تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
شجره طوبی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 143، آبان 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد شجره طوبی آیت الله جوادی آملی قسمت هفتاد و یکم «الذین آمنوا و عملوالصالحات طوبی لهم وحسن مآب». (سوره رعد- آیه 29) - آنان که ایمان آوردند و اعمال صالح داشتند خوشا به حال آنان و چه نیکو بازگشتی دراند. این آیه از دو بخش تشکیل شده: بخش اول اینکه ایمان و عمل صالح باعث تأمین سعادت است. بخش دوم راجع به پاداش مؤمنین است که این نیز به دو قسمت تقسیم شده: 1- آب و مرجع نیکو برای مؤمنین است. 2- مؤمنین دارای طوبی هستند. بنابراین، اکنون بحث درباره طوبی و حسن مآب است و چون حسن مآب، روشنتر است؛ قبلاً در این باره بحث میکنیم. حسن مآب قرآن کریم، مآب و مرجع همگان را خدای سبحان میداند ولی برخی مآب خوب و برخی مآب بد دارند. در سوره مبارکه (ص) در چند مورد به مآب برخورد میکنیم: آیه اول درباره حضرت داود(ع) است که پس از مطرح کردن سرگذشت حضرت داود، میفرماید: «و ان له عندنا لزلفی و حسن مآب»[1]- او نزد ما دارای درجه والاست و بازگشت او نیکو است. در آیه 40 سوره (ص) نیز همین عبارت را درباره حضرت سلیمان نقل میکند. پس از آن، درباره متقین- به طور جامع- پس از نامبردن عدهای از انبیاء میفرماید: «هذا ذکر و ان للمتقین لحسن مآب»[2] و این آیه دیگر اختصاص به یکی از اولیای الهی ندارد، بلکه همه تقواپیشگان را در بر میگیرد. شر مآب همین بازگشت، وقتی نسبت به تبهکاران و طاغیان داده میشود، «شر مآب» میشود. میفرماید: «هذا، و ان للطاغین لشر مآب»[3]- و همانا طاغیان و متجاوزان، بازگشتی بد در پیش دارند. بنابراین، تمام افراد، بازگشت و مرجع و معادی دارند ولی در این بازگشت، یکسان نیستند، بلکه افراد نیک و مؤمن، بازگشتی نیک و خیر دارند و بدکاران و فاسدان، بازگشتی بد در انتظارشان است. طوبی چیست؟ طوبی صفت است برای موصوفی محذوف که ممکن است آن موصوف زندگی، عاقبت و یا شجره و مانند آن باشد. طوبی، صفت تفضیلی است برای موصوفی محذوف. و طوبی مؤنث اطیب است یعنی پاکیزهتر و طیبتر. حیات طیب را قرآن کریم مخصوص مؤمنین با عمل صالح میداند. در یک بخش از قرآن میفرماید که اگر شما به ندای پیامبر(ص)، جواب مثبت دهید، دعوت او شما را زنده میکند: «یا ایها الذین آمنوا الستجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»[4]- ای مؤمنان! وقتی خدا و پیامبرش شما را به امری فرا خواندند، آن امر را اجابت کنید که آن شما را زنده میکند. حیات طیبه در این آیه ملاحظه میکنید که اول سخن از خدا و پیغمبر با هم است ولی بعداً فعل را به صورت مفرد میآورد و بجای «دعوا»، «دعا» میفرماید، زیرا دعوت پیامبر جز دعوت خدا نیست. او همان سخن و پیام خدا را میرساند. و اما این زنده کردن به چه معنی است؟ قرآن کریم این حیات را تبیین کرده است و فرموده است به اینکه حیاتی که ما در اثر استجابت مؤمنین با عمل صالح، به آنها میدهیم، آن حیات طیبه است. حال آیا این حیات نیکو و طیب در دنیا است یا در آخرت؟ آیا خدای سبحان، زندگی مؤمنین را طیب میکند یعنی وضع موجود زندگی را تمیز و طیب میکند یا اینکه به اینها ابتداءً یک زندگی و حیات طیبهای میبخشد؟ آنچه در سوره انفال فرمود، وعده به اصل حیات است: «استجابت این ندا، انسان را زنده میکند». در سوره «یس» خبر از این میدهد که پیامبر(ص)، انذار میکند و میترساند کسانی را که دارای حیات میباشند: «لینذر من کان حیاً و یحق القول علی الکافرین»[5] زنده است که میترسد نه مرده! پس آنها که این ندای خدا و پیامبر را شنیدند، زندهاند. سئوال این است که آیا این زندگی، همان زندگی صوری است یا مصداق دیگری دارد؟ در سوره نحل میفرماید: «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا تعملون»[6]- هر کس ایمان و عمل صالح داشت (هم حسن فاعلی و هم حسن فعلی) چه مرد بود و چه زن، به تحقیق که ما او را احیا میکنیم به حیاتی طیب و نیکو. یعنی قبلاً او این حیات را نداشت؛ الان حیات به او میدهیم. نفرمود: ما حیات او را پاکیزه و طیب میکنیم بلکه فرمود: به او حیات طیب میدهیم. چرا؟ چون حیات دنیا قابل تطییب و پاکیزه شدن نیست. اینجا جای طوبی نیست. اصلاً وقتی که دنیا را برای ما توصیف میکنند، آن را مرداری معرفی مینمایند که سگها به جانش افتادهاند. «الدنیا جیفة و طالبها کلاب»- دنیاطلبان مانند سگها به جان هم میافتند و دنیا را برای خود میخواهند. تازه بهترین مقام دنیا، مقام خلافت است که خلافت با همه طراوتش به اندازه یک نعل وصله زده، در نظر حضرت امیر(ع) ارزش نداشت. پس این که فرمود: ما به مؤمنی که عمل صالح انجام میدهد، حیات طیب میدهیم، یعنی چه، آیا یعنی به او مقام میدهیم؟ او از همه مقامها گریزان است. آیا این حیات طیبه مال است؟ او از همه مالها و وسائل زندگی گریزان است مگر بقدر ضرورت از آن استفاده میکند. پس حیات طیبه، چیز دیگری است. در روایت آمده است که روزی عمار یاسر در محضر حضرت امیر(ع)، آه بلندی کشید، حضرت فرمود: برای چه آه میکشی؟ اگر این آه برای آخرت است، بسیار خوب؛ اما اگر برای دنیا است، من دنیا را برایت تشریح کنم تا بدانی دنیا چای آن نیست که اگر کسی نداشت آه بکشد. بهترین غذاهای دنیا عسل مصفا است و بهترین پوشاک دنیا پرنیان و ابریشم است و این هر دو محصول دو کرم است، هم آن عسل را یک کرم( یک حشره) تولید میکند و هم این ابریشم را. تو برای اینکه به دسترنج یک کرم نرسیدی آه میکشی؟ یعنی به داشتن تولیدات دو کرم میخواهی افتخار کنی. اگر حیات طیبه همان خوردن و پوشیدن است که حضرت آن را مشخص کرد و اگر ریاست هم هست که حضرت در پاسخ ابن عباس، آن را از یک لنگه نعلین وصله زده کمتر دانست. پس معلوم میشود حیات طیبه در نیا نیست. و این حیات طیبه، یک حیات ابتدائی است که اگر کسی از آن برخوردار بود، زنده است و گرنه مرده است. این حیات امنی است که هیچ نگرانی و رنج در آن راه ندارد. «لا لغو فیها و لا تأثیم»[7] در چنین موطنی نه انسان به حریم کسی تعدی میکند نه دیگری به حق او تجاوز میکند. نه غم در آن وجود دارد و نه آسیب و نه باطل. و چنین حیاتی گوارا است که انسان از بیرون آسیب نبیند و از درون هم آسیبی به او نرسد. آیا در دنیا ممکن است انسان از دورن و بیرون، آسیب نبیند؟ یا اینکه دائماً گرفتار نگرانیها است؛ از درون یک سلسله غم و اندوه و از بیرون امراض و اسقام و درگیریها و سایر گرفتاریها. اما در آن زندگی و حیات طیبه، نه خوف و نه ترس، نه لغو و نه باطل، نه گرفتاری و نه مرض، وجود ندارد و هیچ آسیبی به انسان نمیرسد. طوبی لهم: یعنی حیات طیبه و طوبی را روایات معصومین بیان کرده است که مقداری از این روایات، در تفسیر شریف نورالثقلین در جلد دوم از صفحه 502 به بعد آمده است. * حدیث اول: رسول اکرم(ص) در جریان معراج، شجره طوبی را- در ضمن حدیثی طولانی- چنین معرفی میفرماید: «دخلت الجنة و اذاً شجرة لو أرسل طائر فی أصلها مادارها سبعمائة عام»- وارد بهشت شدم، درختی را دیدم که اگر پرنده از پای آن درخت به پرواز در آید و هفتصد سال هم پرواز کند، نمیتواند به بالای آن درخت برسد. «و لیس فی الجنة منزل الا و فیها شجر منها»- در بهشت هیچ منزلی نیست جز اینکه از این درخت در آن وجود دارد. در برخی از روایات آمده است: «الا و فیه غصن منها»- شاخهای از این درخت در آن منازل هست. ولی در این روایات شجر آمده است. «فقلت ما هذه یا جبرئیل؟ فقال هذه شجرة طوبی. قال الله تعالی: طوبی لهم و حسن مآب»[8]- پرسیدم از جبرئیل که این چه درختی است؟ گفت: این درخت طوبی است، که خدای متعال میفرماید: طوبی برای آنان و بازگشتی نیکو. در بعضی از روایات آمده است که حضرت جبرئیل(ع) از همان درخت، میوهای به من داد و من تناول کردم. * حدیث دوم: طوبی درخت امیرالمؤمنین(ع) عن ابی عبدالله (ع) قال: طوبی شجرة فی الجنة فی دار امیر المؤمنین(ع) و لیس أحد و لیس أحد من شیعته الا و فی داره غصن من أغصانها و ورقة من أوراقها، تستظل عنها أمة من الامم»[9] امام صادق(ع) فرمود: طوبی درختی است در بهشت، در منزل حضرت امیر(ع) و هیچ یک از شیعیانش نیست جز اینکه شاخهای از شاخهها و برگهای از برگههای این درخت در منزلش وجود دارد که در سایه هر برگهای افراد یک امت میتوانند بنشینند و سایه بگیرند. * حدیث سوم: امام رضا(ع) از پدرانش، از امام حسین(ع) نقل میکند که فرمود: «قال رسول الله(ص): یا علی! أنت المظلوم بعدی و أنت صاحب شجرة طوبی فی الجنة، اصلها فی دارک و أغصانها فی دار شیعتک و محبیک»- رسول خدا(ص) فرمود: یا علی! تو پس ازمن مظلوم هستی و تو صاحب درخت طوبی در بهشتی که اصل آن درخت در منزل تو است و شاخههایش در منازل شیعیان و علاقمندانت میباشد. * حدیث چهارم امام کاظم(ع) نقل میکند که: «سئل رسول الله(ص) عن طوبی. قال: شجرة أصلها فی داری و فرعها علی اهل الجنة. ثم سئل عنها مرة أخری؟ فقال: فی دار علی(ع). فقیل له فی ذلک؟ فقال: ان داری و دار علی فی الجنة بمکان واحد». از رسول خدا(ص) از درخت طوبی پرسیده شد. حضرت فرمود: درختی است که اصل آن در منزل من- در بهشت- است و شاخههایش بر اهل بهشت تقسیم شده است. بار دیگر از حضرت سئوال شد، حضرت فرمود: اصل آن درخت، در منزل علی(ع) است. از علت اختلاف دو حدیث پرسیده شد، حضرت فرمود: منزل من و منزل علی در بهشت، در یک جا قرار دارد. در سوره مبارکه ابراهیم میفرماید: «مثل کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء»[10]- مثل یک کلام نیکو مانند درخت طیبه و نیکویی است که اصلش ثابت و فرعش در آسمان است. این هم نمونه شجره طوبی است. یعنی حقیقت انسان مؤمن مانند درختی است که اصلش ثابت باشد و فرعش در آسمان و همواره میوه میدهد. «تؤتی أکلها کل حین باذن ربها» این انسان مؤمن که خود مانند شجره طوی است، دارای شجره طوبی هم خواهد بود. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 406 |