تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,060 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,005 |
ایمان و عمل صالح | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 142، مهر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد ایمان و عمل صالح قسمت هفتادم آیت الله جوادی آملی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب». (سوره رعد- آیه 29) - آنان که ایمان آوردند و اعمال صالحه داشتند، بشارت باد به آنان و چه بازگشت خوبی دارند. *** بحث در این آیه کریمه، در دو باب خلاصه میشد. مقام اول مربوط به صدر آیه بود که رسیدن به مقام سعادت و طوبی را با دو امر مقید کرد: 1- ایمان 2- عمل صالح. قسمت دوم، تفسیر طوبی و حسن مآب است. مقصود از طوبی چیست؟ و بازگشت حسن به چه بازگشتی گفته میشود؟ انضمام حسن فعلی با حسن فاعلی در قسمت اول، طبق بحث قبل، قرآن کریم پاداش حسنه را ذکر میکندف همواره مقید می کند که باید حسنه از یک مؤمن صادر شود. یعنی حسن فعلی به انضمام حسن فاعلی، زمینه سعادت است. اگر کسی مؤمن بود و عمل صالح انجام داد، از جهنم رهائی مییابد و به بهشت برین میرسد، زیرا این مرکب، عامل نجات است و اگر یکی از اجزاء آن مرکب منتفی شد، خود مرکب و نتیجهاش منتفی میشود. از اینکه میفرماید، دو امر در سعادت باید سهیم باشند، استفاده می شود که ایمان و عمل صالح هر دو مؤثرند اما این چنین نیست که عمل صالح و ایمان در عرض هم باشند. ایمان که به حسن فاعلی و اعتقاد بر می گردد مربوط به اصول دین است و عمل صالح که به حسن فعلی بر می گردد، مربوط به فروع دین است. اگر عمل صالح بود و ایمان نبود، اصلاً شخص اهل بهشت نیست ولی اگر ایمان بود و عمل صالح نبود، یا اصلاً نمی سوزد یا سرانجام به بهشت می رود، با توضیحی که به عرض می رسد: ایمان و عمل صالح در عرض یکدیگر نیستند اگر کافری با طوع و رغبت و تحقیق ایمان آورد، و قبل از اینکه کاری انجام بدهد از دنیا رفت، هرگز آسیبی نمیبیند و اهل بهشت است: چرا؟ برای اینکه پس از تحقیق و بررسی ایمان آورد ولی فرصت انجام اعمال صالحه را پیدا نکرد. خدای سبحان از تمام سیئات او می گذرد زیرا اسلام همه را جبران می کند. این یک قاعده فقهی است که «الاسلام یجب ما قلبه» یعنی اگر کافری مسلمان شد، لازم نیست نمازهای نخوانده را قضا کند یا خمس و زکاتهای ادا نشده را بپردازد. و اما اگر در زمان کفر، داد و ستد کرد و بدهکار شد، اینطور نیست که پس از مسلمان شدن،دیگر نباید دینش را ادا کند! این مانند زکات نیست چرا که زکات را اسلام آورده است اما مالی را که از دیگران به عنوان امانت به او سپرده شده یا قرض کرده، این را که اسلام نیاورده است بلکه بر مبنای عقل و گفته عقلا، باید پرداخت شود و اسلام هم روی آن صحه گذاشته و امضا کرده است. بنابراین، چنین نیست که ایمان و عمل صالح دو رکن در عرض یکدیگر باشند. اما ایمان آنچنان اصالت دارد که ممکن نیست خداوند کاری را از غیر مؤمن بپذیرد. پس اگر کسی مؤمن بود و موفق به عمل صالح نشد، اهل بهشت خواهد بود. و اگر مؤمن بود و جزء کسانی بود که عمل صالح را با اعمال سیئه مخلوط کرده اند «خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیئاً»،[1] او هم سرانجام، مشمول رحمت حق خواهد شد و مخلد در جهنم نیست. ولی اگر ایمان نبود، هرگز انسان به بهشت نمی رود چرا که کفر، تمام کارهای خیر گذشته را می سوزاند و هم مانع پذیرش اعمال بعدی است. کفر، اعمال خیر را حبط می کند این مطلب به عنوان یک اصل در قران کریم مطرح است که شرک وکفر هم اعمال خیر گذشته را حبط می کنند و هم نمی گذارند اعمال آینده، مورد قبول واقع شود زیرا زمینه، زمینه آتش است. بذر را در درون آتش گذاشتن، هرگز سبز نمی شود و این به معنای «حبط» است که در قرآن، فراوان ذکر شده است. در سوره محمد(ص) می خوانیم: «ذلک بأنهم کرهوا ما انزل الله فأحبط أعمالهم»[2]- چون اینها کافر شدند و دین خدا را نپذیرفتند، خداوند اعمالشان را باطل می کند و از بین می برد. در آیه 28 همین سوره نیز می خوانیم: «ذلک بأنهم اتبعوا ما اسخط الله و کرهوا رضوانه فأحبط أعمالهم»- اینها چون به آن اصول اولیه معتقد نبودند و آنچه را که خداوند خوش ندارد پیروی کردند و از رضوان و خشنودی خدا روی برگرداندند، خداوند اعمالشان را حبط ونابود کرد. مسئله حبط عمل در لسان آیات فراوان آمده است تا جائی که اختصاص به هیچ کس ندارد و حتی در مورد انبیا نیز چنین آمده است: «ولو أشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون»[3]- و اگر مشرک شدند، تمام اعمال آنها باطل می شود. و حتی در مورد شخص رسول اکرم(ص) آمده است که: «لئن أشرکت لی حبطنک عملک»[4]- و اگر تو مشرک شوی، به تحقیق که تمام اعمالت بر باد می رود. و در سوره مائده نیز آمده است: «و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله و هو فی الاخرة من الخاسرین»[5]- و اگر کسی کفر ورزید، بی گمان عملش نابود شده و در آخرت جزء زیانکاران است. چرا کفر مانع قبولی اعمال است؟ و اما استدلالی که در قرآن کریم در این زمینه دارد که کفر و شرک چگونه مانع قبولی اعمال است: در این زمینه یک سلسله لسان اثباتی دارد. می فرماید: «انما یتقبل الله من المتقین»[6]- خداوند فقط از تقوا پیشگان می پیذیرد. «انما» مفید حصر است یعنی عمل بدون تقوا به هیچ وجه مقبول نیست، بلکه این آیه می رساند که قبول، به تقوی متکی است. پس اگر تقوی ضعیف بود، قبول ضعیف است و اگر تقوی کامل بود، قبول کامل است. قبول کامل متکی به تقوای کامل است. و نازلترین درجه تقوا همان ایمان است که باید باشد. در آیات 53 به بعد سوره توبه می فرماید که اینها هر کار خیری انجام بدهند، از آنها قبول نمی شود زیرا ایمان ندارند. در آن طایفه از آیات می فرمود که ایمان و عمل صالح باعث رفتن به بهشت است و در طایفه دیگر میفرمود که خداوند فقط از متقین میپذیرد. ولی در اینحا لسانش نفی مستدل است که میفرماید: هرگز از کفار و منافقین قبول نمیکنیم زیرا عمل از دل برنخاسته است و چون کار از دل برنخیزد، مورد قبول قرار نمیگیرد. «قل أنفقوا طوعاً أو کرهاً لن یتقبل منکم»- بگو ای پیامبر، چه با میل انفاق کنید یا با کراهت و زور (مانند منافقین) هرگز از شما قبول نمیشود. چرا؟ علت را خودش بیان میفرماید: «انکم کنتم قوماً فاسقین»- برای اینکه شما گروه تبهکاران بودید. این فسق نه تنها در عمل است، بلکه در اعتقاد هم هست زیرا خدا از مسلمان فاسق قبول میکند اما از فاسق به معنای کافر و مشرک، قبول نمیکند.[7] با اعتقاد پاک، عمل بالا میرود در آیه بعد همین مطلب را میآورد که: «و ما منعهم أن تقبل منهم نفقاتهم الا أنهم کفروا بالله و برسوله»- مانع قبولی اعمال آنان خود آنها است. اینکه ما قبول نمیکنیم انفاقهایشان را برای این است که کفر آنان، مانع قبولی اعمالشان است. چون آنان به خدا و پیامبر کافر هستند، لذا اعمالشان بی ارزش است. عملی که از جان بر نخیزد، عمل بی روح است و اینچنین عملی را خداوند نمیپذیرد. عمل بی روح شاید برای دنیا خوب باشد، اما برای آخرت هرگز فایدهای ندارد. پس عدم قبولی خداوند، منشأش کفر آنها است. اگر مسلمان شوند، خدا قبول میکند. پس عمل لیاقت ندارد که مورد قبول واقع نمیشود. در سوره فاطر بیان کرده است که این عملها بالا نمیرود و قدرت بالا رفتن ندارد برای اینکه میفرماید: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»[8]- اعتقادات پاک بالا میرود و عمل صالح در رفع و بالا بردن آنها کمک میکند. بنابراین، اگر عمل، صعود نداشته باشد، فرشتگان تقصیری ندارند که آن را بالا نمیبرند. کفر و خبث آن انسانها است که باعث بالا نرفتن عملشان میشود. البته ممکن است نتیجه اعمالشان را در دنیا ببینند. آن کسی که عمل صالح انحام داده و ایمان ندارد،شاید به خاطر ارضاء خواست خودش یا برای مشهور شدن یا به خیال خود برای آسایش وجدانش کاری را انجام داده است، همه این منافع در دنیا برایش فراهم میشود چون د ردنیا کار کرده و نفعش را هم در مییابد ولی در آخرت خبری نیست. این منافقین نماز هم اگر بخوانند پذیرفته نمیشود چرا که معتقد به نماز نیستند و لذا با بی حالتی و کسالت نماز میخوانند هر چند ظاهرشان بانشاط است. «و لا یأتون الصلاة الا و هم کسالی و لا ینفقون الا و هم کارهون»- و نماز را نمیخوانند جز با حالت کسالت و خمودی وانفاق نمی کنند جز با اکراه و اجبار. در نتیجه میفرماید: اینها چند صباحی در دنیا لذت خواهند برد ولی در آخرت به عذابی دردناک گرفتار میشوند. درباره منافقین میفرماید: «فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم، انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیاة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون»- اگر وضع مالی این منافقین خوب شد و اگر اولاد فراوانی پیدا کردند، خدا میخواهد با این اموال و اولاد، آنان را در دنیا عذاب کند. آنها تلاش میکنند که اموال و اولاد خود را حفظ کنند ولی مایه عذاب برایشان خواهد بود و کافر از دنیا خواهد رفت. نتیجه غرامت دادن و غنیمت گرفتن مؤمن ولی اگر کسی مؤمن بود و عمل صالح داشت، همه جزئیات او را مینویسند. آنجا که غرامت میدهد، به عنوان صالح مینویسند و آنجا هم که غنیمت میبرد، به عنوان عمل صالح مینویسند. کافر یا منافق آنجا که خدمت میکند نمینویسند ولی مؤمن حتی در جائی که بهره میگیرد و غنیمت میبرد هم به عنوان عمل صالح مینویسند. در آیات قبل ملاحظه فرمودید که میفرماید: شما- کفار- هر خدمتی هم بکنید، مقبول خدا نیست. اما در همین سوره توبه میفرماید: رزمندهها چه غرامت بدهند و چه غنیمت بگیرند، جزو عمل صالح آنها است. چه عقب نشینی بکنند و چه پیشروی بنمایند، عمل صالح است. چه تیر بزنتد، چه تیر بخورند، عمل صالح است. اینطور نیست که ثواب یک شهید، خیلی بیش از ثواب یک رزمنده فاتح باشد. باید دید معرفت چه اندازه است؟ خلوص و رشد اسلامی چقدر است؟ گاهی ثواب یک فاتح از یک شهید بیشتر است. او که معرفتش بیشتر و احیاء اسلام بدستش قویتر است، و در نتیجه ثوابش هم بیشتر است. درباره رزمندگان میفرماید: «... ذلک بانهم لا یصیبهم ظمأ و لا مخمصة فی سبیل الله»[9]- هیچ تشنگی و خستگی و کار دشواری به رزمندگان اسلام که در راه خدا جهاد میکنند، نمیرسد. این «فی سبیل الله» است که به آنها بها میدهد. اینجا است که خستگی و مشکلات و غرامت دادن آسان میشود. و از آن سوی هر وقت تپهای را فتح میکنند، بالای کوهی میروند، وارد خاک دشمن میشوند، جائی قدم میگذارند که دشمن را خشمگین میکند، چیزی از آنها نصیبشان میشود و بالاخره با فتح و پیروزی و غنیمت، پیشروی میکنند، همه اینها برایشان عمل صالح نوشته میشود. «و لا یطءون موطئاً یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلاً الا کتب به عمل صالح». چطور است که هم خداوند به غرامت دادن آنها پاداش میدهد و هم به غنیمت گرفتنشان؟ برای اینکه «فی سبیل الله» عمل میکنند و برای خدا تحمل خستگی، تشنگی و مشکلات مینمایند. و خداوند هرگز کار نیکوکاران را ضایع نمیکند. «ان الله لا یضیع اجر المحسنین». این مربوط به افرادی که در جبهه و در خط مقدم کار میکنند و سنگرنشینان اسلام هستند. و اما افراد پشت جبهه و مردم دیگر. آنها که به جبهه کمک میکنند و به رزمندگان انفاق میکنند، چه انفاق مالی و چه انفاق علمی مانند آموزش احکام اسلامی و توضیح آیات و روایات، همه اینان را خداوند پاداش خیر میدهد. پس هر که در راه خدا و در راه احیای دین خدا، گامی بر دارد، انفاقی میکند چه انفاق مالی و چه انفاق علمی، چه کم و چه زیاد، خدای سبحان آن را به عنوان عمل صالح مینویسد: «لیجزیهم الله احسن ما کانوا یعملون»[10]- خداوند پاداش کارهای خوب آنان را میدهد. اگر خدای سبحان بخواهد با مؤمنین رفتار کند، همه اعمالشان را به قیمت چند عمل خوبشان حساب میکند. این معنای احسان الهی است. اگر در بین ده عمل او، یک عملش برجسته بود، بقیه را هم به اندازه همان عمل برجستهاش پاداش میدهد. تا انسان در چه راهی قدم بردارد و چه نیتی بکند؛آنجا است که بهترین و برجسته ترین عملش را الگو قرار میدهد و روی آن پاداشش میدهد. والحمدلله رب العالمین ادامه دارد
ضرر خودپسندی حضرت علی(ع): «الاعجاب یمنع الازدیاد». (بحار الانوار- ج 16، ص 57) خودپسندی مانع افزایش کمال معنوی و سد راه رشد انسانی است.
[1] - سوره توبه- آیه 102. [2] - سوره محمد(ص)- آیه 9. [3] - سوره انعام- آیه 88. [4] - سوره زمر- آیه 65. [5] - سوره مائده- آیه 5. [6] - سوره مائده- آیه 27. [7] - همچنان که نفاق یکی از معاصی کبیره است، کفر و شرک هم بالاترین گناه و معصیت به شمار میآیند. و لذا فسق بر تبهکار اطلاق میشود و بر کفر و شرک نیز اطلاق میگردد چرا که اینها عالی ترین درجات فسقاند. پس همچنان که یک مسلمان که مرتکب کبیره میشود، فاسق است، کافر و مشرک به طریق اولی فاسق و تبهکار است، چرا که هیچ گناهی بالاتر از کفر و شرک نیست. [8] - سوره فاطر- آیه 10. [9] - سوره توبه- آیه 120. [10] - سوره توبه- آیه 121. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 190 |