
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,342 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,552 |
توجه و حضور قلب در نماز | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 142، مهر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
توجه و حضور قلب در نماز حجة الاسلام و المسلمین سید مرتضی مهری سئوال: توجه و حضور قلب در نماز به چه معنی است؟ و چگونه می توان آن را به دست آورد؟ و آیا نماز بدون حضور قبل باطل است با توجه به این که معمولاً انسان نمی تواند در تمام وقت نماز، خضوع و خشوع خود رانگه دارد؟ (قم- م.م) خضوع و خشوع جواب: منظور از حضور قلب در نماز این است که انسان متوجه گفته های خود باشد و معانی آنها را درک کند و چنین نباشد که بطور خودکار الفاظی را بدون توجه به معنی بخواند و افعالی را که در اثر کثرت تکرار برای او عادی شده است، بدون توجه انجام دهد و همچنین ملتفت باشد که در برابر خداوند عالم ایستاده است و با او راز و نیاز می کند. پس باید قلب را از عظمت و جلالت او پر کند و از هر چه جز اواست خالی نماید. حضور قلب و توجه به خداوند متعال و خشوع و خضوع، روح نماز است. و نماز بدون آن ارزش واقعی خود را ندارد، هر چند صورت عمل صحیح باشد. خداوند در اولین آیه سوره مؤمنون می فرماید: «قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون»- رستگار شدند مؤمنانی که در نماز خاشعاند. و خشوع عبارت است از تذلل و خاکساری. اگر انسان در حال نماز توجه به عظمت مقام ربوبی داشته باشد و ملتفت این معنی باشد که نماز، عبارت از «حضور خاصی» در پیشگاه احدیت است؛ پیشگاه خالق و پروردگار عالم که هر آن چه در عالم است پرتوی از نور او است؛ اگر انسان این احساس را داشته باشد، طبیعی است که تذلل و خاکساری و احساس حقارت و ذلت و کوچکی و ناچیزی در قلب او پیدا می شود و به تناسب آن احساس و آن ایمان و درک، احساس تذلل هم، تکامل می یابد، تا آنجا که خود را چیزی نمی بیند( با وجودش زمن آواز نیاید که منم). حضور خاص این که گفتیم «حضور خاص» زیرا همیشه انسان و همه چیز در پیشگاه خداوند حاضر است و عالم، محضر خداوند است. فرقی که بین حال نماز و سایر حالات است فقط در جهت احساس انسان است. مؤمن با تکبیرة الاحرام توجه به غیر خدا را بر خود حرام می کند و صرفاً تمام شعور و احساس خود را متوجه مقام ربوبیت می سازد و این روح نماز است و بدون آن، نماز هیچگونه تأثیر مثبتی در جان انسان ندارد. و شاید اقامه نماز که در قرآن بر آن تأکید فراوان شده است به همین معنی باشد. اقامه نماز در اکثر مواردی که در قرآن کریم امر به نماز شده است به لفظ «اقیموالصلاة» است و همچنین در موراد تمجید از نمازگزاران اکثراً نمی فرماید «المصلین» یا «یصلون» بلکه می فرماید:«المقیمین الصلاة» یا «یقیمون الصلاة». و در روایت است که نمازگزاران بسیارند ولی برپادارندگان نماز اندک اند. گرچه ممکن است منظور از به پا داشتن نماز، سعی در ترویج نماز در جامعه یا استمرار و ادامه نماز یا محافظت بر همه اجزاء و شرایط آن باشد ولی این احتمال قوی است که منظور از اقامه نماز، رعایت توجه و خشوع در آن باشد که بدون آن، نماز فقط یک عمل بی روح و بی تأثیر است. حتی اگر شرایط صحت نماز کاملاً رعایت شده باشد. حضرت ابراهیم خلیل (ع) در دعای خود عرض می کند: «رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی» (سوره ابراهیم- آیه 40) معلوم می شود اقامه نماز خیلی مهمتر از اصل نماز است که ابراهیم خلیل الرحمن با آن مقام قربی که داشت و با آن همه نماز و عبادتی که داشت،از خدا توفیق اقامه نماز برای خود و ذریه خود می خواهد. و خداوند در اولین دستور و فرمان نبوت حضرت موسی(ع) می فرماید: «و أقم الصلاة لذکری»- برای اینکه یاد من محقق شود نماز را بر پای دار. این آیه نیز گویای این حقیقت است که میان اقامه نماز و یاد خداوند رابطه علت و معلول است. آثار مهم نماز نماز آثار مهمی در روح و جان انسان دارد. نماز مایه تقرب به خداوند است: «الصلاة قربان کلی تقی»- نماز انسان را از زشتیها باز می دارد. «ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر» اگر ما در خود می بینیم که نمازهای ما این آثار را ندارد به همین دلیل است که نماز ما جسدی است بی روح. از یک مرده آثار حیات را خواستن بیهوده است. و اگر مختصر اثری از تکامل و تعالی روح، در خود می بینیم، معلول همان یک مقدار توجه و خشوعی است که احیاناً در اثناء نماز به ما دست می دهد. و آن هم از لطف خداوند است. و در روایت است که از نماز انسان آن مقدار به حساب میآید که در آن توجه اقبال وجود دارد. اثر تمرکز حواس بنابراین مطلوب اصلی و نهائی در نماز تمرکز حواس و مشاعر و توجه کامل با تمام احساس از اول تکبیرة الاحرام تا آخر نماز به سوی ذات مقدس خداوند و روی برتافتن از هر چه جز او است می باشد. و این کمال مطلوب بجز برای اولیای خدا میسر نمی شود. اصولاً تمرکز حواس در یک نقطه مشخص بطوری که ذهن توجه به غیر آن نقطه نکند حتی برای چند لحظه کوتاه حتی کمتر از یک دقیقه کاری بسیار مشکل و دشوار است و شاید سرآمد ریاضتها و ورزشهای روانی انسان باشد. و اگر کسی بر این امر برای مدت چند دقیقه دست یابد، قدرت روانی او اعجاز آمیز می شود و برکارهای معجزه آسایی قادر می شود. گفته می شود که اکثر مرتاضانی که کارهای شگفت آوری انجام می دهند، از این نکته استفاده کرده اند. می گویند: ذهن انسان مانند مرغی است بسیار پرتحرک که هرگز؛ بر شاخه ای استقرار نمی یابد و مرتب از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد و اگر انسان موفق شود این مرغ را در کنترل خویش در آورد و برای چند لحظه او را بر شاخه ای ثابت نگه دارد، از نیروی روانی فوق العاده ای برخوردار خواهد بود. حال اگر آن نقطه که ذهن را به آن مشغول داری و از غیر آن بازداری محور هستی و جان هستی و حقیقت هستی باشد و تو این مرغ ذهن را با نهایت خلوص و خشوع و خضوع و از سر عشق و پاکبازی، اسیر آن زیبایی مطلق کرده باشی و چند دقیقهای بر این حال باقی بمانی و روی از او برنتابی، واضح است که تکامل و تعالی روح به اوج خود می رسد و انسان بالاترین مدارج کمال را می پیماید. و این معراج تنها نصیب پیامبران اولوالعزم و اولیای خاص خداوند است. ولی دیگر بندگان خدا نیز هر کس به مقدار پیمانه خود از این خوان احسان بهره ای می برد. باید انسان بخت خویش را بیازماید و نهایت تلاش و سعی صادقانه داشته باشد و برای هر روز بهتر شدن و بر اخلاص و معرفت خود افزودن کوشش نماید تا به مقدار قابلیت خویش از آن تعالی و تکامل بهره ای نصیبش شود. توجه و حضور قلب درنماز و اما این که چگونه می توان به این توجه و حضور قلب و خشوع و تذلل دست یافت؟ این مطلبی است که بسیار از آن سئوال می شود و مطلوبی است که همه در پی آن اند و «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل». همانگونه که از مطالب گذشته معلوم شد، توقع این که از اول تا آخر نماز همچنان توجه حضور قلب مستمر باشد گرچه باید برای همه، مطلوب اصلی و نهایی باشد ولی نباید آن چنان توقع داشته باشیم که اگر از آن باز ماندیم بکلی مأیوس شویم. آن نهایت مطلوب بالاترین قله کمال در نماز است. در عین حال که نظر به قله داریم به هر مقدار که رسیدیم غنیمت است. بنابراین سعی مؤمن باید این باشد که در نماز تا می تواند تمام توجه خود را به خداوند معطوف دارد و به هر مقدار که به این هدف نزدیک شود خوب است. برای دست یابی به این هدف والا رعایت نکات زیر مؤثر است: نماز اول وقت 1- نماز را در اول وقت خواندن: تأخیر نماز به معنای کم اهمیت دادن به نماز و مهمتر شمردن کارهای روزمره زندگی است. مخصوصاً کسانی که برنامه کار خود را طوری تنظیم کرده اند که هر روز نماز آنها به تأخیر می افتد، اینها حتماً باید در برنامه خودتجدید نظر کنند و آن را تغییر دهند. اذان که گفته می شود دعوت خداوند است برای نماز و چه لطف و مهربانی در این دعوت نهفته است که آن عظمت بیکران این انسان حقیر و مخلوق ضعیف را برای ملاقات و مناجات دعوت می فرماید. و چه بیچاره و بدبخت است این انسانی که تجارت و کار بلکه لهو و سرگرمی و بازی را (که همه کار دنیا بازی است) بر پذیرش این دعوت پرشکوه ترجیح می دهد. نماز برای یک مؤمن خداشناس، اصل برنامه زندگی است و همه کارهای دیگر در حاشیه است. اصولاً هدف از خلقت انسان عبادت است: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» و اوج عبادت نماز است. و لذا خداشناسان واقعی همه مسائل زندگی را مقدمه نماز و عبادت قرار می دهند. خواب و خوراک وهمه لذتهای دنیا را به عنوان مقدمه ای برای هر چه بهتر نماز را بر پا داشتن می دانند. بنابراین نه تنها نماز مهمترین عمل انسان است بلکه تنها عمل اصیل انسان نماز است و هر آنچه انجام می دهد باید در راه نماز باشد. بهر حال نماز را در اول وقت خواندن دلیل اهمیت دادن به نماز است گرچه تأخیر نماز از اول وقت در مواردی بجا است که تفصیلاً در بعضی رسالههای عملیه آمده است: مانند تأخیر برای رسیدن به نماز جماعت یا خواندن نماز در مسجد یا مکان مقدسی مانند مشاهد مشرفه (عتبات) یا تأخیر برای رفع موانع توجه و حضور قلب. ممکن است انسان در اول وقت در یک موقعیت خاصی باشد که نتواند توجه و حضور قلب را به دست آورد، مثلاً گرسنه یا تشنه است یا دچار نگرانی و اضطراب است یا مسافر است و عجله دارد و امثال آن، در اینگونه موارد، تأخیر بهتر است. خلاصه یکی از عوامل تحصیل حضور قلب، بی گمان رعایت وقت مناسب است. در حالات معمولی، مناسبترین وقت، اول وقت نماز است که انسان به این ملاقات با شکوه، دعوت می شود و در حالات غیر معمولی و اضطراری، مناسب ترین وقت همان وقتی است که بهتر انسان می تواند حضور قلب و توجه داشته باشد و خود باید آن را به حسب اختلاف حالات، تشخیص دهد. خواندن نماز در جای مناسب 2- نماز را در جای مناسب خواندن: همان گونه که وقت مناسب در حصول توجه و حضور قلب موثر است، جا و مکان مناسب نیز مؤثر است. و لذا در اصل شریعت و در هر شریعتی، برای نماز، جای خاصی در نظر گرفته شده است. گرچه در شریعت اسلام- بر خلاف شرایع دیگر- برای اینکه سختگیری نشود، نماز در هر جا پذیرفته است ولی نماز در مسجد، بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. و شاید یک دلیل دیگر برای مقید نبودن نماز در شریعت آخرین، به مسجدو جایگاه خاص، این باشد که انسان در اثر تکامل فکری و معنوی، می تواند در هر جا آن حضور قلب لازم را به دست آورد، گرچه مشکل است. ولی در شرایع پیشین که هنوز انسان در کلاسهای ابتدایی بود، مؤمنمکلف بود برای نماز در معبد و جایگاه مخصوص، حاضر شود، تا ازتوجه کافی- که روح نماز است- برخوردار گردد. بهرحال، حضور در جای مخصوص نماز مانند مسجد یا نماز خانه و در هر جایی که انسان، بیشتر احساس نزدیکی به خدا را میکند و کمتر به یاد دنیا و زخارف و زینتهای آن میافتد، برای به دست آوردن حالت توجه و حضور قلب، مؤثر است مانند مشاهد مشرفه معصومین و امامزادگان (ع) و جاهایی که مؤمنین و صالحین، درآن تجمع میکنند و آواز راز و نیاز بلنداست. و همچنین نماز در بیابان و در زیر آسمان، ویژگی خاصی دارد و لذا در بعضی از موارد، دستور داده شده است که نماز را در بیابان یا زیر آسمان بخوانند مانند نمازعید و نماز استسقاء و روز عرفه. و هر چه آن مکان، مقدستر و از نظر احساس انسان، به یاد خدا نزدیکتر باشد، مؤثرتر و لذا ثوابش بیشتر است. از همین جا است که نماز در مسجدالحرام و در کنار کعبه معظمه از سایر مساجد، ثوابش بیشتر است زیرا توجه در آن مکان، متمرکزتر است. و به همین دلیل، نهی شده است که مساجد را به طلا و زخارف دنیا مزین کنند. انسان باید در مسجدبه یاد عظمت خداوند باشد نه به یاد زینتهای آن. گرچه دنیا و هر چه در آن است پرتوی از قدرت خداوند است ولی معمولاً نگاه ما به آنها از این دیدگاه نیست. متأسفانه امروز بیشتر تلاش مسجد سازان بر عظمت ساختمان و زیبایی آن است و این امر گذشته از اینکه با ارزشهای اسلامی و دستورات شرع مقدس در تضاد است، از نظر فقهی گاهی دچار اشکال میشود، بخصوص در مواردی که با پول بیت المال یا موقوفات ساخته میشود مانند مشاهد مشرفه. این مطلب نیاز به بحث مفصل و مستقلی دارد ولی آن چه مسلم است این است که زرق و برق روز افزون مساجد اگر افراد بیشتری را هم جذب کند برای تماشای ساختمان است نه برای توجه به خدا و حال آنک هدف اصلی از ساختن مسجد تمرکز بیشتر حواس در راستای توجه خالصانه به خداوند و نفی التفاتو توجه به غیر او است بخصوص اگر آن غیر منافات با توجه به خداوند داشته باشد. حتی اگر انسان در خانه نماز میخواند بهتر است جای بخصوصی را ویژه نمازگزاردن قرار دهد که در آنجا از عکس و زینتهای دیواری و تلویزیون خبری نباشد و حتی المقدور از فریادها و سرو صدای کودکان هم دور باشد تا انسان بتواند بیشتر حواس خود را متمرکز نماید و از توجه به غیر خدا در امان باشد. در انتخاب جا برای نماز، گذشته از آن چه گفته شد، در روایات و کتب فقهی شرایطی ذکر شده است که بعضی از آنها به منظور حفظ توجه و خشوع است. مثلاً فرمودهاند روبروی کتاب یا قرآنی که باز است و انسان را به خود مشغول میکند و هر خط و نقشی که توجه انسان را به خود جلب مینماید، نماز کراهت دارد. و همچنین روبروی مجسمه بلکه در جایی که مجسمه وجود دارد و روبروی آتش و چراغ و مواردی از این قبیل، همه اینها نشانه این است که در انتخاب جا یکی از مهمترین شرایط همین است که باید جای نماز به گونهای باشد که توجه انسان را از خدا به چیز دیگری منعطف نسازد و او را به خود مشغول نکند. همچنین فرمودهاند اگر نمازگزار در جایی باشد که روبروی او فقط دیوار باشدو انسان یا غیر آن عبود نکند، خوب است و اگر چنین نیست و طوری است که در معرض عبود افراد است، بهتر این است که حایلی جلوی خود قرار دهد، ولی این حایل لازم نیست مانع از دیدن باشد. کافی است یک مشت خاک یا یک تسبیح یا چوب و حتی یک خط که با دست خود میکشد باشد. از اینجا معلوم میشود که ایجاد این حایل فقط یک رمز است که انسان آن را علامت انقطاع خود از غیر خداوند قرار میدهد و همه نماز، رمز و اشاره است به حقایق مربوط به ارتباط انسان به خالقش و انقطاع او از غیر خدا. و از این دستور نیز معلوم میشود بهتر همان است که جلوی انسان دیوار باشدو این خود علاوه بر اعلام انقطاع، تمرکز ذهن را نگه میدارد، البته اگر دیوار خود دارای نقش و نگارهای مشغول کننده نباشد، مانند نقش و نگارها و برشهای سنگ مرمر که در بعضی مساجد و مشاهد مشرفه مشاهده میشود! رعایت آداب و سنن نماز 3- رعایت آداب و شئون مستحب نمازگزار: نماز شرایط واجبی دارد که باید رعایت شود و آداب مستحبی دارد که بهتر است رعایت شود. شرایط واجب آن مربوط است به وقت و جای نماز و لباس نمازگزار و حالت شخصی او و آداب مستحب هم در همه اینها وجود دارد در رابطه باوقت و جای نماز مختصراً به آن اشاره شد. در رابطه با لباس نمازگزار هم علاوه بر شرایط مانند غصبی نبودن و پاک بودن و حریر و طلا نبودن برای مرد، آداب مستحبی است که رعایت آنها در ایجاد حالت خاص بندگی مؤثر است: مثلاً مستحب است در حال نماز، انسان با لباس سنگین و موقر بادش و بخصوص ذکر شده است که با عباو عمامه باشد و لباس از پنبه یا کتان باشد و سفید باشد و تمیزترین لباسهای خود را بپوشد و عطر استعمال کند و مکروه است که لباس نمازگزار دارای عکس انسان یا حیوان باشد یا آلوده (کثیف) باشد. و شرایط دیگر که در رسالههی عملیه آمده است. اینگونه آمادگیها که لازم است قبل از شروع نماز مورد توجه قرار بگیرد انسان را متوجه اهمیت نماز می کند و از حالت غفلت وبی توجهی خارج میسازد کسی که برای نماز جای مخصوص، لباس مخصوص، سجاده یا فرش مخصوص دارد و قبل از شروع نماز علاوه بر وضو و طهارت از مسواک و عطر و شانه استفاده می کندو خود را آماده ملاقات با خالق و پروردگار خویش می نماید، طبیعی است که در حال نماز هم حداکثر توجه خودرا نگه میدارد؛ بر خلاف کسی که با همان لباس آلوده کار و در هر جای نامناسب و حالت و وضعیت نامناسب و درآخرین وقت نماز فقط به عنوان انجام که وظیفه شرعی که به آن عادت کرده است، رو به قبله میایستد! چنین کسی هرگز اهمیت نماز را درک نمیکند و از آن لذت نمیبرد. در وضعیت انسان در حالات مختلف نماز نیز آدابی است که رعایت آنها در حفظ تمرکز حواس بسیار مؤثر است. مثلاً در حال قیام مستحب است دستهای خود را در حالی که انگشتان به هم چسبیدهاند بر رانهای خود بچسباند و ستون فقرات را راست نگه دارد و پاها را موازی یکدیگر روبه قبله به فاصله 10 الی 20 سانت قرار دهد و دیده بر موضع سجده خودداشته باشد و هرگز چشم بهاین سوی و آن سوی نگرداند و درحالت خشوع و خضوع همچون برده گنهکار و مقصر در پیشگاه آقا و مولای خود باشد. و در حال رکوع مستحب است پشت را کاملاً صاف و مستقیم نگه دارد و گردن را نیز موازی با پشت کشیده باشدو دیده بر میان دو پای خود داشته باشد تا به جاهای دیگر توجه او جلب نشود و در حال تشهد نیز مستحب است که نگاهش به دامنش باشد. این محدودیت نگاه و تقید به آن تأثیر فراوانی در تمرکز حواس و عدم پراکندگی آن دارد. و جز اینها آداب و مستحبات فراوانی است که رعایت آنها وضعیت ویژهای برای نماز گزار بوجود می آورد که او را متوجه اهمیت نماز میسازد ودر طول نماز، احساس حضور در پیشگاه معبود را به او تلقین میکند. توجه به معانی اذکار و الفاظ نماز اذان و اقامه نیز در ایجاد این حالت مخصوص اثر فراوانی دارند. شاید خیلی از افراد از تکرار این اذکار و جملات تعجب کنند که این چه فایدهای دارد؟! غافل از اینکه هدف از این تکرارها تلقین انسان است همان تلقینی که اثر روانی فوق العاده آن اکنون ثابت شده است ودر معالجه بیماریهای روانی و جسمی اثر عجیب دارد. بخشی از اذان و اقامه را ذکر، تشکیل میدهد. تکبیر و شهادت به وحدانیت و رسالت و در آخر هم تکبیر و تهلیل، اینها انسان رامتوجه حالت حضور ویژه او در بارگاه معبود میسازد. و بخش دیگری از اذان واقامه دعوت به نماز است: «حی علی الصلوة، حی عل الفلاح، حی علی خیر العمل». بشتابید به سوی نماز، بشتابید به سوی رستگاری، بشتابید به سوی بهترین کار. این جملات هرگاه با صدای بلند گفته می شود مانند اذان اعلام،دعوت مردم است به سوی نماز ولی آن گاه که انسان برای خود اینها را تکرار میکند، ظاهراً بازگو کردن دعوت خداوند است. گویا خداوند در وقت نماز انسان را با این جملات میخواند و انسان آنها را تکرار می کند و به خود تلقین میکند که تو از سوی آفریدگار جهان به این ملاقات با شکوه دعوت شدهای، پس قدر خود را بدان. و شاید به همین دلیل در یکی از اذکار مستحب قبل از تکبیرة الاحرام «لبیک و سعدیک» آمده است که به معنای پاسخ مثبت به دعوت خداوند است. بهرحال توجه به معانی و مفاهیم این الفاظ و اذکار روح انسان را جلا میدهد و نماز را در مذاق او شیرین میسازد و او را به مدارج عالی کمال میرساند. و اما نماز بدون درک این مفاهیم و همچنین معانی سایر اذکار و آیات، ارزشی به جز یک اسقاط تکلیف ندارد و انسان را به هدف و غایت اصلی خلقت نمیرساند. علاوه بر اینها طمأنینه و وقار و آرامش و به آرامی خواندن اذکار تا حدودی لازم و واجب و زائد بر آن مستحب است، اما مقدار واجب از طمأنینه این است که انسان تا در وضعیت خاصی که ذکر در آن وارد شده است آرام نگیرد و استقرار نیابد نباید ذکر را بخواند و اگر قبل از آن خواند باید اعاده کند. مثلاً ذکر رکوع و سجود و تشهد و قرائت و حتی اذکار مستحبه مانند تکبیرات بعد یا قبل از رکوع و سجود، باید در آرامش و استقرار کامل باشد و اگر هنوز به رکوع نرسیده، مقداری از ذکر واجب را بگوید یا بخشی از آن را در حال برخاستن بگوید نماز باطل است و باید مقدار واجب ذکر در حال استقرار گفته شود و همچنین سجود و سایر حالات. و اما طمأنینه و آرامش مستحب این است که بیش از این، وقار و آرامش را رعایت نماید و اذکار را با تأنی و تأمل و دقت بخواند، نه دقت در خود لفظ گرچه آن هم لازم است به این معنی که لازم است الفاظ از مخارج صحیح ادا شود به نحوی که اگر عرب زبانی بشوند حرف را تشخیص دهد ولی منظور از دقت در خواندن آیات و اذکار تأمل در معانی آنها است. مثلاً آن جا که میگوید: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» توجه کامل به معنای عمیق آن داشته باشد ما فقط تو را میپرستیم و فقط از تو کمک میخواهیم. و دراین حال تأمل کند که آیا واقعاً چنین است؟! آیا دیگری را جز خدا پشت و پناه خود نمیداند؟ آیا هوای نفس را نمیپرستد؟ آیا پول و شهوت و دنیا را نمیپرستد؟ خلاصه در نمام حالات نماز و خواندن اذکار معانی آنها را دقت کندو بدون عجله و با آرامش و توجه تام بخواند. این گونه نماز است که انسان را رشد و تعالی میدهد. در اینجا مناسب است سخنی از امام خمینی، معلم بزرگ نماز و عبادت «قدس الله روحه» را بیاوریم. ایشان در مقدمه ششم از مقدمات نماز در تحریر الوسیله مطلبی دارند که ترجمه تقریبی آن چنین است: «سزاوار است نمازگزار حضور قلب و توجه را در تمام گفتهها و افعال نماز رعایت کند زیرا آن مقدار از نماز انسان مورد قبول است که در آن توجه باشد. و معنای توجه این است که انسان التفات کامل داشته باشد و گفتههای خود را با دقت مورد توجه قرار دهد. ونهایت توجه در این امر داشته باشد که در حضور حضرت معبود جل جلاله ایستاده است و عظمت وجلالت و هیبت مقام ربوبی را در قلب خود جای دهد. و دل را از آنچه جز او است خالی نماید و خود را در پیشگاه با عظمت مالک واقعی جهان هستی ببیند در حالی که با او مناجات میکند و او را به این گفتارها میخواند و اگر چنین حالتی را به خود تلقین نماید هیبتی عظیم در قلب خود احساس میکندو خود را در ادای حق خداوند مقصر و گناهکار می بیند و از او در دل هراس بر میدارد و سپس رحمت وگستردگی لطف و عنایت او را ملاحظه میکند و امید به ثواب و قرب او در دلش پیدا میشود؛ پس حالتی میان ترس و امید برای او حاصل میگردد و این صفت نمازگزاران کامل است و برای آن درجات متفاوتی است که هرکس به حسب درجه معرفت و تعبد به آن دست مییابد. و سزاوار است که نمازگزار خضوع و خشوع و آرامش و وقار داشتهباشد و لباس خوب بپوشد و خود را تمیز و معطر نماید و مسواک کند و موی را شانه کند. و سزاوار است نماز را در حالی بخواند که گویی با آن وداع می کند و گویا آخرین نماز او است پس توبه و استغفار کند و در پیشگاه خداوند همچون برده حقیری در پیشگاه مولای خود بایستد و سعی کند که در گفته «ایاک نعبد و ایاک نستعین» راستگو باشد، نه اینکه هوای نفس را بپرستد و از دیگری بجز خداوند کمک بخواهد. و سزاوار است که از آن چه مانع قبول نماز است حذر و اجتناب نماید و از عجب و خودبینی و حسد و کبر و خودبزرگ بینی و غیبت و ندادن حقوق مالی واجب مانند زکات و سایر آن چه مانع قبول عمل است خودداری کند». از خداوند توفیق علم و عمل در راه تحصیل رضای او را میخواهیم. نتیجه قناعت حضرت علی(ع): «من اقتصر علی بلغة الکفاف فقد انتظم الراحة». (نهج البلاغه- کلمه 363) هر کس به درآمدی که به کفاف زندگیش رسا باشد اکتفا کند از پریشان فکری رهیده و بدینوسیله آسایش خاطر خود را مرتب ساخته است.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,176 |