تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,447 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,385 |
امام راحل « س» و فقه سنتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 133، دی 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام راحل « س» و فقه سنتی خاتمه و جمع بندی و استنتاج آخرین قسمت آیت الله محمدی گیلانی مقاله ی ختام بحث است که مقصود از آن جمع بندی مقالات گذشته، درباره ی موضوع: « امام راحل و فقه سنتی » است و سعی می شود با مرور سریع به اهم آن ها و تأمل و تدبر در مضمونشان استنتاج شودکه وصیت امام رضوان الله علیه در حفظ فقه سنتی به انگیزه ی اتصال آن به وحی بوده است، و مراد آن حضرت، از « فقه سنتی » فقهی است که بر سنت و روش موروث از فقها ء عظام و رؤساء مذهب امامیه اثناعشریه استوار است که آیت الله العظمی علامه ی حلی در افتتاح تذکره همین مطلوب را به این عبارت فرموده اند: « ... احق الطرائق و اوثقها برهاناً و اصدق الاقاویل و اوضحها بیاناً ... هی طریقه الامامیه الآخذین دینهم بالوحی الالهی، والعلم الربانی لا بالرأی و القیاس و لا باجتهاد الناس ... ». در آغازبحث گفتیم: مسابقه و پیشی گرفتن در تحصیل سعادت حقیقی، مورد تشویق بلکه مورد طلب قرآن کریم است، بلکه دراین جهت، رقابت و هم چشمی را نه جائز که واجب شمرده است. قال تعالی: « و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون ». (سوره ی مطففین – آیه 26) بدیهی است که توفیق وصول به این حیات مغبوط و سعادت جاودانی مرهون عقاید حقه و اعمال صالحه است که فقط در پیروی آن کس که برهان بر عصمت وی قائم است، میسور است و این دعوی، قولی است که جمله ی کبار و رؤساء مسلمین برآنند، که از آن جمله است محمد بن ابی بکر معروف به ابن القیم الجوزیه متوفای سال 751 هجری، در اعلام الموقعین می گوید: « ان اولی ما یتنافس به المتنافسون، و أحری ما یتسابق فی حلیه سباقه المتسابقون، ما کان بسعاده العبد فی معاشه و معاده کفیلا، و علی طریق هذه السعاده دلیلا، وذلک العلم المنافع و العمل الصالح اللذان لا سعاده للعبد الا بهما و لا نجاه له الا بالتعلق بسببها فمن رزقهما فقد فاز و غنم و من حرمهما فالخیر کله حرم، و هما مورد انقسام العباد الی مرحوم و محروم، و بهما یتمیز البر من الفاجر و التقی من الغوی، والظالم من المظلوم، و لما کان العلم للعمل قریناً و شافعاً و شرفه بشرف معلومه تابعاًف کان اشرف العلوم علی الاطلاق علم التوحید، و انفعها علم احکام افعال العبید و لا سبیل الی اقتباس هذین النورین و تلقی هذین العلمین الا من مشکوه من قامت الادله القاطعه علی عصمته و صرحت الکتب السماویه بوجوب طاعته و متابعته و هو الصادق المصدوق الذی لا ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی ». (ج1- ص5) حاصل ترجمه: سزاوارترین چیز به مسابقه و پیشی گرفتن ذر آن، آن چیز است که کفیل سعادت عبد ذر معاش و معاد است، و آن چیز، علم نافع و عمل صالح است که به هر کس که ارزانی شده، رستگار گردیده و هر کس که از آن ها محروم گردیده است از همه ی خیرات محروم است و چون شرف علم به شرف معلوم است، اشرف العلوم علی الاطلاق علم توحید است و نافع ترین آن ها علم احکام افعال عباذ است و راهی برای اقتباس این دو نور و تلقی این دو علم نیست مگر از مشکوه آن کس که بر عصمت وی ادله قاطعه قائم گردیده و وجوب طاعتش مورد تصریح کتب سماویه است و او آن صادق مصدوق است که قرآن عظیم او را به: « ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » می ستاید. مراد به وحی، اعم از قرآن کریمکه وحی نص استیعنی عین الفاظ آن از وحی تلقی شده که خود معجزه ی جاودانی رسول الله صل الله علیه و آله و سلم بلکه معجزه همه پیمبران صلوات الله علیهم است و از سنت که وحی معنا است، یعنی معنای سنت را از وحی تلقی فرموده و با الفاظ و کلام مؤلف از خویش برای مردم بیان فرموده اند که این الفاظ و کلام، کلام الله نیست، ولی متابعت از آن متابعت از کتاب الله، و تمسک به آن تمسک به کتاب الله تعالی است که تفصیل آن گذشت. و با عنایت خداوند متعال، قرآن کریم به وسیله ی صدور و سطور محفوظ ماند و خواهد ماند و وعده ی خدای تعالی: « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » (الحجر – آیه9) انجاز یافت. و اما سنت، فریقین اتفاق دارند بر این که رسول الله صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، عنایت مخصوصی داشت و در تعلیم آن حضرت اهتمام تامی مبذول می فرمود و آیات نازله در هر زمان و مکان را به آن جناب املاء می نمود و ایشان می نوشتند و متشابهات و ناسخ و منسوخ و عام و خاص را جهت او بیان می کرد، و نوامیس شریعتو احکام دین حنیف و هر آن چه دخیل در سعادت انسان ها بود بر وی املا می نمود و ایشان همه را می نوشتند همه آن ها را به صورت کتابی مدون درآوردند که صحیفه جامعه یا کتاب علی نامیده شده است که در صحیحن نیز از آن نام برده و حدیث روایت کرده اند و بعضی از اعلام اهل سنت معاصر ائمه اهل البیت علیهم السلام آن را دیده اند و همین کتاب که نزد ائمه اهل البیت بوده و یتوارثه امام بعد امام، مصدر بیان احکام شریعت بوده و اصحاب ائمه علیهم السلام در محفل القاء حدیث از امام عصر خویش با نهایت دقت آن را ضبط و کثیراًما می نوشتند که به صورت اصول اربعمأه تدوین گردید که به دست امام المحدثین جناب کلینی علیه الرحمه رسید و جوامع اولیه تنظیم و تدوین گردید که همین کتب اربعه ی موجود در دست ما است که کافی شریف کلینی « ره » در وسط سماءالاحادیث المرویه همچون خورشید جهان افروز است. و بنا بر این بیان موجز، که تفصیل آن مستدلاً در سلسله مقالات بیان گردیده و همان طور که از آیت الله العظمی علامه ی حلی اعلی الله مقامه نقل کردیم، احق طریقه ها و اوثق آن ها فقط طریقه امامیه اثناعشریه است که نوامیس شریعت و احکام دین حنیف را از سرچشمه ی زلال وحی اخذ می کنند، و چنان که ابن قیم جوزیه می گفت: « سعادت عباد در معاش و معاد مرهون علم نافع و عمل صالح است و تحصیل این دو نور ممکن نیست مگر در پرتو مشکوه عصمت که در قران او را به « ما ینطق عن الهوی ... » ستوده است » همان طریقه ی شیعه ی امامیه است. و اما فقه اهل سنت و جماعت و مبانی و قواعد آن، با تدبر و ثور در آن چه که بزرگان قوم در تدوین احادیث فرموده اند، اتصال احادیث و مبانی آنان به وحی مورد تردید است، بیان امام حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی در مقدمه فتح الباری در شرح صحیح البخاری را نقل کردیم و خلاصه آن چنین بود: « آثار و احادیث نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عصر صحابه و تابعین، به دو جهت نه مدون بود، ونه مرتب. و جهت اول آن بود که آنان در آغاز حال از نوشتن و تدوین حدیث نهی شدند، چنان که در صحیح مسلم ثبت گردیده که مبادا به قران مختلط شود. و جهت دوم وسعت حفظ و سیلان اذهان آنان بود، مضافاً به این که اکثر آن ها به کتابت آشنا نبودند، تا این که در اواخر عصر تابعینن تدوین آثار پدید آمد، و اول کسی که در جمع احادیث دست یازید، ربیع بن صبیح متوفای سال 160 هجری ... بوده اند تا این که کبار طبقه ی سوم به پا خاستند و مالک کتاب موطأ را تصنیف کرد و در این کتاب در طلب حدیث قوی اهل حجاز بوده که آن را به اقوال صحابه و فتاوای تابعین و بعد از تابعین ممزوج و مخلوط کرد – درست تأمل شود – » و هم چنین کلام جلال الدین سیوطی را از تنویر الحوالک در شرح موطأ مالک – که اساس مدونات جوامع بعدی آنان است – نقل نمودم که « مالک راوی یکصد هزار حدیث بوده از همه آن ها ده هزار را نیز تعدادی بعد از تعدادی استقاط می نمود تا اینکه مقدار فعلی باقی ماند» و قریب به این ها کلام قسطلانی در ارشاد الساری در شرح صحیح بخاری است و همچنین کلام دیگران. با اعتراف به نهی رسول الله صلی الله علیه و آله از کتابت احادیث و و امر به محو آن چه نوشته شده است, خصوصا محو خلیفه اول در زمان خلافت خویش, احادیثی را که خود نوشته بود و محو ثانی بعد از ضربت خوردن, احادیث مکتوب خویش را نابود ساخت و همچنین عملکرد بعضی دیگر از صحابه – که زمینه ای برای صحت دعوای تجویز کتابت از رسول صلی الله علیه و آله باقی نمی ماند- روشن می کند که احادیث مضبوط نزد آنان نه فقط در حجیت , معادل قرآن نبود , بلکه صبغه ای از حجیت نداشت, و گر نه چگونه می شود, مانند خلیفتین راشدین از بقاء آن ها آن اندازه نگران بودند که با شتابزدگی آن ها را محو کردند, احادیث مکتوب آنان, وقتی در زمان حیاتشان آن اندازه بی اعتباذ بود که اعدام آن ها را واجب شمرده و معدوم ساختند. پس چگونه ممکن ااست حال احادیثی که ممزوج به اقوال صحابه و فتاوای تابعین و بعد از تابعین و بعد از تابعین است و بعد از بیشتر از یکصدسال به تدوین و ترتیب در آمده است! و عجیب تر آن که بعضا حدیث مسموع در بصره می نوشتند و مضاعفا بر این نقل عمرا بن الحصین:« رجالی از صحاب رسول الله صلی الله علیه و آله احادیثی را نقل می کند که آن طور نیست» داستان « الوضاعون الصالحون» را به تفضیل بیان کردیم, و اعتراف یحیی بن سعید قطان: - لم نرالصالحین فی شیء اکذب من هم فی الحادیث – را از صحیح مسلم, عرضه داشتیم و ده ها از این نوع امور مریب طریقه و مبانی اهل سنت را مورد سوال و تردید قرار می دهدو راهی برای اعتصام و اتصال به وحی باقی نمی گذارد تا بدان وسیله سعادت معاش و معاد تحصیل شود. و شاید حکمت نهی نبی اکرم صلی الله علیه و آله همین باشد که بدین وسیله کتب روایی اهل سنت زیر سوال رفته و حجیت آنها مورد شک صریح واقع شود, و احادیث نبوی صلی الله علیه و آله که به امیرالومنین علی علیه السلام املاء فرمودند و به صورت کتاب «علی» تدوین گردید, از این امور مریب و شبه انداز, مصون و محفظ است و لزوما عدل کتاب الله در حجییت است, کتاب الله تعالی با عنایت او به وسیله صدور و سطور محفوظ ماند, و عدل آن یعنی سنت با تودیع در نزد ائمه اهل بیت علیهم السلام, که فرمودند: « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا». والله سبحانه یقول الحق و هو یهدی السبیل و الحمدلله رب العالمین پایان – محمد محمدی الگیلانی
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 71 |