تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,810 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
مفهموم سیاست | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 140، مرداد 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام خمینی(ره): «الان همه حیلهها در کار است که شما را از سیاست کنار بزنند و نگذارند در امور اجتماعی دخالت کنید». (صحیفه نور- ج 13، ص 218)
دانشها و روشهای کاربردی در تحلیل پدیدههای سیاسی مفهوم سیاست قسمت دوم سید موسی میرمدرس یادآوری: در قسمت نخست این مقال، گذشت که عامل اساسی در فرودها و عقبگردها و انحطاط جوامع اسلامی،عدم توانایی آنان در تحلیل و ارزیابی رویدادهای سیاسی بوده است. و نیز از دو زاویه دینی و فرادینی به تبیین لزوم آشنایی با روش تحلیل پدیدههای سیاسی، پرداخته شد. همچنین گفته آمد که آشنایی با یکسری مفاهیم نظری سیاست، لازم است و در این راستا، به فصل اول از کتاب «متد تحلیل پدیدههای سیاسی» حواله شد و مقرر گردید مباحثی که جنبه کاربردی و عملی دارند، مورد گفت و گو قرار گیرند؛ ولی «مفهوم سیاست» را روی جهاتی در آغاز این مقال، مورد بررسی قرار میدهیم. مفهوم سیاست فرهنگهای فارسی مانند: فرهنگ عمید و فرهنگ معین، و واژهنامههای عربی چون: لسان العرب و المنجد، سیاست را به معنای «اداره مملکت و حکم راندن بر رعیت به شیوه پسندیده»، تعریف نمودهاند. فرهنگ لیتره (Littre) و فرهنگ روبر (Robert) نیر، سیاست را «علم حکومت بر کشورها» و «فن و عمل حکومت بر جوامع انسانی» تلقی کردهاند. واژههای سیاست در ادبیات فارسی نیز کاربردهای گوناگونی داشته است؛ فی المثل در تاریخ بیهقی میگوید: «این ناحیت جز بشمشیر و سیاست، راست نایستد».[1] در این جمله سیاس به معنای تنبیه و مجازات بکار رفته است. میرزا ملکم خان نیز سیاست را عبارت از حکم و تنبیه میداند.[2] ناصرالدین شاه قاجار ایضاً در نامهای که به مستوفی الممالک صدر اعظم- درباره «دیوانخانه عدلیه»- نوشته، سیاست را به همین مفهوم تلقی کرده است، از این رو میگوید: «در روزنامه اعلان و نشر نمائید که هر کس احضار شود و نیاید سیاست خواهد شد».[3] همچنین محمد علی شاه درباره مجلس شورای ملی، اعلام میکند: «این مجلس بر خلاف مشروطیت است، هر کس مِن بعد از فرمایشات ما تجاوز کند، مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد بود».[4] در کتاب کلیله و دمنه، سیاست به معنای «تدبیر»، استعمال شده است؛ از این رو مینویسد: «در جزیرهای بوزینگان بسیار بودند، و «کارداناه»،نام، ملکی داشتند، با مهابت وافر و سیاست کامل و فرمان نافذ و عدل شامل».[5] مولوی ایضاً سیاست را به مفهوم یاد شده، در نظم آورده است: در سیاست اقتضای وقت بین مسلک پیغمبران را برگزین زهر، گردد پادزهر از اقتضا خضر و موسی را حکایت وانما دکتر باستانی پاریزی در قصیدهای بلند، پیرامون تاریخ، سیاست را به مفهوم تدبیر و اداره کردن جامعه، بکار برده است: گر سیاست را هدف، آسایش خلق است پس چه گوید مذهب و اخلاق و این معیارها؟ همو در فراز دیگری سیاست را معادل تزویر دانسته، از این جهت میگوید: نبض عالم افتاده در دست سیاست، وین طبیب بی مروت، خلق را خواهد همی بیمارها **** یک سر سالم نبردند این سیاسیون به گور نیزهها سر، گرچه، گرداندند در بازارها هم سیاست، این سیاست پیشگان را در گرفت کشته شد، هم مارگیر، آخر به نیش مارها[6] سیاست شناسان دنیای کنونی هر کدام بر اساس دیدگاه خویش، تعریفی از سیاست ارائه نمودهاند. موریس دوورژه، استاد علم سیاست دانشگاه پاریس، مینویسد: «متخصصان در این مورد بحثها میکنند. پارهای از آنان هنوز هم سیاست را علم کشورداری میدانند و غرض ایشان را علم کشورداری میدانند و غرض ایشان از کشور، قدرت سازمان یافته در چهارچوب اجتماع ملی است ولی بیشتر آنان سیاست را علم قدرت سازمان یافته در کلیات جماعات میبینند».[7] برتران دوژونل استاد جامعه شناسی سیاسی دانشگاه پاریس، معتقد است: «سیاست عبارت از مطالعه قدرت و نفوذ است». به نظر وی:«هر کس که دیگری را وادار به انجام عملی کند و یا از انجام عملی باز دارد، اعمال قدرت کرده است».[8] کارلتون کلایمر رودی و همفکرانش در این باره مینویسند: «علم سیاست را میتوان به عنوان علم دولت یا به عنوان رشتهای از علوم اجتماعی که مربوط به تئوری سازمانها، حکومت و اعمال دولت است تعریف نمود، با دید وسیعتری میتوان اعمال سیاسی گروهها، سازمانها و نهادهایی را که کمابیش از دولت جدابوده، ولی در صدد بدست آوردن قدرت سیاسی و گسترش نفوذ خود بر سیاست ملی و رهبری تغییرات اجتماعی میباشند، به تعریف فوق، اضافه نمود».[9] دانشمندان علوم اسلامی نیز در این مورد، مطالبی گفته یا نوشتهاند که به نقل پارهای از آنها مبادرت کرده و سپس به نقد و بررسی کلی دیدگاههای یاد شده میپردازیم: مجاهد شهیر آیت الله کاشانی در مصاحبه با «دلمر» خبرنگار «دیلی اکسپرس» هنگامی که میپرسد: «آیا فعالیت آن جناب، بیشتر متوجه امور مذهبی است یا امور سیاسی؟». در پاسخ میگوید: «در دین ما رهبانیت نیست و دخالت در امور سیاسی یعنی رسیدگی به کارهای اجتماعی هموطنان مسلمان از وظائف پیشوایان دین اسلام است».[10] حضرت کاشف الغطاء نیز درباره سیاست مینویسد: «اگر معنی سیاست خیرخواهی و خدمت و راهنمایی و جلوگیری از فساد و خیانت و نصیحت زمامداران و توده مردم و برحذر داشتن آنان از گرفتار شدن در زنجیر استعمار و بندگی و جلوگیری از افکندن دامها و غلها بر گردن ملتها و کشورهاست، اگر معنی سیاست این است، آری ما تا فرق سرمان در آن غرقیم و این از واجبات است».[11] ابوالاعلی مودودی متفکر سنی مذهب پاکستانی میگوید: «اصل اساسی سیاست اسلامی این است که انسانها چه به صورت فرد و چه به صورت جمع باید از وضع خودسرانه قانون و اعمال قدرت بر دیگران دست بردارند. هیچکس نباید اجازه داشته باشد از پیش خود احکامی را تصویب یا فرامینی را صادر کند و نیز هیچکس نمیباید تعهد اجرای چنین احکامی را بپذیرد و چنین دستوراتی را اطاعت نماید.... تنها الله است که حق وضع کردن قانون را دارد».[12] علامه وحید، میرزا محمد حسین نائینی- از فقهاء و اصولیان نامدار شیعه- بر این باور است که دو وظیفه در شریعت برای زمامدار بیان شده: (1- حفظ نظامات داخلیه و...، 2- تحفظ از مداخله اجانب و...) و احکام مربوط به این دو، احکام سیاسیه و تمدنیه است.[13] استاد محمد تقی جعفری، سیاست در حیات معقول را «مدیریت زندگی انسانها در راه وصول به بهترین هدفهای مادی و معنوی»، میداند.[14] مع الوصف در میان متفکران اسلامی، جامعترین تعریف از سیاست را حضرت امام خمینی(ره) ارائه داده و آن را به سه بخش ذیل تقسیم نموده است: 1- سیاست شیطانی، و در توضیح آن- با اشاره به آمدن یکی از مقامات رژیم منفور پهلوی نزد ایشان در زندان- میفرماید: «[آن مقام دولتی] گفت: سیاست عبارت از بدذاتی، دروغگوئی و... خلاصه پدرسوختگی است و این را بگذارید برای ما! و راست هم میگفت، اگر سیاست عبارت از اینها است مخصوص آنها میباشد، اسلام که سیاست دارد مسلمانان که دارای سیاست میباشند ائمه هدی(ع) که ساسة العباد هستند، غیر این معنائی است که او میگفت».[15] 2- سیاست مادی(حیوانی)، سپس در تبیین آن میفرماید: «اگر فرض کنیم یک فردی پیدا شود که سیاست صحیح (مادی)، اجراء بکند نه به آن معنای شیطانی فاسدش... سیاست (او) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بعد حیوانی است، بعد اجتماعی مادی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیاء و اولیاء ثابت است».[16] 3- سیاست اسلامی (سیاست انبیاء و اولیاء) «سیاست به معنای اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است، این در روایات ما برای نبی اکرم با لفظ سیاست ثابت شده است... همانیکه در قرآن صراط مستقیم گفته میشود و ما در نماز میگوییم: اهداناالصراط المستقیم (و از خدا میخواهیم که) ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع میشود و به آخرت ختم میشود و الی الله است. این سیاست مختص به انبیاء و اولیاء است... انبیاء شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت میدهد (و به) همه چیزهائی که به صلاح ملت و مردم است (هدایت میکند)».[17] نقد و بررسی در پارهای از تعاریف یاد شده، سیاست به معنای حکم راندن یا حکم کردن بکار رفته؛ در حالی که حکم رانی کنایه از کشورداری است، و حکم کردن مربوط به قضاوت، که در حکومتهای متمرکز شعبهایاز حکومت است که قاضی القضاة (رئیس دیوان عالی کشور)[18] از طرف زمامدار برگزیده میشود و پس از آن بر اساس سیستم قضایی، انجام وظیفه مینماید؛ اما در نظامهای مبتنی بر دموکراسی، قوه قضائیه یکی از سه قوه تشکیل دهنده حکومت است و در برخی از کشورها، حتی رئیس دیوان عالی کشور نیز از سوی مردم انتخاب میشود و اصل تفکیک قواء جزو اساسیترین اصول حکومتهای دموکراتیک به شمار میرود. در اسلام نیز، گرچه رئیس قوه قضائیه از طرف مقام رهبری انتخاب میشود که بطور غیر مستقیم، زمامدار اسلامی، حکم هم میکند؛ لکن قاضی به میزانی از استقلال برخوردار است که میتواند امام مسلمانان را نیز به محکمه بکشاند- چنان که شریح نسبت به مولای متقیان روا داشت- و قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بدان صحه گذاشته.[19] به هر روی، بر اساس تعریفهای ذکر شده (حکم راندن و حکم کردن)، نقشی برای مردم در سیاست منظور نشده؛ زیرا حکم راندن یا حکم کردن مربوط به قدرت حاکم (حکومت) است و مردم تنها میتوانند در پیرامون دعاوی خود، حاکم یا محکوم گردند. ناگفته نماند، این قبیل برداشتها از سیاست، بیشتر در میان نویسندگانی متداول است که در فضای سلطنت مطلقه و حال و هوای قدرت متمرکز بسر میبردهاند، و معلوم است که قلمرو حکمرانی، در قوه مجریه است و حوزه حکم کردن، قوه قضائیه! برخی دیگر از متفکران، سیاست را در قلمرو مدیریت مورد مطالعه قرار دادهاند و به نظر میرسد فلاسفه که سیاست مُدُن را در کنار تدبیر منزل، از شعب حکمت نظری قرار دادهاند، از آن رو بوده است که سیاست را علم یا هنر کشورداری میپنداشتهاند. بدین ترتیب، تفکیک حوزه مدیریت به معنای وسیع آن از سیاست به معنای اداره جامعه، دشوار مینماید؛ زیرا گرچه صاحب نظران، تعریفهای گوناگونی از علم (یا هنر) مدیریت ارائه نمودهاند، ولی حقیقت این است که به تناسب رشتههای مختلف علوم، مدیریت نیز قابل تقسیم و تعریف به مدیریت منابع انسانی، مدیریت نظامی، مدیریت صنعتی، مدیریت آموزشی و غیره است. بنابراین اداره کشور نیز مدیریتی گسترده و فراگیر است، اما بر اساس این تعریف، باز برای مردم نقشی در سیاست، لحاظ نگردیده؛ مگر برای مردمانی که در صدد کسب قدرت و رسیدن به حاکمیت هستند. این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که در قالب تعاریف ارائه شده، بعد معنوی انسان مطمح نظر نیست، تعریف ارائه شده از سوی حضرت امام خمینی و استاد محمد تقی جعفری، گرچه از ناحیه عدم تفکیک سیاست از مدیریت، در اشکال سهیم است ولی چون بعد معنوی انسان را مطمح نظر دارد، از ویژگی خاصی برخوردار است. افزون بر آن، هیچ دلیلی نمیتواند، اثبات کند که لزوماً باید سیاست، هیچ حد مشترکی با مدیریت نداشته باشد و اگر کی قائل شد، سیاست، همان مدیریت سیاسی جامعه است؛ سخن نامأنوسی گفته باشد! باری همین اصل توجه به معنویت در سیاست، به اصطلاح حکما و منطقیان مابهالامتیاز سیاست اسلامی از غیر آن است- از نظر تعریف- زیرا در این نگرش، مردم باید در سیاست دخالت کنند؛ چرا که وظیفه دینی آنان، اهتمام به امور مسلمانان، نصیحت رهبران، امر به معروف و نهی از منکر و .... است و این مسئوولیتها، ایجاب میکند که در عرصه سیاست حضور بهم رسانند. نباید فراموش کرد که سر تلقی حضرت امام خمینی و امثال ایشان از سیاست، بی شک برخاسته ازدیدگاه معظم له در رابطه با انسان؛ و به تعبیر بهتر در انسان شناسی او، نهفته است. مردان الهی مانند امام، رسالت خویش را تنها در اداره سیاسی جوامع بشری نمیدانند؛ بل تکامل معنوی انسانها را نیز مد نظر دارند؛ همانسان که تعاریف ارائه شده از سوی متفکران دیگر، برخاسته از دیدگاه انسان شناسی آنهاست. ادامه دارد
[1] - باستانی پاریزی، ترجمه احوال مشیر الدوله (ضمیمه تاریخ ایران باستان)،ص 108. [2] - رک: محمد محیط طباطبائی، دفتر قانون (از مجموعه آثار میرزا ملکم خان)، نشر دانش، تهران 1327، ص 127. [3] - منقول از مجله اطلاعات، ماهانه: 103، مهرماه 1335،ص 6. [4] - منقول از، احمد کسروی، تاریخ مشروطیت، ص 623. [5] - ابوالمعالی نصر الله منشی، با تصحیح و توضیح مجتبی منیری طهرانی، چاپ هفتم، ص 239. [6] - باستانی پاریزی، همان اثر، ص 112. [7] - اصول علم سیاست، ترجمه ابوالفضل قاضی، چاپ پنجم، 1358، ص 3. [8] - رک: ابوالحمید ابوالحمد، مبانی علم سیاست، انتشارات توس، چاپ سوم، 1365، ص 22. [9] - آشنایی با علم سیاست، جلد اول، ترجمه بهرام ملکوتی، مهرماه 1348، ص 3. [10] - شهید حسن آیت، نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 126. [11] - نمونههای عالی اخلاقی در اسلام است نه در بحمدون، ترجمه علی شریعتی، انتشارات روشناوند، آبان 1357، ص 64. [12] - تئوری سیاسی اسلام، ترجمه حیدرپور، انتشارات آثار بعثت، ص 25. [13] - تنبیه الامة و تنزیه الملة (حکومت از نظر اسلام)، با مقدمه و توضیحات سید محمود طالقانی، ص 7. [14] - رک: ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 8، ص 254. [15] - ولایت فقیه، ص 192، 193. [16] - رساله نوین ج 4، ص 46. [17] - همان، ص 46-47. [18] - در جمهوری اسلامی ایران، این منصب بر عهده رئیس قوه قضائیه است. [19] - اصول یکصد و دوازدهم و یکصد و پنجاه و ششم، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 258 |