تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,810 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
منشور عبادی سیاسی حج در پیام رهبر معظم انقلاب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 139، تیر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
منشور عبادی سیاسی حج در پیام رهبر معظم انقلاب بسماللَّهالرّحمنالرّحیم بار دیگر ارادهى نافذ الهى، مؤمنین را در زادگاه توحید و بارگاه رحمت و فضل ربوبى و بر گرد کعبهى دلها و در ساحت قبلهى جانهاى مسلمین عالم گرد آورده و نداى ملکوتى: و اذّنّ فى النّاس بالحجّ، بر فواصل طبیعى و تحمیلى برادران مسلمان فائق آمده و انبوه دلهایى را که با ایمان و عشق و نیاز یکسان مىتپند، به سوى مرکز توحید و وحدت امت کشانیده است. سالیان دراز، دست جهل و عناد، سعى کرده است خانوادهى بزرگ اسلامى را در آن واحد، هم از ریشهى اعتقادىاش و هم از علقه و پیوند فیمابین ایمانىاش جدا کند، اما از این سو نیز همه ساله، فریضهى حج، درس توحید و وحدت را، در کالبد این خانوادهى کهنسال و ریشهدار تزریق مىکند و هر سال شکوفههاى تازهیى، بیش از گذشته، تجدید بهار ایمان و حیات دینى و انس و مودّت اسلامى را، نوید مىدهد، و ساختههاى دست دشمن را باطل مىسازد. این معجزهى حج است که علیرغم وجود درگیریها و منازعاتى که، در آن، حکومتهاى مسلمان بارها در برابر یکدیگر صفآرایى کردهاند، هرگز پیوندهاى فکرى و عاطفى و ایمانى میان ملتهاى مسلمان قطع نشده و تأثیرات متقابل این ملتها همواره رو به افزایش بوده است. اگر چه رازها و رمزهاى حج بیش از آن است که در گفتارى بتوان آن را گزارش کرد ولى در آن میان، هر چشم رازشناسى، سه ویژگى برجسته را در نگاه اوّل، در آن باز مىشناسد: نخست آنکه حج، یگانه فریضهیى است که خداوند براى اداى آن همهى آحاد مسلمین هر آنکس از آنان را، که داراى استطاعت باشد از سراسر عالم و از خلوت خانهها و عبادتگاهها، به یک نقطه فرا مىخواند و در ایّام معلومات، در گونهگون تلاش و حرکت و سکون و قیام و قعود، آنان را به یکدیگر پیوند مىزند: ثمّ أفیضوا من حیث أفاض الناس و استغفروا اللَّه انّ اللَّه غفورٌ رّحیم. دوم آنکه در همین کار دستجمعى و علنى، برترین منزل مقصود را ذکر خدا، یعنى کارى قلبى و نفسانى، معرفى مىکند: و یذکروا اسم اللَّه فى ایّام معّلوماتٍ على ما رزقهم من بهیمة الأنعام. سوّم آنکه در صفحهى روشن و همه کس شناس آن، تصویرى از نماى کلّى زندگى انسان موحّد را عرضه مىکند و در عملى رمزى، به مسلمان درس زندگى هدفدار و جهتدار مىدهد. از ورود در میقات و حضور در ساحت احرام و تلبیه و تروک تا طواف، گرد مرکز کعبه و سعى میان صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعروذکر و تضّرع و تعارفى که در آن است، و تا رسیدن به منا و قربانىاش و رمى جمرهاش و حلقش و سپس دوباره برگشتن به طواف و سعى. همه و همه درسهاى رسا و روشن حرکت جهتدار و دستجمعى و معرفتآمیز مسلمان، در عرصهى توحید و در مسعاى حیات و برگرد محور «اللَّه»است. زندگى در آیینهى حجّ یک سیر دائمى بلکه یک صیرورت دائمى به سوى خدا است، و حجّ، آن درس همیشه زندهى عملى و سازنده است که اگر به هوش باشیم راه و رسم زندگى ما را در صحنهیى عملى و روشن ترسیم مىکند. میعادى همگانى، هر سال تشکیل مىشود تا مسلمان، در آن محیط وحدت و تفاهم، و در پرتو ذکر الهى، راه و جهت زندگى را بیاموزد، آنگاه به سرزمین خود و به میان کسان خود برگردد، و در سالهاى بعد گروههاى دیگر و گروههاى دیگر بیایند و بروند بیاموزند و بیندوزند، بگویند و عمل کنند، بشنوند و تدبّر کنند، و در نهایت همهى امتّ، به آنچه خدا خواسته و دین آموخته برسند. نظر افکندن به عرصهى عظیم زندگى امّت اسلامى، فراتر از ابعاد ملتها و نژادها و قوم و قبیلهها، و نظر افکندن به اعماق وجود خود و فراگرفتن راه و جهت و شیوهى زندگى، چنانکه شایستهى اوست، و همه در پرتوى از ذکر خدا. این است آن سرچشمهى معرفتى که هر ساله در حجّ، فیّاض و بىزوال، بر انبوه خلایق گرد آمده در حرم امن خدا سیلان مىیابد و کسانى را که ظرف ذهن و دل خود را بگشایند، از این زلال معرفت، سیراب مىسازد. در گذشته و امروز،نیز کوششهایى شده است و مىشود تا حجّ را فریضهیى فردى، که در آن هر کس فقط سرگرم عبادت و نیایش خود با خداوند است، قلمداد کنند. بگذریم از آن غفلتزدگانى که به سفر حجّ، به چشم سفرى سیاحتى و تجارتى نگاه مىکنند. حجّ با برجستگیهایى که در هیچ فریضهى دیگر اسلامى، مجموعهى آن را نمىتوان یافت، بسى برتر از بینش تنگ نظرانهى آنان و نگاه بىفروغ و خطابین اینان است. در دوران ما بزرگترین کسى که حج را از پردهى اوهام بیرون کشید و رازهاى آن را در ذهن و نیز در عمل جمع عظیمى از مسلمانان، نمایان ساخت امام راحل کبیر ما بود. او حجّ ابراهیمى را ندا کرد و خلایق را بدان فرا خواند. یکبار دیگر صلاى: اذّن فى النّاس بالحجّ را به گوش جهانیان رسانید. حجّ ابراهیمى همان حجّ محمّدى است که در آن، حرکت به سمت توحید و اتحاد، روح و سرلوحهى همهى مراسم و شعائر است، حجّى مایهى برکت و هدایت و ستون اصلى در حیات و قیام امّت واحده، حجّى سرشار از منافع و پربار از ذکر خدا، حجّى که در آن ملتهاى مسلمان، وجود امّت فراگیر محمّدى (صلّىاللَّهعلیهواله) و حضور خود در آن را لمس مىکنند و با احساس برادرى و نزدیکى ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگى رها مىشوند. حجّ ابراهیمى، آن است که در آن مسلمین، از تفرقه به جمعیّت حرکت کنند و کعبه را که بناى یاد بود توحید و رمز برائت و نفرت از شرک و بتپرستى است با معرفت به معناى رمزى آن طواف کنند و از ظاهر و پیکرهى مناسک به باطن و روح آن برسند و از آن برسند و از آن براى زندگى خود و زندگى امت اسلام، توشه برگیرند. اکنون اینجانب، با امید به رحمت و هدایت الهى و با دعا براى قبولى و پربارى حجّ شما برادران و خواهران مسلمان از سراسر جهان اسلام، فرصت تدبّر در مناسک حجّ را مغتنم شمرده، مطالبى را که توجه به آن براى همهى آحاد مسلمان سودمند است، تذکّراً عرض مىکنم: 1- نخستین مطلب در باب توحید است، که روح اساسى حجّ و مضمون بسیارى از اعمال و مناسک آن است. توحید با مفهوم عمیق قرآنى آن، به معناى توجّه و حرکت به سوى اللَّه و ردّ و نفى بتها و قدرتهاى شیطانى است. خطرناکترین این قدرتها در درون وجود آدمى، نفس امّاره و هواها و هوسهاى گمراه کننده و پست کننده است، و در سطح جامعه و جهان، همان قدرتهاى استکبارى و فتنه انگیز و فساد انگیزند که امروزه بر زندگى مسلمانان چنگ انداخته و با روشهاى شیطانى، جسم و روح بسیارى از ملتهاى مسلمان را دستخوش سیاستهاى خود ساختهاند. مراسم برائت در حجّ، اعلان بیزارى از این قدرتها است. هر چشم روشن و نگاه عبرتآمیزى مىتواند در زندگى جوامع مسلمان، نشانهى سلطهى قدرتها یا تلاش آنان براى تسلّط بر کشورهاى اسلامى را مشاهده کند. در برخى از این کشورها، سیاست و اقتصاد و روابط بینالمللى و موضعگیرى در برابر حوادث عالم، همسو و تحت تأثیر قدرتهاى سلطهگر و در رأس آن امریکا است. رواج فساد و رسمى بودن فحشاء و محرمات شرعى در بسیارى از این کشورها، متأثر از سیاستهاى شیطانى آن قدرتها است. وظیفهیى که حج و اعمال و شعائر توحیدى آن بر مسلمان حجگزار لازم مىسازد، ابراز برائت و بیزارى از این همه است، و این اوّلین قدم، در راه تجسّم ارادهى اسلامى در نفى این پدیدههاى شیطانى و استقرار حاکمیت اسلام و توحید، بر همهى جوامع اسلامى است. 2-مطلب بعدى در باب اتحاد و یگانگى مسلمین است که مضمون برجستهى دیگرى از مناسک حجّ است. از آغاز ورود استعمار اروپایى به کشورهاى اسلامى، یکى از سیاستهاى قطعى استعمارگران، ایجاد تفرقه میان مسلمین بوده است. گاه با حربهى اختلافات فرقهیى و گاه با ابزار ملى گرایى و قوم گرایى و گاه با غیر اینها. متأسفانه با وجود فریاد مصلحان و منادیان وحدت، این حربهى دشمن، هنوز تا حدودى بر پیکر امّت اسلامى، ضربهها و جراحتهایى وارد مىسازد. دامن زدن به اختلافات شیعه و سنى، عرب و عجم، آسیایى و آفریقایى، و عمده کردن ناسیونالیسمهاى عربى، تورانى و فارسى، اگر چه به وسیلهى بیگانگان آغاز شده است اما متأسفانه، امروز به وسیلهى خودىهایى که بر اثر کج فهمى و یا نوکرى اجانب، آب به آسیاب دشمن مىریزند، ادامه مىیابد. کار این انحراف گاه، به آنجا مىرسد که برخى از دولتهاى مسلمان، با صرف پول تلاش مىکنند، میان مذاهب اسلامى یا ملتها و اقوام اسلامى تفرقه ایجاد کنند، و یا بعضى از عالم نمایان صریحاً فتوا به کفر بعضى از فرق اسلامى، که سوابق درخشانشان در تاریخ اسلام واضح است مىدهند. ملتهاى مسلمان شایسته است انگیزههاى خبیث این کارها را شناخته، دست پنهان شیطان بزرگ و ایادى و اذنابش را در پشت سر آن ببینند، و خیانتکاران را افشاء کنند. 3- نکتهى مهمّى که شایسته است همهى مسلمین آن را دانسته و براى مقابله با آن احساس تکلیف کنند، آن است که امروز تقریباً در همه جاى جهان، مبارزهى سرسختانه و توطئهآمیزى از سوى قدرتهاى استکبارى علیه اسلام و مسلمین در جریان است. اگر چه اصل این مبارزه، تازگى نداشته و نشانههاى آن در تاریخ استعمار اروپایى کاملاً شناخته شده است، ولى مىتوان گفت که شیوههاى متنوّع آن، علنى بودن آن و در مواردى شدیداً قساوت آمیز بودن آن، تاکنون سابقه نداشته و پدیدهى این روزگار است. نگاهى به اوضاع کنونى عالم اسلام، علّت این پدیده، یعنى شدّت گرفتن و علنى شدن مبارزه با اسلام را آشکار مىسازد. علّت، چیزى جز گسترش بیدارى مسلمین نیست. حقیقت آن است که مسلمین در یکى دو دههى اخیر در شرق و غرب جهان اسلام و حتى در کشورهاى غیر اسلامى، نهضت حقیقى و عمیقى را شروع کردهاند، که باید نهضت «تجدید حیات اسلام» نامیده شود. اینک، این نسل جوان و تحصیلکرده و برخوردار از معارف زمان است، که بعکس توقّع مستعمران دیروز و مستکبران امروز، نه تنها اسلام را، فراموش نکرده، بلکه با ایمانى پر شور، که با استفاده از پیشرفت معارف بشرى، بسى روشنبینانهتر و ژرفتر نیز شده است، بدان روى آورده و گمشدهى خود را در آن مىجوید. قیام جمهورى اسلامى در ایران و استقرار و ثبات و اقتدار روزافزون آن، اوج قلهى این نهضت جوان و ریشهدار است، که خود در گسترش بیدارى مسلمانان، بیشترین نقش را ایفا کرده است. این آن چیزى است که جبههى استکبار را که همیشه از تظاهر به مبارزه با عقاید و مقدّسات ملتها پرهیز مىکرد، وادار مىسازد که در مبارزه با اسلام، علناً و با همهى روشهاى ممکن، و گاه با قساوت و خشونت وارد میدان شود. در امریکا و کشورهاى اروپایى، رؤسا و سیاستمداران متعددى را مىتوان شناخت که حداقل یکبار در گفتههاى خود صریحاً رشد و گسترش ایمان اسلامى را خطرى بزرگ دانسته و مبارزه با آن را لازم شمردهاند. هر چه گرایش عمومى جوانان مسلمان، به ایمان و عمل اسلامى گستردهتر شده، این اظهارات ناشى از سراسیمگى و دشمنى، واضحتر گردیده است و اکنون کار به جایى رسیده که حتى رؤسا و سیاستمداران بعضى از کشورهاى اسلامى نیز، که همیشه عناد خود با اسلام را در زیر پوششى از نفاق پنهان مىکردند، به پیروى از اربابان امریکایى و اروپایىشان علناً و صریحاً از خطر اسلام دم مىزنند! و ایمان مقدّس مردمى را که بر آنان فرمان مىرانند، براى خود خطر مىشمرند. مبارزه با بیدارى اسلامى در سطح جهان، شکلهاى گوناگون دارد: در الجزایر، اکثریت قاطع مردم در انتخاباتى آزاد و کاملاً دموکراتیک به حاکمیت جبههى اسلامى رأى مىدهند، کودتایى خشن، انتخابات را باطل و منتخبین را زندانى و محکوم و مردم را سرکوب مىکند، و آنگاه قدرتهاى مستکبر امریکا و اروپا نفس راحت کشیده بطور کامل پشت سر کودتاگران قرار مىگیرند و دست پنهان خود در آن را افشاء مىکنند. در سودان گروههاى اسلامى با پشتیبانى قاطع ملت به حکومت مىرسند، و آنگاه غرب انواع تحریکات خود را شروع مىکند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهدید مىکند. در فلسطین و لبنان، فلسطینیان مسلمان از سوى صهیونیستهاى غاصب به وحشیانهترین وجهى سرکوب و شکنجه مىشوند، آنگاه امریکا، آن آدم کشان ددصفت و شکنجهگر را کمک و آن مظلومان مسلمان یا مدافعان لبنانى آنان را به تروریسم متهم مىکند. در جنوب عراق، بخش عظیمى از ملّت عراق، که مبارزه با رژیم بعثى را، با انگیزهها و شعارهاى اسلامى در پیش گرفتهاند، از سوى آن رژیم مورد وحشیانهترین حملات قرار مىگیرند، و امریکا و غرب، که انگیزهى خود براى برخورد قدرتمندانه با صدّام را در قضایاى دیگر، آشکارانشان دادهاند، اینجا با سکوتى رضایتآمیز و تشویق کننده ظاهر مىشوند. در کشمیر و هند، تعصّب کور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه کمک دولت، به ناموس و جان و مقدّسات مسلمین تعرّض مىکند و این با خونسردى و لبخند بىتفاوت امریکا و غرب مواجه مىشود. در مصر روشنفکرترین نسلهاى مسلمان، مورد تعقیب خشن و خشمآلود رژیم فاسد و نالایق آن کشور قرار مىگیرند، و حکومت وابسته و حقیر آن کشور بزرگ مورد تشویق و کمک مالى و امنیّتى امریکا قرار مىگیرد. در تاجیکستان اکثریت مردم مسلمان و مشتاق زندگى در سایهى اسلام، به وسیلهى پس ماندههاى رژیم کمونیستى، بشدّت سرکوب و جمع کثیرى از آنان از خانه و کاشانهى خود آواره مىشوند و غرب با همهى دغدغهاش از بازگشت کمونیستها در شوروى سابق، این حرکت آنان را مغتنم مىشمرد و در مقایسه میان اسلام و کمونیزم، آشکارا جانب دشمنان اسلام را مىگیرد. در امریکا و اروپا مسلمانان و گروههاى اسلامى مورد اهانت و تهمت قرار مىگیرند و در مواردى تظاهر به پایبندیهاى اسلامى از قبیل حجاب زنان ممنوع مىگردد. اهانت علنى به اسلام در قالب حجاب تحریم شده و به وسیلهى نویسندهیى مهدورالدّم مکّرر مورد حمایت علنى سردمداران رژیمهاى اروپایى قرار مىگیرد و حتى رئیس رژیم بدنام و بدسابقهى انگلیس، با آن نویسندهى قلمبهمزد و بىارزش ملاقات مىکند. از اینها همه بدتر، فاجعهى بىسابقهى نسل کشى مسلمین در بوسنى است، بیش از یکسال است که صربهاى نژادپرست و اخیراً با همراهى کرواتها با تکیه بر سلاح و امکانات رژیم صربستان و کمکهاى خارجى، زشتترین و غیر انسانىترین نوع کشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، یعنى صاحبان اصلى بوسنى و هرزگوین انجام مىدهند، و غرب و امریکا، نه تنها هیچ کمکى به آنان نکرده و هیچ ممانعتى از جنایت صربها نشان ندادهاند، بلکه با استفاده از امکانات شوراى امنیت از رسیدن سلاح به مسلمانان مظلوم نیز جلوگیرى کرده و با اعزام نیروهاى سازمان ملل، محاصرهى آنان را کامل کردهاند. مسلمانان، امروز و در آینده بدانند، که امریکا و دول بزرگ اروپایى در فاجعهى بىنظیر بوسنى، مقصّر و مسؤول مستقیماند. در این یکسال مشتى حرف پوچ و وعدهى دروغ تحویل داده امّا از کشته شدن حتّى یک نفر از هزاران نفر کشتهى مظلوم آن سرزمین جلوگیرى نکرده، و بالاتر، از قدرت دفاع یافتن آنان نیز ممانعت کردهاند. این تصویر مجملى از دشمنى غرب و امریکا با اسلام و مسلمین در روزگار ما است. نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکره و نه هیچیک از راههایى که بعضى سادهلوحانه آن را به مسلمانان پیشنهاد مىکنند، گرهگشا و مایهى نجات مسلمین نیست. تنها یک چیز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشارى بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ کردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم امید دنیاى اسلام، به جوانان غیور و بسیجى در سراسر کشورهاى اسلامى است، که از کیان اسلام دفاع کنند و نقش تاریخى خود را ایفا نمایند. 4- نکتهى مهم دیگرى که باید مورد تکید قرار گیرد آن است که استکبار با همهى تدابیر شیطانىاش و با وجود بکارگیرى زور و ترفند سیاسى و تبلیغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جریان رو به رشد بیدارى اسلامى و نهضت گرایش به اسلام را متوقف سازد. فعالیّت همه جانبهى سیاسى و امنیّتى و بیش از همه، تبلیغاتى امریکا و دیگر کشورهاى استکبارى و ایادى منطقهیى آنان بر ضدّ نهضت اسلامى در کشورهاى مختلف و از جمله بر ضدّ نظام مقدّس جمهورى اسلامى در ایران، در سالهاى اخیر، بىسابقه و بسیار وسیع بوده است. و در این میان رژیم صهیونیستى همچون زائدهى امریکا در منطقه، در منتهاى رذالت و خباثتى که از آن انتظار مىرود، ایفاى نقش کرده است. محاسبات مادّى عادى، حکم مىکرد که باید بر اثر این تلاش همه جانبهیى، که مستکبرانه و از سر خشم و عناد ترتیب مىیابد، نهضت اسلامى در کشورهاى اسلامى ضعیف یا ریشهکن شود. ولى درست بعکس، همه شاهدند که این نهضت به مرور وسیعتر و عمیقتر شده است. اکنون کشورهاى اسلامى متعدّدى را، مىتوان نشان کرد که اگر انتخاباتى نظیر آنچه دو سال قبل در الجزائر اتفاق افتاد، در آن برگزار شود احزاب یا فعّالان اسلامى، اکثریت آراء مردم در آن کشورها را به خود جلب خواهند کرد، و این در حالى است که در بیشتر این کشورها فعالیّت گروههاى اسلامى و حتى تظاهرات سیاسى و تبلیغاتى اسلامگراها، ممنوع است. در همین سالها است که در داخل سرزمینهاى غصب شدهى فلسطین مبارزات مردم، با شعارهاى اسلامى و با مرکزیّت مساجد، عرصه را بر صهیونیستها تنگ کرده است، و در همین سالها است که گروههاى مبارز اسلامى در لبنان، حتى در انتخابات پارلمانى و نیز در موقعیّتهاى مردمى به توفیق چشمگیرى دست یافتهاند. و در همین دورهى زمانى است که جمهورى اسلامى ایران، که کسانى سادهلوحانه انتظار داشتند یا به بنبست برسد و یا از اصول و آرمانهاى خود چشم بپوشد، با سرعتى بیش از توقّع و در عین پافشارى بر اصول انقلابى خود به پیش رفته است. اینجانب به برادران و خواهران مسلمان در همه جاى جهان اسلام، عرض مىکنم که ترفند بزرگ دشمن، نومید کردن و به آینده بدبین کردن شما است. و همین کافى است که هیچ مسلمان روشنبینى نومیدى را به دل راه ندهد. هیچ چیز به ما اجازهى نومید شدن نمىدهد، اگر دشمن قادر بر نابودى این حرکت الهى بود، باید لااقل مىتوانست از رشد آن جلوگیرى کند، و همه مىبینید که نتوانسته است. سنّتهاى الهى و واقعیتهاى خارجى خبر از آیندهى روشن نهضت نوین اسلامى مىدهند و قرآن بارها مىفرماید: و العاقبة للمتقین. 5- تبلیغات مدرن و داراى پوشش جهانى، بىشک کارآمدترین حربهى استکبار است. امروز تعداد رسانههاى صوتى و تصویرى و مطبوعاتىیى که بیشترین تلاش خود را وقف دشمنى با اسلام کردهاند، بسیار زیاد و همچنان رو به افزایش است. کارشناسانى مزدور، فقط سرگرم ساختن و پرداختن مطلب و خبر و تحلیل، براى گمراه کردن ذهن مستمعان خود و معرفى نادرست و ترسیم زشت از نهضت اسلامى و شخصیتهاى بزرگ اسلامىاند، و جمهورى اسلامى در سالهاى پس از پیروزى انقلاب تا امروز بىوقفه و روزافزون با چنین تبلیغات خصمانهیى مواجه بوده است. باید گفت که این ترفند نیز در مقابل حرکت اسلامى اصیل و نشأت گرفته از فطرت و نیاز، توفیق زیادى نداشته و مقصود دشمن را برنیاورده است. گسترش موج دعوت انقلابى امام راحل عظیمالشأن در سراسر دنیاى اسلام و حضور فکر و نام و رهنمود و عکس و نشان آن بزرگوار در شرق و غرب عالم، با وجود آنهمه تبلیغ دروغ و سخن ناحق که به نیّت مخدوش کردن سیماى ملکوتى آن وارث پیامبران، گفته و پخش شدهاست، روشنترین دلیل این مدّعا است. با این همه باید اذعان کرد که عامل مهمّ در حفظ سلامت و سداد فکر ملّتهاى مسلمان، روشنگریهاى علماء و روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و جوانان فعّال و آگاه است. و همه بخصوص علماء متعهّد دین در این مورد وظیفهیى بزرگ بر عهده دارند. دشمن پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، همواره تا امروز سیاههیى از اتهامات را متوجه ایران اسلامى کرده است. مىبینیم که همان تهمتها امروزه به همهى نهضتهاى اسلامى در هر جاى دنیا که باشند نیز زده مىشود. تهمت تعصّب و جمود فکرى که از آن، با عنوان «بنیادگرایى» نام مىبرند، تهمت تروریسم، تهمت بىاعتنایى به حقوق بشر، تهمت ضدیّت با دموکراسى، تهمت بىاعتنایى به حقوق زنان، تهمت ضدیّت با صلح و طرفدارى از جنگ. اندکى انصاف، هر کسى را به دروغ بودن این تهمتها و بىشرمى وارد کنندگانش آگاه مىسازد. ایران اسلامى در حالى متهم به مخالفت با دموکراسى مىشود که از پنجاه روز پس از پیروزى انقلاب کبیر اسلامى تا 14 ماه پس از آن، دو همهپرسى عمومى، که در یکى از آنها مردم ایران، جمهورى اسلامى را به عنوان نظام سیاسى کشور برگزیدند، و در دیگرى به قانون اساسى رأى دادند، و سه انتخابات که در آنها به ترتیب: اعضاى مجلس خبرگان براى نوشتن قانون اساسى، رئیس جمهور، و نمایندگان در مجلس شوراى اسلامى معین شدند، در آن برگزار شده، و تا امروز همواره انتخابات آزاد، با شرکت پرشور مردم براى تعیین رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، در موعد قانونى خود انجام گرفته است. تهمت به تروریسم را، کسانى به ایران اسلامى مىزنند، که خود از دولت تروریست صهیونیستى بیشترین پشتیبانى را کرده و گروههاى تروریست ضدّ انقلاب ایرانى را در زیر چتر حمایت خود قرار مىدهند و حقوق بگیران آنان صدها بار در داخل ایران اسلامى بمبگذارى کرده و هزاران نفر از مردم عادى و عناصر انقلابى و مرد و زن و کودک بیگناه را به قتل رساندهاند. ضدیّت با صلح را کسانى به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند که جنگى هشت ساله را با تشویق رژیم بعثى عراق و به دست او بر ایران تحمیل کردند و در همهى آن مدّت، انواع کمکها را به آن رژیم که به خاطر حمله به ایران اسلامى، رژیم محبوب آنان به شمار مىرفت مبذول داشتهاند. تضییع حقوق زنان، تهمت از سوى کسانى است که شأن والاى زن ایرانى را که با حفظ حجاب و حدّ شرعى، در برترین فعالیّتهاى کشور شرکت مىورزد، نمىپسندند و ابتذال حاکم بر روابط زن و مرد و بهرهکشى ناجوانمردانه از زن در جوامع غربى را، نسخهى مطلوب در حیات اجتماعى زن مىشمرند. تهمت نقض حقوق بشر را رژیمهایى متوجه ایران مىسازند که خود قلمهاى بزرگ و حیرت انگیز پایمال کردن حقوق انسانها را مرتکب شده یا زمینهسازى کردهاند. آیا در دنیاى جدید، هرگز حقوق بشر، آنچنان که امروز در بوسنى پایمال مىشود، نقض شده است؟ آیا نقض حقوق یک ملت مانند ملت فلسطین نقض حقوق بشر نیست؟ آیا راندن دستجمعى بیش از چهار صد نفر از شهروندان فلسطینى، به بیرون از خانه و میهن خود، در برابر چشم دنیاى باصطلاح طرفدار حقوق بشر، قابل اغماض است؟ آیا سرنگون کردن هواپیماى مسافرى ایران به وسیلهى امریکا بر فراز خلیج فارس، یا بىعدالتى نسبت به سیاهان در امریکا، یا حمایت از کودتاگران در الجزائر، یا حمایت از رژیم فاسد مصر، یا زنده سوزانیدن دستجمعى عدّهیى در امریکا و امثال آن، شکستن حریم انسانیّت و نقض حقوق آن نیست؟ آیا دولتهایى که اینگونه بىمحابا حقوق بشر را پایمال مىکنند یا پایمال کنندگان را با نگاهى خونسرد و بىتفاوت بلکه رضایتمندانه و تشویقآمیز تماشا مىکنند، حقیقتاً از اینکه بنا به ادّعاى آنان در ایران اسلامى، حقوق بشر نقض شود ناراحتند؟! حقیقت آن است که خود تهمتزنندگان و از جمله سردمداران کنونى امریکا که اخیراً بر سر این حربهى تبلیغاتى زنگ زده و قدیمى، جنجال تازهیى به راه انداختهاند، به خوبى مىدانند که سخن به گزاف مىرانند، آنچه آنان از جمهورى اسلامى نمىپسندند اینها نیست، چیزهاى دیگرى است که مصلحت سیاسى به آنان اجازه نمىدهد آن را صریحاً اعلام کنند، اگر چه بررسى اظهارات نظریهپردازان و نویسندگانشان مقصود آنان را آشکار مىسازد. در نظام جمهورى اسلامى چیزهایى که امریکا و هر مستکبر دیگرى را خشمگین مىسازد اینها است: اوّل جدا نبودن دین از سیاست و پایهى اسلامى جمهورى اسلامى. دوّم استقلال سیاسى این نظام، به معناى تسلیم ناپذیرىاش در برابر زورگوییهاى معمول ابرقدرتها. سوم اعلام راه حلّ مشخص جمهورى اسلامى دربارهى مسألهى فلسطین، که عبارت است از انحلال رژیم غاصب صهیونیستى و تشکیل دولت فلسطینى، متشکل از خود فلسطینیان و همزیستى مسلمانان و مسیحیان و یهودیان در فلسطین. چهارم حمایت معنوى و سیاسى از همهى نهضتهاى اسلامى و تقبیح فشار بر مسلمانان در هر جاى عالم. پنجم دفاع از حیثیت اسلام و قرآن و پیامبر اعظم (صلّىاللَّهعلیهواله) و دیگر انبیاى الهى و مقابله با توطئهى رواج دادن اهانت به این مقدسات، نظیر آنچه در باب نویسندهى مهدورالدّم آیات شیطانى دیده شد. ششم، تلاش براى اتحاد امّت اسلامى و همکارى سیاسى و اقتصادى دولتها و کشورهاى اسلامى و حرکت در جهت تثبیت اقتدار ملتهاى مسلمان در قالب «امّت بزرگ اسلامى». هفتم، ردّ و نفى فرهنگ تحمیلى غرب، که دولتهاى غربى با تنگنظرى و تعصّب، برآنند که همهى ملّتهاى عالم را به پذیرش آن وادار سازند، و اصرار بر احیاى فرهنگ اسلامى در کشورهاى مسلمان. هشتم، مبارزه با فساد و بىبندوبارى جنسى، که بعضى از دولتهاى غربى بخصوص امریکا و انگلیس اخیراً انحرافىترین شکل آن را بىشرمانه رسمیّت داده یا در راه آنند، و از دهها سال پیش براى ورود اشکال گوناگون این فساد به کشورهاى اسلامى برنامهریزى و تلاش مىکنند. اینها است آنچه موجب دشمنى کینهآلود امریکا و همپالکىهایش، با جمهورى اسلامى است. بدیهى است که اگر آنان، صریحاً علت دشمنى خود را بیان کرده، این فهرست را برملا کنند، به دست خود بر اعتبار جمهورى اسلامى در چشم ملتهاى مسلمانى که همه دلبستهى این اصولاند، خواهند افزود. بدین جهت است که آنان در تبلیغات خود، از سویى ایران اسلامى را به تروریسم و امثال آن متّهم مىکنند و از سوى دیگر با تحلیلهاى دروغین و خبرهاى ساختگى چنین وانمود مىسازند که گویا جمهورى اسلامى از اصول خود دست برداشته و به خواست دشمن تسلیم شده است! این هر دو سخن، دروغ و ناشى از طبیعت خدعهگر استکبار است. اصول جمهورى اسلامى که همان راه امام و مبانى مسلّم اسلام است، به رغم دشمن، در ایران اسلامى، معتبر و مبناى زندگى سیاسى و اجتماعى ما است و دولت و ملّت ایران، زندگى در سایهى اسلام ناب محمّدى (صلىاللَّهعلیهوآله) را که با فداکارى و بذل عزیزترین جانها به دست آمده، در هیچ شرائطى از دست نخواهند داد و اصول امام خمینى (رضواناللَّهعلیه) و در رأس آن اصل عدم انفکاک دین از سیاست و مقاومت در برابر فشار مادیّگرى مدرن، براى منزوى کردن اسلام و قرآن، اصول همیشه زندهى جمهورى اسلامى باقى خواهد ماند. 6-در پایان، به حجّاج عزیز، توصیه مىکنم از فرصت حجّ، حداکثر استفاده را براى کسب آشنایى با برادران مسلمان خود بکنند و اوضاع جهان اسلام را از زبان و رفتار مسلمانان به دست آورند، تجربهها، آرزوها، دستآوردها و تواناییها را با هم مبادله کنند و حجّ خود را به حجّ مورد نظر اسلام هر چه نزدیکتر سازند. به برادران و خواهران عزیز ایرانى نیز توصیه مىکنم که با زبان و عمل، مبلّغان و پیامرسانان انقلاب پرشکوه و کشور بزرگ و ملّت قهرمان خود، به برادران کشورهاى دیگر باشند. جوار کوتاه مدت خانهى خدا و حرم پیامبر اعظم (صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) و مواقف با ارزش حجّ و سرزمین پرخاطرهى حجاز را، براى زنده کردن دل با یاد خدا و تحکیم پیوند معنوى خود با رسولاللَّه (صلّىاللَّهعلیهواله) و عترت طیّبهى آن بزرگوار (علیهمالسّلام) و بخصوص توجّه و توسّل به حضرت ولىاللَّه الاعظم که بىشک فیض حضور مقدّسش در مراسم حج شامل دلهاى با معرفت است، و انس با قرآن و تدبّر در آیات بیّنات آن و دعا و تضرّع و توسّل که مایهى تقرّب به خدا است، مغتنم بشمرند و از آن بهره ببرند و براى رفع گرفتاریهاى مسلمین و قوّت و عزّت روزافزون اسلام و جمهورى اسلامى دعا کنند و علوّ درجات روح مطّهر امام راحل و ارواح طیّبهى شهداى اسلام را از خداوند مسألت نمایند. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه 28 /2/ 1372 ذی الحجه الحرام 1413 على الحسینى الخامنهاى
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |