تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
نگاه به درون یا رفاقت نامیمون | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 141، شهریور 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مهندس محمد باقریان شمال- جنوب نگاه به درون یا رفاقت نامیمون اشاره: در نوبت پیشین با ارائه تصویری از روند رو به تزاید نابرابریهای اقتصادی بین شمال (کشورهای صنعتی) و جنوب (کشورهای در حال توسعه)و تجزیه و تحلیل علل و عوامل این شکاف فاجعه آمیز، مشخص گردید که: مجموعه شرایط و مقررات در صحنه روابط بین الملل بگونه ای توسط کشورهای صنعتی و نهادهای اقتصادی بین المللی تحت سلطه آنها شکل داده شده است که سهم مشارکت و میزان دسترسی کشورهای جنوب به بازارهای چهارگانه بین المللی کار، سرمایه، تکنولوژی و کالا و خدمات تجاری روز به روز کاهش یافته و محدودیت های بیشتری بر آنان تحمیل می گردد. گزارش توسعه انسانی سال 1992 توسعه سازمان ملل متحد خسارت های ناشی از این شرایط نابرابر و ظالمانه را برای کشورهای در حال توسعه، سالانه بالغ بر پانصد میلیارد دلار برآورد می نماید. کارشناسان سازمان ملل در حالی که ریشه این بی عدالتی ها را در اعمال سیاست های غلط ملی توسط کشورهای جنوب قلمداد نموده اند، نتوانسته اند نگرانی خود را از رفتار یکطرفه و غیر منصفانه کشورهای شمال پنهان دارند، و با توصیه های اخلاقی به این کشورها، با هشدار به نهادهای اقتصادی بین المللی تحت امر آنها، و نهایتاً جامعه بشری سعی نموده اند آنها را از عواقب وحشتناک رو به فزونی این نابرابریها آگاه نمایند. راستی کشورهای در حال توسعه چگونه در این دام گرفتار آمده اند؟ در این نوبت تلاش بر این است تا با ارائه تصویر و تبیین شرایطی که طی آن چنین فاجعه ای اتفاق می افتد، زمینه ریشه یابی، علل و عوامل اصلی چنین فرایندی فراهم گردد تا انشاءالله در نوبت های بعدی مورد نقد و بررسی واقع شود. توسعه جنوب! یا بازار مکاره شمال؟ کشورهای جنوب در جهان امروز با دو معضل عظیم دست و پنجه نرم می کنند: از یک سو برای بقاء انسانی مردم خود، بایستی بخش مهمی از منابع و ثروت های ملی را صرف بهبود شاخصهائی نظیر امید زندگی، رفع سوء تغذیه، سوادآموزی، کاهش مرگ و میر نوزادان و کودکان و دسترسی به آب آشامیدنی نمایند و از سوئی دیگر برای زمینه سازی توسعه و پیشرفت، در پی ارتقاء شاخص هائی از قبیل متوسط سالهای تحصیل مردم، تعداد دانشمندان و متخصصین، جذب بودجه های تحقیقاتی، امکانات ارتباطی و رسانه های گروهی باشند. عمق و اهمیت تلاش در این دو زمینه وقتی آشکار می شود که این شاخص ها با موارد مشابه در کشورهای شمال مقایسه می گردد، مقایسه ای تکان دهنده که دو شکاف عظیم، بین کشورهای شمال و جنوب را بصورت وحشتناکی به نمایش می گذارد. کوشش هائی که اینگونه کشورها در زمینه بهبود شاخص های بقاء انسانی و دسترسی به حداقل هائی برای تأمین شرایط یک زندگی سالم به عمل می آورند مستلزم صرف منابع هنگفت و برنامه ریزیهای دقیق می باشد. عدم تعادلهای درون این سرزمین ها و توسعه نیافتگی مناطق مختلف آنها بسیج هنگانی را می طلبد، همزمان با این تلاش ها به مرور موفقیت هائی کسب می گردد و جمعیت از مصونیت های هدفگیری شده برخوردار گشته و رشد شتابان بخود می گیرد. در این هنگام دولتمردان بتدریج با فشار بیشتری از تقاضا برای کار، مسکن، پوشاک و دیگر نیازمندیهای اساسی روبرو می گردند. مردم از حکومتهایشان بطور طبیعی خواهان تلاش برای توسعه زیربناهای لازم جهت پیشرفت و رفاه اقتصادی اجتماعی می باشند و در این جبهه کار به مراتب دشوارتر است. در چنین شرایطی هر کشور به تناسب بینش و نگرش رهبران خود، سعی در چاره جوئی بهتر و تسریع آهنگ رشد و توسعه دارد. نگاهی به جوامع صنعتی و پیشتازان این گونه کشورها و نگاهی به شرایط داخلی، حکومت های جنوب را متوجه فضای بین المللی کرده و در پی جلب همکاری آنان بر می آیند. معمولاً سیاستمداران این کشورها کمتر به اطراف و همردیفان خود و گذشته و حال و تجربیات دیگر کشوهای در حال توسعه، عنایتی می نمایند و عمده توجه خود را معطوف به بلندترین آوازها و پر زرق و برق ترین بازارها می نمایند، بلای عظیم از آنجائی به جان کشورهای جنوب حاکم می گردد که دولتمردان- باصطلاح- اهل عمل آنان عزم می نمایند، ره صد ساله را یک شبه طی نمایند. هر یک از این کشورها به تناسب میزان ذخائر و ثروت های تجدید پذیر(جنگل، مرتع، دریا و...) و تجدید ناپذیر خود(معادن، نفت و ...) و آرزوهای بلند پروازانه دولتمردانشان نزد کشورهای صنعتی، منزلتی ویژه داشته و توسط انواع و اقسام نهادهای- باصطلاح- بین المللی و خیرخواه مورد توصیهها، سفارش ها و نسخه پیچی های گوناگون واقع می گردند. ظاهراً همه تلاش دارند اینگونه کشورهای جنوب را در راه توسعه و پرکردن شکاف خود با مدینه فاضله غرب! یاری نمایند. با اولین چراغ سبز، مدیران شسته و رفته صنعتی، بانکداران، سرمایه گذاران و انواع و اقسام نمایندگان سیاسی و اقتصادی از کشورهای شمال به این بازارهای بکر سرازیر می گردند و تحت عنوان انتقال تکنولوژی، سرمایه گذاری مشترک، وام های بلند و کوتاه صنعتی، کمک های فنی، اجرای طرح های زیربنائی و ... چشم و دل دولتمردان را پر نموده و دلبریها می نمایند. آنها بخوبی از هاضمه و توان توسعه کشورهای جنوب و خواهان توسعه یک شبه آگاهند، آنها تنها میوه ها را تعارف می نمایند، از ریشه، تنه، شاخ و برگ صحبتی نمی نمایند. آنها طعمه را قبلاً تقسیم کرده اند، هر کشور صنعتی سهمی را زا آن خود کرده است، اگر نزاعی با یکدیگر دارند بر سر چگونه چاپیدن است نه بر سر چرائی آن. همچنانکه در انتقال دستاوردهای اقتصادی- اجتماعی خود، چگونه استفاده کردن را می آموزند نه چرائی آنها و هکذا، ونگون بخت کشور و مردمی که در این دام گرفتار آیند و بجای جستجوی همکاری ومراوده ای منصفانه، توسعه ای مبتنی بر توان و تلاش خودی با آهنگ رشدی موزون، هوسبازانه سر در پی خیرخواهان- باصطلاح- بین المللی و کشورهای صنعتی گذشته، مرزهای اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی خود را به تمام می گشایند و در جستجوی هویتی کاذب و توسعه ای خیالی، همه چیز خود را می بازند و چه بد فرجامی است. پرده اول- بخوربخور آنها با بوق های گشاد و گوش خراششان، کشور طعمه را در رسانه های خود تشریح اقتصادی- اجتماعی می نمایند؛ آنچنان دل می سوزانند که روشنفکران باصطلاح جهان وطن و یا بهتر بگوئیم غرب زده را به تحسین وا می دارند؛ سیاستمدارانی که دل به چنین نغمه هائی می سپارند مورد تحسین و تمجیدشان واقع می گردند، آنها را با صفاتی نظیر «ناجی مردم»، «سیاستمدار شجاع»، «آخرین امید ملت» و... آنچنان بزرگ می نمایند که امر برخود آنان هم مشتبه می شود!!! نهادهای باصطلاح بین المللی نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی،.... و با کارشناسان خود شروع به توصیه می نمایند: درهای باز، هماهنگی با نظم جهانی، رقابت آزاد آزاد، مکانیزم بازار و خلاصه تمام آنچه که می تواند از چنین کشورهای نوتوانی موجود بی دفاع در مقابل یورش عظیم محصولات گوناگون کشورهای صنعتی را بسازد در قالب تحلیل های کارشناسانه بخورد نظام اقتصادی- اجتماعی آنان می دهند. اگر مقاومتی در درون هم باشد با فشار دولتمردان فریفته می شکند و با چراغ سبز این نهادها، بانک ها بعنوان طلایه داران سپاه غرب حمله را آغاز می نمایند. متناسب با ساختارهای مریض اقتصادی اجتماعی این کشورها، اعتبارات بانکی با هزینههای سرسام آور، بازارهای مصرف را اشباع می نمایند، الگوهای مصرفی غیر متناسب با شأن و توان تولید ملی، اولین فاجعه ای است که بر اینگونه ملت ها تحمیل می گردد. اگر کارخانجات وابسته ایست ابتدا شکمشان با مواد و قطعات ساخته و نیم ساخته پر می شود. اگر نظام بازرگانی سودجو و فرصت طلبی است عامل واردات انواع کالای مصرفی می گردد. اگر صحبت سرمایه گذاریهای جاه طلبانه است، تحت انتقال تکنولوژی با انواع قراردادها و وام های خارجی ماشین آلات همین کشورها را بداخل سرازیر می کنند و در هر جائی نشان کوچکی از اینگونه موارد پیدا می کنند، آن را تبدیل به شکافی بزرگ و دهان بازی می نمایند و در همه جا گویا یک ارکستر بزرگ، آهنگ «رونق اقتصادی» می زند ! و نو کیسه هائی به نوا می رسند. جوانه های تولیدی، باورهای صنعتی زیرفشار این کارناوال بزرگ، سرگیجه می گیرند و از توان می افتند. حجم واردات و هجوم سنگینی که انجام می گیرد، اجازه بازسازی و یا نوسازی ساختارهای نرم افزاری و سخت افزاری صنعتی و اقتصادی را نمی دهد. فقدان توانمندیهای لازم در مدیریت، قوانین و مقررات هدایت و یا حمایت کننده و عدم پیش بینی تمهیدات لازم، همه و همه باعث می گردد، این حضور وحشتناک و تحت شرایط- باصطلاح- رونق اقتصادی، آنچه که نباید بشود را جاری نماید. مصرفی بی پشتوانه تولیدی، تولیدی بی ریشه در ساختارهای صنعتی ملی، لجام گسیختگی قیمت ها و چپاول ضعفا، بی بندو باری فرهنگی، فساد اداری برای عقب نماندن از قافله و دهها مفسده اقتصادی- اجتماعی دیگر همگی از آثار چنین بساطی است که ناگهان؟!! پرده دوم آغاز می شود. چرخه شوم قرضه های بین المللی حجم بی رویه واردات گوناگون، استقراض بعناوین مختلف و خارج از ظرفیت های مالی کشور و به طمع بارپرداخت از محل تولید و صادراتی واهی و بی هویت، باعث می گردد که در اولین سالهای سررسید وام های کوتاه مدت و بلند مدت، توان بازپرداختی نمانده باشد. در عوض دهانهای باز صنایع وابسته، دلهای حسرت زده محرومین، مصرف زدگی مترفین، طرح های نیمه تمام و بالاخره اقتصادی از توان افتاده و در انتظار تزریق مجدد اعتبارات بی رویه بر جای می ماند. و چرخ ها آرام آرام از حرکت باز می ایستد، فشارها شروع می شود. دیگر از نهادهای- باصطلاح- خیرخواه بین المللی خبری نیست ولی در عوض بانک ها شروع به طلبکاری می نمایند. ناز و کرشمه آغاز می شود، رفت و آمدها و چانه زدن ها و بالاخره با منت و ذلت و تحمیل هزینه های سرسام آور، تمدید وام ها و گرفتن امتیازات مختلف، بازی دوباره آغاز می گردد و ارکستر بانوای حزین می نوازد و حرکتی! و چند صباحی دیگر تراژدی تکرار و این چرخه شوم تجدید می شود و هر چه بیشتر می پردازند، مدیون تر می شوند و... حالا دیگر شمال می رود که آسوده خاطر گردد، طعمه را مال خود کرده است و... ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |