تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,423 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,374 |
مبانی رهبری در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 131، آبان 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام قمست بیست و نهم حجة الاسلام و المسلمین مجمدی ری شهری ایمان به هدف و موفقیت اصلی ترین وظیفه امام و رهبر، بهدیات ورهبری چاعه به سوی هدف یا که آن را کمال مطلوب می خواند و مردم را برای رسیدن به سعادت و تکامل مادی ن و یا معنوی ن یا مادی و معنوی، به تلاش و از خود گذشتگی در جهت وصول بدان، دعوت می کند. برای اینکه رهبر بتواند این وظیفه را خوب انجام دهد باید: اولا خود به ا» هدف ایمان و اتقاد راسخ داشته باشد. و ثانیا: بتواند دیگران را به هدف رهبری مؤمن و معتقد نماید. کسی که خود به هدفی که دیگران را به وسی آن می خواند ایمان ندارد، قطعا نمی تواند دیگران را به آن مومن نماید. بررسی تاریخ زندگی رهبارن موفق جهان اعم از رهبران الهی و غیر الهی نشان می دهد که همهآنها بدون استثنا دارای این دو ویژگی بوده اند: ایمان به هدف و قدرت مومن ساختن دیگران. مثل اعلای ایمان به هدف پیغمبر اسلام (ص) مثل اعلای ایمان به هدف و قدرت مومن ساختن دیگران است، هر پژوهشگر منصفی، با بررسی سیره عملی آن بزرگوار به سادیگ یم اواند به این نتیجه برسد که پیامبر اسلام به آنچه می گفت معتقد بود بلکه بالاترین درجه اعتقاد را داشت. قرآن کریم در آیه 285 بقره ایمان و اعتقاد پیغمبر اسلام به اهداف رسالت و رهبری الهی خود را با این عبارت بیان کرده است: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربّه». فرستاده خدا به آنچه از جانب پروردگار او بر او نازل شده ایمان و اعتقاد دارد. سراسر زندگی پیامبر اسلام آیه ایمان او به اهداف رسالتش و دلیل قاطع قدرت او بر مؤمن ساختن دیگران دراین راستاست، یک نمونه بسیار جالب در این زمینه که می تواند هر دو جهت را اثبات کند حادثه ای است که در آغاز رسالت پیامبر اتفاق افتاد: رسول اکرم (ص) به تدریج دعوت خود را آشکار می ساخت، در همان روزهای نخست کاملا محسوس بود که علیرغم فقد امکانات تبلیغی و کار شکنی جدی دشمنان اسلام، این دعوت به سرعت جای خود را دردل تده های مردم باز می کند و هر روز بر تعداد پیروان اسلام و معتقدین به رهبری پیام آور این آئین آسمانی افزوده می گردد، جاذبه اسلام و نفوذ آن در دل توده ها به قدری بود که مستکبری قریش جدا احساس خطر کردند چون به روشنی می دیدند که اگر اوضاع به دین منوال پیش برود اکثریت قاطع مردم تغییر عقیده خواهند داد و جذب اسلام و رهبری پیامبر آن خواهند شد، لذا تصمیم گرفتند با تمام توان در برابر این خطر به ایستند. ابتدا نزد تنها جامی پیغمبر اسلام یعنی ابوطالب رئیس قبلیه بنی هاشم آمدند و از او خواستند که دست از حمایت رسول اکرم بردارد، متن درخواست آنان طبق نقل سیره ابن هشام این است: «یا اباطالب ان ابن اخیک قد سب آلهتنا و عاب دیننا و سفه احلامنا و ضلل آبائنا فاما أن تکفه عنّا و امّا أن تخلّی بیننا و بینه».[1] ابوطالب! برادر زاده تو به خدایان ما ناسزا می گوید و آئین ما را به زشتی یاد می کند، افکار و عقاید ما را پوچ و ابلهانه، و پدران ما را گمراه می شمرد، یا خود جلوی او را بگیر و یا او را در اختیار ما بگذار و دست از حمایت او بردار. ابوطالب بدون این که به آنها پاسخ قانع کننده ای بدهد با یک برخورد سیاسی قوی آنها را موقتا آرام کرد و بازگرداند. چیزی نگذشت که سرعت رشد اسلام گرایی آنها را واداشت که این بار مصمم تر از گذشته با ابوطالب برخورد کنند و اگر حاضر نشد دست از حمایت پیغمبر اسلام بردارد صریحا به او اعلام جنگ نمایند: «یا اباطالب ان لک سنّا و شرفا و منزلة فینا و انا قد استنهیناک من ابن اخیک فلم تنهه عنا، و ان والله لا نصبر علی هذا من شتم آبائنا و تسفیه احلامنا و عیب آلهتنا حتی تکفه عنا او ننازله و ایاک فی ذلک حتی یقلک احد الفریقین».[2] ابوطالب: با توجه به سن و شرافت و موقعیتی که نزد ما داری، ما از تو خواستیم برادر زاده خود را از تبلیغ آئین جدید بازداری، ولی شما چنین نکردی، به خدا ما بیش از این صبر نمی کنیم که به پدران ما ناسزا گفته شود، و ما به سفاهت و بی خردی متهم گردیم، و خدایان ما سرزنش شوند. اکنون یکی از این دو راه را انتخاب کن: یا جلوی فعالیت های او را بگیر و یا اینکه ما با تو و او می جنگیم تا یا ما از بین برویم و یا شما! این بار نیز ابوطالب با خونسردی که حاکی از نهایت کیاست و فراست او است به سران شرک پاسخ داد: بسیار خوب من پیغام شما را به برادر زاده خود می رسانم! پس از رفتن سران، با برادرزاده خود تماس گرفت و مطالب آنها را با وی در میان گذاشت و منتظر پاسخ شد، پاسخی که میزان اعتقاد و ایمان او را نسبت به هدف خویش مشخص می کرد. رسول اکرم با قاطعیت تمام پاسخ داد: «یا عمّ والله لو وضعوا الشمس فی یمینی و القمر فی یساری علی أن أترک هذا الامر حتی یظهره الله او اهلک فیه، ما ترکته».[3] عمو! به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند که از تعقیب این هدف منصرف شوم، چنین نخواهم کرد تا خداوند پیروزی نصیب کند یا در راه هدف کشته شوم. سپس در حالی که اشک در چشمان رسول خدا حلقه زده بود از عمو جدا شد و رفت. هنوز چندان دور نشده بود که ابوطالب تحت تأثیر جاذبه سخنان دلنشین و ایمان قاطع او به هدف، او را فراخواند و گفت: «اذهب یابن اخی فقل ما احببت، فوالله لا اسلمک ابداً».[4] برادر زاده! برو و هرچه می خواهی بگو- و به هر شکلی که دوست داری از آئین خود تبلیغ کن- به خدا من دست از حمایت تو بر نمی دارم. سران قریش در ادامه سیاست مبارزه اصولی با رشد اسلام گرایی، به انواع حیله ها متوسل شدند: تهدید، تطمیع، تهمت، آزارهای روحی و جسمی، ولی ایمان پیامبر اسلام به هدف مقدس خود آنچنان قوی و نیرومند بود که هیچ چیز نمی توانست او را از تعقیب آن منصرف کند. تردیدی نیست که اگر رسول خدا کمترین ضعفی در اعتقاد خود احساس می کرد، قطعا نمی توانست در برابر آن همه فشارها مقاومت کند. ایمان به هدف بزرگترین سرمایه رهبران بزرگ تاریخ برای مقابله با مشکلات و مقاومت در سختی ها است، بنابراین برای پرورش مدیران لایق و کارآمد و خدمتگزار به مردم یکی از مهمترین نکاتی که باید مدنظر مسئولین امر باشد، تقویت بنیه ایمان و اعتقاد مدیران، به کاری است که مسئولیتش با آنها است یا قرار است به آنها واگذار شود. ایمان به موفقیت علاوه بر ایمان به هدف، رهبر باید به موفقیت خود در تعقیب هدفی که مردم را به آن دعوت می کند، مطمئن باشد. رهبری که به موفقیت خود ایمان ندارد از اعتماد به نفس برخوردار نیست، و لذا نه خود تحرک لازم را داراست و نه می تواند به دیگران تحرک بدهد، بنابراین، ایمان به موفقیت نیز خود رمز موفقیت است. این ویژگی نیز در بررسی خصوصیات روحی رهبران موفق جهان به وضوح قابل ملاحظه است. رسول گرامی اسلام در آغاز بعثت در شرایطی که برای هیچ کس موفقیت دعوت او قابل پیش بینی نبود، اقرباء و خویشاوندان خود را مخاطب قرا داده و با قاطعیت فرمود: «ادعوکم الی کلمتین خفیفتین علی اللسان ثقیلتین فی المیزان، تملکون بهما العرب و العجم و تنقاد لکم بهما الامم و تدخلون بهما الجنة، و تنجون بهما من النار: شهادة أن لا اله الا الله و انی رسول الله».[5] من شما را به دو کلمه ای دعوت می کنم که بر زبان سبک و در میزان سنگین اند، با این دو کلمه شما بر جهان سلطه خواهید یافت، با این دو، همه امت ها از شما اطاعت خواهند کرد. با این دو، وارد بهشت خواهید شد، با این دو، از آتش دوزخ رهایی خواهید یافت. این دو کلمه عبارتند از: گواهی به یگانگی خدا و رسالت من! نمونه دیگر از مواردی که نشانه اعتقاد عمیق رسول اکرم به آنیده روشن اسلام و مفقیت مسلمین است، پیشگوئیهای آن حضرت در جنگ احزاب است. در شرایط بسیار دشواری که هواداران اسلام در خانه خود مورد هجوم سنگین کفار قرار گرفته اند و به پیشنهاد سلمان مشغول کندن خندق در اطراف مدینه هستند تا از پیشروی دشمن به داخل مدینه جلوگیری کنند، ضمن حفر خندق به سنگ سخت بزرگی برخوردند که کلنگ در آن کارگر نبود. موضوع را با پیغمبر مطرح کردند. پیغمبر کلنگ را گرفت و با جاری ساختن نام خدا بر زبان ضربه ای بر سنگ فرود آورد، با فرود آمدن کلنگ بر سنگ ثلث آن شکست و پیغمبر فرمود: الله اکبر، کلیدهای شام به من داده شد! به خدا من کاخ های سرخ آن را الآن می بینم! برای دومین بار ضربه ای دیگر بر سنگ نواخت، این بار نیز ثلث دیگر سنگ شکسته شد و پیغمبر فرمود: الله اکبر، کلیدهای فارس به من داده شد! به خدا من کاخ سفید مدائن را می بینم! ضربه سوم به دست مبارک پیغمبر بر سنگ نواخته شد، ثلث سوم نیز خرد شد و فریاد تکبیر رسول الله بلند شد که: الله اکبر، کلیدهای یمن به من مرحمت گردید! به خدا درب های صنعاء را هم اکنون از همین مکان می بینم![6] تحقق این پیشگویی ها در شرایط دشوار آن روز آنقدر بعید به نظر می رسید که وقتی پیغمبر اکرم آن را مطرح کرد یکی از مسلمان ها به دیگری می گفت: به ما وعده گنج های کسری و قیصر می دهد در حالی که ما از ترس دشمن نمی توانیم برای تخلی از مکان خود خارج شویم![7] باری همه آیات و روایاتی که فراگیر شدن اسلام در جهان را نوید می دهند حاکی از ایمان و اعتقاد راسخ پیامبر اسلام (ص) به موفقیت او در رهبری است: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله». او- خداوند متعال- کسی است که فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان آن را پیروز گرداند.
تفسیر موفقیت اشاره شد که ایمان به موفقیت از شرایط رهبری در همه مکتب ها است. نکته بسیار مهمی که در رهبری اسلامی وجود دارد و در سایر مکاتب نیست و در واقع مرز رهبری الهی و غیر الی است مسأله تفسیر موفقیت است که موفقیت چیست؟. در مکاتب مادی و یا شبه مادی از آنجا که هدف رهبری در واقع چیزی جز سلطه و حاکمیت نیست، عدم وصول به مطامع مادی، عدم موفقیت و شکست محسوب می شود و به دنبال آن یأس و نومیدی و عقب نشینی. ولی در اسلام، هدف رهبری انجام تکلیف الهی است، رهبر موظف است همه توان و تلاش و دقت خود را به کار گیرد، تا آنچه خدا می خواهد تحقق پیدا کند، نتیجه آن سلطه باشد، و یا نباشد. بنابراین در رهبری اسلامی، در واقع شکست مفهوم ندارد، زیرا هدف چیزی جز انجام وظیفه نیست و آن در هر صورت قابل وصول است: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم أن یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا فتربصوا انا معکم متربصون».[8] بگو: آیا جز یکی از دو نیکو را برا ما انتظار می برید؟ و حال آن که ما انتظار داریم که خدا شما را به عذابی از جانب خود، یا به دست ما گرفتار کند، پس انتظار برید که ما همراه شما در انتظاریم. در رهبری اسلامی، هم کشتن دشمن حق و عدالت، موفقیت و زیبا است و هم کشته شدن در راه مبارزه با چنین دشمنی، پیروزی و زیبایی است، هم پیروزی بر دشمن پیروزی است و هم شکست از دشمن پیروزی است. بنابراین مسلمان در راه مبارزه برای به دست آوردن حکومت اسلامی هیچ گاه مواجه با شکست نمی شود، دشمن حق و عدالت نیز هیچ گاه مواجه با پیروزی نیست هرچند بظاهر به مطامع مادی خود رسیده باشد. کسی که با این منطق امتی را رهبری می کند از بالاترین توان ممکن، برای بسیج توده های مردم علیه بی عدالتی در راستای تحقق حکومت برخوردار است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از این توان، برای به پیروزی رساند انقلاب و تداوم آن، فراوان بهره گرفت. و با این منطق که ما مأمور به انجام وظیفه هستیم و نه مأمور به نتیجه، و هدفی جز انجام تکلیف الهی نداریم، در سخت ترین شرایط مردم را استوار نگاه داشت، و انقلاب اسلامی را از بحران های بزرگ به سادگی عبور داد. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 162 |