
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,516 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,565 |
شرح زیارت امین الله علیه السلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 141، شهریور 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح زیارت امین الله(ع) قسمت هشتم آیت الله محمدی گیلانی * امین الله فی ارضه. * آیات مربوط به امانتهائی که فقهاء عظام سلام الله علیهم در کتاب ودیعه بحث می کنند. * امانت معروضه بر آسمانها و زمین و کوهها که امین الله به آن مرتبط است. * محتملات در آیه معروضه طبق تحلیل حضرت استاد علامه طباطبائی(ره) شش امر است. * بیان بطلان پنج محتمل و تصحیح محتمل ششم که آیه امانت بر آن منطبق است. * سئوالی ظریف که چرا حکیم علیم چنین امانتی را بر دوش انسان نهاد؟ «السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجته علی عباده» اختصاص تسمیه «امیرالمؤمنین» به امام علی بن ابیطالب (ع) و برخی از صفات لازمه مقام ولایت امور مسلمین را در مقالات پیشین بیان کردم و اینک بشرح این فقره که مشتمل بر تعبیر «امین الله» است. و وجه تسمیه این زیارت هم به «امین الله» بدین جهت است می پردازیم: امین الله یعنی امانتدار خدای تعالی. و لفظ «امانت» در قرآن مجید متکرراً آمده است در حد مؤمنان رستگار آمده: « و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون». (سوره مؤمنون- آیه 8) - و آنان که امانتها و پیمانهای خویش را مراعات می کنند. و بهمین تعبیر در آیه 32 از سوره معارج آمده است و در سوره نساء می فرماید: «ان الله یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها». (آیه 58) - خدای تعالی به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانشان رد کنید. امانت- هر چه می خواهد باشد- چیزی است که نزد غیر سپرده و ودیعت نهاده می شود که آن را محافظت نماید، سپس بودیعه گذار رد کند. این معنی از امانت، تحت عنوان ودیعه در کتب فقه مورد بحث است وعقدی است جائز از طرفین که مفید استنابه در حفظ ودیعه و امانت است که حدود و شروط و احکام عقد مزبور را فقهاء فریقین در کتاب ودیعه تفصیلاً بیان کرده اند و حکم امانت شرعیه را که از اقسام عقود نیست در پایان احکام عقد ودیعه بیان فرمدهاند. و از جمله لفظ «امانت» وارد در قرآن کریم که تعبیر «امین الله» بآن مرتبط است امانتی است که در آیه 72 از سوره مبارکه احزاب است: «انا عرضنان الامانة علی السماوات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا. لیعذب الله المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات و یتوب الله علی المؤمنین و المؤمنات و کان الله غفوراً رحیماً». (آیات 72 و 73) - ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، از تحمل آ» سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن را بر دوش گرفت. که او متجاوز و نادان است. تا خدا مردان منافق و زنان منافق و مشرکین و مشرکات را عذاب کند و بر مردمان و زنان مؤمن، با رحمت و مغرفت روی آورد که خدایتعالی آمرزنده و رحیم است. حضرت صالح الامتألهین استاد اعظم علامه طباطبائی (ره) که وارث «امین الله تعالی فی ارضه» است، در تفسیر «المیزان» در ذیل این آیات بیانی دارند که بفارسی نقل میکنیم: امانت مذکور در آیه چیزی است که به خدای تعالی چنان که سپرده است بازگرداند، و از تعبیر «لیعذب الله المنافقین و المنافقات» استفاده می شود که امانت مذکور چیزی است که بر قبول و حمل آن نفاق و شرک و ایمان مترتب می گردد و در نتیجه حاملان این امانت، باختلاف کیفیت حملشان به منافق و مشرک و مؤمن تقسیم می شوند، و ناگزیر به مقتضای این مدلول مستفاد امانت مزبور امری است مرتبط به دین حق، که با تلبس به آن و عدم تلبس به آن، نفاق و شرک و ایمان متحقق می شود و در این صورت آیا امانت مذکور با دین حنیف، اعتقاد حق، و شهادت بر وحدانیت حقتعالی است؟ یا مراد، اتخاذ دین حق تفصیلاً با قطع نظر از عمل؟ یا مقصود، تلبس به علم به دین است؟ یا غرض، کمال حاصل برای انسان از ناحیه تلبس به یکی از این امور است؟ پس بنابراین تحلیلی که حضرت استاد رضوان الله علیه فرمودهاند، محتملات درباره «امانت معروضه» شش امر است که پنج امر از آن محتملات باطل و یک امر صحیح و واجب القبول است: 1- احتمال آنکه مقصود از «امانت معروضه» اعتقاد حق و گواهی به توحید است، این احتمال باطل است، زیرا به نص قرآن کریم همه اشیاء از آن جمله آسمانها و زمین و کوهها، جملگی به توحید حقتعالی مترنمند. «و ان من شیء الا یسبح بحمده» (اسراء- آیه 44) ولی آیه «امانت» تصریح میکند که آسمانها و زمین و کوهها از تحمل این امانت سرباز زدند، و علیهذا آیه «امانت» قابل تطبیق بر این محتمل نیست. 2- احتمال آنکه مقصود از «امانت» دین حق بر وجه تفصیل است، این احتمال نیز باطل است زیرا آیه «امانت» صریح است در اینکه انسان چه مؤمن و چه غیر مؤمن- امانت معروضه را پذیرفتند و بدیهی است اکثر آنهائی که ایمان ندارند، نه فقط پذیرای دین حق نیستند که اطلاعی هم از آن ندارند. 3- و بهمین بیان احتمال آنکه مقصود از «امانت» عمل به دین حق بر وجه تفصیل باشد احتمالی است باطل، که ممکن نیست آیه شریفه بر آن منطبق گردد. 4- احتمال آنکه مقصود از «امانت» کمال حاصل از اعتقاد حق و گواهی بر توحید است این احتمال ایضاً باطل است، چه آنکه اعتراف بحق و شهادت بر توحید،با وجود آسمانها و زمین و کوهها فعلیت داشته است نه آنکه بالقوه بوده تا برای آنها از طریق استکمال حاصل شود. 5- احتمال آنکه مقصود از «امانت» کمال حاصل از اتخاذ دین حق و علم به آن است این احتمال هم باطل است، چه آنکه صرف اعتقاد و علم بتکالیف دینی، پی آمدی مانند نفاق و شرک و ایمان ندارد. 6- بنابراین، از احتمالات ششگانه فقط یک احتمال باقیمانده است و آن احتمال آنکه مقصود از «امانت» کمال حاصل از ناحیه اعتقاد حق و عمل صالح و سلوک صراط مستقیم است و ناگزیر صحت آن، تردید ناپذیر، و آیه کریمه بر آن منطبق است. و حاصل آنکه مراد به «امانت» ولایت الهیه استکه غایت اخیره از تشریع شرایع حقه الهیه است که انسان با اعتناق به آن از حضیض ماده به اوج اخلاص فائز می شود یعنی به مرتبهای می رسد که خدای سبحان او را برای خویش خالص می گرداند و خودمتولی امور وی می گردد و دست وسوسه ابلیس بدو نمیرسد. و مراد بعرض «امانت» بر این موجودات اعتبار ارزیابی آن بالقیاس باین موجودات است و مراد به حمل و امتناع، وجود استعداد و فقدان آن است و همین معنا است که پذیرای انطباق بر آیه شریفه است. چه آنکه آسمانها و زمین و کوهها با همه عظمت و شدت و قوت ولی فاقد استعداد، بار این امانت را نتوانست بر دوش گیرند، و از آن با اشفاق یعنی با خوفی توأمان با ترحم شانه خالی کردند. ولی انسان ظلوم و جهول، از پذیرفتن آن اباء نکرد و از سنگینی و خطورت آن اشفاقی نداشته، و آن امانت را بدوش استعداد خویش کشید با آن همه سنگینی و خطورت عظیمی که داشت و پیامد آن، این شد که انسان از جهت حفظ امانت و ارتکاب جنایت به منافق و مشرک و مؤمن، منقسم می شود بر خلاف قسیمهای انسان در آیه یعنی سماوات و ارض و جبال که چنین انقسامی در آنها راه ندارد بلکه همه آنها مطیع و مؤمنند چنانکه بیان شد. باری از این سئوال، مفری نیست، که چرا حکیم علیم بر گرده این مخلوق ظلوم و جهول باری نهاد که آسمانها و زمین و کوهها بواسطه نقل و خطورت آن، از حملش اباء ورزیدند و با اشفاق شانه خالی کردن در صورتی که آن همه صلابت و شدت داشتند و خدای تعالی عالم بود به اینکه انسان ناتوانتر از حمل آن است و چون ظلوم و جهول بوده به حمل آن تن در داد یعنی ظلم و جهل وی او را غافل از عواقب کرد. حمل آن تن در داد یعنی ظلم و جهل وی او را غافل از عواقب کرد. مغرورش ساختند تا زیر این بار رود، و می توان گفت که تحمیل چنین امانتی به انسان، همانند آن استکه دیوانهای را بولایت و امارت عمومی منصوب کنندکه عقلاء از پذیرفتن چنان ولایتی بخاطر سنگینی و خطورت اباء دارند و با اشفاق از آن شانه خالی می کنند ولی دیوانه به خاطر فساد و عقلش آن را می پذیرد؟! ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 265 |