تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,048 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,993 |
آذربایجان جمهوری مجروح | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 142، مهر 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آذربایجان جمهوری مجروح غلامرضا گلی زواره * نگاهی به قفقاز قفقاز (qafqaz) که در مدراک اسلامی به صورت قبق ضبط گردیده، ناحیهای است نسبتاً کوهستانی که از بندر آناپا (Anapa) بر ساحل دریای سیاه تا شبه جزیره آبشوران بر ساحل غربی دریای مازندران به طول 1200 کیلومتر کشیده شده است. برخی این ناحیه را حد فاصل بین اروپا و آسیا تلقی نمودهاند. این منطقه از دشتهی کوبان و ترک در شمال تا مرزهای ترکیه و جمهوری اسلامی ایران در جنوب گسترش یافته و به معنای وسیعتر 4 منطقه را شامل میشود که دو بخش آن ناهموار و کوهستانی بوده و دو قسمت دیگر نسبتاً هموار و جلگهای میباشد. جمهوریهای داغستان، چچن اینگوش، گرجستان ارمنستان و آذربایجان در این قلمرو جغرافیایی واقع است. مردم قفقاز از لحاظ تعداد، طوایف و اقوام گوناگون از متنوعترین گروههای انسانی به شمار میروند و آنان را به 4 گروه زبانی شامل: مردمان نخستین قفقاز، هند و اروپائی، ترک زبان و سامی زبان، تقسیم میکنند مذهب اکثریت این اقوام اسلام و مسیحیت است. در مناطق اران و شروان از گذشته اقوام ایرانی ساکن بودهاند که بعدها با ترکهای مهاجر امتزاج یافتهاند. مهاجرین یونانی قرنها قبل از میلاد در این نقاط بویژه در اطراف سواحل دریای سیاه استقرار یافتهاند. امپراتوریهای ایران و روم و نیز مسلمانان در قرون مختلف این مناطق را در اختیار داشتهاند. مغولها و تیموریان قلمرو مزبور را چندین بار مورد تاخت و تاز و هجوم وحشیانه قرار داده و به قتل و غارت اهالی پرداختهاند. بعد از تیموریان دو دولت عثمانی و صفوی بر سر تصاحب نقاط مزبور با یکدیگر در ستیز و جدال بودهاند. روسها بیشتر از زمان پطر کبیر تجاوز خود را به این نواحی آغاز کردهاند.[1] قلمرو وی را که اکنون به اذربایجان موسوم است، مؤلفان باستان مانند استرابون و بطلمیوس مطابق سرزمین آلبانیا و آلبان میدانند که در منابع ارمنی به صورت الونک (Alvan-k) آمده است. بار تولد محقق روسی عقیده دارد که در عهد اسلامی و در مأخذ جغرافی دانان مسلمانان این نام به صورت «الران» و «اران» آمده است.[2] دکتر عنایت الله رضا- پروفسور ایرانی- عقیده دارد که میان آذربایجان ایران و اران نزدیکیهایی وجود داشته ولی هرگز به معنای یکی بودن این دو سرزمین نمیباشد و مرز شمالی آذربایجان را رودارس ذکر کردهاند، چنانچه در جلد نخست دائرة المعارف روسی چاپ 1890 م (صفحات 212 و 213) به این نکته اشاره شده است.[3] * مشخصات جغرافیایی جمهوری آذربایجان این سرزمین بخشی از منطقه قفقاز است که مساحتی بالغ بر 86600 کیلومتر مربع دارد. از شمال شرقی به جمهوری خودمختار داغستان، از شمال غربی و در امتداد رود آلزن به جمهوری گرجستان و از مغرب به جمهوری ارمنستان محدود میباشد. بخشی از رودخانه ارس مرز مشترک آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران میباشد. در شرق دارای خط ساحلی به طول 800 کیلومتر با دریای خزر میباشد که چنین موقعیتی، آذربایجان را به صورت منطقهای استراتژیک درآورده است. استالین جنایتکار بدلیل خصومت شدیدی که با مسلمانان این مرز و بوم داشت و برای آنکه موجی از تشنج را بر این منطقه حاکم نماید، بخشی از خاک جمهوری آذربایجان یعنی نخجوان را به وسیله مناطق مگری و زنگزور ارمنستان تفکیک نمود و در واقع بخشی از خاک آذربایجان را به وسعت 5500 کیلومترمربع و حدود 300000 نفر سکنه تحت عنوان «جمهوری خودمختار نخجوان» در داخل قلمرو ارمنستان قرار داد، این منطقه با ترکیه حدود 11 کیلومتر مرز مشترک دارد و از جنوب با استان آذربایجان غربی ایران همسایه است. از سوی دیگر، ناحیه کوهستانی ناگورنورقره باغ(Nagorno- karabakh)را به مرکزیت استپاناکرت (Stepanakert) با وسعتی بالغ بر 4400 کیلومتر مربع و حدود دویست هزار نفر سکنه که اغلب ارمنی هستند در خاک جمهوری آذربایجان به صورت منطقهای خودمختار قرار داد، ناحیهای که به دلیل اکثریت ارمنی و برخی دلایل تاریخی مورد ادعای ارضی ارمنستان قرار داشت و بعدها به عنوان مرکز درگیریهای قومی درآمد و اکنون به دلیل تهاجم گسترده ارتش ارمنستان به جمهوری مظلوم آذربایجان (به بهانه تصرف این قلمرو) اوضاع ناگواری برای آذربایجان بوجود آورده که منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. رود کورا تقریباً آذربایجان را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند، رود ارس پس از پیوستن به رود کورا به دریای خزر میریزد. به لحاظ پستی و بلندی، آذربایجان از 3 بخش کوهستانی شمالی (قفقاز) جلگه کورا و کوهستانی در جنوب غربی و غرب تشکیل شده است. در نقاط کوهستانی زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل حاکم است ولی در جلگهها، تابستانها گرم و خشک بوده و میزان بارندگی ناچیز میباشد. آب و هوای نخجوان- بخش دور افتاده این جمهوری- نیمه خشک میباشد. دریاچه یوری که بر اثر احداث سد بزرگ بر روی رود یوری بوجود آمده، در شمال غربی این سرزمین واقع است. اذربایجان 63 شهر و 122 شهرک دارد و مرکز حکومت آن شهر «باکو» است که بزرگترین و فعالترین بندر دریاچه خزر محسوب میشود. باکو یکی از شهرهای کهن جهان است که قدمتی زیاد دارد، نام قدیمی آن بادکوبه است زیرا به دلیل مجاورت با دریا، طوفانهای دریایی آن را مورد هجوم قرار میداده است. بخش قدیمی آن که تا قرن نوزدهم، مسکونی بود اکنون با دژها و باروها و برجهای زیبایش درخشندگی خاصی دارد. «حاج زین العابدین شیروانی» که خود اهل این دیار است مینویسد: «بادکوبه بندری است مشهور از شهر شماخی، سه مرحله دور از اقلیم پنجم آن را بادکوبه نیز گویند چه بیشتر اوقات در آن خاک باد، کم نمیگردد و گاهی چنان میوزد که عمارات و حیوانات آنجا را نقصان فاحش میرساند بنابراین خانههای آنجا از سنگ تراشیده طرح انداخته و سطح بام و عمارات را به قیر اندوده؛ ساختهاند».[4] در این شهر بیش از 22 موزه و نمایشگاه دیده میشود که در آنها آثاری از قرون قبل از میلاد تا زمان حاضر به معرض نمایش گذارده شده است. متروی باکو با طول 26 کیلومتر و 16 ایستگاه در خاورمیانه اول و در آسیا پس از ژاپن در درجه دوم اهمیت قرار دارد، 70% نقل و انتقالات شهری در باکو توسط مترو صورت میگیرد. همچنین اولین راه آهن برقی در این شهر احداث گردیده است. گرچه باکو بدلیل قرار گرفتن در محل تلاقی راههای مهم تجاری ایران، روسیه، قفقاز و آسیای مرکزی، موقع سوق الجیشی داشته است، ولی با پیدایش منابع غنی نفت در آن (از ابتدای قرن بیستم) باکو به صورت یکی از مراکز مهم صنعتی درآمد و کارخانجات متعددی در آن تأسیس گردید.[5] * آذربایجان در گذر تاریخ آذربایجان در آثار کهن فارسی به معنای آذربادگان و در فارسی میانه آتورپاتکان (Aturpatakan) میباشد. این سرزمین از عصر حجر مسکونی بوده است. ابتدا مادها (از اواخر قرن هشتم ق.م) و سپس از اواسط قرن ششم ق.م سلسله هخامنشی بر این سرزمین حکومت کردند. وقتی اسکندر رد سال 358 ق.م امپراتوری ایران را در هم شکست یکی از دست نشاندگان او که آتروپات نام داشت، استقلال خود را در این ناحیه اعلام نمود. در اوایل قرن سوم بعد از میلاد، بخش اعظم این منطقه به تصرف دولت ساسانی درآمد و یکی از مرزبانان به حکومت این ناحیه گماشته شد و تا هنگام فتح این سرزمین توسط مسلمانان جزء قلمرو امپراتوری ساسانی باقی ماند.[6] بین سالهای 18 تا 22 هجری یکی از سرداران مسلمان که «حذیفه بن یمان» نام داشت از نهاوند روی آورد و آذربایجان را به تصرف خویش درآورد، سپاهیان دیگری نیز از شهر «زور» به سوی این ناحیه عزیمت نمودند. به رغم قیامهای مزدکی و بابک خرمدین، مردم آذربایجان در مدتی کمتر از یک قرن، بتدریج اسلام را به عنوان آئین خود پذیرفتند. حکمران این منطقه از سوی خلیفه مسلمین برگزیده میشد و حضرت علی(ع) طی نامهای که در نهج البلاغه ضبط است به عامل وقت آذربایجان- اشعث بن قیس- تذکراتی را در خصوص وظایف وی و رعایت عدالت در امور اقتصادی توصیه میفرماید.[7] در این عصر اکثریت قاطع مردم آذربایجان، فارسی زبان بودن و اعراب مهاجر در سکنه بومی مستحیل شدند. ولی موج مهاجین مغولستان و قبایل ترک که در اوایل قرن هفتم در آذربایجان بتدریج ظاهر شدند، در زبان و فرهنگ مردم دگرگونی آشکاری پدید آورد و بخصوص با تاخت و تاز سلجوقیان و قوم آغوز، اکثریت مردم این ناحیه در طول قرن یازدهم میلادی ترک زبان شدند و تا قبل از حمله مغول بخشی از سرزمینهای خراجگزار پادشاهان ایران- بویژه سلجوقیان- محسوب میشد «شروانشاهیان» سلسلهای محلی در برخی از نقاط این دیار به حکمروایی مشغول بودند. در این قرون بسیاری از شهرهای بزرگ و مهم شرق جزو آذربایجان بودهاند که از آن جمله میتوان گنجه، نخجوان، باکو و شکی را نام برد. در این اعصار سرزمین آذربایجان به خاطر فرهنگ غنی، ادبیات، انواع هنرهای ظریفه، وجود ادبا و دانشوران عالیقدر همچون: نظامی گنجوی، خاقانی شروانی و .. از شهرت ویژهای برخوردار بود. به رغم هجوم سیل آسای ترکها و رواج زبان و فرهنگ ترکی در این سامان، زبان دانشوران، سخنوران و رجال نامی و حتی زبان دربار حکام ترک تبار، فارسی بود.[8] دو جناح مغول شامل اردوی زرین در شمال و ایلخانیان در جنوب، برای تصاحب آذربایجان با یکدیگر به رقابت برخاستند که در این راه موفقیتی بدست نیاوردند و سرانجام در سال 1383م تیمور، بخش جنوبی آن را فتح نمود و شمال آذربایجان به دست شروانشاهان رد بند افتاد. با مرگ تیمور در سال 1405 م شروانشاه ابراهیم موفق شد طی مدت کوتاهی هر دو نیمه آذربایجان را با یکدیگر متحد نماید که این جریان ادامه نیافت و شمال آن همچنان در اختیار حکمرانان محلی (شروانشاهیان) باقی ماند و جنوب ابتدا به دست سلسله قراقویونلو و سپس آق قویونلو افتاد. شاه اسماعیل صفوی به سال 907 هـ.ق (1502 م) مرکز حکومت آق قویونلو را به تصرف خود درآورد و بدین گونه مناطق اران و آذربایجان تحت پرچم صفویه و تشیع قرار گرفت. دولت عثمانی در راستای رقابتی که با ایران داشت چندین بار به نواحی شمالی و جنوبی رودخانه ارس لشکر کشید، ولی سرانجام شاه عباس صفوی این هجومها را خنثی نمود و حاکمیت ایران را بر قلمرو یاد شده، تثبیت کرد. چون بنا به استراتژی پطرکبیر مبنی بر دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس؛ آذربایجان، دروازه خاورمیانه به حساب میآمد، روسها در دوران صفویه، تهاجم خود را به سرزمین آذربایجان آغاز نمودند که با ایجاد ضعف و فتور در پادشاهان صفوی این حملات شدت و حدت افزونتری یافت و منجر به آن شد که روسها بین سالهای 1722 و 1723 م دربند و باکو را اشغال کنند و دولت عثمانی هم از این تشنج سیاسی بهره گرفته و بی درنگ تفلیس، ایروان، نخجوان و گنجه را به تصرف خود درآورد. پیمان قسطنطنیه که به سال 1724 م تنظیم گردید سلطه عثمانی را به گرجستان، شیروان و آذربایجان رسمیت بخشید و اشغال نواحی دریای خزر را توسط روسها پذیرفت. با اقتدار دولت ایران در عصر نادرشاه افشار، این دو اشغالگر با شکست مواجه شده و منطقه را ترک نمودند و پس از مرگ وی و ظاهر شدن سستی در نظام حکومتی ایران، حکمرانان محلی و خوانین منطقه خود را تحت حمایت روسها قرار داند که با تنبیه این افراد توسط آقا محمد خان قاجار و لشکرکشی وی به قفقاز؛ روسها فرار را به قرار ترجیح دادند. پس از نه سال جنگهای ایران و روس که بر سر تثبیت حاکمیت بر شهرهای قفقاز در فراسوی ارس صورت گرفت و منجر به شکست نظامی ایران در عصر قاجاریه گردید، در روستای گلستان در پیرامون قره باغ در 29 شوال 1288 هـ.ق (12 اکتبر 1813 م) از سوی «نیکلای رد یشچوف» نماینده امپراتور روسیه و میرزا ابوالحسن خان شیرازی نماینده فتحعلی شاه قاجار، عهدنامهای امضا شد که به موجب آن منطقه آذربایجان، گرجستان و ارمنستان از ایران جدا و به قلمرو روسیه منضم گردید. این قرارداد ذلت بار و ننگین زخمی عمیق و نگرانی شدیدی را متوجه مردم مسلمان ایران نمود و برای ملتی که به اجبار جزو قلمرو روس شدند، ناگواریهایی را پدید آورد که در آثار ادبی و فرهنگی خود آن را بروز دادند. پانزده سال بعد عهدنامه ترکمن چای جانشین عهدنامه گلستان گردید،[9] عهدنامه ترکمن چای پس از جنگ 5/1 ساله ایران و روس که به شکست ایران منجر شد با میانجیگری سرجان ماکدونالد وزیر مختار انگلیس در پنجم شعبان 1243هـ.ق (10 فوریه 1828 م) در روستای ترکمن چای از توابع تبریز بین عباس میرزا نایب السلطنه ایران و ژنرال پاسکویچ فرمانده سپاه روس در قفقاز به امضا رسید که به موجب فصل سوم این عهدنامه، دولت ایران تمام منطقه ایران و نخجوان را به دولت روسیه واگذار نمود.[10] در سالهای بعد روسها جزیره آشوراده و چند جزیره کوچک اطراف آن را برای پایگاه ناویان و کارگران کشتیهای خود تصرف نمودند و اجازه آن را از حاج میرزا آقاسی گرفتند. عدهای از مسلمانان شیعه که در آغاز امر به ماندن و زیستن در قلمرو اشغالی روس رضا نشدند و از آن سوی رود ارس بدین سو کوچیدند و در نقاط گوناگون ایران به صورت پراکنده زندگی میکردند در محل گره رود عراق عجم به سرپرستی یوسف خان گرجی شهر نوساز «سلطان آباد عراق»- اراک کنونی- را پی افکندند و از آنجا به اصفهان، تهران و همدان پراکنده شدند.[11] بعد از این جریان، رودخانه ارس از شرق مدار 48 درجه و بخشی از طالش تا دریای خزر، مرز دو کشور خوانده شد. و سرزمینهای ضمیمه شده به روسیه تا زمان انقلاب اکتبر 1917 م این کشور، همچنان بخشی از امپراتوری روسیه محسوب میگردید که با به هم خوردن امپراتوری عثمانی، ترکهای جوان- که در ترکیه به حاکمیت رسیده بودند- قوای روسیه را از نواحی تحت اشغال بیرون رانده و بخشی از مناطق قفقاز را تصرف نمودند. ترک زبانان قفقاز در باکو جمهوری کوچکی پدید آورده و آن را جمهوری آذربایجان نامیدند و در 26 ماه مه 1918 م استقلال آن را اعلام کردند. از سویی با شکست ترکیه عثمانی در جنگ اول جهانی، نیروهای انگلیسی وارد باکو شده و تا مارس 1920 م در این منطقه ماندند. با اشغال باکو توسط قوای انگلیس و نیروهای دیگر متفقین (فرانسه و آمریکا) این کشورها «مساواتیها» را به عنوان نمایندگان حکومت قانونی آذربایجان، به رسمیت شاختند. حکومت «مساواتیها» با بلشویکها درگیر شدند و پس از نبردی نابرابر پارتیزانهای بلشویک کلیه ساختمانهای اداری و ایستگاه راه آهن باکو را اشغال در 28 آوریل 1920 م جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان مستقل را اعلام میدارند.[12] با گذشت دو سال از اتحاد آذربایجان، ارمنستان و گرجستان جمهوری سوسیالیستی فدراتیو ماوراء قفقاز تأسیس گردید ولی در 5 دسامبر 1936 م این سه جمهوری از هم جدا شده و هر یک به صورت جمهوری جداگانهای در آمدند. با روی کار آمدن گورباچف و اصلاحات سیاسی وی، بر شدت مخالفت مردم مسلمان آذربایجان با حکومت کمونیستی افزوده شد و با دخالتهای خونین شوروی در باکو و شهید نمودن صدها نفر از شیعیان این مرز و بوم، آخرین رشتههای مشروعیت رژیم مارکسیستی از هم گسست و شکست کودتای 1991 م و شتاب جریان فروپاشی شوروی شرایط مناسب را برای اعلام استقلال آذربایجان فراهم آورد.[13] * ویژگیهای انسانی و فرهنگی مردم آذربایجان از نقطه نظر نژادی ترکیبی از اقوام اورارتوها و آریاییها هستند که با مهاجرت وسیع غزها، با آنان امتزاج یافته و تحت تأثیر سیل مهاجرین، زبان ترکی را برگزیدهاند که با زبانهای ترکی آسیای مرکزی تفاوتهایی داشت. بنابراین مردم آذربایجان از نقطه نظر نژادی و ریشههای زبانی و حتی مذهب با سکنه ترکیه متفاوتند، اما برخی پژوهشگران غربی با انگیزههای سیاسی سعی میکنند حتی عنوان تحقیقات خود را به گونهای برگزینند که حاوی بار سیاسی- فکری باشد. خانم «Audrelyl. Altsdadt» که در حال حاضر در دانشگاه ماساچوست آمریکا به تدریس تاریخ مشغول می باشد کتابی نوشته تحت عنوان «ترکهای آذربایجان»[14] که روح حاکم بر نوشتههایش سیاسی بوده و به گروهی از محققین علوم اجتماعی تعلق دارد که حامی ترکیه هستند. آقای مارک سارویان (Marksaroyan) استاد دانشکده علوم سیاسی هاروارد نیز در مقاله خود میکوشد تا با انگیزهای سیاسی مردم آذربایجان را به ترکهای ترکیه پیوند دهد و میگوید: «آذربایجانیها چون ترک هستند به ترکیه تعلق دارند». علاوه بر اکثریت (90%) آذربایجانی در این جمهوری، اقلیتی طالشی، لزگی، کرد، آوار، ارمنی، روسی و اوکراینی زندگی میکنند. زبان مردم آذری است که دارای 4 گویش عمده است که از میان آنها گویشهای باکو و شماخی اساس ادبیات جدید آذربایجان را تشکیل میدهند. زبان تدریس اکثر مدارس این جمهوری آذربایجانی میباشد. آذربایجان 5/7 میلیون نفر سکنه دارد که حدود 75% آنان شیعه و بقیه سنی حنفی هستند، اقلیتی ارمنی و یهودی نیز در این سرزمین زندگی میکنند. اهل تشیع تسنن مساجد جامع جداگانه دارند. مسجد تازه پیر از آن شیعیان میباشد که در سال 1914 م به همت خانم نباته نامی ساخته شده و به مسجد گوهرشاد مشهد شباهت دارد،[15] در محراب این مسجد که در شبستان مرتفع آن واقع شده است اسامی جل جلاله، محمد رسول الله و علی ولی الله درخشندگی خاصی دارد. در اطراف این مسجد اداره روحانیت قفقاز و ماورای آن و نیز حجرههای علوم دینی واقع شده است. کلاسهای آموزش قرآن و جلسات بحثهای سیاسی و مذهبی در این مکان رونق فزایندهای دارد. بقیه مساجد آذربایجان که تعداد آنها به 46 باب بالغ میگردد از سوی مسجد تازه پیر باکو رهبری میشوند. با آنکه در دوران سلطه مارکسیستها مردم شیعه آذربایجان تحت فشارها و شکنجه های سختی بودهاند و حتی برخی ظواهر اسلامی را از زندگی آنان زدودهاند ولی هویت اسلامی در این سرزمین همچنان جوشان و پویاست و به انقلاب اسلامی ایران علاقه دراند. فرهنگ اسلامی و بویژه شیعی در انجام فرایض و بجای آوردن شعایر اسلامی تجلی یافته و از تولد تا مرگ در زندگی مردم رسوخ دارد، آنان با وجود خشونتهای شدید اعتقادات اصیل خود را حفظ نموده و در دوران اختناق مراسم سوگواری برای سالار شهیدان را برگزار مینمودند. در شهرهای گنجه، ناردلان، بیزونا و باکو اماکن مقدسی وجود دارد که در نزد اهالی از احترام ویژهای برخوردار است و به هنگام سلطه کمونیستها این مراکز به عنوان پایگاههای مهم دینی مردم به شمار میرفته است.[16] در حوالی باکو قدمگاهی وجود دارد که میگویند منتسب به حضرت علی(ع) است و مسجدی به این نام بنا نهادهاند. در سال 1369 حدود 73119 فقره ازدواج و 14040 فقره طلاق در این جمهوری به ثبت رسیده است. 99% اهالی باسوادند و آموزش تا پایان مقطع دبیرستان اجباری و کلیه مراحل تحصیلی از جمله دوران تحصیلات دانشگاهی رایگان میباشد. در حال حاضر علاوه برحدود 4500 مدرسه روزانه که 5/1 میلیون دانش آموز دارند، 77 دبیرستان حرفهای و تخصصی و 18 دانشکده و مؤسسه عالی آموزشی نیز در سطح جمهوری آذربایجان فعالیت دارند که حدود صد هزار دانشجو در رشتههای گوناگون، مشغول فراگیری دانشهای مربوطه میباشند. نخستین نشریه مستقل آذربایجان «برزگر» نام داشت که از سال 1875 و تا 1877م در باکو به چاپ میرسید و هم اکنون 141 روزنامه در این جمهوری انتشار مییابد که 112 روزنامه به زبان آذری است. همچنین 123 مجله و نشریه ادواری که 71 جلد آن به زبان آذری است در آذربایجان منتشر میشود. در سال 1369 حدود 829 عنوان کتاب در آذربایجان انتشار یافت و در وضع کنونی مجموع 4600 کتابخانه مستقر در این جمهوری 5/45 میلیون جلد کتاب و مجله را محافظت کرده و در اختیار علاقهمندان قرار میدهند. در 124 موزه این سرزمین آثار تاریخی، ادبی و هنری گذشتگان نگهداری میشودو 19 تئاتر حرفهای در این جمهوری، فعالیت هنری دارند. حدود 27500 پزشک در 744 بیمارستان و 1800 کلینیک مشغول درمان بیماران این سامان میباشند. ادامه دارد
[1] - دائرة المعارف فارسی جلد دوم، دکتر غلامحسین مصاحب. [2] - دانشنامه ایران و اسلام ذیل اران. [3] - مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز سال اول شماره اول،تابستان 1271، ص 134. [4] - بستان السیاحه، زین العابدین شیروانی، ص 129. [5] - روزنامه جمهوری اسلامی، شماره: 3665. [6] - اقوام مسلمانان اتحاد شوروی، شیرین اکینر، ترجمه محمد حسین آریا، ص 132. [7] - نهج البلاغه،ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، ص 274. [8] - ریشه های رفتار سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز، علیرضا شیخ عطار، ص 81. [9] - ناسخ التواریخ، لسان الملک سپهر، جلد اول ص 447 و نیز رجوع کنید به یکصد سند تاریخی، ابراهیم صفایی. [10] - همان کتاب، چلد دوم ص 6 وکتاب: یکصد سند تاریخی، ص 65. [11] - تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، مرحوم استاد سید محمد محطی طباطبائی، ص 85. [12] - ارمنستان، آذربایجان، گرجستان از استقلال تا اسثقرار رژیم شوروی، سرژ آفاناسیان، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 123 و 124. [13] - مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره اول،تابستان 1371 ص 143. [14] - The Azarbaljniturks: power and indentity under Russian rule (1992). [15] - دیدار با مسلمانان آذربایجان شوروی (سابق) عقیقی بخشایشی، ص 28. [16] - گنجینههای ولایت در آن سوی مرز، معاونت اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 94 |