تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,120 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,039 |
آزادی و اهمیت آن از دیدگاه اسلام و امام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 141، شهریور 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام حجة الاسلام و المسلمین اسدالله بیات آزادی و اهمیت آن از دیدگاه اسلام و امام در قسمت گذشته مطالبی در ارتباط با بحث آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، مورد بررسی قرار گرفت و در نتیجه درباره مجازات کسانی که با خدا و رسول محاربه می کنند و در پی مخالفت و نبرد با نظام مشروع اسلامی هستند، مطالبی به عرض رسید که اینک، به ادامه آن بحث می پردازیم: بنابراین با این نوع مخالفتها برخورد محاربه خواهد شد، اعم از آنکه محاربه را کسانی سازماندهی کنند که اصل اصول و ایدئولوژی اسلام را قبول داشته باشند و با این همه دست به چنین کار خطرناکی زده باشند و یا اینکه اصل اصول و ایدئولوژی اسلامی را قبول نداشته باشند و برای این کار اقدام کرده باشند. در هر صورت اگر دست بکار مسلحانه بزنند، مجازات همان است که در آیه محاربه ملاحظه کردیم. و اگر مخالفت آنان در این حد نیست و بصورت برخورد مسلحانه و عملی و براندازی نمیباشد، بلکه مخالفت برای این است که در اثر بعضی از نابسامانیها و ضعفهای اجرائی و برخوردهای غلط سیاسی و باندی، یکسری معضلات فکری و نظری پیدا شده است و این معضلات موجب بعضی از نگرانیها و ابراز نظرها و انتقادها و حتی مخالفتها شده است؛ و در این صورت برای آنان هیچ مشکلی و محذوری وجود نخواهد داشت و با بحث وبررسی و تدبر در قرآن کریم و مراجعه به آنانی که رهبری اسلام و خلافت رسول خدا(ص) را به عهده دارند، آن معضلات بر طرف خواهد شد. این معنی در دوران رهبری امام معصوم(ع) روشن و واضح است اما در دوران ما اگر حکومت مشروعی روی کار آمد و امتی با مقدسات و علل منطقی و قانونی نظامی را محقق ساختند و افرادی درباره عملکرد و نحوه برخورد حاکمان ودولتمردان، مطالبی داشتند، می توانند اظهار نظر کرده و انتقادات لازم را بعمل آورند و هشدارهای ضروری را بدهند؛ نه تنها مزاحمتی برای آنان پیش نخواهد آمد و بخاطر مخالفت و اظهار نظر مخالفت تحت پیگرد قرار نخواهند گرفت، بلکه بخاطر شهامت و شجاعت ابراز نظرشان و بجهت نصیحت کردنشان، مورد حمایت قانون و مسئولان هم قرار خواهند گرفت. و اگر خدای ناکرده چنین نباشد و برخوردها با مخالفان دلسوز علاقمند و ناصح مانند برخورد با مخالفان توطئه گر یکسان باشد و حکومت تاب تحمل هیچ نوع انتقاد و اظهار نظری را نداشته باشد، نشان دهنده انحراف اساسی و بنیانی از اصول و مکتب می باشد و در این صورت برخوردها با حکومت از حدود نصیحت و تذکر خواهد گذشت و نوع دیگری خواهد بود. جمع بندی مطلب در پایان این بحث لازم است از باب جمع بندی و نتیجه گیری به آراء و نظراتی که از طرف متفکران بشری در سراسر جهان درباره آزادی ابراز شده است و هر کدام از آنان با دید خاصی که درباره انسان و جهان داشته اند، درباره آزادی هم اظهار نظر کرده اند، اشاره شد و نوعی مقایسه میان آنها و تعریفی که اسلام از آزادی دارد، بعمل آید تا بطور منطقی درباره هر کدام از آراء و نظرات و تعاریف آزادی تحلیل صورت پذیرد. جالب این است که آزادی در عین اینکه مطلوب همه است و هر متفکر و اندیشمندی که وارد این میدان شده، نتوانسته است از کنار آن با بی تفاوتی و بی خیالی عبور کرده حرفی درباره آزادی نزده باشد حتماً بخاطر جاذبه زیادی که آزادی برای همه دارد نوعی از آزادی سخن به میان آورده و تعریفی از آن- ولو ناقص- بگمان خویش ارائه کرده است و لذا تفاوت میان آنها کم نبوده و خیلی زیاد است و تحلیل هر کدام از آنها نیز وقت زیادی را می طلبد؛ لذا ما با رعایت اختصار به اهم آنها اشارت کرده و از تطویل و تحلیل مفصل پرهیز می نمائیم و علاقمندان را به مراجعه به کتابهائی که اختصاصاً در این مقوله برشته تحریر در آمده است، موکول می نمائیم. اما آراء و نظراتی که درباره آزادی وجود دارد: 1- دانز اسکوتس درباره آزادی اینطور گفته است: «آزادی، کمال اراده است».[1] 2- هابز: «آزادی، چنانچه شاید، دال بر غیبت مخالفت است».[2] 3- لاک: «آزادی... قدرتی است که انسان برای انجام یا احتراز از عملی خاص دارا است».[3] 4- هیوم: «از آزادی می توانیم فقط عمل کردن بر حسب تعیین اراده را مراد گیریم».[4] 5- کانت: «آزادی عبارت است از استقلال از هر چیز سوای فقط قانون اخلاقی».[5] 6- لایبنیتس: «آزادی خود! بگیختگی عقل است».[6] 7- هگل: «آزادی ضرورت تبدیل شکل یافته است».[7] 8- کوهن: «آزادی نیروی اراده است».[8] 9- پاولزن: «آزادی برای انسان، حکومت روح است».[9] 10- بونه: «آزادی قوهای است که با آن ذهن اراده اش را اجراء می کند».[10] 11- هایدگر: «آزادی عبارت است از مشارکت در افشای آنچه- چنان است».[11] 12- اسپینوزا:«آزادی کسی است که تنها به موجب حکم عقل می زید».[12] 13- سلینگ: «آزادی چیزی نیست جز تعیین مطلق امر نامتعین از طریق قوانین طبیعی ساده هستی».[13] 14- انگلس: «آزادی عبارت است از نظارت و اختیار داری بر خودمان و بر طبیعت بیرونی که بر معرفت طبیعی بنیان گرفته است».[14] شخصیتهای علمی و فلسفی و سیاسی که درباره آزادی اظهارنظر کرده اند منحصر به این افراد نمی باشند و باز هستند کسانی که در این باره سخن گفته اند و اظهار نظر کرده اند مانند ارسطو و دیگران. خیلی هم لازم نیست در این مقاله به همه آنها بپردازیم و نقل کنیم و مورد تحلیل قرار دهیم. آنچه که لازم است مورد تأکید قرار گیرد و یادآوری شود این است که این متفکرانی که نظرات و آرائشان درباره آزادی آورده شد، اگرچه عباراتشان خیلی رسا و گویا نبود، لیکن مجموع آنها به دو مطلب و نظریه برگشت می نماید: الف: آزادی، قوه و نیروئی است که در درون انسان قرار دارد. ب: آزادی برای اشخاص آدمی حکومت عقل است و درواقع در سایه حاکمیت عقل زندگی کردن است. و هر دو گروه درباره اینکه انسان آزاد است و حتی بعضی ها تصریح کرده اند که انسان می تواند با قوانین ساده طبیعی، امور مطلق و نامتیقن را متیقن و مشخص نماید و این همان آزادی است هر کدام از این تعاریف اگر چه دارای قوت ها و جهات مثبت و قابل دفاعی است لیکن بنظر می رسد چون اینها نشئت گرفته از نوع طرز فکر و جهان بینی و انسان شناسی است که این آقایان دارند، لذا وقتی که وارد بحث آزادی انسان می شوند، آن گونه از آزادی اسم می آورند و تعریف می نمایند که با طرز فکر و اندیشه ای که درباره جهان و انسان دارند، همسوئی و هماهنگی داشته باشد. به همین جهت تمامی تعاریف فوق، دارای نقاط ابهام و کوری هم هستند و از جهات مختلف قابل نقادی و بررسی می باشند و چون تحلیل همه آنها از حوصله این مقاله بیرون است، لذا با بیان نظر اسلام درباره آزادی انسان این فراز از بحث را بپایان می بریم و وارد مباحث دیگر وصیت نامه الهی سیاسی حضرت امام(ره) می شویم. و اما اجمال نظر اسلام درباره آزادی انسان اسلام جوهره انسان از عقل تنها نمی داند اگرچه برای عقل اهمیت بالائی قایل است و او را اول ما خلق الله می داند.[15] و او را ملاک تکالیف الهی و مسئول بودن می شناسد و از همه موجودات عالم، برتر و بالاتر می داند، لیکن برای انسان مخزنی معتقد است که در مهر و کینه و بغض و حب و عشق و نفرت و ایمان و کفر و وجد و فرح و شادی و اندوه و غمگین و... جای گرفته و به وی حالت دیگری اعطاء می نماید، همانطور که انسان از عقل مدد می گیرد و با پرواز عقل و فکر و اندیشه در اوج واقع می شود از عشق و محبت هم لذت می برد با آن به زندگی خود روح می دمد و حیات انسانی بدست می آورد. اگر انسان بدون عقل نمی تواند قدرت تسخیر و تسلط بر عالم پیدا کند، بدون عشق و ایمان هم نمی تواند قدرت تسخیر و تسلط بر عالم پیدا کند، بدون عشق و ایمان هم نمی تواند به تلاشها و حرکتهای خود جهت خاصی بخشیده و بآنها استمرار بخشد. آدم معجونی از عقل و عشق است. انسان مرکبی از فهم و درک و عقل و ایمان و محبت است. با عقل تشخیص می دهد و طرف اصلی را علامت گذاری می نماید و با عشق و محبت، بر می گزیند و دنبال می نماید و مستمراً در لباس عمل پوشیدن آن دست از پا نمی شناسد. پس انسان با فهم و شعوری که خدای عالم داده است و قدرت تشخیص اصلح را به وی اعطاء کرده است و از عشق و علاقه به کمال خویش برخوردار نمودهاست، انتخابگر است و هیچ قدرتی نمی تواند این انتخابگری را از وی سلب نماید و او را مجبور به انتخاب کند. چون او باید بفهمد و ارزیابی دقیقی از فهم و نتایج کار داشته باشد و به آن کار علاقه و میل هم داشته باشد و بخواهد از روی فهم و میل و علاقه آن را انجام دهد. این معنی آزادی انسان در دید اسلامی است و این نوع آزادی اگرچه فردی است لیکن در محیط اجتماعی و در شرایط حاکم سیاسی سازماندهی ها و برنامه ریزیها، طوری باید صورت گیرند که نه تنها مشکلاتی و موانعی برای اعمال اختیار و انتخابگری بصورت جمعی و همگانی در سطح عموم تأمین گردیده و افراد از قدرت تشخیص کافی و کامل و انتخاب اصلح و مناسب برخوردار گردند. درواقع در دید اسلام انسان کدخدای زمین و جانشین[16] پروردگار جهان در عالم می باشد وهمان اختیاری که پروردگار جهان دارد، در سطح محدود و متناسب با ظرفیت وجودی انسان، افراد بشر هم آن نوع اختیار را دارند. ادامه دارد
[1] - تاریخ فلسفه کاپلستون- ص 3-530 به نقل کتاب تحلیلی نوین از آزادی ص 30. [2] - همان مدرک همان صفحه. [3] - مقاله درباره فهم آدمی ص 21-15. [4] - مقاله درباره فهم آدمی ص 1-73. [5] - نقادی عقل مطلق چاپ آکادمی ص 93 به نقل کتاب تحلیلی نو از آزادی ص 30. [6] - کلیات چاپ گرهارت ص 108. [7] - منطق بخش 158. [8] - منطق بخش 259. [9] - دستگاه اخلاق ص 442. [10] - مقاله تحلیلی درباره قوای نفس ص 149. [11] - وجود و هستی چاپ انگلیس ص 334. [12] - اخلاق، قسمت iv، قضیه 67. [13] - درباره من ص 188. [14] - آنتی دورنیگ فصل 11. [15] - بحارالانوار ج 1 ص 97، حدیث8. [16] - سوره انعام، آیه 165. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 223 |