
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,260 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,545 |
گفته ها و نوشته ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 133، دی 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفته ها و نوشته ها علی و آل علی ز بهر معرفت کردگار لم یزلی نبی شناسم و آن گه علی و آل علی خداست آن که تعقل نمودن کنهش برون نهاده قدم از حدود محتملی نبیست آن که بود در مدارس تحقیق بری کتاب کمالش زنکته ی جدلی علیست آن که گدازد ز برق لمعه ی تیغ حسود را، که کند نقد بوته ی دغلی « نظامی گنجوی »
نفس من برتر از آن است من توانم که نگویم بد کس در همه عمر نتوانم که نگویند مرا بد دگران نفس من برتر از آن است که مجروح شود خاصه از گپ زدن بیهده ی بی بصران « انوری »
ویژگی های امیرالمؤمنین علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به خدا قسم که خدای تبارک و تعالی نه خصلت به من عطا فرموده است که پیش از من به جز پیامبراسلام – صلی الله علیه و آله و سلم – عطا نفرموده است: 1- راه ها به روی من باز است. 2- من نژاد ها و انساب مردم را می دانم. 3- برای من ابر ها به حرکت در آمدند. 4- آمار مرگ ها نزد من است. 5- آمار بلایا و گرفتاری ها را می دانم. 6- حکم های قطعی و فصل الخطاب در نزد من است. 7- با اجازه ی پروردگارم به باطن جهان دست یافته ام. 8- هر چه پیش از من بوده و هر چه پس از من خواهد آمد، از دیده ی من پنهان نیست. 9- با ولایت من، خداوند دین این امت را کامل کرد و نعمت ها را بر آنان تمام نمود و اسلامشان را پسندید زیرا در روز غدیر به محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود: ای محمد به اینان خبر بده که من امروز دینشان را برای آنان کامل نمودم و اسلام را برای آن ها پسندیدم و نعمتم را بر آن ها تمام کردم. همه این ها منتی اس که خداوند بر من نهاده است و حمد وستایش او را سزا است و بس.
ای دیده ... نظری کن ای دیده در آن شکل و شمایل، نظری کن گر زانکه تو را آرزوی دیدن جان است روئسیت در آن چشم جهانی متحیر زلفی که پریشانی احوال جهانست « فلکی شروانی »
حاجب متملق و جواب دندان شکن جوانی از بنی هاشم به مجلس منصور دوانیقی رفت. خلیفه از او سؤال کرد که پدر تو در کدام تاریخ وفات یافته است! جوان گفت: خدایش بیامرزد در فلان روز وفات یافت. خدا مرقدش را پرنور بسازد، در فلان موضع او را دفن کردیم ... ربیع حاجب که در خدمت ایستاده بود، به جوان هاشمی اعتراض کرده بانگ برآورد: در حضور خلیفه تا چند پدر خود را رتبت دهی و از او تعریف و تمجید نمائی؟ جوان گفت: تو بر این اعتراض که کردی، مستوجب ملامت نیستی، چه حلاوت پدر درنیافته ای و قدر آن ندانی!! منصور از جواب جوان هاشمی چندان خندید که به پشت افتاد و حاجب از خجالت آب شد.
تبعیض صاحب باغ انگور، وارد باغ شد. دید یک دزد و یک خرس مشغول خوردن انگور هستند. صاحب باغ، دزد را گرفته به درخت بست و خرس را بیرون کرد و چوب را برداشت که دزد را بزند. دزد گفت: چرا تبعیض قائل شدی؟ کاری به خرس نداری و مرا کتک می زنی؟! صاحب باغ جواب داد: برای این که خرس می خورد و می رود، اما تو می خوری و می بری!
... خواهد بود یار را با تئو کار خواهد بود کار ها را شمار خواهد بود هرچه پنهان بود شود پیدا لیل جان را نهار خواهد بود آن که خفته است شب چه روز شود آگه و هوشیار خواهد بود هر که کاری نمی کند امروز حال فرداش زار خواهد بود هر که با نفس خود جهاد نکرد حسرتش بی شمار خواهد بود هر که مست شراب دنیا شد تا ابد در خمار خواهد بود هر که مشتاق آخرت باشد رحمت او را نثار خواهد بود این غزل در جواب « مولانا » « فیض » را یادگار خواهد بود « فیض کاشانی »
شاعر دزد روزی حکیم اوحدالدین انوری در بازار بلخ می گذشت، هنگامه ای دید پیش رفت و سری در میان کرد؛ مردی دید که ایستاده و قصائد او را به نام خود می خواند و مردم او را تحسین می کنند. انوری پیش رفت و گفت: ای مرد، این اشعار کیست که می خوانی؟ گفت: اشعار انوری! گفت: تو انوری را می شناسی؟ گفت: چه می گویی، انوری منم! انوری بخندید و گفت: شعر دزد شنیده بودم، اما شاعر دزد ندیده بودم.
درس امید از عنکبوت همواره اسکاتلندی ها با پادشاهان انگلیس به خاطر استقلال می جنگیدند، و در حکومت ادوارد اول، رهبری اسکاتلندی ها را مردی شجاع به نام « بروس » بر عهده داشت. ولی نیروهای ادوارد اول توانستند پس از یک پیکار طولانی، اسکاتلندی های شورشگر را سرکوب کنند. پادشاه انگلیس اعلام کرد که هر کس زنده یا مرده ی « بروس » را تحویل دهد، جایزه خواهد گرفت. رابرت بروس به جزیره ای ناشناس گریخت و در کلبه ای پنهان شد. در آن جا روزگار را با غم و اندوه و نا امیدی می گذراند تا این که روزی چنین اتفاقی افتاد: بروس در حالی که در کلبه بر روی حصیر خوابیده بود و به سقف نگاه می کرد، عنکبوتی را دید که با تار نازک خود از تیر چوبی به پایین آویزان شده بود. آن گاه با یک حرکت تند سعی کرد که به تیر چوبی دیگر بچسبد اما موفق نشد و به عقب بازگشت. کوشش ادامه یافت. بروس ابتدا تصور می کرد که عنکبوت نا امید شود ولی این طور نبود. عنکبوت بر طول تاری که بر آن آویزان بود، افزود. باز هم یک حرکت دیگر و باز هم عدم موفقیت. سرانجام عنکبوت در ششمین کوشش خود موفق شد و بر روی تیر چوبی دیگر قرار گرفت. بروس با دیدن این صحنه، نا امیدی را از خود دور کرده، برای ادامه ی نبرد به اسکاتلند بازگشت و مردانی را به دور خود جمع کرد و آنان را آماده نبرد نمود. ادوارد اول که عازم اسکاتلند بود، در راه درگذشت. ادوارد دوم نیز به نبرد با اسکاتلندی ها برخاست. اما رابرت بروس در سال 1314 میلادی در منطقه ی « بانوکبرن » شکست سختی بر سپاهیان انگلیسی وارد آورد. بروس پس از شکست دادن به انگلیسی ها، خود پادشاه اسکاتلند شد. او همیشه می گفت: من پیروزی خود را به خاطر همان درسی به دست آوردم که عنکبوت به من آموخت.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |