تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,126 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,045 |
به یاد نخستین جام کوثر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 140، مرداد 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بمناسبت 28 صفر، سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) به یاد نخستین جام کوثر چه بنویسم، از او که نخستین سبط پیامبر و اولین یادگار علی و نخستین جام کوثر است؛ کوثری که خدا به پیامبرش عطا فرمود «انا اعطیناک الکوثر» و از او فرزندان رسول خدا تا قیام قیامت روشنی بخش جهان شدند. حسن چه نام مبارکی و چه نام نیکوئی؛ نامش حسن، خویش حسن، رویش حسن و سراسر وجودش حسن است. حسن این میوه شیرین بوستان محمد و این سرور جوانان اهل بهشت و این شبیه رسول الله همو که هر که دوستش بدارد، محمد را دوست داشته و هر که دشمنش بدارد، محمد را دشمن داشته است. حسن برگزیده و مصطفی و مجتبای خدا و ریحانه رسول خدا؛ او که خُلق حسن او را جد اطهرش، به ارث برده و فصاحت و بلاغت را از پدرش فرا گرفته و تمام حسنها و نیکوئیها در وجود اقدسش نهفته شده است. حسن آن سید بزرگ و آن وارث عظیم رسالت؛ او که نسلهای امروز بالاترین نیاز به او دارند تا خط مقدسش را ادامه دهند و در عین صلابت، با هم کیشان خود صلحی را برقرار نمایند که مسلمین در سایه آن صلح، با اخوت و صفا و برادری زندگی کنند تا شاید در سایه چنین صلحی، معاویه صفتان را از جامعه اسلامی پاک سازند. «ان ابنی هذا سید و لعل الله ان یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین». ولی ای مصلح بزگر و ای مظلوم تاریخ! حق تو را نیز مانند حق جدت و پدر و مادرت نادیده گرفتند و نه تنها غصب کردند که بدست ظاهربینان ساده اندیش تو را خانه نشین نمودند. اف بر مردمی که دست از حسن، این شبیه محمد بردارند و به سوی معاویه دراز کنند. و همین تسلی خاطر برای تو بس که پیش از تو نیای اطهرت نیز مورد اطاعت قرار نگرفت و در ساعات پایانی زندگی دنیائیش، به جای پیروی کردن، او را به هذیان گوئی متهم کردند و «ان الرجل لیهجر» گفتند و پایه بزرگترین ظلم به امتش را در حضورش و در کنار بدن بیمارش، ریختند. و پس از او مادر مظلومهات مورد ظلم و ستم جاحدین حقش قرار گرفت، و هرچه پیامبر بیشتر سفارشش کرده بود، بیشتر اذیت و آزارش کردند تا جائی که حتی به خانهاش یورش بردند و سبب سقط محسنش شدند. و پس از او پدرت، آن قهرمان تاریخ که اگر تمام اعراب به جنگش برمیخاستند، هرگز میدان را خالی نمیکرد و همه را سرکوب مینمود ولی به خاطر حفظ مصالح اسلام، مجبور به سکوت شد؛ سکوتی همراه با رنج تا جائی که ریسمان به گردنش انداختند و او را به زور به مسجد آوردند و وادار به بیعتش کردند؛ و سالها صبر کرد در حالی که چشمانش را خاشاک و گلویش را استخوان گرفته بود؛ صبر کرد چرا که یاورانی نداشت که حمله کند و حقش را که حق الهی بود باز پس گیرد و از آن سوی خلق خدا را میدید که در چنان گمراهی و ضلالتی فرو میروند که در آن سالخوردگان فرسوده، جوانان پژمرده و مؤمنان برای دفع فساد رنج میبرند تا از پا در میآیند. «و طفقت أرتأی بین أن أصول بید جذاء أو أصبر علی طخیة عمیاء، یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا». و پس از تو نیز، ای مظلوم تاریخ، باران ظلم و ستمها بر این خاندان پاک که اجر رسالت بودند و مودتشان در قرآن و سنت، فرض شده بود، به شدت بارید و همچنان بر پیروانتان ادامه دارد تا روزی که قائم آل محمد، قیام کند و حقوق از دست رفته را باز گرداند و آن روز ان شاء الله نزدیک است. ای مجتبای خدا و ای نور دیده زهرا! او که تو را جام زهر داد، خود با انگیزه سیاهش به جهنم رفت و تو با شهادتت زنده ماندی؛ تو با صلحت و راه و رسمت زنده ماندی؛ تو با مظلومیتت زنده ماندی. و این مظلومیتت هرگز فراموش نمیشود. چگونه فراموش کنیم که حتی با جسد مبارکت نیز دشمنی کردند و آن را با تیر زدند و با کمال وقاحت و جسارت نگذاشتند که در کنار جد بزرگوارت دفن شوی. سید مرتضی(ره) در عیون المعجزات نقل کرده است که امام مجتبی(ع) در وصیتش به برادرش حضرت سید الشهدا(ع) فرمود: «برادرام! اگر من از دنیا رفتم، خودت مرا غسل بده و کفن کن، سپس جنازهام را در کنار قبر جدم رسول الله(ص) به خاک بسپار، اما اگر دشمنان مانع شدند، تو را به حق جدت رسول خدا(ص) و پدرت امیرالمؤمنین(ع) و مادرت فاطمه زهرا(س) قسم میدهم که با کسی کشمکش و نزاع نکنی و فوراً جنازهام را به بقیع بازگردانی که در کنار مادرم مرا به خاک بسپاری». اما مجتبی(ع) کاملاً آگاه بود که پس از وفاتش؛ با او چنان رفتار خشنی خواهند داشت چرا که کینه پدرش را در دل میپروراندند همچنان که به امام حسین(ع) نیز در روز عاشورا گفتند: «نقتلک بغضاً لابیک»- تو را به خاطر دشمنی و کینهای که با پدرت درایم میکشیم. پس از شهادت سبط اکبر(ع)، عایشه سوار بر قاطر مروان بن حکم میشود و کنار قبر رسول خدا(ص)، سر و صدا میکند و با اهانت به مقام منیع دومین امام معصوم، مانع از آن میشود که جسد مطهرش را در کنار قبر جدش دفن کنند و وقتی که بنی هاشم با او به نزاع و جدال میپردازند، برادر عزیزش امام حسین(ع) جلوی آنها را گرفته و میفرماید: «الله الله لا تضیعوا وصیة أخی و اعدلوا به الی البقیع فانه أقسم علی ان أنا منعت من دفنه مع جده(ص)، أن لا أخاصم فیه أحداً و أن أدفنه بالبقیع مع أمه علیها السلام». شما را به خدا قسم، وصیت برادرم را نادیده نگیرید و جسد او را به بقیع ببرید چرا که مرا قسم داده است که اگر نگذاشتند جسدش را در کنار جدش دفن کنم، با کسی مجادله و نزاع نکنم و او را در کنار مادرش در بقیع به خاک بسپارم. ابن عباس که در آن گیرو دارها حاضر بود، بسیار متأثر شد و رو به عایشه چنین گفت: «ای حمیرا! این اولین باری نیست که تو با اهل بیت عصمت به نبرد بر میخیزی، روزی بر شتر سوار میشوی و روزی بر قاطر. آیا تو را بس نبود که «یوم الجمل» را به راه اندایت تا نام تو را با «یوم البغل»- روز قاطر- نیز قرین کنند؟! تو را چه شده است که یک روز بر آن حیوان و یک روز بر این حیوان سوار میشود و حجاب پیامبر را هتک میکنی و میپنداری که میتوانی نور خدا را خاموش سازی ولی بدان که خداوند نورش را تمام میکند هر چند مشرکان را خوش نیاید. فرا رسیدن این روز غرق در ماتم و غم را به مقام والای حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه و علمای اعلام و مقام معظم رهبری و ملت بزرگ ایران و تمام پیروان راه مقدسش تسلیت عرض میکنیم، و امید واریم بزودی در رکاب حضرت صاحب العصر (عج) با دشمنان حضرتش جهاد و کارزار کنیم و انتقام خون اولیایمان را- به خواست خدا- بگیریم. به امید آن روز
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |