تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,087 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
قزاقستان، وسیعترین جمهوری آسیای مرکزی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 140، مرداد 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قزاقستان، وسیعترین جمهوری آسیای مرکزی غلامرضا گلی زواره * اوضاع جغرافیایی: جمهوری قزاقستان با وسعتی برابر 300/717/2 کیلومترمربع، بزرگترین جمهوری آسیای مرکزی محسوب میشود و با توجه به 16538000 نفر سکنه آن، تراکم نسبی جمعیت، در این سرزمین حدود 6 نفر در کیلومتر مربع میباشد. این جمهوری از شمال و غرب با جمهوری فدراتیو روسیه، از شرق با چین، از جنوب با ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان، مرز مشترک دارد. فاصله بین شمالیترین و جنوبیترین نقطه آن 2000 کیلومتر است و نقطه شرقی و غربی آن حدود 3000 کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند.[1] وسعت زیاد موجب تنوع آب و هوایی در این جمهوری شده است و ضمن داشتن ارتفاعات پوشیده از برف، از دشتهای استپی پرآب، مناطق جلگهای مرغزارها و صحاری سوزان برخوردار میباشد. با وجود آنکه کوههای تیانشان در شرق و دریای خزر در غرب این جمهوری قرار دارد اما خشکسالی و کمبود آب از شرایط منفی این منطقه است. حداکثر دمای آن در تابستان به 40 درجه سانتیگراد و در زمستان به 40- سانتیگراد میرسد. دریاچهای معروف «زایسان»، «بالخاش» و «آرال» و نیز رودخانه سیر دریا (سیحون) در جنوب قزاقستان واقعند. مرکز حکومت آن شهر «آلماآتا» (ALMA- ATA) میباشد که نام عربی آن «المعطاة» است[2] و این کلمه یک لغت قزاقی است که آن را به «پدر سیب» معنا نمودهاند زیرا آلماآتا و نواحی اطراف آن پوشیده از باغهای سیب میباشد. البته در گذشته به «ورنوی» و «ورنی» معروف بود. طبق جدیدترین آمار، تعداد سکنه آلماآتا به 1132000 نفر بالغ میگردد. در حومه آلماآتا و در کنار کوهستانهای «آلاتا» (ALata) بزرگترین سالن اسکی روی یخ جهان وجود دارد. در ادوار گذشته، رؤسای قبایل گوناگون قزاق در بالای این قلل سرسبز همدیگر را ملاقات مینمودند.[3] قزاقستان از نظر تقسیمات کشوری 17 استان و 83 شهر دارد که غالب کانونهای شهری آن در نیمه جنوبی آن واقع شدهاند. دو بندر شفچنکو 8(Shefchenko) و گوریوف که در ساحل دریای خزر واقعند، مربوط به این جمهوری میباشند. راههای ارتباطی قزاقستان اعم از شوسه و خط آهن به این دو بندر مهم ختم میشوند و از این لحاظ نواحی یاد شده اهمیت سوق الجیشی مهمی برای جمهوری قزاقستان دارد. در 26 اکتبر 1920 میلادی، جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی قزاق (SSR) در داخل جمهوری سوسیالیستی فدارتیو روسیه RSFSR)) اعلام موجودیت کرد. پس از مرزبندی سالهای 1924 و 1925 میلادی ایالات «سیردریا» و «سمیرچی» که در آغاز، جزء جمهوری ترکستان بودند، به جمهوری خودمختار قزاق واگذار شدند، زیرا غالب سکنه این نواحی را قزاقها تشکیل میدادند. در سال 1925 میلادی ایالت خودمختار «قراقالپاق» به جمهوری قزاق منضم گردید ولی در سال 1932 م ایالت مزبور به سطح جمهوری خودمختار، ارتقاء یافت و در سال 1936 میلادی از قزاقستان منفک و به جمهوری ازبکستان پیوست. در پنجم دسامبر همین سال، جمهوری قزاق به یک جمهوری عضو اتحاد جماهیر فدراتیو سوسیالیستی شوروی مبدل گردید.[4] * فراز و نشیب در تاریخ قزاقستان استراتژی روسها اعم از دولتمردان و روسهای مقیم این جمهوری بر اساس جدا نمودن قزاقستان از آسیای مرکزی، برنامهریزی شده بود که متأسفانه این روش سیاسی همچنان ادامه دارد و رژیم حاکم بر این سرزمین در راستای اهداف روسیه این جدایی گزینی را عملاً قبول دارد. بیم نظام حاکم بر روسیه از پیوستن قزاقستان به آسیای مرکزی، به خاطر آن است که این کشور پروسعت زرخیز نسبتاً توسعه یافته و تقریباً صنعتی، ممکن است پتانسیل قدرت را در این نواحی افزایش دهد و لذا در گذشته، تلاش بر این بوده که قزاقستان به عنوان سرزمین باهویت جدای از جمهوریهای آسیای میانه معرفی گردد. سوابق تاریخی، مسائل قومی و فرهنگی، نه تنها این انفکاک را نمیپذیرد بلکه پیوندهای این سرزمین را با ایران و جمهوریهای آسیای مرکزی در زمینههای تاریخی، فرهنگی و ادبی آشکار مینماید. قوم «سکاها» در استپهای قزاقستان و جانب شرقی حوضه آمودریا میزیستهاند و همانگونه که داریوش در بند ششم سنگ نبشته بیستون میگوید سرزمین سکاها جزو ساتراپهای شمال و شمال شرقی هخامنشیان محسوب میشده است. در عصر اشکانیان و ساسانیان قلمرو مزبور همچنان در داخل مرزهای ایران آن روز بوده است. یعقوبی در کتاب «البلدان» خود که آن را به سال 287 هـ ق تألیف نموده، نواحی جنوی قزاقستان، را جزء سرزمین خراسان بزرگ معرفی میکند. بعدها و از اواسط قرن چهارم هجری، «اصطخری» در کتاب «المسالک و الممالک» و نیز مؤلف گمنام «حدود العالم من المشرق و المغرب» (تألیف شده بسال 372 هـ ق) آنسوی جیحون را ماوراء النهر نام مینهند. یاقوت حموی در «معجم البلدان» (623 هـ ق) مینویسد: «پارهای از مردم، اعمال خوارزم را از شهرهای خراسان میآورند و حتی ماوراء النهر [نیمه جنوبی قزاقستان] را جزء آن میدانند».[5] کشفیات باستان شناسی که در سمیرچه و آلماآتا بدست آمده و عبارت است از سینی قربانی برنزی، عود سوز برنزی، شیر بالدار برنزی و... نه تنها مؤید قدمت تاریخی این منطقه است بلکه پیوند فرهنگی، هنری و قومی آن را با خراسان و ماوراءالنهر به اثبات میرساند.[6] قزاقها که زندگی چادرنشینی و صحراگردی داشتند از قرون ق.م در سرزمینی که اکنون قزاقستان نام دارد، استقرار یافتند. این قوم در قرن ششم میلادی بخشی از خانات ترک را تشکیل میدادند که تا دو قرن بعد دوام آوردند. «قره خانیها» از قرن دهم تا دوازدهم بر نواحی جنوبی قزاقستان به مرکزیت سمیرچیه (SEMIRCHJE) حکومت میکردند. در حدود قرن دوازدهم (1130 م) قراختائیان که بودایی مذهب بودند و با اسلام و مسلمانان سر ستیز داشتند و به قزاقستان کنونی رسیدند و در سال 1136 م دولت قره خانیان را برانداختند و این تعرض قراختائیان به آسیای میانه، نخستین حمله و واکنش در برابر فرایند اسلامی بود، آنان در اندک مدتی نواحی آسیای میانه را به زیر سلطه خود درآوردند. و این برای مسلمانان بسیار ناپسند بود که سرزمینی اسلامی بدست کفاری بتپرست میافتاد. این قوم در اوایل قرن سیزدهم به دست مغولها ریشهکن شدند و پس از آن «اردوی سفید» که توسط «اوردا»- فرزند ارشد جوجی- تشکیل شده بود، به زودی توانست نواحی جنوبی قزاقستان را تصاحب شود. در اوایل قرن شانزدهم، غالب قبایل قزاق، تحت حکمرانی قاسم خان با یکدیگر متحد گردیدند که با مرگ وی بین قزاقها انشقاق پدید آمد و در قرن هفدهم میلادی، سه اردوی مستقل قزاق- از یکدیگر- بوجود آمد.[7] در سالهای نخست قرن هفدهم یکی از ایلهای غرب مغولستان که «تورقوت» (TORGET) نام داشت جونگاریه را ترک گفته و از شمال تا به جنوب آسیای میانه را درنوردیده و در اراضی جنوبی ولگا استقرار یافتند. این قوم بعدها به «قلموقها» معروف شدند، قلموقها به همراه قوم «اویراتها» با مسلمانان آسیای میانه نبرد سنگینی را آغاز کردند و اویراتها در 1718 م در کنار دریاچه بالخاش با یکی از اردوهای قزاق روبرو شده، آنها را درهم شکستند. اینان با نهب و غارت و کشتارهای وحشیانه، هول و هراسی عجیب در قلوب ساکنین این مناطق پدید آوردند.[8] در سالهای دهه 1820 م حاکمیت روسها، جایگزین سیطره خانها بر مرغزارهای قزاق شد و از سال 1891م نخستین موج مهاجرین روسی و اوکراینی راهی قزاقستان شد، این حرکت سازمان یافته از سوی دولت مرکزی برنامهریزی شد و از آن تاریخ تا اوایل قرن بیستم (1914 م) متجاوز از یک میلیون «اسلاو» از داخل روسیه و اوکراین در اراضی مرغوب و حاصلخیز بویژه مرغزاهای حاشیه شمالی قزاقستان امروزی اسکان یافتند. تصرف زمینها، اغلب تحت فشار خشونت بار مأموران دولتی انجام میگرفت و منجر به بیرون کردن مردمان بومی از زمینهای خود میشد، این برنامهها که در نهایت سنگدلی صورت میگرفت موجب پیدایش قحطی، طی سالهای 1913 و 1915 م در میان مسلمانان گردید.[9] خانم «مارتا بریل اولکات» مینویسد: «ظلم و استثمار روسیه بر قزاقها همراه با تبدیل تدریجی جامعه قزاقستان از چادرنشینی به نوعی زندگی غیر مهاجر و تغییر پیشه شبانی به کشاورزی صورت پذیرفت، روسها انتقال دهنده تمدن خود و اروپائیها به قزاق بوده و این امر روح زندگی آنان را مورد چالش قرار داده است».[10] در سال 1916 م دولت تزاری برای رفع نیاز نیروی انسانی خود، گروهی از نیروهای قزاق را به واحدهای کار فرا خواند که این اقدام، صبر و تحمل مردم بومی را سرآورد و در قزاقستان قیامی به رهبری «امام گلدی ایمانوف»، «عبدالغفار جامبوسین» و «کاظم اسپان» آغاز شد، در این سال، ایلات کوچرو بر مهاجمین بیگانه حمله آوردند و در برابر واکنش نیروهای نظامی و دهقانهای مسلح روس، قتل عام شدند و آنان که جان سالم بدر بردند به چین پناهنده شدند. با وجود این رفتارهای وحشیانه، در سال 1917 م هنوز قزاقها در این سرزمین، اکثریت اهالی منطقه را تشکیل میدادند که تسویه نهایی با این ملت مقاوم را مقامات شوروی بعهده گرفتند که اولین اقدام رژیم مارکسیستی جدید در سالهای دهد 1920 م با کشتار احشام عشایر آغاز گردید و با رفتارهای خشونتبار آنان طی 1926 م تا 1939 م متجاوز از 5/1 میلیون قزاق از گرسنگی تلف شدند. هجوم گسترده مهاجرین شهری و روستایی روس به قزاقستان رفته رفته سکنه قزاق را به اقلیت رسانید. در سال 1926م سکنه قزاق در این جمهوری قریب به چهار میلیون نفر بود که در سال 1939 م به حدود سه میلیون نفر تقلیل یافت.[11] و بدین گونه قزاقستان ضمن آنکه به سوی یک توسعه اقتصادی و سرزمین تکامل یافتهای قدم مینهاد، ساکنین اصلی خود را به میزان قابل توجهی با سیاست جایگزینی، سرکوب و قتل عام از دست داد و روسهای مهاجر جایگزین این افراد شدند.[12] استالین نیز در جنگ جهانی دوم،قزاقستان را به تبعیدگاهی برای تمام ملیتها تبدیل کرد و در اولین گام یک میلیون نفر از آلمانیهای تبعیدی از ولگا به آنجا رفتند. کلیه تاتارهای قوم بازداشت شده و با وضع فجیعی به سیبری و قزاقستان روانه شدند، این عملیات در سال 1944 م صورت گرفت، در نوامبر همین سال، مقامات شوروی بدون هیچ دلیل آشکاری برخی از «مسختیهای» جنوب گرجستان را بازداشت و به قزاقستان و ازبکستان کوچ دادند.[13] * اسلام در قزاقستان اسلام بین قرن هفتم تا نهم میلادی در بین جوامع اسکان یافته قزاقستان تثبیت شد، گروهی دیگر در طول قزن شانزدهم اسلام را به عنوان آیین خود پذیرفتند، با این وجود قبایل صحرانشین و عشایر قزاق در معرض دین اسلام قرار نگرفته بودند آنهایی هم که مسلمان بودند، شناختی محدود و ناقص و سطحی از آیین خود داشتند و کمتر نماز میخواندند. در قرن نوزدهم، کاترین دوم به منظور ایجاد زمینه پذیرش مسیحیت و وحدت بخشی به قبایل قزاق، بر آن شد تا نخست موجبات گرایش این افراد را به اسلام فراهم آورد و برای تحقق چنین منظوری تاتارها را به میان ایشان روانه ساخت و مسجدسازی را در بین قزاقها تشویق نمود. تاتارها با نهایت شوق و تلاش همه جانبه موفق شدند که در مدت کوتاهی تمامی قزاقهای چادرنشین را به سوی اسلام دعوت کنند و بر اثر این تبلیغات آن چنان تعصب دینی و هویت اسلامی در بین قزاقها پدید آمد که بر خلاف تلاشهای تبلیغاتی و حست سرکوبگرانه روسها، همچنان مسلمان باقی ماندند.[14] و این آیین بر سنتها و روابط اجتماعی آنان تأثیر گذاشت و در وحدت قبایل و استواری و استقامت آنان در مقابل سرکوبیهای متجاوزین روس و شوروی، دخالت عمدهای داشت و بدین گونه عدو سبب خیر شد. ناگفته نماند که روحانی اهل تصوف یعنی «احمد یاسوی» از مشایخ قرن دوازدهم، در نشر اسلام در بین قزاقها نقش مهمی را عهدهدار بود و حتی پیروانش اسلام را در سراسر دنیای ترک زبان انتشار دادند. آرامگاه وی در «یاسوی» یکی از زیارتگاههای مقدس در آسیای میانه است و تیمور در سال 1397 م بر مزارش مسجدی را بنا نمود. قزاقها سنی مذهبند و پیرو مکتب حنفی میباشند و بین آنها تصوف رواج داردو مسلمانان قفقازی که نومیدانه در تبعیدگاه خود- قزاقستان- میزیستند به صورت پرچمداران مبلغان اصیل اسلامی درآمدند و به آثار و علائم اسلام که نزد قزاقها در شرف انهدام و فراموشی بود حیات تازهای بخشیدند.[15] دکتر پیتر شولاتور[16] وقتی از یکی از آلمانیهای ساکن در قزاقستان پرسیده بود که ریشههای اسلامی در نزد اهالی بومی تا چه اندازه عمیق و قوی است؟، آلمانی ولگایی گفته بود: «در سنین کودکی، پسرها ختنه میشوند و وقتی به سنین بالاتر میروند به ایمان و تقدس علاقه پیدا میکنند، از خوردن مشروبات الکلی اجتناب مینمایند و پارهای از اوقات خود را در مساجد میگذرانند، بزرگترها و ریش سفیدها از احترام فوق العاده ای نزد جوانان برخوردارند و حتی برادر کوچکتر در مقابل برادر مسنتر، نهایت احترام و ادب را بجا میآورد». وی اضافه کرده بود که: «قفقازیها توانستهاند هویت خود را حفظ کنند و حتی مسلمانان قفقاز توانستهاند اندیشههای خود را به کرسی بنشانند ولی روسها ما را متفرقه کرده و با این تفرقه کمرمان را شکستهاند!». خانم «مارتا بریل اولکات» در کتاب «قزاقها» مینویسد: «تهدیدآمیزترین موضوعی که روسها با آن مواجهاند، نفوذ مستمر اسلام در بین بومیان قزاق میباشد» وی میافزاید: «طبق قراین، شمار فزایندهای از جوانان قزاق به منظور پر کردن خلأ اخلاقی، در حال روی آوردن به اسلام میباشند» و بنا به اظهارات دکتر «سرگئی پانارین» از آکادمی علوم روسیه: «این قابلیت تحسین برانگیز جوامع مسلمان در تطبیق با شرایط نامساعد محیطی، عامل امیدوار کنندهای در آینده آنها به شمار میرود». «آلاش»، جنبش اسلامی قزاقستان میباشد که به اتهامی واهی از سوی رئیس جمهور وقت «سلطان نظربایف» متهم گردیده و هفت نفر از اعضای آن دست گیر شدهاند.[17]نظربایف با وجود آنکه مسلمان است، در یک اظهار نظر، نگرانی خود را از گسترش بالقوه نفوذ اسلام در آسیای مرکزی اعلام کرده و سپس با اشاره به این موضوع که بسیاری از قزاقها مسلمانند ولی با اسلام سیاسی آشنا نمیباشند و با بنیادگرایی هیچ ارتباطی ندارند، گفته است: «من درباره بنیادگرایی اسلامی خیلی نگرام هستم»[18] ناآرامیها و نهضتهایی که قزاقها بوجود آوردهاند، غالباً ریشه اسلامی داشته است. به عنوان نمونه در سال 1980 میلادی در آلماآتا، شورشهایی بوقوع پیوست که علت آن، این بود که مأموران دولتی دستور خاکسپاری سربازان قزاقی را که در افغانستان کشته شده بودند در یک گورستان نظامی، به جای قبرستان مسلمانان صادر کرده بودند. * ویژگیهای انسانی قزاقها از اخلاف قبایل ترک و مغول هستند و ممکن است «کازاخها» (KASHAK) اسلاف آنها باشند و این قوم، غیر از قزاقهای سواره نظام روسی هستند که در زمان قاجاریه در ایران نیز حضور داشتند و جنایاتی را مرتکب شدند. سیاست روسها و بعد از آن کمونیستها بر همسان سازی(Sorietization) و نابود کردن ویژگیهای مذهبی و فرهنگی و قومی که با خشونت، قتل عام و رفتارهای هراس انگیز توام بود، استوار گردید. رفتارهای مزبور، تأثیر خود را در این جمهوری به گونهای نشان داد که قزاقها را که صاحبان اصلی این سرزمین بودند نسبت به مهاجرین، بویژه روسها در اقلیت قرار داد و بر خلاف رشد جمعیت قزاقها، هر زمان که میگذشت از درصد این قوم کاسته میشد[19] و با وجود آنکه 81% از کل قزاقهای آسیای مرکزی در این سرزمین سکونت دارند ولی در مقابل، 40% سکنه روس این جمهوری، با 36% سکنه، از آنها کمترند. کارشناسان و صاحب نظران عقیده دراند تا توجه به رشد 2/3% سکنه قزاق، در آیندهای نه چندان دور قزاقها به اکثریت خواهند رسید. غیر از روسها اقوام اوکراینی، ژرمن، اویغور، تاتار، کرهای، ازبک و .... در قزاقستان زندگی میکنند. حدود 8% قزاقها در روسیه، 10% در ازبکستان و بقیه در سایر نواحی آسیای میانه سکونت دارند.[20] در سال 1959 م 44% سکنه قزاقستان در نقاط شهری سکونت داشتهاند که این میزان در سال 1985 م به 57% بالغ گردید. البته از کل قزاقها 36% شهرنشین و 64% روستا نشین هستند. * زبان و فرهنگ در قزاقستان زبان قزاقی از گروه زبانهای ترکی مرکزی میباشد که جزء گروه زبانهای قبچاق، طبقهبندی میشود. زبانهای نوگای و قراقالپاق با این زبان پیوند و قرابت دارند. واژههای مغولی، عربی، روسی و فارسی در این زبان و گویشهای مردمی مشاهده میشود. در برخی مدارس قزاقستان، زبان تدریس، زبان قزاقی میباشد. همچنین زبان تدریس دانشگاه دولتی کیروف این جمهوری قزاقی است. اما زبان تدریس در مراکز فنی و تخصصی و هنرستانها اکثراً روسی میباشد. آکادمی علوم قزاقستان در سال 1946 میلادی تأسیس گردیده است. برنامههای رادیو و تلویزیون قزاقستان به زبان قزاق، روسی، ازبک، اویغور و ژرمنی پخش میشود. در امور اداری، قضایی و بازرگانی و فعالیتهای رسمی از زبان قزاق در کنار زبان روسی استفاده میگردد. تا سال 1924 میلادی خط و الفبای قزاقستان عربی بود که در سالهای 1929تا 1938، خط لاتین جایگزین آن شد و از سال 1940 م خط سیریلی رایج گردید، الفبای فعلی کاملاً گویای زبان قزاق است. بر خلاف یک قرن زندگی روسها و قزاقها در کنار یکدیگر کمتر از 1% روسهای ساکن در قزاقستان میتوانند به زبان قزاقی تکلم کنند و این در حالی است که بیش از50% قزاقها، زبان روسی را زبان دوم خود میدانند، روسها از قرن نوزدهم میلادی که قزاقها به اسلام روی آوردند به منظور تحت الشعاع قرار دادن هویت اسلامی و باروهای مذهبی و جلوگیری از نفوذ فرهنگ اسلامی در بین قزاقها که با اشتیاق این آیین را پذیرفته بودند به القاء روحیه ملی گرایی و هویتی نژادی منهای مذهب پرداختند. قزاقها الفبای عربی را که در میان ازبکها رواج داشت برگزیدند ولی روسها با تشویق و ترغیب آنان در جهت تدوین و انتشار اساطیر و فرهنگهای قدیمی کوشیدند تا هویتی جدای از هویت اسلامی برای قزاقها ایجاد کنند اما بعدها همین فرهنگ بومی همراه با اعتقادات اسلامی، قزاقها را در مقابله با هجوم فرهنگی و سیاسی روسها مقاوم نمود. در قزاقستان بویژه نواحی جنوبی، نمونههایی از فرهنگ کهن و گنجینههای نبوغ بشری قابل مشاهده میباشد که اشتراک این فرهنگ را با فرهنگ ایرانی نشان میدهد. طبق آمار سال 1989 م تعداد 453نشریه در قزاقستان منتشر میشده که از میان آنها 160 نشریه به زبان قزاقی بوده است، مشهورترین نشریات قزاقستان از آوریل 1990 تا 1992 م به شرح زیر بوده است: سویتی قزاقستان، روزنامه قزاقستان پراودا، یگه مندی قزاقستان و نشریه آلمانی فروند شافت. کازتاگ (KAZ-TAG) معتبرترین آژانس خبری این کشور است که در سال 1920 م تأسیس شده و برای مدت 70 سال تنها خبرگزاری و صدای رسمی قزاقستان میباشد.[21] * مسائل سیاسی و اقتصادی در انتخابات اول دسامبر 1991 م قزاقستان، سلطان نظربایف پیروزی پر سر و صدایی بدست آورد و 8/98% آراء را به خود اختصاص داد، این کشور پس از استقلال با مشکل ایجاد هویت ملی با ثبات برای مردمان خود مواجه شد. خصوص آنکه بسیاری از سکنه غیر بومی آن، نسبت به ارزشهای قومی و مذهبی قزاقها بیتفاوتند و خود را در سطح بالاتری از ملیت کشور متبوع خود میدانند و ملیت صاحب امتیاز در آن، در اقلیت هستند. وجود یک اکثریت روسی که در اقتصاد و صنعت و حتی مسایل سیاسی این سرزمین نقش مهمی را به عهده دارند و در نواحی شمالی اسکان یافتهاند احتمال دارد یک جنبش رو به رشد تجزیه طلبی روسی را به وجود آورد. از این لحاظ نظربایف میکوشد برای مقابله با این بی ثباتی بالقوه از طریقهایی، وفاداری سیاسی شهروندان روسی را تأمین کند و مداوماً سعی میکند به صورت رهبر قزاق و مسلمان ظاهر نشود تا از ایجاد شکاف بیشتر در اقوام جمهوری خود، جلوگیری کرده باشد. نظربایف عقیده دارد که اگر قزاقستان به عنوان پلی میان اروپا و آسیا عمل کند، ثبات سیاسی افزونتر و توسعه اقتصادی بهتری خواهد داشت و شاید از این لحاظ است که ترکیه را به عنوان الگوی توسعه سیاسی قزاقستان انتخاب کرده و در مصاحبه با روزنامه «دی ولت» آلمان اعلام کرده که در نظر دارد در راه پیشرفت کشورش از ترکیه به عنوان کشوری نمونه استفاده کند.[22] و به همین بهانه از فعالیتهای اسلامی بشدت نگران استو بر تحرکهای مذهبی، بیش از جمهوریهای دیگر نظارت میکند و بارها اعلام کرده: «قزاقستان محتاج یک حکومت اقتدار گر است و آمادگی لازم برای پذیرش سیستم چند حزبی را ندارد»، حزب سوسیالیست (کمونیست سابق) و مجلس شورای ملی هم از خواستهای وی پیروی میکنند و به جنبش اسلامی «آلاش» اجازه فعالیت نداده و موافقت مفتی بزرگ قزاقستان را جلب کرده است. اما برخلاف این رفتارها، وی نمیتواند از خشونتهای مردم که صبغه مذهبی و جنبه اسلامی دارد در امان باشد. قیام روزهای 16 و 17 دسامبر 1986 م خود نمونهای از یک خشونت ملی و مذهبی بود که نخستین مقاومت در مقابل اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گورباچف- که پروسترویکا (PRESTROYKA) و گلاسنوسنت (GLASNOST) نام داشت- محسوب گردید و بدان ضربه سختی وارد کرد. تحلیلای گوناگونی در پیرامون این شورش ارائه شد و الکساندر بنیگسن مدیر مؤسسه مطالعات عالی علوم اجتماعی در پاریس و یکی از برجستهترین کارشناسان در امور مسلمانان شوروی سابق در مصاحبه با مجله «لوپوان» چاپ پاریس (اول فوریه 1987 م) گفت: «بعید نیست که در پس این آشوبها، سازمانهای مذهبی قرار داشته باشد و احتمال میرود که گروههای مذهبی به صورت شگفتانگیزی در میان آنان نفوذ کرده باشند»، مطبوعات شوروی سابق نیز نوشتند که این شورش تحت تأثیر مسلمانان متعصب صوفی که به محیط دانشجویی خزیده بودند، بوجود آمد. توانایی اتمی قزاقستان با داشتن 1690 کلاهل هستهای و 104 موشک قارهپیمای زمین پایه، خود نگرانی مقامات روسی و اروپایی را برانگیخته است و برای آنان غیر قابل تحمل است که این جمهوری، چهارمین قدرت اتمی جهان (پس از آمریکا، روسیه، اوکراین) باشد، همچنین یکی از مراکز مهم تولید رادیو اکتیو و تانتالیوم و مواد سوخت هستهای در این جمهوری قرار دارد[23] که وجود چنین پدیدهای بر نگرانی غرب میافزاید. قزاقستان با داشتن ذخایر فراوان، سرزمین زرخیزی میباشد: منابع معدنی آن عبارتند از: زغال سنگ، سنگ آهن، سرب، روی، مس، نفت، طلا، کرومیت، قلع، مولیبدن و آنتیموان همچنین از چراگاهها و اراضی حاصلخیزی برخوردار بوده و محصولات کشاورزی آن شامل غلات، میوه، سبزی، انواع انگور، نیشکر، سیب زمینی و پنبه هستند. پرورش گوسفند (برای تولید پشم لطیف و پوست آستراخانی) و صید ماهی نیز در قزاقستان رواج دارد. قزاقستان در صنایع سبک و سنگین نیز پیشرفتهای قابل ملاحظهای بدست آورده است.
[1] - آسیای مرکزی، جغرافیای سیاسی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول شماره دوم پاییز 1371 ص 21. [2] - شوک «آلماآتا» دکتر حسین رضوی و علی ر حمانی، همان مجله، سال اول، شماره اول، تابستان 1371 ص 205. [3] - ایران کانون زمین لرزه، نوشته پیتر شولاتور، ترجمه ضیاء الدین ضیایی جلد اول ص 190و 191. [4] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی، شیرین اکینر، ترجمه محمد حسین آریا ص 367. [5] - جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، لسترنج، ترجمه محمود عرفان ص 408. [6] - خراسان و ماوراء النهر (آسیای میانه) آ. بلنیتسکی (ALEXANDRE BELENitsky) [7] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی ص 363. [8] - مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، ترجمه کاوه بیات ص 106. [9] - حکومت مسکو و مسئله مسلمانان آسیای مرکزی شوروی، نوشته مایکل ریوکین (MICHAEL RYWKIN) ترجمه محمود رمضان زاده ص 30. [10] - The Kazakhs, stan Ford: Martha BRiLL OLCOTT, 1987. [11] - اسلام و شوروی کریم روشنیان ص 55. [12] - Ethnicity in the sovit union by: Teodor Shsnin. July: 1989. [13] - مسلمانان شوروی: ص 58. [14] - ریشتههای رفتار سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز، علیرضا شیخ عطار ص 205. [15] - ایران کانون زمین لرزه، پیتر شواتور ترجمه ضیاء الدین ضیایی جلد اول ص 198. [16] - دکرت پیتر شولاتور (PETER SCHOLL LATOUR) که کارشناس آلمانی متخصص در امور خاورمیانه و کشورهای اسلامی و بخصوص مسئله تجدید حیات اسلامی میباشد، حاصل پژوهشها و گزارشهای خود را در کتابی تحت عنوان:«ان الله مع الصابرین» به زبان آلمانی انتشار داده است وی در سپتامبر 1980 م در قزاقستان بسر میبرده است. [17] - روزنامه جهان اسلام: 15/12/1370. [18] - روزنامه ابرار: 1/12/1370. [19] - ن.ک: ریشههای دگرگونی در اتحاد جماهیر شوروی، محمد جواد امیدوارنیا، تهرا ن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1370 ش. [20] - مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز شماره دوم (سال اول) ص 35. [21] - همان، سال اول شماره چهارم، بهار 1372، ص 353. [22] - روزنامه رسالت 21/12/70. [23] - مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز سال اول شماره دوم ص 78. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 333 |