تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
شرح زیارت امین الله(ع) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 140، مرداد 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح زیارت امین الله(ع) قسمت هفتم آیت الله محمدی گیلانی * صاحب ولایت امر مسلمین، امور ولائی را باید بدون کمترین هوا و هوس تدبر کند. * والی امر مسلمین منبع خیرات است حتی کیفرهائی که در حوزه ولایت او انجام میگیرد خیر امت است. * ولایت امر در قله معالی امور است. * گل سر سبد دعاهای «عبادالرحمن» مقام امامت و ولایت امور متقین است. * معنی حکم در دعاء ابراهیم(ع): «رب هب لی حکما» همین است. * ترسیمی کوتاه از معنی «امیرالمؤمنین» در خطبه امیرالمؤمنین(ع). * پستترین حالات زمامدار، در مظنه حب فخر و کبر بودن است. * خواب دیدن عبدالله عمر پدرش را بعد از دوازده سال. امیرالمؤمنین چنانکه گفتیم بمعنای متولی امور اهل ایمان و تقوی است. بدیهی است که یک منصب الهی است و قائم باین منصب، بدون کمترین اهمال باید، امور تحت ولایت خویش را با تنزه از هوی و هوس انجام دهد. و ابتلاء به هوی- والعیاذ بالله- موجب گمراهی میشود، و روز حساب را از یادش میبرد که بدنبال آن، استحقاق عذاب شدید است: «یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بمانسوا یوم الحساب». (سوره ص- آیه 26) - ای داود، ما تو را خلیفه در زمین گردانیدیم، پس در میان مردم به حق حکم کن و از پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا گمراه کند، آنان که از راه خدا گمراه شوند، از آن رو که روز حساب را فراموش کردهاند به عذابی شدید گرفتار میشوند. صاحب این منصب الهی، همه حرکات و تصرفات بلکه انفاس وی در دیوان محاسبات حقتعالی بر وی، محسوب و معدود است، و بمقتضای خلیفة اللهی در زمین، مظهر این ثناء الهی است: «و الخیر فی یدیک و الشر لیس الیک» یعنی والی امور مسلمین علی الدوام منبع خیرات است و حتی کیفرهائی که در حوزه تدبیر او انجام میگیرد، خیر امت است: «لا قامة الحد انفع فی الارض من القطر اربعین صباحاً». (الوسائل ج 18 308) - اقامه حدی در زمین از چهل روز باران سودمندتر است. چنانکه در حوزه ولایتش تعطیل یک حد از حدود الهی، ستیز و دشمنی با حقتعالی است که در حدیث قدسی آمده است: «یا محمد من عطل حداً من حدودی فقد عاندنی و طلب بذلک مضادتی». (الوسائل ج 18 ص 309) - ای محمد اگر مسئول اجراء حد، حدی از حدودم را تعطیل کند بدشمنی من برخاسته و خواستار ضدیت با من شده است. و خطورت مقام ولایت با موازنهای که در این حدیث نبوی(ص): «ساعة امام عادل افضل من عبادة سبعین سنة» (الوسائل- ج 18 ص 308) چنانکه قله ب2ودنِ آن مقام در معالی امور از اینجا روشن میشود که خدایتعالی در نظم تعداد اوصاف و نعوت «عبادالرحمن» ختام آنها را مسئلت این مقام اعلان فرمودهاند: «و الذین یقولون: ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما». (الفرقان-74) - و آنان که میگویند: پروردگارا از همسران و فرزندانمان دیدگان ما را روشن ساز و ما را امام پرهیزگاران قرار ده. این دعاء دعائی است برخاسته از فطرت پاک عبادالرحمن که به اقتضاء رحمت واسعه حقتعالی خواستارند تا همسران و ذراریشان در کاروان رهروان الی الله تعالی، ممتاز به «قرة العینی» سرور انگیزی شوند، و سرور و مقتدای اهل تقوی گردند. دعاء میکنند که پروردگار "واهب العطایا"، به ازواج و فرزندانشان، اشراق و نوری موهبت فرماید که قلوب متقین مجذوب آن اشراق شوند، عیناً صورتی که در قانون جاذبه کواکب است. دعاء میکنند که خداوند سمیع الدعاء آنان را در زمین چشمههای نور گرداند تا معانی نور و هدایت از آنها فوران کرده و ابعاد تاریک حیات و سعادت و عقائد و آداب و اعمال انسانها بدانها فروغ و روشنائی گیرند و شاید مراد از لفظ «حکم» در دعاء خلیل الرحمن (ع) همین باشد: «رب هب لی حکماً و ألحقنی بالصالحین و اجعل لی لسان صدق فی الاخرین». (الشعراء- 83و84) - پروردگارا به من «حکم» موهبت فرما و بصالحین ملحقم گردان. و لسان صدقی برای من در آیندگان قرار ده. زیرا «حکم» بمعنی اتقان و منع است و حضرت خلیل(ع) از پروردگار وهاب «حکم» مسئلت مینماید: وجودی متقن و منیع که انحلال ناپذیر باشد و همه آثار آن از متلاشی و متجزی شدن، مصون باشند و ذکر جمیل آن حضرت که لسان صدق و حیات دیگری است برای آن حضرت در نسل آینده برقرار باشد، که همه آثار ابراهیم چنین بودهاند، مناسک حج ابراهیمی و محاجه آن حضرت و زن و فرزند بلافصل و مع الواسطه کلاً چنان بودهاند. گویاترین لسان صدق آن حضرت در آیندگان، ابوالائمه امیرالمؤمنین علی(ع) است. آن بزرگوار این منصب الهی: «امیرالمؤمنین» را با عبارتی کوتاه چنین ترسیم میکند: «أاقنع من نفسی بان یقال امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فی جشویة العیش فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همها علفها. او المرسلة شغلها تقممها تکترش من اعلافها، و تلهو عما یراد بها، او أترک سدی، او أهمل عابثا و أجر حبل الضلالة او اعتسف طریق المتاهة». (شرح نهج فیض الاسلام ره- ص 971 نامه 45) - آیا قناعت میکنم که بمن بگویند زمامدار و سردار مؤمنین در حالی که به سختیهای روزگار با آنان همدرد نبوده یا در تلخکامی جلو ایشان نباشم؟ پس مرا نیافریدهاند که خوردن طعامهای نیکو (از نیکبختی جاوید) بازم دارد مانند چهارپای بسته شده که اندیشهاش علف است یا مانند چهارپای رها گشته که خاکروبهها را بهم زند تا چیزی یافته بخورد، پر میکند شکنبه را از علفی که بدست آورده، و غفلت دارد از آنچه برایش در نظر دارند (نمیداند که صاحبش میخواهد فربه شود تا بکشتارگاهش فرستد. یا برایش بارکشی نموده کارش را انجام دهد) یا مرا نیافریدهاند که بیکار مانده و بیهوده رها شوم، یا ریسمان گمراهی را کشیده بی اندیشه در راه سرگردانی رهسپار گردم. و میفرماید: «و ان من اسخف حالات الولاة عند صالح الناس ان یظن بهم حب الفخر و یوضع امرهم علی الکبر و قد کرهت ان یکون جال فی ظنکم انی احب الاطراء و استماع الثناء و لست بحمدالله کذلک». (شرح نهج البلاغه فیض الاسلام- خطبه 207- ص 686) - از پستترین حالات حکمفرمایان نزد مردم نیکوکار آنست که گمان فخر و خودستائی بآنها برده شود و کردارشان حمل بکبر و خودخواهی گردد، و من کراهت دارم از اینکه به گمان شما راه یابد که ستودن و شنیدن ستایش را از شما دوست دارم و سپاس خدا را که این چنین نیستم. امیرالمؤمنین(ع)- قرة العین عباد الرحمن و لسان صدق ابراهیم(ع)- موقعیت خویش را در میان مردم اعلان میفرماید که همچون چراغ منیری در مسیر تاریک و پر پیچ و خم زندگی بشر که از هر پیچ و خم آن صدها پیچ و خم دیگر منشعب میگردد. برافراشته است، و انوار هدایت سفراء الهی و حاملان رسالت از وی فوران مینماید، گفتار و کردارش آنگونه از افق عادات بالاتر است که گوئی اعجاز و خرق عادتست: «انما مثلی بینکم مثل السراج فی الظلمة یستضیء به من ولجها». (شرح نهج عبده- ج 2 ص 151) عزم راسخ، ثبات قدم، همت عالی، طمأنینه، پارسائی نسبت بشهوتهای هوس انگیز و زینتهای آرزو پرور و آز نوزا و دهها خصال و فضائل علیای دیگر که هر یک در مسابقه تقوی اسوة حسنة لمن کان یرجوالله و الیوم الآخر است. اسوه حسنهای است که تأسی به آن، شأن مردمان آزاد است، و نازنینان جهان از آن محرومند و در این مدعا بیان آن بزرگوار نعم الشاهد است: «و الله لان ابیت علی حسک السعدان مسهداً و اجر فی الاغلال مصفداً احب الی من ان القی الله و رسوله یوم القیامة ظالماً لبعض العباد و غاصباً لشیء من الحطام... و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته و ان دنیاکم عندی لاهون من ورقة فی فم جرادة تقضمها ما لعلی و لنعیم یفنی و لذة لا تبقی نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعین». - سوگند به خدا اگر شب را بیدار بروی خار سعدان (گیاهی است دارای خار سر تیز) بگذرانم و (و دست و پا و گردن) مرا در غلها بسته بکشند، محبوبتر است نزد من از اینکه خدا و رسول را روز قیامت ملاقات کنم در حالی که بر بعضی از بندگان ستم کرده چیزی از مال دنیا غصب کرده باشم. سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمانهای آنها است بمن دهند برای اینکه خدا را درباره مورچهای که پوست جوی از آن بربایم نافرمانی کنم نمیکنم و به تحقیق دنیای شما نزد من پستتر و خوارتر است از برگی که در دهن ملخی باشد که آن را میجود چه کار است علی را با نعمتی که از دست میرود، و خوشی که بر جا نمیماند، بخدا پناه میبریم از خواب عقل و زشتی لغزش و تنها از او یاری میجوئیم. (نهج البلاغه شرح فیض الاسلام ره- ص 715- 713) چنانکه گفتم صاحب این مقام، همه تصرفات و نفسهای وی در دیوان محاسبات خدای حی قیوم که «لا تأخذه سنة و لا نوم» بر او محسوب است، چه او قمیص زمامداری اهل ایمان را بر تن نموده، در اموری که تحت ولایت او است اهمال و چرت و خواب بر وی جائز نیست در این رابطه خواجه نظام الملک در کتاب «سیاست نامه» خبری آورده است: «گویند: عبدالله بن عمر در بیرون رفتن پدرش از این جهان وی را پرسید که ای پدر ترا کی بینم؟ گفت: بدان جهان. گفت: زودتر میخواهم. گفت: شب اول یا شب دوم یا شب سوم مرا در خواب بینی. پس دوازده سال برآمد، او را در خواب ندید، پس از دوازده سال او را در خواب دید، گفت: یا پدر نگفته بودی که پس از سه شب ترا بینم؟ گفت: مشغول بودم که در سواد بغداد پلی ویران شده بود و گماشتها، تیمار آن نداشته بودند و گوسفندی را در آن پل دست بسوراخی فرو شد و بشکست، تا اکنون جواب آن میدادم». (ص- 10) ادامه دارد حضرت علی(ع): «ایها الناس! انی و الله ما احثکم علی طاعة الا اسبقکم الیها، و لا انهاکم عن معصیة الا انتهی قبلکم عنها». (نهج البلاغه فیض- حکمت 70) ای مردم! به خدا سوگند، شما را به موضوعی تشویق و دعوت نمیکنم مگر اینکه در انجامش پیشگام هستم. و از گناهی بر حذرتان نمیدارم مگر اینکه پیش از شما از آن فاصله گرفته باشم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 130 |