
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,202 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,536 |
ایمان و عمل صالح | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 141، شهریور 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد ایمان و عمل صالح قسمت شصت و نهم آیت الله جوادی آملی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب». (سوره رعد- آیه 29) - آنان که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند، خوشا به حال آنان و چه خوش بازگشتی. *** اموری که در این آیه کریمه مطرح است، چند امر است که بعضی از آنها به قسمت اول آیه بر می گردد و برخی به قسمت دوم. در مورد بخش اول می فرماید آنان که مؤمن هستند و عمل صالح دارند. حسن فاعلی و حسن فعلی در قرآن کریم، نجات و رهایی از عذاب و رسیدن به نعمت الهی را مخصوص کسانی می داند که این دو امر را احراز کنند. یکی به منزله اصل است که آن «حسن فاعلی» است، دیگری فرع است که آن «حسن فعلی» است. یعنی اگر انسان از نظر جان و عقیده، موحد و مؤمن بود و از نظر رفتار و کردار نیز دارای عمل صالح بودو این دو امر را فراهم کرد، این انسان از عذاب می رهد و به سعادت می رسد. این دو امر یکی به ذات و نفس انسان، باز می گردد که مربوط به اعتقاد است و یکی هم به اعمال و رفتار و اوصاف او بر می گردد به نام عمل صالح. در نتیجه اگر کسی دارای این دو امر نبود، مشمول رحمت خاصه حق نمی باشد و از عذاب، نجات پیدا نمیکند. روی این امر، تمام مردم به چهار دسته تقسیم می شوند: گروه اول: کسانی هستند که هم از نظر حسن فاعلی مؤمن و موحد هستند و هم از نظر حسن فعلی دارای اعمال صالح می باشند. به اینان وعده بهشت برین داده شده است. گروه دوم: گروهی که نه عقیده درست دارند و نه عمل صالح مانند کافران و ظالمان. گروه سوم: گروهی که عقیده دارند ولی عمل صالح ندارند و تبهکارند مانند فاسقان. گروه چهارم: گروهی که عقیده ندارند ولی کارهای خوب انجام می دهند مانند برخی از کافران که اعمال صالح دارند ولی عقیده و ایمان ندارند. این سه گروه در جهنم هستند. و لذا است که در قرآن کریم ملاحظه می کنیم که درباره بهشت،وعده به پر شدن نداده است ولی درباره جهنم تهدید به پر شدن هست. «لا ملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعین»[1]- به تحقیق و تاکید که جهنم را از جن و انس پر می کنم. انسانهای خوب و والا همواره در طول تاریخ کم بوده اند. گاه می شد که پیامبری سالهای سال زحمت می کشید و تبلیغ دین خدا می کرد و پس از تلاش فراوان، فقط یک خانه به او ایمان می آوردند. می فرماید: «فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین»[2]- در آن شهر جز یک خانه از مسلمانان یافت نشد. تفاوت درجات و درکات بهرحال معذبین سه گروه هستند و منعمین یک گروه. ولی همچنان که اهل بهشت یکسان نیستند و درجات گوناگون دارند «لهم درجات»[3]، این سه گروهی هم که اهل عذاب هستند، قطعاً یکسان نمی باشند. برخی در درک اسفل جهنم هستند و برخی در قسمتهای میانی. برخی برای همیشه معذب هستند و برخی پس از مدتی ممکن است آزاد شوند و از جهنم نجات پیدا کنند. پس اصل تعذیب در فقدان یکی از دو امر (ایمان و عمل صالح) پیش می آید ولی دوام یا انقطاع عذاب بحث دیگری است. کار خیر فقط از مؤمن پذیرفته است ملاحظه کنیدکه در قرآن درباره اینکه خدای سبحان در برابر کار بد کیفر می دهد، مقید نشده است به اینکه اگر کسی کار بد بکند و کافر باشد عذاب می شود، بلکه بصورت مطلق آمده است «و جزاء سیئة، سیئة مثلها»[4]- اگر کسی گناه کرد، کیفر میبیند. چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان ولی در برابر حسنه چنین اطلاقی درقرآن نیامده بلکه همیشه مقید است که هر کسی کار خوب کرد، و مؤمن بود، جزای خیر می بیند. در سوره نحل می فرماید: «من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة»[5]- هر مرد و زنی که عمل صالح انجام بدهد و مؤمن باشد، ما او را حیاتی خوب و جاویدان خواهیم داد. اما کافری که می گوید زندگی بجز زندگی دنیا نیست و ایمان به آخرت ندارد، هر کاری هم انجام دهد پشیزی ارزش نخواهد داشت. او دنیا طلب است و دنیا خواه و چون برای پس از مرگ کاری انجام نداده است، لذا اعمال دنیائیش هر چند خوب هم باشد، هباءً منثورا می شود و بر باد می رود. مطلب دیگر تحلیل این مسئله استکه خود قرآن بیان می کند. آن روز کسی که ایمان نیاورده باشد یا ایمان آورده ولی از ایمانش استفاده نکرده باشد، نجات و رهایی از عذاب را ندارد. این تحلیل خود قرآن است. ادله قرآنی که دلالت می کند بر اینکه بهشت از آن کسی است که هم معتقد باشد و هم عمل صالح داشته باشد، دو دسته است. یک دسته ادلهای است که فقط این دو قید را ذکر می کند مثل «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن» یا نظیر همین آیه محل بحث که مقصود بیان دو قید است. قسمتی دیگر آیاتی هستند که چنین تحلیلی دارند: اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی کار خیری انجام نداد و بهره صحیحی از ایمانش نبرد، اهل بهشت نیست. دلالت اثباتی ونفیی این دو طایفه از آیات، دلالتشان یکنواخت نیست. طایفه اولی دلالتش از این باب است که دو قید را در کنار هم ذکر کرده و لسانش، لسان نفی نیست بلکه لسان اثبات است. و اما اگر یک طایفه از آیات صریحاً تذکر دهند که بهشت از آن کسی است که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد و اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش استفاده نکرد، به بهشت راه ندارد؛ این هم اثبات قضیه را بیان می کند و هم سلب قضیه را. هم دلالت می کند بر اینکه مؤمن عامل به عمل صالح، اهل بهشت است و هم دلالت می کند بر اینکه آن سه گروه اهل بهشت نیستند. در مورد طایفه اولی از آیات، همین آیه سوره رعد و آیه سوره کهف، به عنوان مثال ذکر شد. در مورد طایفه دوم از آیات به سوره مبارکه والعصر بنگرید که هم لسان اثبات است و هم لسان نفی. یک گروه را استثنا کرده و سه گروه دیگر را گرفتار عذاب می داند. می فرماید: «ان الانسان لفی خسر» به شهادت استثنای این گروه معلوم می شود لام «الانسان» لام استغراق است یعنی همه در زیان اند و همه معذب اند (البته بحثی در کم و زیادی عذاب ها و استمرار و عدم استمرار آن نیست) مگر یک گروه که مؤمنان اند، چه مؤمنانی؟ مؤمنانی که عمل صالح نیز دارند. یعنی هم دارای حسن فاعلی هستند و هم حسن فعلی، هم مؤمن و معتقدند و هم کار خوب انجام داده و سفارش به حق و صبر می کنند. «الا الذین آمنوا عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». در اینجا یک ویژگی دیگری برای مؤمنان ذکر شده و آن اینکه نه تنها خودشان عامل به عمل صالح هستند، بلکه همواره دیگران را هم به صبر و حق، سفارش و تواصی می کنند تا آنها هم موفق به عمل صالح گردند. با ذکر این آیه کریمه، معلوم می شود کافی نیست انسان گلیم خود را از دریا نجات بدهد بلکه این یکی از وظایف او است. انسان موظف است که ضمن انجام دادن تکالیف و فرایض شخصی، دیگران را هم وادرا به عمل صالح کند و در برابر جامعه هم وظیفهاش را انجام دهد. البته آن دو امر مهم را که ذکر کرده است (تواصی به حق و صبر) چیز جدائی از اعمال صالحه انسان نمیباشد. این از باب ذکر خاص بعد از عام استکه برای اهمیت دادن ذکر می شود. این چیزی جز امر به معروف و نهی از منکر نیست که جزئی از وظایف شخصی انسان است و جدای از عمل صالح نمی باشد. همه زیانکارند جز یک گروه «ان الانسان لفی خسر» یعنی هر انسانی سرمایه را می بازد، مگر یک گروه که استثنا شده است «و الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» و از این که مستثنی مقید به دو وصف است، یکی ایمان و دیگری عمل صالح معلوم می شود، مستثنی منه سه گروه هستند. آنها که فاقد هر دو هستند مانند کافری که کار خیر ندارند و آنها که مبتلا به فقدان یکی از دو امر هستند مانند مسلمان فاسق و آنها که عمل صالح دارند و ایمان ندارند مانند کافری که کار خیر می کند. این سه گروه جزء مستثنی منه هستند و قطعاً در خسران و زیان اند. آنچه از طایفه دوم آیات مهم است، آیه ای است ک به تحلیل دلالت می کند با لسان نفی که اگر کسی ایمان نیاورد یا ایمان آورد ولی از ایمانش بهره ای نبرد، در آن روز نتیجه ای از بهشت نمی برد. در سوره مبارکه انعام می فرماید: «هل ینظرون الا أن تأتیهم الملائکة أو یأتی بعض آیات ربک، یوم یأتی بعض آیات ربک، لا ینفع نفساً ایمانها لم ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً».[6]- اینها برای ایمان آوردن منتظر هستند که ملائکه را ببینند یا خدا به نزد آنها بیاید یا برخی از آیات الهی را ببینند (خدا که اصلا دیده نخواهد شد، و فرشتگان را هم نمی بینند). اما روزی که بعضی از آیات پروردگارت را ببینند (یعنی روز احتضار و در دو مرگ) آن روز که آیه خاص الهی آمده است، انسان سراسیمه بشود و بگوید من ایمان آوردم (نظیر کار فرعون که گفت به آنچه بنی اسرائیل به آن ایمان آوردند، ایمان آوردم) آن روز ایمان نافع نیست. ایمان برای کسی که قبلاً اصلاً ایمان ندارد. این آیه با یک تحلیل خوب و صریح می فرماید: مردم یا ایمان نیاوردهاند یا اگر ایمان آورده اند از ایمانشان بهره ای نبرده اند. در آن روز خطر که آیه الهی ظهور می کند، این گروه هیچ بهرهای نمی برند. بنابراین نجات از عذاب الهی، فقط مال کسی است که این دو امر را داشته باشد، یکی ایمان و یکی عمل صالح. پس اگر کسی ایمان نداشت یا ایمان داشت ولی از ایمانش بهره ای نبرد، چنین کسی نجات پیدا نمی کند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 550 |