تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,106 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,036 |
سخنان مهم مقام معظم رهبری پیرامون علم، روحانیت، ضرورت مبارزه با دشمنان اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 136، فروردین 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
سخنان مهم مقام معظم رهبری پیرامون علم، روحانیت، ضرورت مبارزه با دشمنان اسلام بسم الله الرحمن الرحیم اولاً خوش آمد عرض می کنم به آقایان محترم، علمای عالی مقام و فضلا و گویندگان و وعاظ و طلاب محترم که از تهران یا برخی از شهرستانهای دیگر تشریف آورده اید و امیدواریم که این دیدار ما و مجلس ما از جمله آن مجالسی باشد که مای خیر و برکت و هدایت برای خود ما و برای همه مؤمنین محسوب بشود. این یک سنت خوبی در آستانه ماه مبارک رمضان است که فرصتی بوجود بیاید برای طرح بعضی از مسائل که در فضای روحانیت و محیط اهل علم بایستی جایی این مطالب مطرح بشود. و بنده ضمن استقبال از این دیدار و تشکر از آقایان محترم که این فرصت را بوجود آوردید یک مطلب را می خواهم عرض بکنم که مربوط است به جامعه روحانیت از طبقات و مراتب مختلفشان. و آن،این است که در کشور ما، لااقل از چند قرن به این طرف، روحانیت به خاطر وضع خاص خود و ارتباطی که با مردم داشته و اعتقادی که مردم نسبت به روحانیت داشته اند، منشأ تحولات مهم اجتماعی و دینی و سیاسی بوده است، ویا در این تحولات نقش بسزائی داشته است. مثلا در ماجرای مشروطیت یا در ملی شدن صنعت نفت و واضح تر از همه در پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش این نهضت. نباید هم خیال کرد که فقط طلاب جوان و پرحرارت و پرشور بودند که تأثیر گذاشتند در اجتماعات پیش از پیروزی. این جور نبود، همه آقایانی که دست اندرکار این امور بودند می دانند که در شهرستانها حضور علمای موجه و پیرمردان محترم علمی که مردم به آنها اعتقاد داشتند – اگرچه سابقه ای هم در مبارزات نداشتند و نه زندان افتاده بودند و نه مبارزه ای کرده بودن و نه اعلامیه ای نوشته بودند- اما اینها وقتی که در سال آخر و ماه های آخر تشخی دادند که باید وارد میدان بشوند و وارد میدان شدند، حضور اینها تأثیر عظیمی در جلب همه طبقات مردم داشت، لذا شما در راهپیمائی، همه قشرهای مردم را مشاهده می کردید. اینکه زنها در داخل خانه احساس وظیفه کردند، پیرمردها احساس تکلیف کرده اند، کسانی که سوابق مبارزه نداشتند احساس تکلیف کردند، در شهرها و روستا ها احساس تکلیف کردند و ناگهان یک ملت قیام کرد،این به خاطر حضور همه جانبه علمای دین و روحانیون ازبزرگ و کوچکشان و از پیرمردشان و جوانشان،ملای فقیه سالخورده شان، واعظ گوینده پرحرارت نورسشان بود، اینها که وارد شدند معنایش این بود که همه قشرهای مردم وارد خواهند شد. در ایران لا اقل در سه چهار قرن اخیر این طور بوده است. قبل از آن شاید وضع تفاوت داشته و شاید در برخی از کشورهای اسلامی هم همین طور باشد. ما نسبت به آنجاهائی که دست اطلاع نداریم قضاوت نمی کنیم ولی کشور ما اینجوری است. ممکن است اگر علما نباشند، قشری از مردم وارد میدان بشوند و گروهی از جامعه،کمر به یک مبارزه ای ببندند، اما سرکوب کردن و تطمیع کردن یک گروه کار مشکلی نیست. آن چیزی که نمی شود آن را از میان برداشت و راه آن را نمی شود به سمت پیروزی سد کرد، آن ، عامّه ملت است. قشرهای ملت اگر همه بخواهند یک جایی حاضر شوند، باید روحانیون آنجا باشند. اگر روحانیون و علمای دین،یک جایی حاضر شدند، این معنایش این است که دیگر همه طبقات ملت و اکثریت قاطعی از ملت، آنجا حاضر خواهند شد. این طبیعت ایران ماست. این چیزی است که در طول قرون متمادی به اثبات رسیده ست. خوب، حالا علت این چیست؟ علت، وضع روحانیت است. بنده مکرر عرض کردم که ما نباید خیال بکنیم که آبروی نسل فعلی روحانیت موجب این شد که مردم به سمت این انقلاب، گرایش پدا کنند. نه این اشتباه است، بلکه آبروی هزار ساله روحانیت که یک ذخیره تمام نشدنی بود موجب این پیروزی و موفقیتها شد. این آبروی هزار ساله عبارت است از آن چیزی که در طول قرن های متمادی به دست آمده است،از علم و تقوای علمای بزرگ، یعنی «علامه حلی» در این مجموعه نقش دارد، «محقق» نقش دارد، «مجلسی» نقش دارد، «شهیدین» نقش دارد، «شیخ طوسی» نقش دارد، «سید مرتضی» نقش دارد، «شیخ انصاری» نقش دارد، علمای بزرگ در قرن های متمادی در نجف نقش دارند،بزرگان قم نقش دارند، «مرحوم حاج شیخ» نقش دارد، مرحوم «آقای بروجردی» نقش دارد، اینهاست. یعنی هزاران انسان برگزیده، عمرها را به طهارت و تقوی گذارندند و مجموعه های علمی سطح بالا بوجود آوردند و آثار علمی ارائه دادند تا به تدریج یک جامعه ویک ملت را به «روحانیت» به صورت بنیادین معتقد کردند این نیست که یک عده ای، یک زمانی،یک نسلی کسی را بخواهند و نسل بعد نخواهند. وقتی محبتی بنیادی شد، مثل خصال انسانی، ارث می رسد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. مثل محبت حسین بن علی علیه الصلاه و السلام یا محبت اهل بیت علیهم السلام اینها چیزی نیست که یک نسل، آنها را داشته باشد، نسل دیگر بخواهد برود آن را تحصیل ند،نه. تحصیل کردنی نیست. این از نسلی به نسل دیگر به ارث می رسد این در تعلیمان پدران، در تربیت مادران،در نوازش مربیان،در لالائی دایه ها برای کودکان، اینها خودش را نشان می دهد. بنیادین شدن یک مسأله، به این معنی است و اعتقاد به روحانیت در جامعه ما بنیادین شده بود و شده است. امواج پیروزی انقلاب اسلامی بدیهی است که دو حادثه بزرگ، مورد انتظار است. وقتی چنین چیزی و چنین اثری مثل انقلاب وجود دارد، و انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی هم که شوخی نیست،این یعنی تهدید همه قدرتمندان و قلدرهای دنیا. پیروزی انقلاب یعنی بیدار شدن یک میلیارد واندی مسلمان از خواب چند صد ساله. این یعنی ناگهان در کشورهای اسلامی، جمعی از روشنفکران مسلمان و دانشمندان و توده مردم بلند شوند مشتها را گره کنند و شعار احیای اسلامی را مطرح کنند. پیروزی انقلاب یعنی اینها. پیروزی انقلاب این نیتس که حالا چهار تا افسر آمدند یک جایی کودتای نظامی کردند و دولتی را بردند و یک دولت دیگ را آورند و حالا یکی دیگر می آید این دولت را می برد و آن دولت را می آورد. قضیه پیروزی انقلاب این نیست! پیروزی انقلاب اسلامی یعنی برافراشته شدن پرچمی که قدرتمندان دنیا برای پائین کشیدن آن پرچم، زحمت بسیاری کشیده بودند، پول بسیار و تدبیر بسیاری کشته بودند و خیلی کار کرده بودند که ناگهان انقلاب اسلامی پیروز شد و همه آن نقشه ها را باطل کرد. منافع قدرتمندان را مورد تهدید قرار داد، این است معنای پیروزی انقلاب اسلامی. وقتی که این آبرو و سرایت دین و روحانیت در بین مردم، این چنین اثر بزرگی را می تواند داشته باشد، پس دو حادثه بزرگ مورد توقع است. یکی اینکه ما که اعقاب آن اسلاف مطهر و عالم و مقدس هستیم، آبروی آنها را حفظ کنیم. برای خاطر اینکه اگر این کار انجام نگیرد و اگر این نسل،آبروی گذشتگان را حفظ نکند، همان چیزی که نهادین و بنیادین شده بود،به تدریج زایل خواهد شد. ادعای نابخردان حالا چه جور آبروی آنها را حفظ کنیم؟ این خودش یک داستان مفصل است. اولا آنها عالم بودند، ما سعی کنیم علم آنها را پیش ببریم. علم آنها چیز بزرگ و مهمی بود. شما نگاه نکنید چهار تا آدمی که درکی از مسائل فقهی و حقوقی اسلام ندارند ویا از فلسفه و کلام اسلامی چیزی نمی دانند ولو صورتاً در یک رشته ای تبحّری داشته باشند یا نداشته باشند، اما نمی شناسند و بدلیل همین عدم شناخت، اهانتی می کند و گذشتگان را تحقیر می کند. به اینها نگاه نکنید. فقه شیعه از لحاظ پیشرفت ها و دقت های عالمانه برای کسانی که اهل فهم و فن هستند، یک چیز شگفت آوری است و شوخی نیست. این که یک انسانی مثل «صاحب جواهر» بنشیند یک دوره فقه را از اول تا آخر با آن همه دقت و تحقیق به تنهائی بنوسد، یک دایره المعارف را به تنهائی در حقوق اسلامی بنویسد،این به معجزه، اشبه است همین طور شیخ انصاری،همین طور صاحب ریاض هیم طور بقیه علمای بزرگ. شیخ مفید 200 تألیف دارد، علامه حلی نزدیک 300 تألیف دارد، خواجه نصیر طوسی و شیخ طوسی هم همین طور. اینها برای کسانی که اهل فن هستند، خیلی مبلغ بالائی است. البته یک آدم جاهل، بی معلومات و نادان یک جایی مشغول گردن کلفتی باشد و یک حقوق دان بزرگ از آنجا عبور کند، برای او با یک آدم بی سواد، علی السوی است. یک پزشک بزرگ با یک آدم نادان برای او یکسان است. تشخیص او که ملاک نیست. تشخیص اهل فن ملاک است جامعه علمی شیعه بسیار بزرگ و والا است. به کسانی که آنرا تحقیر می کنند و می گویند اینها کاری نکردند نگاه نکنند. شما نمی فهمید که اینها چه کار کرده اند. «سخن شناس نه ای جان من، خطا ایجاست». این طور نیست که هرکسی بتواند میزان نقد بگذارد- ولو خودشت اهلش نیست- و حرف بزند. این روش علما نیست، روش سفهاست. وظیفه وعاظ و مبلغین جامعه علمی امروز اگر بخواهد آن میراث را گرامی بدارد، در رشته علم باید جلو برود و پیشرفت کند. حوزه های علمیه در یک میدان و علماء هم در غیر حوزه های علمیه در یک میدان دیگر. حالا شما فرض بفرمائید در رشته وعظ و تبلیغ دارید تلاش می کنید، بسیار خوب، گفته ها و گفتارها باید عالمان باشد. از سخن سست باید پرهیز شود، از منبر بی مطالعه باید اجتناب شود. بهترین و آخرین گفته های جدید در مورد مسائل اسلامی دانسته شود. البته ممکن است ایجاب کند چهار تا منبر کمتر برویم، خیلی خوب اشکالی ندارد. این وظیفه است. انسان که خوب بگوید ناچار است که کمتر بگوید. آن خشت بود که پرتوان زد لاف از سخن چو در توان زد چون «در» را که بخواهیم پیدا کنیم البته باید زحمت بکشیم. یا آن کسی که در دانشگاه ها مشغول تبلیغ و کار روحانی است و یا در ارتش و سپاه مشغول تلاش روحانی است باید نیاز فکری آن مجموعه مخاطب خود را هوشمندانه و زیرکانه درک کند. ای جا جای کند ذهنی نیست. هوشمندانه باید نیاز را بدست بیاورد و بفهمد چه سؤال و ابهامی در ذهن طرف مقابل است- ولو به زبان نیاورد- برود عالمان آن سؤال را حل کند. اگر می تواند خودش و اگر نمی تواند پیش عالم تراز خودش برود. هرکسی درهرجائی که مشغول است ولو مشاغلی که مستقیما به کار علم و درس و تحصیل ارتباطی ندارد مثل مشاغل قضایی که مشاغل عالمانه ای است ولی به کار تحصیل و پیشرفت علمی به طور مستعیم ارتباطی ندارد. آنها هم همین طور. قاضی و حقوق دان اسلام بایستی به دقت کار کند و تلاش کند تا حکم واقعی اسلامی را دراین حادثه پیدا کند. این در باب علم بود، در باب تقوی و قدس هم معلوم است دیگر. عالمی که حرص به دنیا داشته باشد، مردود است. عالمی که اجتناب از محرمان نداشته باشد، مردود است. نه اینکه عالم نباید از تمتعات زندگی بهره ببرد. البته چرا در مراتبی هست که انسان باید در آن مراتب از تمتعاتی- عقلاً و انصافاً- باید چشم بپوشد. علما هم مثل بقیه مردم که پیغمبر فرمود: «ما انا الا بشر مثلکم». بایست از تمتعات عادی زندگی بهره ببرند اما این دو چیز ممنوع است. این که حرص به دنیا در او احساس شود ولو بر حسب ظاهر، فعل حرامی هم نمی کندف اما هیم طور از چپ و راست به دنبال این است که بتواند دنیا را جمع کند. چرا؟! این که با حرفهای ما مخالفت دارد. این ضد «قدس» است. یا اینکه خدای ناکرده، تورع از حرام نداشته باشد. ببیند که برایش غیبت کردن، دروغ گفتن و احیاناً خدای ناکرده برخی از محرمات گوناگون آسان است. پس این نسل وظیفه اش این است که آبروی گذشتگان را حفظ کند، چه از راه تداوم و پیشرفت علم و چه از لحاظ حفظ آبروی قدسی و تقوایی. می بینید کسانی که می خواهند جمهوری اسلامی را بی آبرو بکنند، اگر شده است تهمت می زنند و دروغ می گویند تا قدس و علم روحانیت را ضایع کنند. خبرهای دروغ می دهند و حوادث دروغ جعل می کنند. چیز کوچکی را بزرگ می کنند برای اینکه آبروی روحانیت را ببرند. پیداست این آبرو برای آنها خیلی اهمیت داد. می دانند که اگر این آبرو باشد یا نباشد چه مقدار اثر دارد. بعضی ها هم همین را فرموله می کنند و لباس علمی به آن می پوشانند و لباس بحث استدلالی به آن می پوشانند، گویا که دارند یک بحث علمی می کنند که بله، در حوزه علمیه علم و تقوی نیست! نه آقا، انصافاً تقوی و قدس دربین این قشر به نسبت از همه اقشار دیگر بیشتر است.شما نگاه کنید ببینید این طلاب حوزه علمیه را. این در آمد و این حقوق انیهاست. بیشترین درآمد و این حقوق اینهاست. بیشترین درآمد حوزه ای یک نفر طلبه فاضل معیل- نه یک طلبه امروز وارد حزه شده- آن هم در حوزه قم که بالاترین حوزه هاست از درآمد متوسط کارگران و کارمندان این کشور به مراتب کمتر است. یعنی از نصف هم کمتر است. نصف توسط حقوق کارگران الان معلوم است. یک طلبه فاضل در حوزه علمیه قم- حالا مشهد و اصفهان و شهرهای کوچک را نمی گویم- نصف حقوق یک کارگر، بیشتر از همه حقوق این طلبه فاضل. در عین حال با تقوی و طهارت، زندگی می کنند. «قدس» یعنی همین. «ورع» و «بی اعتنائی به دنیا» یعنی چه؟ یعنی همین. البته آدمهای ناباب هم هستند آدمهای قالتاق هم هستند، اما اکثریت و شکل قالب این است که ما مشاهده می کنمی در بین طلاب. این برجستگی هاست که اگر در طلبه، در طول سال هایی که مشغول مسئولیت است، بماند خیلی علوّ مقام و درجه است. این قشر باید خودش به فکر خودش باشد، به فکر آن ذخیره باشد، به فکر آن آبرو باشد، و قاعدتاً هم هست و می شود بر آن آبرو افزود. همچنان که امام بزرگوار ما بر آبروی هزارساله روحانیت، کلی افزود. امام آبروی روحانیت را از زمان شیخ مفید تا امروز، هر چه بود، مضاعف کرد، بالا برد و نشان داد قدرت روحانیت را در مقابله با بدیها، ظلم و جور. نشان داد که یک عالم، چگونه می تواند وارث عیسی، موسی و ابراهیم و پیغمبر خاتم (ص) باشد. اف برکسانی که قدرتش عالی این بزرگوار را نمی دانند و خیال می کنند که نسبت به روحانیت دلسوزند ویا علاقمندند. اف بر جهالت اینها و بر غفلت اینها که چطور نمی دانند و نمی فهمند که ارزیابی صحیح چگونه است. آمادگی برای مبارزه با دشمنان اسلام خوب، حادثه دومی که قاعدتاً وقتی با آن عظمت با آن روبرو می شویم باید انتظار داشته باشیم، دشمنی دشمنان است. باید بدانید وقتی شما مؤثر هستید دررفع ظلم از مظلوم، باید بدانید ظالم، کینه شما را در دل خواهد گرفت. این چیز قهری است. وقتی شما در برانگیختن برای ملت برای مقابله با ستم موجود مستعد و آماده هستید، باید بدانید که ستمگران شما را نفی می کنند و هرکاری که بتوانند می کنند. البته آنها عقلای مادی هستند نه عقلای واقعی. زیرک هستند و از راه های آسان تر شروع می کنند. اول سعی می کنند تا شاید بتوانند از راه تطمیع بتوانند شما را از سر راهشان دور کنند، اگ نتوانستند با تهدید، اگر نشد با عمل، اگر نشد با تبلیغات، اگر نشد با ترور جسم اگر نشد با «ترور روح و عنوان». بالاخره می خواهند زهرشان را بریزند. یک مبارزه هست بین شما و آنها که شوخی هم ندارد. بدانید که امروز دشمنان اسلام با روحانیت به شدت مخالف هستند و هرچه بتوانند اقدام خواهند کرد. بیش از دشمنی با شما، با اسلام مخالف هستند. اگر بتواند شما را از اسلام و وظیفه اسلامی جدا کنند خیالشان راحت خواهد شد و شما هم دیگر برایش خطر نیستید. آنه با اسلام مخالفند. آقایان محترم! این چند سال اخیر یعنی از حدود پنج شش سال پیش به این طرف، سیاستهای استکباری هر چه توانستند تلاش کردند تا اسلام را در چشم توده های مردم و ملت ها، بی آبرو و بی اعتبار کنند. در چشم ملت های مسلمان سعی کردند اسلام را بی اعتبار نمایند و آنها را نسبت به اسلم، بی عقیده کنند. چه جور جوانهایشان را بی اعتقاد کنند و آنها را سرگرم فساد کنند و ذهن آنها را با شبهات مشغول کنند و آنها را از ایمان عمیق کنار بزنند. در کشور ما هم تلاش کردند. در عراق، در کشورهای شمال آفریقا و شرق اسلامی هر جه توانستند کردند. یکی از چیزهایی که به شدت تبلیغ کردند مسأله «بنیادگرائی اسلامی» است. گفتند که «اسلام» غیر از «بنیادگرائی اسلامی» است. ادعا کردند ما با «اسلام» مخالف نیستیم، با «بنیادگرائی» مخالفیم. حالا «بنیادگرائی» یعی چه؟! برداشت من و شما از «بنیاد گرائی» غیراز متفام توده مردم و فضای ذهنی آنان در غرب است. یک تداول لغوی است. مثل یک تصادف. «بنیادگرائی» از نظر ما یعنی پایبند بودن به اصول و بنیادهای دینی. این چیز بدی نیست و ما افتخار می کنیم. وقتی هم که می گویند شما بنیادگرا هستید، ما می گوئیم البته که ما بنیادگرا هستیم. انکار هم نمی کنیم. پای بندی به اصول که بد نیست. شرافت اخلاقی هم یک اصل است، راستگوئی هم یک اصل است، عدالت هم یک اصل و بنیاد اخلاقی است، عدم خیانت و تکذیب کارهای بد هم یک بنیاد اخلاقی است، عدم خیانت و تکذیب کارهای بد هم یک بنیاد اخلاقی است و همه دنیا هم به این بنیادهای اخلاقی و نهادی پایبند هستند و افتخار می کنند و آن را بد نمی دانند ما قضیه را این طور برداشت می کنیم و با این دید، درست هم هست. حتی در بعضی از کشورها، دولت ها، ملت ها را به پایبندی به سنن پوسیده و قومیت های پوسیده و بی معنی تشویق می کنند. استخوان پوسیده اجدادشان را از گروها بیرون می آورند و برآنها تقدس می بخشند. در همین کشورهای گوناگون اروپائی شما ملاحظه کنید، یک سنن و آداب پوسیده و بی معنایی تشویق می شود که آنها حفظ بشوند. ایرادی ندارد که انسان به اصول دین و اصول عالیه ایمان و معرفت دینی پایبند باشد. این که خوب است، این برداشت و نظر ماست. در تداول فرهنگی غرب، بنیادگرائی را برابر دانسته اند با «تحجّر»، با حالت بسته بودن برروی حرف حساب و نفهمیدن منطق. ما را در حقیقت دارند به این متهم می کنند. نمی گویند اینها پایبند به توحید و صدق در کلام و زهد نسبت به پدیده های مادی هستند، می گویند اینها«متحجّر» هستند و چشم را بر روی پیشرتف های دنیا می بندند. این یعنی یک تهمت و یک دروغ و به این وسیله می خواهند اسلام را از چشم جوامع مسلمان بیندازند و توده های مسلمان بیندازند و توده های مسلمان را نسبت به اسلام بی اعتقاد بکنند و توده های غربی را هم که آنها به اسلام گرایش داشتند، بیشتر دور بکنند. این از تبلیغاتی است که می کنند. سلمان رشدی مرتد، عامل صهیونیستها آن نکته ای که اینجا مناسب است من عرض کنم، اینکه شروع کردند حتی اهانت به اسلم و آن را یک سیاست قرار دادند. درست توجه کنید. وقتی که چیزی در نظر یک جامعه ای یک میلیاردی،مقدس است و مایه حرکت او هم همین است، خوب اهانت به او، کار سختی است. جرأت نمی کنند اهانت اهانت به اسلا کنند لذا شما می بینید حتی رؤسای جمهور آمریکا و بعضی از کشورهای گردن کلفت دیگر هم جرأت نمی کنند صریحاً نسبت به اسلام دشمنی و اهانت کنند. یک راهی پیدا کردند و بگردند افرادی را گیدا کنند تا سپر بلای خودشان بکنند و از اینها بخواهند در لباس روشنفکر، در لباس شاعر، در لباس نویسنده تا به اسلام اهانت بکنند تا کم کم اهانت به اسلام، رایج بشود. این، آن کاری بود که به وسیله کتاب آیات شیطانی آن شخص مرتد شروع شد. او در انگلیس کتاب خودش را نوشت اما آن روز مجلات آمریکایی شروع کردند و به تدریج آن کتاب بنده آن روز مجلات آمریکایی را که می آمد می دیدم. من تعجب می کردم این چه کتابی است که اینها می خواهند اینقدر آن را ترویج کنند. در انگلیس یک نفری یک کتابی نوشته است. خوب این همه کتاب نوشته می شود. چه علتی داشت که ناگهان مطبوعاتچی های دنیا، قلم به مزدهای دنیا، صهیونیست های دنیا که گردانندگان بیشتر مطبوعات و رادیو تلویزیون های دنیا هستند دست به دست هم بدهند از یک کتاب ترویج کنن. مگر دراین کتاب چه هست؟! معلوم شد که در این کتاب چه هست. این کتاب بناست جاده باز کن اهانت به اسلام باشد. اهانت کند به اسلام و از پیغمبر اسم بیاورد و مسخره کند. او ای کار را کرده است. به اصطلاح، یک داستانی خیالی نوشته و اسم پیغمبر را، اسم اصحاب پیغمبر را آورده و بشکل و قیحی اهانت کرده است. خوب، وقتی این کتاب ترویج شد و مردم کم کم خواندند، به تردیج اهانت به اسلام عادی می شود. این را می خواستند. اینجاست که الهام الهی، آن مرد ربانی را وادار به آن حرکت عظیم کرد و توطئه هاشان متوقف ماند. امام براساس این تفکر و این فهم دقیق و نورانی، که این نوری که خدا در دل بندگانش می اندازد،اینجا خودش را نشان می دهد. حقیقتاً فتوای ارتداد این مرد مرتد که از امام صادر شد، نور الهی بود. امام، راه اینها را بست. ناگهان همه دنیا مبهوت شدند. شما دیدید برای خاطر اینکه امام، فتوای ارتداد یک مرتد را دادند و گفتند این آدم باید به حد شرعی برسد، دولت های اروپائی، همه سفراشان را از ایران خواستند. آیا این مال یک کتاب معمولی است؟! یعنی دولت انگلیس و فرانسه و ایتالیا و ... دلشان برای جان یک انسان سوخته است؟! اینها هزاران انسان را در دنیا درو می کنند، برای یک چیز کوچک. کدامشان اگر همی حالا اگر پیش بیاید و منافعشان اقتضاء بکند، هزاران انسان را نمی کشند؟! آیا اینها دلشان برای انسان سوخته است؟ همی حالا صرب ها دارند مسلمان ها را قتل عام می کنند، ککشان نمی گزد. ههمی حالا اسرائیلی ها دارند فلسطینی های صاحب سرزمین را آن جور شکنجه می کنند، خواب اینها بر نمی آشوبد. باری خاطر اینکه یک نفر قرار است اعدام بشود اینها اینجور وادار به عکس العمل شدند. نه آقا، این قضیه دیگریبود. یک برنامه ای ریخته شده بود. این برنامه، برنامه اهانت به اسلام بود و بنا بود اسلام را سبک بکنند. اما با آن فتوی، ناگهان همه نقش های آنها را نقش بر آب کرد. عصبانی بودند. دنیا اسلام هم تأکید کرد و پیروی خودش را از فتوای امام نشان داد. حالا مدتی گذشته است، آن نادان خودش و نادان های طرفدارش خیال می کنند که قضایا تمام شد. نه آقا، این قضیه تمام شدنی نیست. بنده همان وقت در یکی از مصاحبه هائی که در اروپا انجام گرفت و از من می پرسیدند که این فتوای امام چه جوری است؟ گفتم امام یک تیری را به طرف این مرد فاجر و هتاک رها کردند. این تیر از چله کمان خارج شده و هدف گیری درست شده است. دیر یا زود، این تیر به هدف خواهد رسید، بلاشک، بلاشک بایستی این حکم اجرا شود و اجرا هم خواهد شد. همه مسلمانانی که امروز می توانند این مرد را به عنوان یک عامل پست فطرت و لئیم برای یک حرکت ضد اسلامی عظیمی ظاهر شده بود و این موجود موذی و مضر را از سر راه مسلمانا بردارد،باید بردارد و باید مجازات کند. شکی نیست. الان هم وظیفه همه است. وظیفه همه کسانی که کار از عهده آنها برمی آید و دستشان به این شخص برسد، این است که این حکم را اجرا کنند. دنبال این هستند که آیا فتوای امام عوض شده است؟ مگر این فتوی قابل عوض شدن است؟ مگر کسی می تواند نسبت به این قضیه با کسی معامل کند؟! دولت انگلیس بدش می آید؟ خوب ما هم از خیل کارهای دولت انگلیس بدمان می آید. فلان دولت اروپائی ناراحت می شود؟ ما هم از بسیاری کارهای آنها ناراحت می شویم. مگر ما قول داده ایم که هرچه دولت انگلیس از آن بدش می آید، انجام ندهیم؟! دولت انگلیس بیش از همه چیز از استقلال ایران بدش می آید. اینها همان کساین هستند که سالهای متمادی در این کشور خوردند و چاپیدند این مملکت را، حالا مملکت مستقل است اینها ناراحت هستند. حالا ما چکار باید بکنیم. دولت انگلیس اگر اکنون هم فرصت پیدا بکند دلش می خواهد بیاید در خلیج فارس مثل زمان «لرد کورزون»، دستور صادر کند برای دولت های اطراف خلیج فارس از جمله ایران. خوب ملت ایران اجازه نمی دهد دولتی، حالا دولت انگلیس باشد، دولت آمرکا باشد، هر قلدر دیگری باشد،بخواهد در امور ما،در خواست های ما، در اهداف ما، و در آرمان های بزرگ و مقدسات ما دخالت کن، نمی گذاریم. به آنها چه ربطی دارد. آنها اگر بخواهند این حادثه و این مشکل را به راحتی حل کنند، بایستی این شخص مرتد و ملحد را به مسلمانها تحویل بدهند. بگویند این فرد مرتکب جنایتی شده،بیائید شما مسلمان ها بگیرید هرچه مجازاتش هست انجام دهید. این راه عاقلانه است. باید این کار را بکنند، چرا نمی کنند؟! ما به آنها اعتراض داریم که چرا جلوی حکم امام را گرفته اند؟ آنها چه اعتراضی می توانند داشته باشند؟ اینها هشداری برای من و شماست. بدانید که اگر اندکی من و شما غفلت بکنیم دشمن چگونه شروع می کند علیه مقدسات ما حمله کردن و اقدام کردن. این یک نمونه اش و نمونه هائی از این قبیل هم فراوان است. تکلیف ما زیاد است، حالا ماه رمضان، در پیش است. در ماه رمضان ما هم باید به خودمان برسیم و هم باید به مردم برسیم. ضمناً بدانیم که اگر بخودمان نرسیم، بمردم هم نمیشود رسید. این دعاهای ماه رمضانف این روز ماه رمضان، این مناجاتها،این تضرع ها، این اذکار و این نوافل برای این است که ما اول خودمان را کمی نورانی بکنیم. اگر نورانی شدیم آن وقت می توانیم به دیگران هم برسیم و اگر نورانی نشدیم که نمی توانیم دیگرا را نورانی بکنیم. هرچه هم بگوئیم زیادی خواهد بود و مضر خواهد بود و مفید نخواهد بود. انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد هم خودمان را بسازیم و هم بتوانیم به سازندگی مردم و معنویات و روحیات مردم کمک کنیم و خداوند قلب مقدس ولی عصر ارواحنا لمقدمه الفداء را نسبت به ما مهربان کند و ما را مشمول دعای آن بزرگوار قرار دهد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته (25/11/71) با قناعت زندگی کنید! امام صادق علیه السلام: «... ان کان ما یکفیک یغنیک فادنی ما فیها یغنیک و ان کان ما کیفیک لا یغنیک فکل ما فیها لا یغنیک». (اصول کافی – ج2 ص139) (امام صادق علیه السلام در پاسخ فردی که در طلب مال می رود و ثروت به دست می آورد ولی قانع نمی شود). ... اگر به کفاف زندگی اکتفا کنی کمترین مال دنیا بی نیازت می کند واگر اکتفا نکنی تمام ثروت جهان نمی تواند تو را غنی و بی نیاز سازد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |