تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,820 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,980 |
اعتقاد به حقوق مردم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 142، مهر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت سی و هشتم مبانی رهبری در اسلام حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری اعتقاد به حقوق مردم برای تبیین نقش اعتقاد و اعتراف رهبر به حقوق مردم، در امامت و رهبری از دیدگاه اسلام، عنایت به چند مقدمه ضروری است: الف: نیاز رهبری به اعتماد و رضایت مردم جلب رضایت و اعتماد مردم یکی از مقدمات اولیه امامت و یکی از اساسیترین شرایط فعلیت رهبری است، این مقدمه بدیهی است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد، طبیعی است که رهبر تا حمایت مردم را همراه نداشته باشد عملاً قدرت رهبری ندارد. و حمایت مردم در گرو اعتماد و رضایت آنها است. ب: رابطه رضایت مردم و نیازهای آنها رضایت و حمایت مردم از رهبری رابطه مستقیم با توان رهبری در تأمین نیازهای آنان دارد، رهبری میتواند رضایت عامه را جلب نماید که توان تأمین نیازهای آنها را داشته باشد، هر چند توان رهبری در تأمین نیازهای مردم بیشتر باشد، قدرت رهبری او بیشتر است. ج: نیازهای انسان در حوائج مادی خلاصه نمیشود مهمترین نکته که در باب رابطه نیازهای عمومی و رضایت آنها برای مدیران جامعه قابل توجه است این است که نیازها و احتیاجات انسان در حوائج مادی خلاصه نمیشود یک حیوان را میتوان با سیر کردن شکمش راضی نمود ولی یک انسان را نمیتوان. به همان اندازه که عوامل مادی در جلب رضایت مردم مؤثر است، عوامل روانی و معنوی نیز میتواند مؤثر باشد، بلکه گاه عوامل روانی به مراتب بیش از عوامل مادی تأثیر دارد. حکومتها ممکن است از نظر تأمین حوائج مادی مردم یکسان عمل کنند، در عین حال از نظر جلب و تحصیل رضایت عمومی یکسان نتیجه نگیرند، بدان جهت که یکی از حوائج روانی اجتماع را بر میآورد ودیگری بر نمیآورد.[1] یکی از مسائلی که تحلیل گران قدرتهای استکباری در تحلیل آن ماندهاند، مسأله رضایت اکثریت قاطع مردم ایران از نظام جمهوری اسلامی و علاقه اعجاب انگیز آنها به رهبری این نظام الهی است. دشمنان انقلاب اسلامی تصور میکردند که فشارهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و تهاجم گسترده تبلیغاتی، رضایت و حمایت مردم را از این نظام خواهند کاست و بالأخره ظرف مدت چند ماه و حداکثر چند سال انقلاب اسلامی از پا خواهد افتاد، در نهایت برخی از سران گروهکهای سیاسی مخالف داخلی میگفتند که این نظام، قبایی است که جز بر اندام بنیانگذار آن راست نخواهد آمد. تشییع جنازه ده میلیونی امام با آن شور و عشق وصف ناپذیر دوست و دشمن را شگفت زده کرد و به روشنی اثبات نمود که آنهمه فشارهای مادی ذرهای از علاقه مردم به امام و نظامی که او بنیان نهاده نکاسته است. امروز نیز تکرار مکرر صحنههای فراموش نشدنی ورود امام راحل به ایران در سال 57، در استقبال شورانگیز مردم مناطق مختلف کشور از خلف صالح او بهترین سند ادامه حمایت و رضایت مردم از نظام اسلامی و رهبری آن علیرغم همه فشارهای مادی است. تردیدی نیست که عامل اصلی این حمایت و رضایت، مادی نیست. با اندکی تأمل مشخص میشود که انسان دارای یک سلسله نیازهای روانی است که اگر رهبری آن نیازها را کشف کند و به آنها پاسخ مثبت بدهد بیش از تأمین نیازهای مادی میتواند در کسب رضایت و حمایت عمومی مؤثر باشد. د: عوامل روانی حمایت مردم همان طور که انسان دارای نیازهای مختلف جسمانی است، دارای نیازهای گوناگون روانی نیز هست، عوامل روانی حمایت مردم از رهبری به اندازه تعداد نیازهای روانی آنها متعدد است و ما اکنون در صدد استقصاء و تبیین همه این عوامل نیستیم، آنچه در این فصل درصدد تبیین و تفسیر آن هستیم یکی از عوامل مهم روانی است که اسلام بسیار به آن اهمیت داده است و آن عبارت است از اعتقاد و اعتراف رهبر به حقوق مردم. هـ: رهبر خادم است یا مخدوم؟ یکی از عوامل روانی بسیار مهم که حمایت و رضایت مردم از رهبری قویاً به آن بستگی دارد. اعتقاد و دیدگاه رهبر در زمینه حقوق سیاسی و اجتماعی مردم است. اعتقاد او این است که او حاکم مطلق و صاحب اختیار بی چون و چراست و مردم همگی خدمتگزار شخص او هستند. یا معتقد است که رهبر به عنوان وکیل و امین و نماینده مردم و خادم آنها است؟! یکی از چیزهایی که رضایت عموم بدان بستگی دارد این است که حکومت با چه دیدهای به توده مردم و به خودش نگاه میکند، با این چشم که آنها برده و مملوک و خود، مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم که آنها صاحب حقند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟ در صورت اول هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش انجام میدهد و در صورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام میدهدف اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حاکمیت آنها باشد، از شرایط اولیه جلب رضا و اطمینان آنان است. استاد شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه در یک تحلیل عالمانه یکی از علل عمده گرایش به مادیگری را در قرون جدید این اندیشه خطرناک و گمراه کننده میداند که مسئولیت در برابر خدا مستلزم عدم مسئولیت در برابر خلق و حق الله جانشین حق الناس است و حق حاکمیت ملی مساوی است با بی خدایی؟ در قرون جدید، چنانکه میدانیم نهضتی بر ضد مذهب در اروپا برپا شد و کم وبیش دامنهاش به بیرون دنیای مسیحیت کشیده شد. گرایش این نهضت به طرف مادیگری بود. وقتی که علل و ریشههای این امر را جستجو میکنیم میبینیم یکی از آنها نارسایی مفاهیم کلیسایی، از نظر حقوق سیاسی است، ارباب کلیسا و همچنین برخی فیلسوفان اروپایی، نوعی پیوند تصنعی میان اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حقوق سیاسی و تثبیت حکومتهای استبدادی از طرف دیگر، برقرار کردند. طبعاً نوعی ارتباط مثبت میان دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و بی خدایی فرض شد. چنین فرض شد که یا باید خدا را بپذیریم وحق حکومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی که هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند تلقی کنیم و یا خدا را نفی کنیم تا بتوانیم خود را ذی حق بدانیم. از نظر روانشناسی مذهبی، یکی از موجبات عقبگرد مذهبی، این است که اولیاء مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی، تضاد برقرار کنند،مخصوصاً هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود درست در مرحلهای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است، کلیسا یا طرفداران کلیسا و یا با اتکاء به افکار کلیسا، این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت، فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق، همین کافی بود که تشنگاه آزادی و دموکراسی و حکومت را بر ضد کلیسا، بلکه بر ضد دین و خدا به طور کلی برانگیزد. این طرز تفکر هم در غرب و هم در شرق ریشه ای بسیار قدیمی دارد.[2] بر اساس این تفکر خطرناک مردم هیچ گونه حقی بر امام و رهبر ندارند و ولایت و رهبری دینی مساوی است با سلب حقوق سیاسی و اجتماعی مردم و در یک جمله رهبر مخدوم است و مردم همگی خادم! بدیهی است حکومتی که بر مبنای این فلسفه حرکت کند فاقد پشتوانه مردمی است و رهبری که اعتقاد او درباره حقوق مردم این باشد از رضایت و حمایت مردم برخوردار نخواهد بود. با عنایت به این مقدمات اکنون به تبیین دیدگاه اسلام در زمینه نقش اعتقاد رهبر به حقوق مردم در رهبری میپردازیم: حقوق متقابل مردم و رهبری از نظر اسلام نه تنها رهبری سیاسی جامعه در چارچوب این آئین منافات با حقوق مردم ندارد، بلکه حق رهبری سیاسی مردم در گرو اداء حقوق آنها از سوی رهبر است و مردم در صورتی موظف به اطاعت و حمایت از رهبر هستند که حقوق آنها در نظامی که او آن را رهبری میکند رعایت گردد. امام علی(ع) در این زمینه چنین فرموده: «اما بعد فقد جعل الله لی علیکم حقاً بولایة امرکم و لکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم، فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف لا یجری لاحد الا جری علیه و ال یجری علیه الا جری له». خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر و زمامدار شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق قائل است که از من بر شما. بنابراین حق دارای وسیعترین میدانها در مقام گفتار و تنگترین میدانها در مقام کردار و انصاف دادن است، حق به سود کسی جریان نمی یابد مگر آن که به زیان او نیز جاری میگردد، و بر زیان کسی جاری نمیشود مگر اینکه به سود اوجریان یابد پیدا خواهد نمود[3] ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 |