تعداد نشریات | 48 |
تعداد شمارهها | 2,300 |
تعداد مقالات | 33,307 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,866,005 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,047,755 |
حقوق متقابل مردم و رهبری | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 143، آبان 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 17 اردیبهشت 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت سی و هشتم مبانی رهبری در اسلام حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری حقوق متقابل مردم و رهبری در پایان مقاله گذشته اشاره شد که از نظر اسلام حقوق رهبری سیاسی جامعه نه تنها با حقوق مردم در تضاد نیست بلکه حقوق رهبری در گرو اداء حقوق مردم توسط رهبر است و در این زمینه سخنی از امام علی(ع) مورد استناد قرار گرفت و اینک سخنی دیگر از آن امام بزرگ که مدعای مذکور را تأیید میکند: «حق علی الامام أن یحکم بما انزل الله و أن یؤدی الامانة فاذا فعل فحق علی الناس أن یسمعوا له و أن یطیعوا و أن یجیبوا اذا دعوا».[1] بر امام لازم است که طبق آنچه خداوند فرود فرستاده حکومت کند و امانتی را که خداوند به او سپرده است ادا کند، هرگاه چنین کرد بر مردم واجب است سخنش را بپذیرند و فرمانش را اطاعت کنندو به خواستههای او پاسخ مثبت دهند. در این سخن، نه تنها حق رهبر در گرو اداء حقوق مردم گذاشته شده بلکه حق امامت و ولایت و رهبری به عنوان حق امانتداری مطرح گردیده است. در اینجا به این نکته بسیار مهم در زمینه مبانی رهبری در اسلام میرسیم که اصولاً حق حکومت در اسلام در واقع چیزی جز حق ارائه نوعی خدمت به جامعه نیست و رهبر خادم مردم است نه مالک آنها و به تعبیر پیامبر گرامی اسلام(ص): «سید القوم خادمهم»[2]. آقای مردم، خادم آنها است. بر این مبنا در فرهنگ اسلام زمامداری و رهبری به عنوان امانت داری، نگهبانی و خدمتگذاری مردم و زمامدار به عنوان امین، راعی، و اجیر مردم شناخته میشود. رهبری امانتداری است قرآن کریم قبل از اینکه حق رهبری و لزوم اطاعت مردم از رهبران جامعه اسلامی را مطرح کند، بر حق مردم به عنوان وجوب امانتداری رهبران الهی تأکید مینماید: «ان الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل»[3]. خداوند به شما دستور میدهد که امانتها را به صاحبانشان أدا کنید و هنگامی که در میان مردم داوری میکنید به عدالت داوری کنید. مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در توضیح این آیه کریمه میفرماید: «در معنای این آیه چند قول است: 1- مقصود مطلق امانتها است: الهی و غیر الهی، مالی و غیر مالی. 2- مخاطب آیه زمامداران است، و خداوند با تعبیر وجوب اداء امانت به زمامداران دستور داده که حقوق مردم را رعایت کنند. مؤید این معنا این است که پس از این آیه بلافاصله میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم». ای اهل ایمان بر شما لازم است که از خدا و رسول و زمامداران خود اطاعت کنید. در آیه پیش، حقوق مردم و در این آیه متقابلاً حقوق زمامداران یادآوری شده است. از ائمه(ع) روایت است که از این دو آیه یکی مال ما است «یعنی حقوق ما بر مردم را بیان میکند» و یکی مال شما است «یعنی حقوق مردم بر ما را بیان میکند». امام باقر(ع) فرمود: اداء نماز و زکات و روزه و حج از جمله امانات اس، از جمله امانات این است که به زمامداران دستور داده شوده که صدقات و غیر آنها را و از آنچه مربوط به حقوق مردم میشود» تقسیم نمایند[4]. معلی بن خنیس گوید از امام صادق(ع) درباره آیه «ان الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها» توضیح خواستم حضرت فرمود: «علی الامام أن یدفع ما عنده الی الامام الذی بعده و أمرت الائمة بالعدل و أمر الناس أن یتبعوهم»[5] مقصود این است که بر امام لازم است که آنچه نزد اوست را به امام پس از خود واگذار نماید و نیز به امامان دستور داده که به عدالت رفتار کنند و همچنین به مردم دستور داده که از امامان خود تبعیت نمایند. بنابراین رهبری و حکومت بر مردم، از دیدگاه اسلام، امانتداری است و هرکس در نظام اسلامی کاری را بعهده گرفته در حقیقت بخشی از بار امانت الهی را بر دوش گرفته است و هرکس از مقام و موقعیت و قدرت بیشتری برخوردار است بار امانت او سنگینتر است. امام علی(ع) در نامهای به اشعث بن قیس فرماندار خود در آذربایجان در زمینه امانت بودن قدرت در نظام اسلامی چنین مینویسد: «و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک. لیس لک أن تفتات فی رعیه»[6] فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست! بلکه امانتی است بر گردنت نهاده شده. درواقع تو نگهبان حقوق مردم ازطرف مافوق خود هستی، حق نداری در مورد کسانی که حافظ حقوق آنها هستی با استبداد رفتار کنی. جز با احتیاط و اطمینان به کاری دست مزن. اموال خدا در اختیار توست و تو یکی از خزانهداران او هستی تا این امانت را به من بسپاری و امید است که من رئیس بدی برای تو نباشم! و در نامه 41 از نهج البلاغه امام خطاب به یکی از فرمانداران خود که پولهای بیت المال را برداشته و به حجاز برده و مشغول خوشگذرانی گردیده چنین مینویسد: «اما بعد، فانی کنت اشرکتک فی امانتی، و جعلتک شعاری و بطانتی و لم یکن رجل اوثق منک فی نفسی لمواساتی و موازرتی و اداء الامانة الی... فاتق الله واردد الی هؤلاء القوم اموالهم، فانک ان لم تفعل ثم امکننی الله منک لا عذرن الله فیک و لا ضربنک بسیفی الذی ما ضربت به احداً الا دخل النار». من تو را در امانتم شریک خود داشتم و از هر کس به خویش نزدیکتر پنداشتم، از میان خاندان و خویشاوندانم مطمئن تر از تو نیافتم. پس از خدا بیم دار و مالهای این مردم را باز سپار، و اگر نکنی و خدا مرا امکان دست یابی بر تو دهد، چنان با تو برخورد کنم که عذرخواه من گردد، و با شمشیرم که هیچ کس را با آن نزدم جز که به آتش درآمد، تو را خواهم زد! رهبری نگهبانی است دومین عنوانی که می تواند مبین دیدگاه اسلام در زمینه جایگاه حقوقی مردم در نظام اسلامی باشد، تعبیر «نگهبان» در تبیین جایگاه رهبری و امامت است. احادیث اسلامی در بسیاری از موارد امام را به عنوان «راعی» و مردم را به عنوان «رعیت» مینامند. مفهوم واقعی این دو واژه در عربی، درست عکس معنایی است که در زبان فارسی از آنها تداعی میگردد، در فارسی این کلمات نظام ارباب و رعیتی را تداعی میکند یعنی نظامی که حقوق مردم به کام اربابان و خداوندان زمین فرو میرود. این استعمال از باب نامگذاری اشیاء به نام اضداد آنها و استفاده از کلمات مقدس در مفاهیم و مقاصد نامقدس است. مفهوم واقعی «راعی» عبارت است از «نگهبان» و «رعیت» به معنای کسانی است که مورد حفظ و حراست و نگهبانی قرار میگیرند. در حدیث است که پیامبر اسلام(ص) فرمود: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته و الامام راع و هو مسئول عن رعیته».[7] همه شما نگهبان هستید و همگی مسئول پاسداری از حوزه مأموریت خویش، و امام نگهبان است و مسئول حراست از حقوق مردم! در این سخن پیامبر اسلام(ص) ابتدا لزوم پاسداری از حقوق دیگران به عنوان یک اصل کلی و عام طرح کرده که در نظام اسلامی همه باید حافظ حقوق و منافع همه باشند. و بر این مبنا هرکس حوزه نگهبانی او گستردهتر باشد مسئولیت او بیشتر و سنگینتر است. و لذا بلافاصله مسئولیت زمامدار را در زمینه حفظ حقوق مردم متذکر میشود، و پس از آن مسئولیت شوهر در حفظ حقوق همسر و فرزندان و نیز مسئولیت زن در پاسداری از حقوق شوهر و فرزندان را یادآور میگردد.[8] بنابراین همه احادیثی که رهبر را «راعی» و مردم را «رعیت» مینامند بر این نکته بسیار مهم حقوقی تأکید دارند که حق ولایت و امامت و رهبری در واقع رعایت و پاسداری از حقوق مردم است، و نه حق بهرهکشی از آنها در جهت امیال و خواستههای زمامدار. در این رابطه حدیثی از پیامبر اسلام(ص) روایت شده که فرمود: «لا اوتیتکم شیئاً و لا امنعکموه ان انا الا خازن اصنع حیث امرت»[9] من شخصاً نه چیزی به شما میدهم و نه منع میکنم چیزی را، من همانا خزانه دارم همان گونه که به من دستور داده شده عمل میکنم. خزانه دار حافظ و نگهبان اموال دیگران است. پیامبر اسلام در این سخن خود را به عنوان خزان و کسی که از طرف خداوند متعال مأموریت حفظ اموال مردم را دارد معرفی میکند و ولایت خویش را تنها در حوزه مأموریت الهی خود مطرح مینماید و نه حوزه خواستههای شخصی خود. رهبری خدمتگذاری است یکی دیگر از عناوینی که بیانگر دیدگاه اسلام در زمینه حقوق مردم در نظام اسلامی است عنوان «اجیر» است. پیامبر اسلام(ص) در این باره فرمود: «ألا و انی انا ابوکم الا و انی انا مولاکم ألا و انی انا أجیرکم»[10] آگاه باشید که همانان من پدر شما هستم! آگاه باشید که همانا من زمامدار شما هستم! آگاه باشید که همانا من اجیر شما هستم! در این سخن پیامبر اسلام با همان تأکید که خود را به عنوان پدر مهربان و زمامدار توانای جامعه اسلامی اعلام میکند، خویشتن را اجیر مردم مسلمان نیز معرفی مینماید! اجیر به معنای کسی است که در مقابل ارائه خدمتی به مردم از آنها حقوقی دریافت میکند. این که پیامبر خود را به عنوان اجیر معرفی میکند و در آغاز حدیث مذکور نفرین میفرستد بر کسی که حقوق رسالت و رهبری او را مورد تجاوز قرار دهد، اشاره به آیاتی است که در آنها حقوق پیامبر اسلام مورد تأکید قرار گرفته است.[11] و خلاصه کلام این که پیامبر اسلام و همه پیامبران و رهبران الهی خدمتگذارانی هستند که انتظار هیچ گونه حقوق و مزد مادی از مردم ندارند، تنها چیزی را که به عنوان مزد و حقوق از مردم طلب میکنند پیاده کردن برنامههای حیاتبخش آنها و راهیابی به سوی کمال مطلق است: «قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلاً»[12] بگو من مزدی از شما نمیخواهم، مگر این که کسی خواسته باشد راهی به سوی پروردگار خود انتخاب کند. بنابراین در نظام اسلامی رهبر خدمتگذاری است که حقوقش سودی مادی برای شخص او در بر ندارد، او از قدرت و امکاناتی که در اختیار دارد نه تنها به نفع شخصی خود استفاده نمیکند بلکه کمتر از دیگران از لذائذ مادی برخوردار میگردد، او از توانایی خود تنها به عنوان امین و نگهبان و اجیر مردم استفاده مینماید. و افزونتر این که در نظام اسلامی حقوق رهبری نیز حقوق مردم است و درواقع رهبر خدمتگذاری است بی مزد و منت و اجیری است بدون حقوق! «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله»[13] بگو مزدی که از شما خواستم برای شما است و مزد من فقط بر خداست. بر این اساس، امام راحل(ره) به حقوق مردم در نظام اسلامی اعتقاد و اعتراف داشت، و خود را مکرر به عنوان خادم مردم معرفی نمود، و در وصیتنامه سیاسی الهی خود به طور کامل از این اعتقاد پرده برداشت و با این جملات زیبا و عمیق از مردم عذر قصور و تقصیر خواست: از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیرها بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصورها و تقصیرها بپذیرد و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند و بدانند که با رفتن یک خدمتگذار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگذارانی بالا و والاتر در خدمتند. و این است یکی از مهمترین رازهای عشق مردم مظلوم و مقاوم ایران اسلامی به امام عزیز خود... باری، با عنایت به شرحی که درباره جایگاه حقوق مردم در نظام اسلامی گذشت اگر کسی تصور کند که ولایت مطلقه فقیه بدین معنا است که اسلام به زمامدار جامعه اسلامی اجازه داده هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد و به صورت یک دیکتاتور مذهبی حقوق مردم را مورد تجاوز قرار دهد، دچار خطای بزرگی است، و اگر این پندار را به دیگران منتقل نماید مرتکب بزرگترین خیانت به اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه شده است. آنچه در این سلسله مقالات در زمینه اعتقاد رهبری به حقوق مردم از دیدگاه اسلام آمد به روشنی نشان میدهد که هیچ حکومتی مردمیتر از حکومت اسلمی نیست، و ولایت مطلقه فقیه، ولایت فقیه و ولایت اسلام است. بدین معنا که ولی فقیه در نظام اسلامی اختیار مطلق دارد که به آنچه قانون اسلام و حکم خداوند متعال است عمل کند، نه آنچه را که میخواهد و منافع شخصی او ایجاب میکند. ادامه دارد
[1] - کنز العمال، حدیث 14313. [2] - کنز العمال، شماره 17517. [3] - سوره نساء- 58. [4] - نگاه کنید به تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 63. [5] - التهذیب ج 6، ص 223، ح 533. [6] - نهج البلاغه بخش نامهها- نامه 5. [7] - صحیح البخاری، ج 2، ص 33،ح 18. [8] - نگاه کنید به صحیح بخاری ج 3 ص 1459. [9] - مسند الفردوس. [10] - امالی المفید ص 351 ح3. [11] - شوری- 23، سبا- 57، فرقان- 57. [12] - سوره فرقان- 57.
[13] - سوره سبا- 57. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 673 |