
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,260 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,545 |
افشای چهره غرب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 131، آبان 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
افشای چهره غرب (2) حجة الاسلام و المسلمین محمد تقی رهبر مرگ اخلاق و انسانیت توطئه و تهاجم غرب علیه اسلام و مسلمین سخن دیروز و امروز نیست، بلکه سابقه دیرین دارد و ریشه های آن را در اعمال قرن های گذشته تاریخ باید جستجو کرد. این تهاجم و توطئه با پیشرفت وسائل خبری و تکنیکی و زیر برق تکنولوژی جدید، گسترش یافته و غرب با تمام توان به مقابله با ارزشهای اسلامی، به منظور چپاول و غارت ثروتهای سرشار مادی و معنوی و حاکم ساختن فرهنگی منحط خویش بر جهان، برخاسته است که حمله ضد فرهنگی غرب علیه ارزشهای اخلاقی ما را جزئی از این هجوم باید بشمار آورد. این کافر نعمتی غرب به قرن ها پیش از این باز می گردد. روزی که غربی ها در توحش و بربریت از نوع سنّتی آن بسر می برند، مسلمنی دارای تمدنی با شکوه بودند و غرب عقب مانده و بی فرهنگ، در پرتو سرمایه های علمی و تمدن اسلامی به ترقیاتی که امروزه می نگریم دست یافت و آنگاه به پاس این نعمت و خدمت که غرب وامدار آن نسبت به اسلام و مسلمین است، کمر بر میان بست تا دین خود را به مسلمانان ادا کند! و این خصلت اخلاقی و ذاتی غرب است که جز به منافع پس مادی به چیزی نمی اندیشد و اصولا در قاموس غربی ها حق شناسی و انساندوستی مفهوم و جایگاهی ندارد. جبهه بندی جدید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غربی ها از قدرت شگرف اسلام و ظهور مجدد آن در صحنه های بین المللی، بطور جدّی وحشت کرده و منافع نامشروع خود را در مخاطره دیدند. لذا دست در دست هم نهادند و به سردمداری شیطان بزرگ و با دستیاری مزدوران داخلی و خارجی شان به توطئه های گسترده نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و تبلیغی دست زدند تا انقلاب را به شکست بکشانند و رژیم نوپای اسلامی را به زانو درآورند که خدا نخواست و عنایات حضرت مهدی (عج) و رهبری های پیامبرانه بنیانگذار این نظام و طلایه دار نهضت جهانی اسلام، حضرت امام خمینی قدّس الله روحه و مقاومت امت سلحشور و فداکار، هریک از این توطئه ها و تیرهای حمله را به قلب سیاه غرب و بویژه آمریکا برگردانید و انقلاب هرچه توانمندتر، با قامتی استوار ایستاد و زیر پتک های دشمن، پایه های آن مستحکم تر شد و در صحنه های دیگر جهان پیروزیهای عظیم دیگری کسب کرد و با فروپاشی نظام های مارکسیستی چشم جهانیان بیش از پیش به سوی اسلام- بعنوان یک ایدئولوژی الهی و رهایی بخش- دوخته شد که باز هم بر خشم و کینه استکبار جهانی افزود و عمق وحشت بیش از پیش آنان را به مقابله واداشت و این بار صحنه جنگ به عرصه فرهنگی و اخلاقی کشیده شد و تجربه دیرینه غرب بار دیگر در معرض آزمون در آمد که از طریق فساد اخلاق و به ابتذال کشیدن نسل های نوخاسته، زمینه های سستی و بی اعتقادی و انحطاط اخلاقی را فراهم سازد تا بتواند سلطه خویش را باز یابد... و همزمان با این تهاجم، هجوم وحشیانه صلیبی گری دیگری را علیه مسلمانان به نمایش گذاشتند که پیکر مجروح جهان اسلام، بوسنی و هرزگوین گواه آن است. و به عقیده ما این تهاجم را واکنش دفاعی توام با وحشت غرب از قدرت اهریمن شکن و کفر ستیز اسلام باید به حساب آورد که هریک از این مقوله ها داستان جداگانه دارد... پاسخ به هجوم فرهنگی اما این روزها سخن از تهاجم فرهنگی غرب علیه مسلمین و ارزشهای اسلامی است و سخن از مقابله با این تهاجم در صحنه فرهنگی که آخرین نیرنگ دشمن است. و بدیهی است که تا جنگ هست نمی توان سلاح را از کف نهاد. مجهز شدن به سلاح روز در این پیکار ضد فرهنگی که اینک موضوع سخن ماست مطالعه و بررسی و برنامه ریزی دقیق و مناسب می طلبد و این رسالت همه دلسوزان اسلام و انقلاب و صاحبان اندیشه و قلم و نهادها و رسانه های تبلیغی و فرهنگی و هنری و نیز مؤسسات آموزش و پرورش از کودکستان تا دانشگاه و حوزه های علمی و محافل دانشگاهی و اساتید و دانشجویان متعهد و درد آشناست که همراه با نیروهای بسیجی و مؤمن و توده های غیور امّت، جبهه خود را در برابر حمله کفر جهانی قوی ساخته و با هوشیاری و قاطعیت با شبیخون شیطانی مقابله به مثل کنند و غرب پاسخی در خور بدهند و شعارهای مقطعی نباید ما را از اقدام و تلاش پیگیر و مؤثر باز دارد. زیرا همانگونه که گفته اند: «سپر از دست نینداز که جنگ است هنوز» چهره ضد اخلاقی غرب در مرحله نخست می بایست میان علم و دانش و تکنولوژی غرب که البته برتر و پیشتاز است و موضوع بحث ضد حمله فرهنگی نیست، با آنچه به نام فرهنگ و تمدن و در قالب فساد اخلاق و بعد منفی فرهنگی، بر ملتها تحمیل می شود فرق گذاشت. در تهاجم فرهنگی و ضد حمله غرب سخن از آن چیزی است که عنوان فرهنگ دارد و این در حقیقت ضد فرهنگ و اخلاق و انسانیت است که غربی ها در منجلاب آن فرو رفته اند و آن را برای ملتهای تحت سلطه خواسته اند و نه علم و تکنولوژی را... و حال که غرب توان خود را در این تهاجم علیه ما متمرکز ساخته و ارزشهای اسلامی و معنوی را هدف قرار داده، بر ماست که با هرچه در توان داریم به افشای چهره ضد اخلاقی و سقوط فرهنگی و انسانی غرب بپردازیم و آن را آن گونه که هست بشناسیم و بشناسانیم. زیرا هستند ساده دلانی که ماهیت غرب و اخلاق و فرهنگ ضد انسانی غرب، برایشان ناشناخته است و رعد و برق تکنولوژی به آنان مجالی نمی دهد که غرب را بشناسند، بگذریم از غرب باورانی که در قالب روشنفکری و فراماسونری و مانند آن سالهای عمل کرده و در قلب سیاهشان فرهنگ غربی جایگزین شده و قابل ازاله نیست. افشای چهره ضد اخلاقی غرب و آنچه در جوامع غربی به عنوان سنت و فرهنگ در جریان است پاسخ مناسبی خواهد بود به تبلیغات مسموم غرب علیه ما و ارزشهای ما با این تفاوت و افترا دست می یازند، و ما با هزار و یک دلیل می توانیم بی کفایتی و رسوایی غرب را در الگوسازی اخلاقی و انسانی و همچنین اداره جهان اثبات کنیم. افشای چهره منفور و پلید غرب، شکستن بت زرّین و گوساله سامری است که رعد و برق آن چشم ناآگاهان را خیره کرده و نمی توانند آن سوی چهره غرب را ورای صنعت و تکنولوژی تماشا کنند و بر ماست که پرده از چهره ریا و نیرنگ این عفریت خوش خط و خال برافکنیم. انحطاط اخلاق غربی تا بدانجاست که حتی متفکرین خودشان آن را به باد انتقاد گرفته و از بی مفهوم گشتن واژه های فضیلت در آن دیار سخن گفته اند. دکتر آلکسیس کارل یکی از دانشمندان فرانسوی، است که در دو کتاب خود «راه و رسم زندگی» و «انسان موجود ناشناخته» بطور مکرر از این سقوط و انحطاط سخن گفته است. وی در بخشی از کتاب خود می نویسد: «اعتدال، شرافت، درستی، مسئولیت، پاکی، تملک نفس، محبت به همنوع، شهامت، گویی جملات بی معنی و کلماتی است که مورد تمسخر جوانان امروزی است. انسان امروزی بجز جلب لذت، اصلی برای راه و رسم زندگی نمی شناسد. همه کس اسیر غرور است و مانند خرچنگ در پوسته خود مترصد دریدن همنوع خویش بسر می برد». و نمونه ها، از این قبیل فراوان آورده است که به مباحث دیگر موکول می کنیم. و اما اگر به سراغ مطالعات آماری و تحقیقات میدانی برویم، انحطاط اخلاقی و سقوط انسانی غرب دلائل بیشماری دارد که هرگاه یکی از هزاران به تحریر درآید مثنوی هفتاد من کاغذ شود که تنها به پاره ای موارد در این مقال بسنده می کنیم (و قبلا بدلیل ضرورت از نقل اینگونه مطالب معذرت می خواهیم). عواطف انسانی در غرب مرده است و این در وراثت و تربیت و تغذیه و فضای فرهنگی و دینی و سایر عوامل فردی و اجتماعی آنها نهفته است. در خانواده های غربی محبت به مفهوم واقعی نیست، حتّی میان پدران و مادران و فرزندان با افزایش سنّی، رشته این عواطف می بُرد و کودکان غربی اغلب پدر بزرگ مادر بزرگ هایشان را نمی شناسند. درست مانند حیوانات که چون راه می افتند روابطشان را با نسل پیشین قطع می کنند. بی عاطفه گی غربی از این فراتر می رود. در جرائد خواندیم که یک جوان آمریکائی پدر خود را کشت و گوشت او را در داخل یخچال نهاد و تدریجاً آن را می خورد. و نیز خواندیم که اخیراً مردی در آمریکا اعتراف کرده که پانزده تن را کشته و گوشت بدنشان را می خورده است! داستان آدمخوارانی را شنیده ایم که چندی در یک جامعه شهری زیستند و پس از بازگشت به جزیره آدمخواران گفتند ما متمدن شده ایم! چرا که گوشت انسان را با کارد و چنگال نوش جان می کنیم! و نیز خواندیم که یک زن غربی کودک خردسال خود را در کوره زباله سوزی انداخت و سوزاند. زیرا می خواست به کانون رقص برود و کودک مزاحم او بود. این نیز یکی از نمونه های عواطف غربی است! این عملی است که حتی جانوران با فرزندانشان نمی کنند. شاید بتوان گفت یکی از علل خونخواری و قساوت غربی نوع تغذیه اوست. غربی ها با خوردن مشروبات الکلی و گوشت خوک و سگ و مار و خرچنگ و... خصلت این حیوانات را پیدا کرده اند. بعلاوه آنکه روابط نامشروع جنسی که در غرب بسیار است، در نوع اخلاقیات افراد مؤثر می باشد. باری، فساد اخلاق در آمریکا به جائی می رسد که به نوشته «مجله نیوزویک آمریکا» سالیانه در آمریکا پانصد هزار کودک مورد تجاوز قرار می گیرند و به نوشته «اشپیگل» مجله دیگر آمریکایی، در هر دقیقه یک کودک در آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد تجاوزات جنسی از این قبیل در سایر کشورهای غربی بسیار است. یک مجله آرژانتینی نوشت: انجمن دفاع از کودکان ایتالیا گزارش می دهد که 300 هزار کودک طی یک سال در ایتالیا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و این رقم در کشورهای بازار مشترک به دو میلیون می رسد. بنابراین گزارش 22% از زنان و 16% از مردان آمریکا در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند که اغلب از طبقه اشراف اند! آری اشراف! شما از کدامین قوم وحشی این خلق و خوی را شنیده اید؟! رسوائی غربی تا بدانجاست که هم جنس بازی در آمریکا و انگلیس و... صورت قانونی! پیدا کرده است و هم جنس بازان با شنیع ترین وضع جلوی دوربین خبرنگاران ظاهر می شوند و تصویر آن از کانالهای تلویزیونی و ماهواره ای آمریکا و اروپا در دید خانواده ها و مردم قرار می گیرد و همین فرهنگی است که می خواهند به جهان صادر کنند. چنانچه در ایران عصر ستمشاهی مراسم نخستین ازدواج دو مرد را در هتل هیلتون آن روز فراموش نکرده ایم و همچنین انتخاب دختر شایسته و قصر یخ و امثال آن... و بر اینها بیفزائید برنامه های خلاف عفت سینمایی و ویدئوئی محصول غرب و جزیره لختی ها و برهنه ها و گوشه و کنار پارک ها و خیابان ها و حتی اتوبوس های عمومی و رفتار و اخلاق خلاف عفت که غربی از آن سرافکندگی نمی کند! این است فرهنگی که غرب می خواهد به جهان صادر کند! هم اکنون در دنیا پانزده میلیون انسان به بیماری ایدز مبتلا هستند که زادگاه آن غرب متمدن! است و پنج میلیون آن را به آفریقا صادر کرده اند و مقادیری را به نقاط دیگر جهان سوم حتی بنا به گزارشات، سوئیس که روزی به عنوان الگوی سلامت ونظم تمدن مطرح بود امروزه بیشترین رقم مبتلایان به ایدز را دارد... اخیرا در جرائد خواندیم که در آمریکا زنی بچه ای زائید که صورت سگ داشت! و در مجله دیگر غربی اسبی را دیدیم که صورت انسان داشت و آیا اینها جز سقوط اخلاق و بازی با ارزشهای انسانی و بازگشت به توحش مفهوم دیگری دارد که غرب متمدن! که طلایه دار نظم نوین است در منجلاب آن فرو رفته است؟! آنان که در غرب نشسته اند و کانالهای تلویزیونی آمریکا و اروپا را می بینند بهتر می توانند قضاوت کنند که در آن دیار چه می گذرد و انحطاط فرهنگ و اخلاق غربی به کجاها کشیده است! این فرهنگی است که در تهاجم غرب مورد بحث ماست. در این مجال تا اینجا بس... بوسنی، پیکر محروم اسلام در چنگال غرب بگذارید کلمه ای چند هم از بوسنی بگوییم که زخم تازه ما از غربی ها و صلیبی هاست. اگر امروز خبر گزاری های بین المللی مخابره می کنند که صرب های ارتودوکس در سایه حمایت قدرت های بزرگ، همکاری صهیونیست ها و چراغ سبز مجامع حقوقی بین المللی، و زیر نگاه کلیسای ارتودوکس و سکوت پدران روحانی، با تیغ صلیبی گری نوین، مسلمانان را قتل عام می کنند و زنان و کودکان را با دلخراش ترین شکنجه ها به مسلخ می کشند، که در تاریخ جنایت کاران عالم سابقه ندارد، این خوی و خصلت غربی است! اگر این بوزینه های چشم آبی و کفتارهای سفید و تشنه خون، کودکان را قطعه قطعه می کنند و جلو چشم مادرانشان پیش سگ ها می اندازند و مجامع حقوق بشر به تماشا ایستاده و در باطن راضی به این وحشی گری ها هستند و ناظران بین المللی و پدران روحانی فریاد اعتراض بلند نمی کنند، این خوی و خصلت کینه توزانه و ضد بشری غرب است. اگر خبرگزاری ها مخابره می کنند که صرب ها زنان و دختران اسیر و بی خانمان و آواره را پس از تجاوز گروهی تا سر حدّ مرگ، در آتش می سوزانند و حتی از تجاوز به مردان و سربریدن آنها خودداری نمی کنند و هیچ کس نیست که در غرب به این ددمنشی و سادیسم وحشیانه و خلاف شرف و انسانیت اعتراض کند، این فرهنگ و خصلت غربی و تصفیه حساب با مردم مظلوم به جرم مسلمان بودنشان است. یک خانم روزنامه نگار بوسنیایی با گریه به خبرنگار کیهان گفت: سربسته بگویم: جنایاتی که صرب ها در سایه سکوت غرب بر زنان مسلمان روا داشتند در تاریخ هیچ یک از جنایتکاران تاریخ جهان شنیده و خوانده نشده است. و زبان از بیانش شرم دارد. اما قدرتهای بزرگ و سیاستگذاران غربی به نظاره ایستاده و کلیسا بی طرف نشسته و محافل حقوقی حتی یک کلمه حرف نمی زنند! غرب باید بداند! غربی ها باید بدانند که بازتاب این جنایات از حافظه امت اسلام محو نمی شود و پرونده سیاه سیاستگذاران و محافل غربی، در نسل کشی وحشیانه قرن بیستم و صلیبی گری نوین بی انتقام نخواهد ماند. بازتاب این جنایات این است که امت اسلام بیدار می شوند و چهره زشت غرب را بهتر می شناسند و از غربی و منافع نامشروعش در جای جای جهان سلب امنیت می کنند و پاسخ متجاوز را به نحو شایسته می دهند. شگفت آنکه در این نبرد نابرابر، مسلمانان مظلوم بوسنی را مجامع جهانی تحریم تسلیحاتی کرده اند در حالی که زراد خانه های غرب در اختیار صرب هاست و از سلاح های مدرن امنیتی و هوایی گرفته تا کارد و تبرزین و ساتور و سایر افزارها به قتل عام مسلمین می پردازند... اینجاست که گفته سعدی تداعی می شود که در آن داستان گفت: «چه حرامزاده قومند اینها! سنگ را بسته و سگ را رها ساخته اند!...». جا داشت آمریکا و اروپا و محافل حقوقی غرب، حداقل بدلیل همان خوی انتفاعی که بر حیات و مقدراتشان حاکم است و برای حفظ موقعیت خود، جهان اسلام را تا این اندازه جریحه دار نمی کردند و به صرب های درنده چراغ سبز و جواز عبور از مرز جنایات را نمی دادند... اینها در حافظه بیش از یک میلیارد مسلمان جهان می ماند و آمریکا و اروپا در سراسر جهان منافع نامشروع و پایگاه های بسیاری دارند و حکم مقابله به مثل نیروهای انقلابی را به پاسخگویی وا می دارد که حکم قرآن است: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»- آنکس که به شما تجاوز و تعدی کرد او را به همانگونه پاسخ دهید. آمریکا و اروپا که از بهائی های ضد دین و اخلاق و مرتدها و تروریست های بی وطن حمایت کرده و اشک تمساح می ریزند، چرا بدن سوخته کودکان معصوم بوسنی و زنان و دختران هتک حرمت شده و بدن های قطعه قطعه مردم بی گناه را با سلاح غربی در قلب اروپا نمی بینند و از دیدن اسکلت های نحیف که از گرسنگی و شکنجه در اردوگاه های صرب در حال احتضارند چشم بسته اند و می گویند: آمریکا در بوسنی منافع ندارد!! چرا سازمان های حقوقی و مجامع بشر دوستی!! اینجا دیگر واژه بشر را نمی شناسند؟ مگر مردم بوسنی و هرزگوین بشر نیستند؟! خوب بود این سازمان های جهانی، علی رغم قساوت دیرین خود در جای جای جهان و فلسطین و لبنان و ایران و سایر صحنه های نبرد حق و باطل، اینجا واکنشی نشان می دادند و بیش از این خود را بی آبرو نمی کردند! اینها در پاسخ ملت ها چه می گویند؟ و وجدان خود را چگونه راضی می کنند؟ ولی کیست که نداند ماهیت این مجامع چیست و امپریالیسم و صهیونیسم در آنها چه نقشی دارند و فلسفه وجودی شان چیزی جز دفاع از متجاوزان و کمک رسانی به راهزنان بین المللی نیست. در کدامیک از حوادث خونین جهان شنیده ایم انسان با نوع خود چنین کند! آیا این جنگ است؟ اگر جنگ است جنگ هم قانونی دارد. اما غربی، وحشی تر از این است که به قوانین جنگ حتی احترام بگذارد. نه! این کینه و انتقام است، قساوت و بی رحمی است، بی شرمی و رذالت است. امپریالیسم و صهیونیسم، تشنه خوان اند، و سادیسم آدم کشی دارند، و زن و کودک و پیر و جوان نمی شناسند، شهوت و شرارت و رذالت و قساوت را در هم آمیخته و شگفت آنکه مارک تمدن نیز بر خود زده اند و از جهان سوم حقّ توحّش مطالبه می کنند! آیا جهان اسلام می تواند غرب را و آمریکا و اروپا را ببخشد؟! آیا مسلمین جهان باز هم می توانند به روابط دوستانه با چنین دنیایی و با چندان اخلاق و فرهنگی و آنگونه سردمدارانی افتخار کنند؟! آیا غرب و سردمداران غربی و آمریکا می توانند طلایه داران تمدن و نظم نوین در جهان باشند؟! پیکر مجروح بوسنی و مردم مسلمان در اروپا پرچم خونرنگی است که تا گرفتن انتقام از مسبّبین این جنایات فرو نخواهد افتاد. ما چه می دانیم؟ از آنجا که خون مظلوم، همواره آتش فشانی برای محو ظلم و ستم در تاریخ انسان ها بوده، شاید این بار این سنت الهی و تجربه تاریخی در غرب به اجرا درآید. شاید از این افق خونرنگ و ظلمت کده غرب، خورشیدی دوباره در حال تابیدن باشد، خورشیدی که ظلمت ظلم و تاریکی جاهلیت جدید غربی ها را بزداید، خورشید اسلام که کافران نمی توانند با نفس آلوده خود آن را خاموش کنند... و اما موضع امت مسمان ما همان است که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بر آن تأکید فرمودند: «ما حمله به اسلام و احساس خطر از ناحیه استبداد جهانی را مسئله ای جدی می دانیم و تا سر حدّ امکان حمایت از ملت مسلمان بوسنی را بعنوان وظیفه ای سنگین مورد توجه قرار می دهیم». «ملت انقلابی و مسلمان ایران در پیروی از احکام اسلام و قرآن کریم مسئله بوسنی و هرزگوین را رها و فراموش نخواهد کرد». | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 118 |