تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,091 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
عید میلاد ریحانه رسول الله «ص» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1371، شماره 135، اسفند 1371 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
عید میلاد ریحانه رسول الله «ص» بمناسبت 15 رمضان، عید ولادت با سعادت امام مجتبی علیه السلم» نیمه ماه رمضان از سال دوم یا سوم هجرت بود که مدینه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، شاهد یکی از مسرت بخش ترین رویدادهای زمان بود، اولین ثمره درخت بارور نبوت و ولایت ، شکوفا می شد و ریحانه رسول خدا و سبط اکبر و نخستین فرزند دلبند علی و زهرا و دومین امام معصوم به دنیا آمد. خبر ولادت امام مجتبی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید. فوراً به خانه دخترش حضرت زهرا سلام الله علیها رفت و فرمود: اسماء! فرزندم کجا است؟ اسماء این گل خشبوی را نزد جد اطهرش آورد. رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس رو به علی کرده فرمود: این نیکو فرزند را چه نام گذارده این؟ امیرالمؤمنین علیه السلم فوراً پاسخ داد. من بر شما سبقت نمی گیرم یا رسول الله . پیامبر لحظاتی درنگ کرد، گویا منتظر هاتف غیبی بود که ناگهان ندای وحی آمد که یا رسول الله، او را حسن نام بگذار. مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام، پارساترین و بافضیلت ترین مردم زمانش بود، هرگاه به حج می رفت با پای پیاده می رفت و گاهی پا را برهنه نیز می نمود چرا که می خواستس در کامل ترین وضعیت از نظر تواضع و فروتنی و خضوع و خشوع در برابر حضرت ذوالجلال باشد. وقتی به یاد مرک می افتاد می گریست و وقتی سخن ازقبر و بعث و نشور می شد، بسیار گریه می کرد و زمانی که به یاد عبود از صراط می افتاد، اشکهایش سرازیر می گشت و هنگامی که سخن از ملاقات با پروردگارش به میان می آمد، آه بلندی می کشید و بی هوش برزمین می افتادو هرگاه امام مجتبی برای نماز می ایستاد،بدنش به شدت می لرزید و هر وقت سخن از بهشت و جهنم به میان می آمد، مانند مارگزیده ای به خود می پیچید و از خداوند، بهشت را طلب می کرد و از جهنم به حضرتش، پناه می برد. واصل بن عطا گوید: بر چهره حسن علیه السلام، سیمای انبیا و هیبت پادشاهان بود. او از چنان محبوبیتی در میان مردم، برخوردار بود که هرگاه در بیرون از خانه بر زیلوی مخصوص خود می نشست، مردم از چهار سوی به سوی او می آمدند و هرگز از جلو رویش مرور و عبور نمی کردند. آن حضرت بیست بار یا بیشتر با پای پیاده به حج خانه خدا مشرف شد و گاهی پای برهنه می رفت و در حالی که شتران فراوانی همراه حضرت بود، افرادی که سواره از آن راه عبور می کردند، وقتی او را پیاده می دیدند، همگی پیاده می شدند و با او همسفر می گشتند. راوی می گوید: یک بار که چنین شد، مردمی که به احترام او پیاده می رفتند، از راه رفتن خسته شدند، لذا از او خواستند سوار شود ولی او در پاسخ چنین فرمود: هرگز سوار نمی شوم ولی از راهی دیگر می روم تا مردم، به راه خودشان ادامه دهند و مقید من نگردند. القاب مبارک آن حضرت: طیب، تقی، زکی ، ولی،سبط، سبیط اکبر، ریحانه رسول الله و مجتبی است. و کنیه مبارکش ابومحمد است. او به اجماع تمام محدثین، یکی از دو نفری است که منحصراً نسل رسول الله از این دو نفر منتشر شده است که هر دو، سروران جوانان اهل بهشت و دو گل خشبوی پیامبرند. او یکی از چهار شخصیتی است که پیامبر در برابر نصارای نجران به آنها مباهات و مباهله کرد و او یکی از اصحاب کسائی است که خداوهند از هر رجس و پلیدی دورشان ساخت و پاک و مطهرشان قرار داد. او یکی از دو نفری است که همواره رسول خدا درباه شان فرمود: «هذان ریحانتای من الدنیا، من احبنی فلیحبهما و من أبغضهما أبغضنی و من أبغضنی أبغضه الله و أدخل النار، و انهما سیدا شباب اهل الجنه»- این دو گل خشبوی من در دنیایند، هرکه مرا دوست می دارد باید آن دو را دوست بدارد و هرکه آن دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هرکه مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته و خداوند او را به دوزخ خواهد افکند. و همانا این دو، سروران جوانان اهل بهشت اند. در کتاب «البدایه و النهایه» ابن کثیر، از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا به سیمای علی و فاطمه و حس و حسین نگریست و فرمو: «من دشمنم با هرکه شما او را دشمن بدارید و دوستم با هرکه شما اورا دوست بدارید». عبدالله بن زبیر با آن همه حقد و کینه ای که نسبت به اهل بیت داشت با این حال درباره امام مجتبی پیوسته می گفت: زنها از زادن همچون حسن بن علی ناتوان اند و مانند او هیچ زنی نزائیده است. عایشه نیز با آن همه دشمنی که با امام مجتبی داشت و حتی نگذاشت جسد مبارکش را در کنار جد پاکش دفن کنند با زنده و مرده او جنگید، نمی تواند انکار کند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را در آغوش می گرفت و می فرمود: «بارالها این فرزندم است و من او را دوست می دارم، پس تو هم دوست بدار هر که او را دوست می دارد.» او همچنین روایت کرده است که: پیامبر، حسن را بردوش خود حمل می کرد. مردی او را در آن حال دید گفت: ای کودک، عجب مرکب سورای داری! حضرت رسول فرمود: و او نیز عجب سواری است. فرا رسیدن این روز پربرکت و میمون را به تمام علاقمندان و پیروانش تبریک و تهنیت می گوئیم و توفیق پیمودن راهش را از خدای بزرگ مسئلت داریم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 154 |