تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,096 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,033 |
نقش مشورت در رهبری | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 141، شهریور 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام قسمت سی و هفتم حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری نقش مشورت در رهبری در قسمت گذشته سخن درباره یکی از شرایط رهبری تحت عنوان «استقلال رأی» بود. در ادامه بحث به اینجا رسیدیم که استقلال رأی بحسب ظاهر شباهت به استبداد رأی دارد ولی در واقع استقلالی که شرط رهبری در اسلام است دو ویژگی دارد که آن را از استبداد جدا می کند. یکی مشورت و دیگری عدول از خطا. مشورت در مسائل حکومتی و مدیریتی یکی از مهمترین اموری است که اسلام بر آن تأکید دارد و همان طور که توضیح دادیم نه تنها با استقلال رأی منافات ندارد بلکه در کنار استقلال رأی و شرط استقلال و مانع استبداد است و لذا در ادامه تبیین شرطیت استقلال رأی در رهبری اسلامی، توضیح نقش مشورت در رهبری از دیدگاه اسلام ضروری است. از نظر اسلام رهبری و هدایت و مدیریت جامعه اسلامی نیاز به تبادل نظر و مشورت دارد، در سوره ای که به مناسبت تأکید قرآن کریم بر ضرورت مشورت، سوره شورا نامیده شد، قرآن کریم ضمن بیان ویژگیهای جامعه اسلامی می فرماید: «وامرهم شوری بینهم».[1] - کارشان رابا مشورت یکدیگر انجام دهند. یکی از مشخصات جامعه اسلامی این است که مردم امور خود را بر اساس شور و تبادل نظر اداره می کنند. قرآن کریم صریحاٌ به پیامبر اسلام(ص) دستور می دهد که در امور مدیریتی با مردم مشورت کند. «و شاورهم فی الامر».[2] - با آنها در امر«مدیریت» مشورت کن. بدیهی است اموری که قرآن به پیغمبر اسلام دستور می دهد درباره آنها مشورت کند، امور مربوط به احکام الهی و آنچه مأمور به تبلیغ آن است نیست، بلکه اموری است مربوط به مدیریت سیاسی، اجتماعی و نظامی امت اسلام. تنها کسی که نیازمند مشاور نیست وقتی قرآن، رهبر رهبران تاریخ و امام ائمه، پیغمبر اسلام(ص) را مکلف به مشورت کند، تکلیف دیگران معلوم است، این بدان معنا است که لااقل در میان انسانهای غیر معصوم کسی یافت نمی شودکه نیاز به مشورت نداشته باشد. تنها کسی که نیازمند مشورت نیست و مشاور ندارد خداوند تبارک و تعالی است. مرحوم محدث قمی در مفاتیح الجنان دعائی را آورده به نام «دعای یستشیر»، کلمه «یستشیر» از ریشه «شور» و این نامگذاری بدان جهت است که در این دعا خداوند متعال با این صفت که در تدبیر امور نیاز به مشاور ندارند مورد ستایش قرار گرفته است. امام علی(ع) روایت کرده که پیامبر اسلام(ص) این دعا را به من تعلیم کرد و دستور داد که برای هر شدت و رخا آن را بخوانم و تعلیم نمایم به خلیفه بعد از خود و ترک ننمایم آن را تا حق تعالی را ملاقات کنم و فرمود: یا علی هر صبح و شام این دعا را بخوان که گنجی است از گنجهای عرش الهی. متن آغاز دعا این است: «الحمدلله الذی لا اله الا هوالملک الحق المبین المدبر بلا وزیر و لا خلق من عباده یستشیر»[3] - ستایش ویژه خدایی است که خداوندی جز او نیست، او فرمانروای حق آشکار، مدیری بی نیزا از وزیر و مشاور است.... شاید یکی از نکاتی که موجب گردیده همه رهبران الهی بر این دعا هر صبح و شام مداومت کنند همان نکته باشد که نام دعا اشاره بدان است و در آغاز دعا بر آن تأکید شده که تنها خدا است که میتواند بدون وزیر و معاون و مشاور امور جهان رااداره کند. جز اوتنها با امداد و ابزاری که او در اختیارش می گذارد قادر به تدبیر امور ومدیریت صحیح است. باری بررسی سیره مدیریتی پیامبر اسلام و ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین به خوبی نشان می دهد که آنها برای مشورت با دیگران جایگاه ارزش ویژه ای قائل بودند. حسن بن جهم روایت کرده که روزی نزد حضرت رضا(ع) بودیم، سخن از پدر آن بزرگوار امام کاظم(ع) به میان آمد، امام فرمود: او با این که از نظر اندیشه و فکر قابل مقایسه با اندیشه دیگران نبود، چه بسا با خدمتکاران سیاه چهره خود مشورت می کرد، به اوایراد گرفتند که شما با مثل چنین افرادی مشورت می کنید؟![4] فرمود: آری، چه بسا خداوند آنچه خیر است را بر زبان آنان جاری سازد! مشورت با دشمنان یکی از رهنمودهای مهم مدیریتی در زمینه مشورت با دیگران که در سخننان امام علی(ع) دیده می شود، مشورت با دشمنان است. متن سخن این است: «استشر اعداءک تعرف مقدار عداوتهم و مواضع مقاصدهم». - با دشمنان خود مشورت کن، ثمره این مشورت شناخت اندازه دشمنی و پی بردن به اهداف آنها است.[5] نکاتی درباره مشورت رهبر در سیره رهبران بزرگ الهی در زمینه نقش مشورت در رهبری و حکومت و مدیریت چند نکته برجسته وجود دارد که توجه به آن ضروری است. الف: مشورت نه اطاعت! برخی از مدیران تازه کار و بسیاری از مشاورین پرتوقع، تصور می کنند وقتی مدیر با فرد یا افرادی مشورت کرد در نهایت باید همان کار را انجام دهد که مشاور می گوید و گرنه، مدیر، فردی است مستبد و نالایق! ولی حق چیز دیگراست، مسئولیت تصمیم و تبعات آن متوجه مدیر است، اوست که باید پاسخگوی خداوند متعال، قانون و مردم باشد. مشاور به او کمک می کند که تمام ابعاد تصمیم خود و تبعات آن را ببیند و درست تر تصمیم بگیرد. حال، اگر به نظر او رأی مشاور درست نیست یا آراء مشاورین متناقض است، تردیدی نیست که مدیر باید آنچه به نظرش درست است انجام دهد، چون مسئولیت با اوست. خاطرهای از امام از خاطرم نمی رود در آغاز تأسیس وزارت اطلاعات وقتی که برای نخستین بار پس از پذیرفتن مسئولیت همراه هیئت دولت به مناسبت هفته دولت[6] خدمت امام (ره) رسیدم، موقع خداحافظی عمداً خود را کنار کشیده بودم تا جزء آخرین کسانی باشم که با امام خداحافظی می کنند و بیشتر از محضر نورانی او استفاضه کنم. دوسه نفر بیشتر باقی نمانده بود، جلو رفتم دست مبارکش را بوسیدم، امام اشاره کردند که شما بنشین. از آنجا که در آن موقعیت انتظار چنین توفیقی را نداشتن، متوجه نشدم، می خواستم از اطاق خارج شوم مجدداً اشاره کردند که... آخرین نفر از اعضاء هیئت دولت از اطاق خارج شد، جز من و برادر عزیزم حاج احمد آقای خمینی فرزند گرامی امام، کسی در حضور او نبود. بدون مقدمه فرمودند: «وزارت اطلاعات، وزارت کشاورزی نیست! مواظب باش! در رابطه با انتخاب افراد برای مسئولیتهای کلیدی با آقای[7].... و مشورت کن». عرض کردم:«حتماً طبق فرمایش شما عمل خواهم کرد ولی چون مسئولیت کار با من است، و از سوی دیگر چون این بزرگواران در مورد افرادی که باید انتخاب شوند ممکن است اختلاف نظر داشته باشند، پس از مشورت، خود تصمیم خواهم گرفت». امام فرمودند «مقصودم همین است». اضافه کردم که:«اطلاعات کشور در حال حاضر هفت خط[8] بر آن حاکم است، من اگر بر اساس هر یک از این سلیقه ها عمل کنم دیگری گله مند خواهد شد و اگر مستقل عمل کنم- که چنین خواهم کرد- همه گله خواهند داشت. و لذا ممکن است از این به بعد در این زمینه شکایات فراوانی خدمت شما برسد».[9] امام در پاسخ خیلی لطف فرمودند و مطالبی مطرح کردند که ذکر آن ضرورتی ندارد. باری، از دیدگاه اسلام مدیر شایسته کسی است که در عین اجتناب از استبداد و بها دادن به آراء دیگران و مشورت گرفتن از افراد صاحبنظر، در مقام عمل استقلال خود را حفظ کند. بدین معنا که اگر تشخیص داد آنچه مشاور می گوید درست است بدان عمل کند وگرنه آنچه راحق تشخیص می دهد قاطعانه اجراء نماید. و این درس مدیریتی ارزنده ای است که نهج البلاغه به ما آموخته است. عبدالله بن عباس یکی از یاران دانشمند، خوش فکر و صاحبنظر امام علی(ع) بود، او هم مثل بسیاری از افراد صاحبنظر توقع داشت که امام طبق نظر اوتصمیم بگیرد، در حادثهای که متم آن در نهج البلاغه نیامده، نظر خود را که به مصلحت امام می دانست ابراز کرد ولی امام با عقیده او موافق نبود. ابن عباس اصرار می کرد که رأی خود را بر امام تحمیل کند، امام فرمود: «لک أن تشیر علی و أری، فان عصیتک فاطعنی».[10] - تو حق داری نظر مشورتی خود را به من بگویی ولی من مجبور نیستم که هر چه مشاور می گوید عمل کنم بلکه باید درباره آن بیندیشم. بنابراین اگر من در عمل با تو مخالفت کردم لازم است از من اطاعت کنی. نکته مهمی که در ذیل کلام امام آمده این است که مشاور نه تنها حق ندارد که نظر خود را بر رهبر تحمیل کند، بلکه پس از این که رهبر جامعه اسلامی نظر و تصمیم خود را اعلام کرد، او و همه کسانی که مانند او فکر می کنند نیز باید مانندهمه مردم طبق نظر رهبر عمل نمایند. بنابراین معنای ولایت مطلقه فقیه در نظام اسلامی استبداد نیست بلکه استقلال به مفهومی است که شرح آن گذشت. به عبارت واضح، فقیه جامع شرایط رهبری، در نظام اسلامی مسئول اصلی نظام است، اوست که امروز پاسخگوی مردم و فردا در محضر حق تعالی پاسخگوی او در زمینه حفظ دستاوردهای انقلاب و رشد و شکوفایی ارزشهای اسلامی است. قوای سه گانه و نیروهای مسلح درواقع معاونین و مشارین رهبر محسوب می شوند. تا آنجا که این ارگانها به تشخیص رهبر در راستای قوانین اسلام و منافع ملت حرکت کند تصمیمات آنها طبق ضوابط قانونی نافذ است ولی در مواردی که رهبر، اقدامی را بر خلاف اسلام و یا مصالح مردم بداند، حق ندارد اجازه اقدام دهد بلکه موظف است پس از مشورتهای لازم طبق نظر خود عمل کندو همه مکلف به تبعیت از اویند. ب: مشورتهای زیانبار برخی از مشورتها از نظر سیاسی برای رهبری زیانبار است و آن مشورت با کسانی است که مشاورت خود را بهانه برای اجراء مقاصد سیاسی خود قرار می دهند. رهبرباید از مشورت با این گونه اشخاص اجتناب کند. این درس رهبری نیز در نهج البلاغه آمده است: امام علی(ع) از یک سو با اصرار از مردم می خواهد که هر ایرادی در نحوه مدیریت و رهبری او ملاحظه می کنند به او بگویند و هر نظری در زمینه تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی دارند با صراحت بیان کنند و اعلام می نماید: «فلا تکفو عنی عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فانی است فی نفسی بفوق أن أخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا أن تکفی الله من نفسی ما هو املک به منی».[11] - پس، از گفتار حق و مشورت به عدل خودداری نکنید زیرا من خود را بالاتر آن که خطا کنم نمیدانم و از خطا در کار خویش ایمن نیستم مگر که خداوند کفایت کند مرا آنچه او مالک تر است به آن از من! و از سوی دیگر، وقتی شخصیتهای سیاسی خوش سابقه و معروفی مانند طلحه و زبیر با اصرار از او می خواهند به عنوان مشاور و معاون از آنها استفاده کند به شدت امتناع می ورزد: «و الله ما کانت لی فی الخلافة رغبة و لا فی الولایة اربة و لکنکم دعوتمونی الیها و حملتمونی علیها فما افضت الی نظرت الی کتاب الله و ما وضع لنا و امرنا بالحکم به فاتبعته و ما استن النبی (ص) فاتقدیته، فلم احتج فی ذلک الی رأیکما و لا رأی غیرکما و لا وقع حکم جهلته، فاستشیرکما و اخوانی المسلمین، و لو کان ذلک لم ارغب عنکما و لا عن غیرکما».[12] - به خدا، که مرا به خلافتی رغبتی نبود و بخ حکومت حاجتی نه، شما بودید که مرا به این کار دعوت و وادار کردید، آنگاه که حکومت به من رسید، من کتاب خدا را ملاحظه کردم، هر دستوی که به ما داده پیروی و اجراء کردم، و سنت های پیامبر درود خدا بر او و خاندانش باد-را نیز مورد توجه قرار داده به آن اقتدا نمودم، بنابراین نیازی به رأی شما و دیگران نداشتم، موضوعی هم پیش نیامده که حکم آن را ندانم و ناگزیر درباره اش با شما و برادران مسلمانم مشورت کنم، و اگر پیش می آمد از تبادل نظر با شما و دیگران روی گردان نبودم! این دو سخن متناقض نیست، آنجا با اصرار از مردم می خواهد بدون ملاحظه موقعیت سیاسی او نظر مشورتی خود را در زمینه اجراء حق و عدل به او ارائه کنند، و در این جا- همان طور که از ادامه خطبه معلوم می شود- نظریه مشورتی بزرگان قوم، این است که اجراء عدالت، در تقسیم بیت المال خلاف عدالت و مصلحت است. و در حکومت اسلامی باید به کسانی که از سابقه و نفوذ و قدرت بیشتری برخوردارند، سهم بیشتری از بیت المال واگذار شود. به عبارت واضحتر مخالفین سیاسی امام در برخورد با او می خواستند از اسلام، حقوق انسان و شورا به عنوان ابزاری برای مقاصد سیاسی و اقتصادی خود استفاده کنند همان گونه که امروز قدرتهای استکباری از شورا و دمکراسی و حقوق بشر برای این مقاصد استفاده می نمایند. این است که امام به آنها جواب سربالا می دهد و می گوید من اسلام را بهتری از شما و دیگران می فهمم و برای اجراء عدالت نیازی به مشورت باشما و امثال شما ندارم. ج: مشورت و تزلزل در تصمیم پذیرفتن نظریه مشاور قبل از اخذ تصمیم، مفید، و بعد از اخذ تصمیم به دلیل آن که موجب تردید و تزلزل مدیریت و فرماندهی است زیانبار است، مگر در مواردی که خطا بودن تصمیم به صورت قطعی کشف شود. در جنگ احد نیروهای قریش روز پنجشنبه پنجم شوال سال سوم هجری در دامنه کوه احد پیاده شد، پیامبر همان روز و شب جمعه را در مدینه ماند و روز جمعه شورای نظامی تشکیل داد و در نحوه دفاع از افسران و دوراندیشان نظر خواست. در یک گردهمایی بزرگ که افسران و سربازان دلیر ارتش اسلام حضور داشتند، پیامبر با ندای رسا فرمود: «اشیروا الی» نظر مشورتی خود را در زمینه کیفیت برخورد با دشمن بیان کنید. دو نظریه وجود داشت: 1- نظریه عبدالله بن ابی که از منافقان مدینه بود، او نظریه «قلعه داری» را پیشنهاد کرد بدین ترتیب که مسلمانان از مدینه بیرون نروند و از برجها و ساختمانها استفاده کنند، زنان از بالای بامها و برج ها به روی دشمن سنگ بریزند و مردان در کوچه ها تن به تن نبرد کنند. او در استدلال برای اثبات صحت نظریه خود گفت: «ما در گذشته از طریق قلعه داری استفاده می کردیم. زنها از بالای بام ها ما را یاری می کردند از این جهت شهرستان «یثرب» هنوز دست نخورده باقی مانده است. دشمن تا کنون از آن نتوانسته استفاده کند و هر موقع ما برای دفاع از این راه وارد شدیم، پیروز گشتیم و هر موقع از شهر بیرون رفتیم، آسیب دیدیم». 2- نظریه افسران و سربازان جوان خصوصاً کسانی که در جنگ بدر شرکت کرده بودند،آنها با نظر اول سخت مخالف بودند، آنها می گفتند که «این طرز دفاع موجب جرأت دشمن می شود و آن افتخاری که در جنگ «بدر» نصیب ما شده است از دست می رود...» پیران و سالخوردگان از مهاجر و انصار نظر اول را تأیید می کردند، حمزه، سعد بن عباده و اکثریت قاطع یاران پیامبر نظر دوم را. پیامبر اکرم(ص) نظر دوم را پذیرفت و خروج از شهر را بر قلعه داری و جنگ تن به تن ترجیح داد و پس از تعیین خط دفاع، وارد خانه شد لباس رزم پوشید و با تجهیزات کامل جنگی از خانه بیرون آمد. جمعی از همان ها که در مقام مشورت از نظریه دوم دفاع می کردند با دیدن این منظره به تردید افتادند که نکند اصرار ما سبب شد پیغمبر نظر دوم را ترجیح دهد...، از نظر خود عدول کردندو گفتند ما تابع نظر شما هستیم هر طور که مصلحت می دانید عمل کنید. پیغمبراکرم(ص) این بار به نظر آنان اعتنا نکرد و با قاطعیت فرمود: «ما ینبغی لنبی اذا لبس لامته أن یضعه حتی یقاتل». - شایسته نیست برای پیامبری هنگامی که زره پوشید آن را بیرون آورد تا زمانی که با دشمن نبرد کند.[13] این پاسخ در واقع یک درس بزرگ و ارزنده مدیریت و رهبری خصوصاً در زمینه فرماندهی نظامی است، و اشاره به این که مدیر شایسته و رهبر لایق کسی است که پس از مشورت و اخذ تصمیم، با تردیدها و پیشنهادها قاطعیت خود را از دست ندهد و به آنچه تصمیم گرفته عمل کند. بنابراین هر چند احترام به آراء دیگران از نظر اسلام در مدیریت یک اصل معتبر و لازم الرعایه است، لکن این احترام و اعتبار تا جایی است که مانع قاطعیت و موجب تردید و تزلزل در تصمیم گیری نگردد. ادامه دارد
[1] - شورا،38. [2]-آل عمران،159. [3] - مفاتیح الجنان ص141. [4] - مکارم الاخلاق ص 319. [5] - میزان الحکمه ح 9885. [6] - ظاهراً به دلیل این که نخستین روز هفته دولت پنجشنبه 1/6/1363 بود و امام در آن روز برنامه دیدار نداشت تاریخ این دیدار بر اساس یادداشتهای اینجانب چهارشنبه 31/5/1363 است. [7] - سه نفر از مسئولین رده اول کشور را نام بردند. [8] - این خطوط در بدو تأسیس وزارت اطلاعات و به تناسب مجموعه ها ی اطالعاتی ارگانهایی بود که در وزارت اطلاعات ادغام شد. [9] - نقل به معنا. [10] - نهج البلاغه حکمت 321. [11] - نهج البلاغه فیض خطبه 207. [12] - نهج البلاغه فیض خطبه 196. [13] - مغازی واقدی ج 1 ص 214، طبقات کبری ج 2 ص 38، نگاه کنید به فروغ ابدیت ج 2 ص 449، 453. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 407 |