تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,412 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
مبانی رهبری در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 133، دی 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام انتقادپذیری قسمت سی و یکم حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری انتقادپذیری ضد استبداد است، شخص مستبد حوصله ی شنیدن انتقاد به خود را ندارد، و بر فرض حوصله به خرج دهد و انتقاد دیگران را بشنود، خصلت ناهنجار استبداد مانع می شود که به حق اعتراف کند و نقد صحیح دیگران را بپذیرد. بنابراین استبداد ضد رهبری، و انتقادپذیری ضد امامت است و برای تبیین این شرط، سخن را از ضد آن می کنیم:
آفت رهبری استبداد(1) یکی از بزرگ ترین آفات رهبری و اصلی ترین عوامل سقوط حکومت است. این خصلت در واقع نوعی بیماری روانی است که اندیشه ی بیمار را دچار تحجر و جمود می سازد و در نتیجه نمی تواند درباره ی انتقاد دیگران بیندیشند و حق را تشخیص دهد. و بر فرض تشخیص به حق اعتراف نماید. از نظر اسلام، استبداد لغزشگاه بسیار خطرناکی است که هم مستبد را نابود می کند و هم دولت و حکومت را در معرض سقوط قرار می دهد و به طور کلی زمینه ساز بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است. امام علی (ع) در این مورد فرمود: « بئس الاستعداد الاستبداد »(2) استبداد، زمینه ساز بدی است. امام صادق علیه السلام شخص مستبد را به فردی تشبیه می کند که بر لغزشگاه های مختلف و در معرض خطر سقوط است: « المستبد برأیه موقوف علی مداحض الزلل ».(3) کسی که استبداد در رأی دارد بر لغزشگاه ها ایستاده است. بدیهی است که بر لغزشگاه نمی توان ایستاد، لذا انسان یا باید به انتقاد منتقدین احترام بگذارد و یا در پرتگاه انحراف سقوط کند. به فرموده ی امام علی علیه السلام: « الاستبداد برأیک یزلک و یهورک فی المهاوی ».(4) استبداد در رأی تو را می لغزاند و در پرتگاه ها ساقط می نماید. نخستین پرتگاهی که استبداد، مستبد را در آن ساقط می کند، پرتگاه خطای در آراء است. امام خود در سخنی دیگر به این معنی تصریح فرموده: « المستبد متهور فی الخطاء و الغلط ».(5) شخص مستبد در پرتگاه خطا و نادرستی سقوط می کند. ضعف و نادرستی نظریات رهبر، موجب می شود که دشمنان رهبری و حاکمیت قوت پیدا کنند، به گفته ی امام علی علیه السلام: « من ضعف آراءه قویت اعداؤه ».(6) کسی که آراء او ضعیف باشد دشمنان او قوت می گیرند. و با قوت گرفتن دشمنان بساط دولت و حکومت و رهبر برچیده می شود، و بدین ترتیب استبداد در نهایت، حکومت را تباه و مستبد را هلاک می کند. « زله الرأی تأتی علی الملک، و تؤذن بالهلک».(7) لغزش رأی سبب نابودی حکومت و اعلام هلاکت است.
اجازه ی انتقاد بر اساس این روایات رهبران و مدیران جوامع اسلامی موظفند از آفت بسیار خطرناک استبداد که موجب سقوط حاکمیت مدیریت اسلامی است جداً اجتناب کنند، به دیگران اجازه ی انتقاد بدهند، انتقاداتی که به شیوه ی مدیریت و هدایت و رهبری آن ها می شود را با حوصله و دقت و انصاف مطالعه کنند و اگر سخن منتقدین را صحیح یافتند، با شهامت به خطای خود اعتراف کنند و بدانند که این شیوه ی مدیریت نه تنها موجب ضعف مدیریت رهبری نیست بلکه به عکس سبب قوت و بقاء حاکمیت است.
امام علی علیه السلام: به من انتقاد کنید! به اعتقاد ما امام علی علیه السلام پس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کامل ترین رهبر بود، او طبق دلایل متقن معصوم بود و صحت آراء و اقدامات او تردید ناپذیر، ولی در عین حال نه تنها به مردم اجازه می دهد که به او انتقاد کنند بلکه از آن ها جداً می خواهد که از تملق گویی و چاپلوسی که عادت عموم در برخورد با رهبران جبار و مستکبر است اجتناب کنند و اگر نظری از نظرات و یا اقدامی از اقدامات او را نادرست می دانند بی پروا از او انتقاد کنند و مطمئن باشند که او از انتقاد نمی رنجد بلکه او از تملق گویی و ستایش بی جا می رنجد. شگفت انگیز این که امام اجازه ی انتقاد به خود را نه تنها در شرایط طبیعی جامعه اسلامی بلکه در بحرانی ترین شرایط حکومت و در سخت ترین جنگ هایی که در زمان زمامداری او تفاق افتاد یعنی در جنگ صفین مطرح کرد. امام ضمن یک سخنرانی هیجان انگیز، مطالبی درباره ی حقوق متقابل رهبر و مردم، نقش این حقوق در تداوم و یا سقوط دولت، تأکید بر لزوم رعایت حقوق رهبری از سوی مردم بیان کرد. یکی از یاران امام که از این سخنان سخت هیجان زده شده بود، ضمن اظهار فرمانبری به رسم همه ی ستایشگران به تفصیل از امام تمجید و تعریف کرد. امام علی علیه السلام بدون این که تحت تأثیر ستایش های او قرار گیرد و یا حتی شرایط بحرانی موجود را مدنظر قرار دهد فرمود: « ان من استخف حالات الولاه عند صالح الناس أن یظن بهم حب الفخر، و یوضع امرهم علی الکبر، و قد کرهت أن یکون جال فی ظنکم أنی احب الاطراء، و استماع الثناء، و لست بحمدالله کذلک و لو کنت احب أن یقال ذلک لترکته انحطاطاً لله سبحانه ... ». از پست ترین حالت های فرمانروایان در نظر مردم نیکومنش، آن است که گمان برده شود آن ها از بالیدن و فخر خوششان می آید، و کار آن ها بر بزرگ نمایی خود حمل گردد، من بدم می آید در ذهن شما خطور کند که علی شنیدن ستایش دیگران را دوست دارد، خدای را سپاس که چنین نیستم. و اگر هم چنین بودم به خاطر تواضع در برابر خدای سبحان آن را ترک می کردم ... « فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره، و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادربادره، ولا تخالطونی بالمصانعهو لا تظنوا بی استثقالاً فی حق قیل لی، و لا التماس اعظام لنفسی، فإنه من استثقل الحق أن یقال له أو العدل أن یعرض علیه کان العمل بهما أثقل علیه ». پس با من به زبانی که با گردن کشان سخن می گویندتکلم نکنید، از طرح انتقادات و آن چه پیش مردم خشمگین خودداری می شود، خودداری ننمایید، با من با ظاهرسازی آمیزش نکنید. مبادا گمان برید که اگر انتقاد درستی به من شود پذیرفتش بر من دشوار است! و یا انتظار بزرگ نمایی خود از کسی دارم! چه، کسی که شنیدن سخن حق و یا عرضه ی عدل بر او گران آید، اجراء حق و عدل بر او گران تر می نماید. و بالاخره از این مقدمات چنین نتیجه گیری می نماید که: « فلا تکفوا من مقاله بحق. او مشوره بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطیء و لا آمن ذلک من فعلی الا أن یکفی الله من نفسی ما هو أملک به منی ... »(8) بنابر این زنهار از گفتن حرف حق یا ارائه مشورت به عدل پیش من خودداری نکنید زیرا من خویشتن را بالاتر از آن نمی دانم که هرگز خطا نکنم و از خطا در کار خویش ایمن نیستم مگر آن که خداوند کفایت کند از من آن چه را که او مالک تر است به آن از من نسبت به آن.+امام علی علیه السلام در این کلام تصریح می کند که اگر کفایت و حفظ و عصمت الهی در مورد شخص او وجود نداشته باشد او نیز ممکن است خطا کند. و با این که از مصونیت الهیه برخوردار است از مردم می خواهد شخصیت سیاسی و معنوی او مانع از انتقاد آن ها نباشد، و اگر در حکوت او کاری را نادرست تشخیص دادند حتماً به او تذکر دهند. به سخن دیگر امام در پاسخ به ستایشگر خود از یک سو عادت زشت ثناگویی از امرا و رجال سیاسی را در جامعه اسلامی قاطعانه محکوم می کند و از سوی دیگر می خواهد روح نقد و ژرف نگری در اعمال مسئولان نظام اسلامی حتی در بالاترین سطح آن که امام معصوم استرا، در مردم پرورش دهد، و عملاً انتقادپذیری را در رهبری و مدیریت اسلامی رایج گرداند. در مقاله ی بعدی درباره ی انواع انتقادها و این که آیا هرنوع انتقاد با هر انگیزه در جامعه اسلامی مجاز است یا نه، سخن خواهیم گفت. ادامه دارد 1- تنهایی در رای و کار, خود رایی, خود سری- فرهنگ معین.استبد. 2- غرر الحکم-شماره 4414. 3- بحار الانوار ج75 ص 105. 4و5- میزان الحکمه – حدیث 6855,6854. 6 و7- میزان الحکمه- حدیث 6846, 6844. 8- نهج البلاغه – خطبه 216.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 181 |