
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,297 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,548 |
نفس مطمئنه و آرامش دائمی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 133، دی 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره ی رعد نفس مطمئنه و آرامش دائمی قسمت شصت و یکم آیت الله جوادی آملی « الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکرالله تطمئن ااقلوب » « الذین امنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب ». (سوره ی رعد – آیه 27و 28) آنان که ایمان آوردند و قلب هایشان به ذکر خدا آرام می گیرد؛ آگاه باشید تنها با یاد خدا قلب ها مطمئن می شود. آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، بشارت باد بر آن ها و چه خوش بازگشتی دارند. *** همانگونه که قبلاً بحث شد، انسان مطمئن، کسی است که در همه حالات، راضی است و خدا هم از او راضی است. او چون از خدا می ترسد، راضی است، لذا هرکاری که خدای سبحان دستور داد، انجام می دهد زیرا می داند که به مصلحت او است و بر خلاف دستور خدا هم کاری انجام نمی دهد، چون می ترسد تنبیه شود. این طور نیست که چون راضی است، در برابر دستور خداوند بی تفاوت باشد. بلکه هر چه او دستور داده انجام می دهد و به هر چه خدا حکم کرد، رضایت می دهد. در این جریان، اگر حضرت سیدالشهدا علیه السلام در مدینه منوره، در کمال عزت می فرمود: « رضا الله رضانا أهل البیت »، آن وقت هم که از اسب بر زمین افتاد، باز همین بیان را فرمود: « رضا الله رضانا أهل البیت ». حضرت امیر سلام الله علیه در دعای کمیل می فرماید: برای من جهنم مطرح نیست؛ برای من دوری از تو مطرح است. نمی گوید: من نمی توانم بسوزم. می گوید: آن جا هر تصمیمی گرفتی من راضی هستم، اگر هم در آن جا مرا بردی و می توانستم سخن بگویم، باز هم می گویم: « این کنت یا ولی المؤمنین ». پس خوف و رجاء تا آخرین لحظه برای انسان وجود دارد منتهی به چه امید داشته باشد و از چه چیزی ترس داشته باشد؛ این ها فرق می کنند. پس نتیجه این شد که طمأنینه در مسائل علمی، در کلیات، در معرف؛ در مقابل شک و تردید است ولی در جزئیات اگر کسی صاحب نفس مطمئنه، آن عالی ترین درجه اش هم شد، یعنی معصوم مطلق یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شد، او در همه جزئیات هم صاحب بصیرت است، اگر درجه ی پایین تر باشد، به همان اندازه صاحب بصیرت است تا برسد به مؤمنین عادی که دلشان به رساله ی عملیه ای آرمیده است، این ها هم شک و تردید ندارند و در تقلیدشان حساب شده از یک رساله اطاعت می کنند و آرامش دارند. پس باید مؤمنین در اعتقدات و عقاید حقه شان، طمأنینه داشته باشند. بیان بسیار جالبی از حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه در این باره رسیده است. می فرماید: « الیوم انطق لکم العجماء ذات البیان، عزب(1) رأی امرئ تخلف عنی » آن کس که مرا تنها گذاشت و با من نبود، اهل اندیشه و فکر نیست؛ او فکرش گم شده و غروب کرده است. اگر فکر غروب بکند، چیزی صفحه ی دل را روشن نمی کند چون صفحه ی نفس با اندیشه روشن می شود. در ادامه می فرماید: « ما شککت فی الحق مذ أریته ». از آن لحظه ای که حق را به من نشان دادند، تاکنون من شک و تردید نداشته ام. آری! حضرت امیر علیه السلام در دوران خردسالی که در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود، به این معارف بالا دست یافته بود. آنگاه به عنوان یک سؤال مقدر، مطرح می کند که اگر شما در حق شک نکردید و در برابر حق، هیچگونه اضطرابی نداشتید، پس سایر معصومین هم باید این چنین باشند. آن جا که خداوند به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: « و اوجس فی نفسه خیفه موسی»(2) موسای کلیم چرا در نفس خویش، ترس کرد. حضرت امیر علیه السلام این توضیح را می فرماید که: « لم یوجس موسی علیه السلام خیفه علی نفسه بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال » حضرت موسی بر خودش نترسید و باکی نداشت (زیرا قلبش مطمئن بود) ولی ترسید که مبادا جهال و نادانان چیره شوند و گمراهان و ضلالت پیشگان سبقت گیرند. حضرت موسی علیه السلام در قلبش این معنی خطور کرد که ساحران فرعون که صحنه ی مسابقه را پر از مار و افعی کردند و دیدگان مردم را به خود جلب نمودند و همانگونه که قرآن می فرماید: « جاؤوا بسحر عظیم »، با آن سحر شگفت انگیز نکند برنده شوند. فرمود: من هم اگر عصا را القا کنم و به صورت یک مار دربیاید، نکند مردم نتوانند بین معجزه من و سحر ساحران فرق بگذارند و فرعون چیره شود و حکومت ضلال و ظغیان دوباره سرکار بیاید وگرنه از مار و افعی هرگز وحشت و هراسی نداشت. خدای سبحان به موسی فرمود: نترس، معجزه را القا کن، من معجزه را پیروز می کنم « انک انت الاعلی».(3) در آیه بعدی می فرماید: نترس که تو پیروز می شوی. نمی فرماید به این که نترس؛ این مار ها به تو کاری ندارند! معلوم می شود ترس از محکوم شدن دولت حق است و حاکم شدن دولت ضلال. اگر کسی به مقام مطمئن رسید، هرگز در عقاید شک نمی کند و در مسائل علمی هم مضطرب نمی گردد اما ممکن است بگرید و ناله کند زیرا نمی داند که آیا راهش می دهند یا نمی دهند. او مانند انسان تشنه ای می ماند که می داند تشنه است و می داند که تنها چشمه ای که این عطش را برطرف می کند در دامنه ی این کوه است، و لذا اشک می ریزد که آیا من به این کوه راه می یابم که عطشم را رفع کنم یا خیر؟ مرا راه می دهند یا نه؟ بنابراین، انسان مؤمن است که در امن و امان می باشد چون قلبش آرام دارد ولی آن غافل بی خبر که می گوید: « ان هی الا حیاتنا الدنیا»(4) و چیزی جز دنیا نمی بیند؛ او هر چند در منزلش آرام و راحت به خواب رفته است، امنیت کاذب را دارد؛ او نمی داند چه بلائی بر سرش می آید ولی خداوند راجع به مؤمنین وعده ی امان داده و وعده ی خدا تخلف ناپذیر است « الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن»(5). به هر حال مؤمن در هیچ حالی هر چند بیافتد و سرش هم بشکند و مصیبت ها ببیند، از راه خود برنمی گردد تا به مقصد برسد و در هیچ امری مضطرب نیست. نمونه هایی که در قرآن کریم بود، چه در جریان مادر موسی علیهماالسلام و چه در جریان اصحاب کهف، خدای منان می فرماید که ما قلب این ها را به خود مرتبط کردیم. درباره ی حضرت یونس علیه السلام هم می فرماید: یونس در حالات گوناگون هر چه فشار می بیند، می گوید: خدا! نه از خدا می رنجد و نه از خدا گله دارد. هر فشاری هم که می بیند، باز می گوید: خدا. وقتی خواستند او را از کشتی بیاندازند می گفت: خدا. وقتی در دهان ماهی رفت، می گفت: خدا. در دل ماهیقرار گرفت گفت: خدا. این طور نبود که اگر فشاری ببیند, برنجد یا مضطرب شود. هر فشاری که می آید او را مصمم تر می کند, چون می داند که راه همین است و بس؛ راه دیگری نیست. او مانند همان تشنه است. دیگری که نمی داند تشنه است، به فکر تحصیل آب نیست یا اگر بداند تشنه است و نداند چشمه کجا است، به فکر طی راه نیست. یا اگر بداند چشمه کجا است، وقتی که دید راه، سخت است، به فکر پیمودن راه نیست. او تشنه و عطشان می میرد. اما این مومن است که می داند راه کجا است، به دنبال آن راه می افتد و همه سختی ها را تحمل می کند. درباره ی حضرت یونس می خوانیم « فاستجبنا له و نجیناه من الغم » ما دعایش را مستجاب نموده و او را از غم و اندوه نجات دادیم. او صاحب نفس مطمئنه است ولی غمگین است؛ در برابر خدای سبحان، سلم محض است مانند همان تشنه ای می ماند که غمگین است که آیا می رسد یا نه؟ ولی می داند که تنها راه، همین است و این راه را طی می کند. « و کذلک ننجی المؤمنین »، این هم یک اصل کلی قرآنی است که ذکر یونس سلام الله علیه باعث نجات از هر غم است. مومن اگر غمگین شد، هر حالتی که او را مغموم کرده است، اگر این ذکر را بگوید - همان گونه که حضرت یونس می گفت - از غم نجات پیدا می کند. در سوره ی صافات آیه 139 به بعد این جریان را مبسوط تر ذکر می کند. معلوم می شود سیره ی یونس سلام الله علیه، تسبیح بوده، نه این که فقط در آن حال، تسبیح گفته باشد. می فرماید: « و ان یونس لمن المرسلین اذ أبق الفلک المشحون » یونس از انبیا و مرسلین است. او به طرف کشتی که پر از مسافر و سرنشین بود گریخت. در بین راه، در بین راه به یک ماهی عظیمی برخورد کردند. اگر یکی از سرنشین ها را از کشتی بیرون می انداختند و آن ماهی به عنوان لقمه، او را می گرفت، کشتی در امان می شد و راهش را ادامه می داد. برای این که یکی از آن ها روی تعیین مشخصی نباشد و کسی را بی حساب از کشتی بیرون نیاندازند، قرعه کشیدند؛ اتفاقاً قرعه به نام حضرت یونس افتاد. حضرت یونس سلام الله علیه از کشتی بیرون افتاد و ماهی او را دربرگرفت و به کام خویش فروبرد. « فلولا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون »، چون سیره ی حضرت یونس تسبیح بود ( نه این که فقط در آن جا تسبیح بگوید) و در حال آرامش و خطر همواره تسبیح خدا می کرد، لذا از شکم ماهی نجات یافت. در آیه می خوانیم که اگر او از تسبیح کنندگان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند. و اگر نعمت الهی شامل حالش نمی شد، از دریا بیرون می آمد در حالی که مذموم بود ولی چون نعمت شامل حالش شد، لذا « ممدوح » از کام ماهی بیرون آمد. « فاجتباه ربه فجعله من الصالحین » و خدایش او را برگزید و از صالحین قرار داد. ادامه دارد
1- در بعضی نسخ تهج البلاغه«غرب» آمده است وللی به هر حال عزوب به معنای همان غروب است. عزب یعنی غاب و غرب«لا یغرب عن علمه» یعنی: لا یغیب عن علمه 2- سوره طه – آیه 67 3- سوره طه –آیه 68 4- سوره انعام – آیه 29 5- سوره انعام – آیه 82 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 239 |