تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,427 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,375 |
حوادث سال اول هجرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 132، آذر 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام حوادث سال اول هجرت- 9 قسمت پنجاهم حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی هدف از غزوات و سرایا درسال اول و آغاز ورود به یثرب تا بدینجا درباره اصل تشریع جنگ در اسلام مطالبی ذکر شد، و اینک بدنبال بحث قبلی خود بازگشته و دائره بحث را تنگتر کرده و پیش از آنکه وارد اصل ماجرا و داستان ها شویم بعنوان مقدمه، هدف از اعزام نیرو و شرکت خود رسول خدا (ص) و حضور آن حضرت در برخی از این اعزامها را که در همان ماه های اول ورود به یثرب انجام شده مورد بحث قرار می دهیم، و علت ذکر این مقدمه نیز آن است که صرفنظر از اینکه اصل جنگهای اسلام و هدف از آنها عموماً بدست دشمنان اسلام تحریف شده، سرایا و غزوات اولیه نیز که در سال اول و یا دوم هجرت انجام شده مانند سریّه حمزة بن عبدالمطلب، و سریّه عبیده و غزوه ودّان و عشیره... و حتی جنگ بدر نیز جداگانه و به نحوی دیگر مورد ارزیابی مغرضانه و دشمنی ها قرار گرفته، و آنها را بصورت غارتگری و شبیخون به کاروانها و قبائل اطراف جلوه داده و گفته اند: پیامبر اسلام پس از هجرت به یثرب از همان شیوه و عادت زمان جاهلیت اعراب که هرچند گاه یک بار، برای ادامه زندگی و تأمین معاش به کاروانی یا قبیله ای شبیخون می زدند استفاده کرد و گروه هایی را برای این کار اعزام کرده و احیاناً خود او نیز بهمراه آنها می رفت... و بلکه از این هم پا را فراتر گذارده و گفته اند: انگیزه اعراب یثرب نیز که به آن سرعت دین جدید را پذیرفته و اطراف رسول خدا (ص) را گرفتند همان طمع رسیدن به کاروانهای قریش و مال التجاره آنها بوده... و امثال اینگونه گفتارهای نادرست و مغرضانه که در کتاب سیرة المصطفی از آنها نقل شده.[1] و متأسفانه در اینجا نیز سادگی و بی خبری برخی از راویان و سیره نویسان، در کیفیت نقل این غزوات و سرایا و کلمات و جمله هایی مانند «... لِیُغیر» و «... یعترض» و امثال آنها[2] که در نقل آنها آمده، به این دشمنان کمک کرده و سندی برای گفتار نابجا و مغرضانه آنها قرار گرفته... مانند اینکه ذهبی در کتاب مغازی خود، وقتی داستان «سریه سعد بن ابی وقاص» را که بنا بگفته واقدی در ذی قعده سال اول هجرت اتفاق افتاد نقل می کند با این تعبیر ذکر کرده که می گوید: «و فی ذی القعده عقد لواءاً لسعد بن ابی وقاص لیغیر علی حیّ من بنی کنانة او بنی جهینة. ذکره الواقدی».[3] در صورتی که در نقل خود واقدی و کتاب مغازی او چنین جمله ای نیامده و عبارت مغازی واقدی اینگونه است: «... ثمّ عقد رسول الله (ص) لواءاً لسعد بن ابی وقاص الی الخرّار- و الخرّار من الجحفة قریب من خُمّ- فی ذی القعدة علی رأس تسعة اشهر من مهاجرة رسول الله (ص)».[4] و همانگونه که ملاحظه میک نید ذهبی جمله «لیغیر» را بنظر و اجتهاد خود در نقل داستان آورده که در اصل خبر اثری از آن نیست... و در بقیه نقل ها و روایات هم مطلب از همین قرار است که ما بعنوان نمونه یکی از آنها را برای شما مشروحاً ذکر کردیم و زحمت تتبع و تحقیق بیشتر را برای کسانی که طالب آن هستند به خود آنها واگذار می کنیم... و بهترین دلیل و شاهد بر اینکه هدف از اعزام این دسته ها غارت اموال و غافلگیری و شبیخون زدن و امثال آنها نبوده این مطلب است که به شرحی که در اصل داستان ها آمده و ذیلاً خواهید خواند وقتی لشگر اعزامی به کاروان یا قبیله مورد نظر می رسید با واسطه گری برخی از لشگریان و یا گفتگوی مختصری و یا مذاکره و قرارداد صلح بدون هیچگونه درگیری و برخوردی از هم جدا شده و به مدینه باز می گشتند. و یا در برخی از این مأموریتها بدستور رسول خدا (ص) تا جای معینی پیش می رفتند و با اینکه فاصله آنها با محل عبور کاروان چند کیلومتر بیشتر نبود، و به راحتی می توانستند خود را به کاروان رسانده و دستبردی بزنند پیشتر نمی رفتند و از همانجا باز می گشتند و رسول خدا (ص) در این باره هم از آنها مؤاخذه ای نمی کرد... (مانند همان سریه سعد بن ابی وقاص، بشرحی که واقدی ذکر کرده).[5] و شاهد دیگر بر آنچه ذکر شد آنکه تعداد افراد دشمن و همراهان کاروانها در این سرایا میان دوست تا سیصد نفر بوده در صورتیکه تعداد دسته های اعزامی سی نفر یا چهل نفر و گاهی هم هفت یا هشت نفر بوده- به شرحی که خواهید خواند- که بخوبی نشان می دهد منظور از این اعزام ها غارتگری و جنگ و درگیری نبوده... بازنگری مسئله از بُعد دیگر و البته تحلیلی که ما از این مسئله داشتیم و شواهدی که برای این نظریه ذکر کردیم همه بدان جهت است که ما مسئله را از بُعد نبوّت رسول خدا (ص) و شیوه انبیاء الهی در برخورد با دشمنان توحید و ادیان آسمانی نگریسته و با معیارها و موازینی آنها را مورد سنجش قرار می دادیم، مانند آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» (با توضیحاتی که در مقالات گذشته دادیم) و یا مانند روایاتی که می گوید: گروهی از مشرکین را بصورت اسیر نزد رسول خدا (ص) آوردند، آن حضرت پرسید: آیا آنها را در آغاز به اسلام دعوت کردید؟ گفتند: نه، فرمود: پس آنها را رها کنید تا به مأمن خود بروند، و سپس این آیه را که در سوره احزاب آمده قرائت کرد که خداوند به آن حضرت فرماید: «... انّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً».[6] و یا در برخی دیگر از روایات آمده که در یکی از جنگها وقتی رسول خدا (ص) علی را به جنگ می فرستاد به او فرمود: «لا تقاتل حتی تدعوهم الی الاسلام». یعنی با آنها اقدام به جنگ نکن پیش از آنکه آنها را به اسلام دعوت کنی...[7] و یا در روایت دیگری که در کتاب شریف کافی از امام صادق (ع) نقل شده می خوانیم که فرمود: «... انّ النبی (ص)و سلم کان اذا بعث امیراً علی سریّة امره بتقوی الله عزوجل فی خاصه نفسه، ثم فی اصحابه عامّة، ثم یقول: اغزوا بسم الله، و فی سبیل الله تعالی، قاتلوا من کفر بالله، و لا تغدروا، و لا تغلّوا، و لا تمثّلوا، و لا تقتلوا ولیداً، و لا متبتّلاً فی شاهق، و لا تحرقوا النخل، و لا تغرقوه بالماء، و لا تقطعوا شجرة مثمرة، و لا تحرقوا زرعا، لانّکم لا تدرون لعلکم تحتاجو الیه، و لا تعقروا من البهائم مما یؤکل لحمه الا ما لا بدّلکم من اکله، و اذا لقیتم عدوا للمسلمین فادعوهم الی احدی ثلاث، فان هم اجابوکم الیها فاقبلوا منهم و کفّوا عنهم، و ادعوهم الی الهجرة بعد الاسلام فان فعلوا فاقبلوا منهم و کفّوا عنهم، و ان ابوا ان یهاجروا و اختاروا دیارهم و ابو ان یدخلوا فی دار الهجرة کانو بمنزلة اعراب المؤمنین یجری علیهم ما یجری علی اعراب المؤمنین، و لا یجری لهم فی الفیء و لا فی القسمة شیء الا ان یهاجروا فی سبیل الله، فان ابواهاتین فادعوهم الی اعطاء الجزیة عن یدوهم صاغرون، فان اعطوا الجزیة فاقبل منهم و کفّ عنهم، و ان ابوا فاستعن الله عزوجل علیهم و جاهدهم فی الله حق جهاده،...».[8] یعنی- شیوه پیامبر خدا (ص) این بود که وقتی امیری را بسرکردگی گروهی به مأموریتی جنگی می فرستاد، خود او را بطور خصوصی به تقوای الهی دستور می داد، سپس بطور عموم آن گروه را مخاطب ساخته و می فرمود: بنام خدا و در راه خدا بجنگید، با کسی که به خدا کفر می ورزد بجنگید، خدعه و نیرنگ نکیند، خیانت نورزید، گوش و بینی از کسی نبرید، نوزادی را نکشید، و نه کسی را که بجای بلندی پناه برده، نخلی را نسوزانید و زیر آن آن را غرق نکنید[9] و درخت میوه دار را قطع نکنید، و زراعتی را نسوزانید زیرا چه می دانید شاید به آن نیازمند شدید، و چهارپایانی را که گوشتشان خوردنی است پی نکنید و نکشید مگر آنچه را ناچار به خوردن آن هستید. و اگر با دشمن مسلمین برخورد کردید، به یکی از سه چیز آنها را بخوانید تا اگر پذیرفتند از آنها بپذیرید و از جنگ با آنها خودداری کنید: 1- آنها را به اسلام دعوت کنید و اگر پذیرفتند و داخل در دین اسلام شدند از آنها بپذیرید و دست از آنها بردارید. 2- از آنها بخواهید که پس از اسلام به سرزمین اسلامی هجرت کنند پس اگر پذیرفتند از آنها بپذیرید و از آنها دست بردارید، و اگر به این هم حاضر نشدند و خواستار توقف در دیار خود بودند و حاضر به آمدن در مدینه نشدند با اینان نیز همانند عربهای دیگر از مؤمنین رفتار می شود و کسی متعرض آنها نشود، و از غنیمتهای جنگی و تقسیمات چیزی به آنها داده نمی شود تا وقتی که هجرت کنند. 3- اگر هیچیک از این دو را نپذیرفتند از آنها جزیه مطالبه کنید و اگر جزیه دادند از انها بپذیرید د و دست از آنها بدارید... و اگر هیچکدام را نپذیرفتند آنگاه از خدا استعانت جسته و با آنها بجنگید... و یا این روایت که نیز از آنحضرت نقل شده که فرمود: «ما بیّت رسول الله عدّواً قطّ».[10] - رسول خدا (ص) هیچگاه به هیچ دشمنی شبیخون نزد. و امثال این دستورات و نمونه هایی که در روایات آمده... و به طور خلاصه با معیارهایی که پیامبران الهی در مورد دعوت مردم بکار می گرفتند. و گرنه چنانچه با معیارهای نظامی و سیاسی و جنگها و مبارزات گذشته و امروز بخواهیم محاسبه کنیم جنگ آنها با کاروانیان و مصادره اموال و شبیخون و امثال آن حق مسلم و صحیح آنها بود... مگر نه این بود که مسلمانان با کفار قریش در حال جنگ بودند؟ و مگر نه این بود که همین مشرکان مکه اینها را از شهر و دیارشان اخراج کرده و بلکه نقشه قتل آنها را کشیده بودند؟ و مگر نه این بود که مشرکین مکه پس از اخراج این مسلمانان اموال بسیاری از آنها و خانه ها و مستغلاتشان را مصادره کرده و ضبط کرده بودند؟ و از این رو این احتمال نیز وجود دارد که راویان احادیث و سیره نویسان روی همین معیارها و ضوابط و قوانین جنگی و نظامی به خود اجازه دادند که حرکت مسلمانان و بلکه رسول خدا (ص) را در این اعزام ها به آنگونه تفسیر کرده و اجتهاد کنند... باری بهتر است که از این مقدمه بگذریم و فعلا به همین مقدار اکتفا کرده به سراغ اصل داستان ها و غزوات و سرایایی که قبل از جنگ بدر اتفاق افتاده و از جهاتی مشترک هستند برویم، و سپس اهدافی را که می تواند مورد نظر رسول خدا (ص) بوده باشد تحت بررسی قرار دهیم. ادامه دارد [1]- سیرة المصطفی- ص311. [2]- در نقل ذهبی در مغازی- ص41 در دو جا این تعبیر آمده. [3]- مغازی ذهبی- ص41. [4]- مغازی واقدی- ص11. [5]- مغازی واقدی- ص11. [6]- نقل از حیاه الصحابه- ج1 ص 166. [7]- نقل از کتاب المنصف عبد الرزاق- ج5 ص217 و کتابهای دیگر. [8]- فروع کافی- ج1 ص335. [9]- شاید بخاطر آن است که می گوید نخل خرما اگر زیر آب برود مانند انسان می میرد و غرق می شود. [10]- بحار الانوار- ج19 ص178. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 89 |