خبر است؟ علی تنها یاور خود را از دست می دهد؛ همو که به خاطر احقاق حق علی در مسجد پیامبر سخنرانی کرده بود، همو که به خاطر دفاع از امام زمانش، خانه اش در آتش کینه دشمنان سوخت و پهلویش شکست. همو که برای حمایت ازحق علی، محسنش سقط شد، تازیانه خورد، بدنش کبود شد و بالاخره در اثر زخم ها و جراحات سخت، به شهادت رسید. و امروز علی بی یار و یاور می شود! و چه روز سخت و دشواری است. علی که در برابر تمام سختی ها و مصائب، چون کوه استوار و مقاوم بود، اکنون تحمل را از دست می دهد و ناتوان می گردد. علی می گرید و همراه با علی، فرندان زهرا گریه می کنند. فاطمه کسی بود که در خانه علی، با ایمان وصبر، فقر و تنگدستی را تحمل کرده بود، با قناعت زندگی را گذرانده بود تمام کارهای خانه را با جان و دل انجام داده بود. فاطمه کسی بود که هر وقت علی از بیرون می آمد، چه از جنگ با دشمنان اسلام بازگشته بود چه از زخم زبان های منافقین که از کفار بدتر بودند، در خانه و در کنار حضرت زهرا احساس آرامش و آسایش می کرد. می فرمود: «هرگاه به خانه می آمدم و به زهرا می نگریستم، تمام اندوه وغصه هایم زدوده می شد». فاطمه نه تنها در عبادت و پارسائی و صبر و تقوا و بردباری و زهد و تمام خصال انسانی، الگو و نمونه بود، بلکه در تربیت فرزندان نیز الگو بود. فاطمه پسران علی را به گونه ای تربیت کرده بود، که مانند پدر باشند و دخترها را مانند خودش تربیت کرده بود. زینب را چنان بار آورده بود که بتواند در سخت ترین روزهای زندگی، بار امانت الهی را بر دوش بگیرد و انقلاب حسینی را به اتمام برساند. و از آن سوی، فاطمه یک حوراء انسیه بود، بوی بهشت از او می آمد. روزی عایشه به پیامبر اعتراض کرد که چرا زهرا را می بوسد؟ حضرت فرمود: «من هر وقت مشتاق بوی بهشت می شود، فاطمه را می بوسم» و علی که چنین همسر بزرگواری را از دست داده بود، حق داشت گریه کند. و فرزندان علی حق داشتند که در سوگ مادر بگریند. امام حسن و امام حسین علیهما السلام شناخت دیگری از زهرا داشتند. او نه تنها یک مادر و یک مربی برای آنها بود بلکه تمام اعمال و رفتارش، برای آنان درس بود. امام مجتبی (ع) می فرماید: «جمعه شبی مادرم را دیدم که تا صبح گناهان به رکوع و سجود می رود همواره برای مؤمنین و مؤمنات دعا می کند و از خداوند طلب خیر و آمرزش برایشان می خواهد و آنان را نام می برد و بسیار برای آنها استغفار می نماید ولی برای خودش هیچ دعایی نمی کند. عرض کردم: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی. فرمود: فرزندم: اول همسایه سپس خویشتن». «الجار ثم الدار». و اکنون که زهرا از دنیا رفته است، فرزندان زهرا نه تنها بی مادر شده اند که بی یاور نیز شده اند پس سزا است که بر مادر عزیزشان خون بگریند. و اما بر علی (ع) چه گذشت؟ کسی نمی تواند مقدار رنج و اندوه علی را توصیف کند، زیرا او می دانست که بر فاطمه چه گذشته است؟ و از دردها و غم و اندوه های فاطمه با خبر بود. لذا پس از دفن فاطمه (ع)، کنار قبر پیامبر (ص) ایستاد و با او چنین درد دل کرد: «ستنبئک ابنتک بتظافر أمّتک علی هضمها، فاحفها السوال و استخبرها الحال، فکم من غلیل مغتلج بصدرها لم تجد الی بثه سبیلا». - اینک فرزندت فاطمه به سوی تو می آید و به تو خبر می دهد که چگونه امتت دست به دست هم دادند و حقش را غصب کردند؛ ولی ای رسول خدا از او نپرس که چه شکنجه هایی بر او وارد آوردند چرا که آثار دردها و شکنجه ها در بدنش نمایان است و چه بسیار غم ها و دردهای سوزنده که در سینه فاطمه بر روی هم انباشته شده بود و به کسی اظهار نکرد. اگر امروز علی بر مصیبت های زهرا گریه می کند، رسول خدا نیز هنگام وفاتش بر آن مصیبت ها اشک ریخته بود و گریه کرده بود. شیخ طوسی از ابن عباس نقل می کند که: وقتی هنگام وفات رسول خدا (ص) رسید آنقدر گریست که آب دیده اش بر محاسن مبارکش جاری شد. عرض کردند: یا رسول الله! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: برای مصیبتهای فرزندانم گریه می کنم و آنچه اشرار و بدان امتم با آنها- پس از من- رفتار می کنند. گویا می بینم دخترم فاطمه را که پس از من به قدری مورد ظلم و ستم قرار می گیرد که فریاد می کند: «وا ابتاه» و هیچ یک از امتم او را یای نمی کنند. به هر حال، همچنان که علی در فراق زهرا می گرید، زهرا نیز در حال احتضار، برای فراق علی و به خاطر گرفتاری ها ورنج های آینده علی- که فاطمه ازآن باخبر بود- گریه می کند. در روایت از امام صادق (ع) وارد شده است که: وقتی وفات حضرت زهرا نزدیک شد، گریه کرد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) به او فرمود: همسر گرامیم! چرا گریه می کنی؟ گفت: برای گرفتاری ها و رنج های آینده تو گریه می کنم. حضرت فرمود: گریه مکن! به خدا قسم، این گونه مصیبت ها و گرفتاری ها برای من- چون در راه خدا است- هرگز اهمیت ندارد و بی ارزش است. (بحار الانوار- ج43- ص218) و یکبار هم، علی و زهرا، هر دو با هم گریستند. حضرت زهرا (س) که در اثر شکنجه های مخالفین، بیمار شده بود و هر روز بر بیماریش افزوده می شد؛ به هر حال، یکی از آن روزها، به امیرالمؤمنین (ع) گفت: ای پسر عموی عزیزم! آثار و نشانه های مرگ در من پدیدار شده است. گمان می کنم به زودی به پدرم بپیوندم. اکنون می خواهم وصیت کنم. حضرت فرمود: ای دختر پیامبر! به هر چه که می خواهی وصیت کن. مطمئن باش که به تمام وصایایت عمل خواهم کرد. من انجام وصیت های تو را بر تمام کارهایم، مقدم می دارم. علی (ع) به چهره پژمرده و بی حال زهرا (ع) نگریست و گریه کرد. فاطمه با دیده های و فرو رفته اش، به سیمای اندوهگین همسر مهربانش نگاه کرد و گفت: پسر عمویم! خود گواهی که تاکنون هرگز در خانه ات دروغ نگفته ام، خیانت نکرده ام و از اوامر و دستورهایت، تخلف و سرپیچی ننموده ام. حضرت امیر (ع) فرمود: مقام خداشناسی و پارسائی تو به قدری عالی است که هرگز احتمال خلاف درباره ات نمی رود. به خدا قسم، فراق و جدایی تو بر من بسیار سنگین است ولی چه باید کرد که از مرگ، چاره ای نیست. به خدا سوگند، مصیبت هایم را تازه کردی. مرگ زودرس و نابهنگامت بسیار دردناک است که به خدا قسم هیچ وقت این مصیبت را فراموش نخواهم کرد و هیچ چیز نمی تواند مایه تسلی من باشد. سپس ساعتی هر دو بار با هم گریستند. (بحار الانوار- ج43 ص 191) وصیت نامه های فاطمه بدین قرار بود: 1- ای پسر عمو! مردها بدون همسر نمی توانند زندگی خود را بگذرانند. شما هم مجبورید ازدواج کنید. استدعا دارم، پس از من، با امامه، دختر خواهرم ازدواج کنی، چرا که او نسبت به فرزندانم بیش از دیگران، با محبت و مهربان است. 2- فرزندانم، پس از من، یتیم می شوند. با آنان بیشتر مدارا و محبت کن و بر سرشان فریاد مزن. یک شب را به همسرت اختصاص بده و یک شب هم با فرزندانت بسر ببر. 3- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار و هرگز اجازه نده کسانی که حقم را ضایع کردند و مرا شکنجه دادند و اذیتم نمودند، بر من نماز بخوانند یا حتی در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی (ع) به همه آن وصیت ها عمل کرد. علی (ع) در تاریکی شب و در سکوت و آرامش مطلق شهر، همراه با عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و حسنین و عقیل و بریر و ابن مسعود و حذیفه، جنازه را تشییع کرده و در دل شب، به خاک سپرد. و تا امروز کسی از قبر تنها دختر پیامبر اسلام، آگاه نیست. فرا رسیدن این مصیبت جانسوز را به ساحت مقدس ولی الله الاعظم ارواحنا فداه، مقام معظم رهبری و شیعیان و علاقمندان آن حضرت، تسلیت عرض نموده، توفیق پیروی از وجود مقدسش را برای همگان مسئلت داریم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 91 |