تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,114 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,037 |
ملاکهای حق و باطل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 143، آبان 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام حجة الاسلام و المسلمین اسدالله بیات ملاکهای حق و باطل در شماره گذشته دو ملاک از ملاکهای روشن و مشخص حق و باطل ارائه داده شد که توجه بدانها برای تمام افراد ضرورت دارد. در این بحث، سومین ملاک از ملاکهای حق و باطل را مورد بررسی قرار میدهیم: ج: دولتها و حکومتها معمولاً اگرچه در تمامی موارد مایل نخواهند بود، مقدمات ضعف و ناتوانی و سقوط خویش را با دست خود فراهم نمایند، مطمئناً آنان در صدد تثبیت و تحکیم پایههای حکومت خویش هم بوده و خواهند بود، لیکن بعلت بعضی از غفلتها و ندانم کاریها و اجحافها و اشتباهات، دست بکارهائی میزنند بر خلاف نظرهای اولیه و بدوی آنان بجای اینکه پایههای حکومت خود را محکم سازند بعکس متزلزل کرده و مقدمات سقوط و سرنگونی را فراهم مینمایند. در حکومت اسلام هدف اصلی و اساسی از حکومت اجزاء عدالت و پیاده شدن احکام الهی و تأمین سعادت و رفاه عمومی و همگانی میباشد. و در یک کلمه: هدف از حکومت اسلامی احیاء حقیقت و دفاع از حریم حق و فضیلت و آزادگی و کرامتهای انسانی در سراسر جهان میباشد؛ بهمین دلیل در این حکومت گرایش دولت مردان بر ضعفاء و مستضعفان بیشتر بچشم میخورد و دفاع از آنان در سرلوحه برنامههای آنان میباشد. اگر روزی گرایش دولت مردان برفاه و تجمل گرایی و اشرافیت و اسراف، صورت پذیرد و مستضعفان جامعه، در انزوا قرار گیرند و برنامهریزیها و موضعگیریها و سیاست گذاریها به نفع سرمایهداران و مرفهین صورت یابد، از همان لحظه، حکومت بتدریج مشروعیت و حقانیت خود را از دست داده و مردمی نخواهد بود و دولت اسلامی بحساب نتوان آورد و دفاع و حمایت از آن نوع حکومت از وظایف مسلمانان نمیباشد. و لذا امام(ره) میفرماید: «و به عیان میبینند رژیم فعلی با جان ودل در خدمت خلق و مستمندان هستند». آری! حکومت اسلامی، حکومت مردمی و حکومت مستضعفین است و امکانات عمومی و انفال باید در خدمت آنان و برای رفع استضعاف آنان بکار گرفته شده و مورد استفاده قرار گیرد. توجیه و نصیحت مشفقانه حضرت امام برای نوجوانان و جوانان داخل و خارج هم همان است که از راه برگردند و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت میکنند، متحد شوند و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایند تا کشور و ملت از شر مخالفان نجات پیدا کنند و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهند. سپس امام پدرانه آنان را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: «تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمیکنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش مینمایند شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است و میدانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز بضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجهای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است اداء کردم و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من بشما میرسد و شائبه قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خودرا از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را بشما بنماید». کسی که در متن زندگی علمی و سیاسی و سلوکی حضرت امام(ره) قرار گیرد و با دقت در آن به مطالعه بپردازد به روشنی خواهد دید تنها چیزیکه در تمام این مراحل، برجستهتر از همه خود را نشان میدهد و از درخشندگی خاصی بر خوردار است، بینش توحیدی و الهی ویژهای است که ایشان دارند. انسان این بینش را در تمام سخنان و رهنمودهای امام میبیند و تمام تحلیلها که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوان انقلاب و پس از آن از اوضاع جهانی و دنیای غرب و شرق و از داخل کشور ارائه دادهاند، روی همین دیدگاه و بینش بوقوع پیوسته و از آن نشئت گرفته است. اگر از سقوط شاه و سرنگونی نظام شاهنشاهی دوهزار و پانصد ساله خبر داده است و امت خود را امیدوار کرده و بآنها نوید تحقق نظام اسلامی و الهی را داده است،با توجه بهمان دید و بینش بوده است و اگر از نابودی اسرائیل غاصب سخن گفته است و امت اسلام را بصورت متحد و منسجم به سوی وحدت خوانده و آنها را بسوی مبارزه بی امان با کفر جهانی و اسرائیل غاصب و غارتگر خوانده است، از همین بینش نشئت میگیرد و اگر با رئیس جمهوری وقت آمریکا(کارتر) برخورد کرده و با قاطعیت فرموده است تو منفورترین چهره در نزد ملت بوده و هستی، و مطمئناً ملت آمریکا این دوره به تو رأی نخواهد داد از همین بینش نشئت میگیرد. از همه اینها بالاتر و مهمتر، پیشبینی دقیق و حتمی بود که درباره سوسیالیسم فرمودند و نمایندگانی را به اردوگاه مارکسیسم جهانی اعزام کردند و رهبری وقت سوسیالیسم شرق را از افول دوران حاکمیت الحاد و فلسفه مادیت و ماتریالیستی خبر دادند و هشدارهای لازم را بآنان ارائه کردند و با رقت و رأفت الهی و اسلامی منشأ خلأ و پوچی آن مکتب را شناختند و شناساندند و فرمودند: «مشکل در این است که مالکیت خصوصی را امضاء کردید و یا باعمالی مانند این دست زدید اگرچه خود اینها هم دارای اشکالات و خللها بوده است،بلکه مشکل اصلی شما در این است که بشر و بشریت را از هویت اصلی خود و فطرت لایزال الهی دور ساختید و معنویت و سر منشأ آنها توحید را از وی گرفتند و تنها نجات شما در این است که دوباره بفطرت برگردید و هویت مسخ شده خود را پیدا کنید و به سوی خدای خویش که از وی به وجود آمدهاید برگردید و عقل و منطق را بکار گیرید و در آغوش انبیاء الهی و عارفان خدائی که تنها تضمین کننده سعادت بشر است قرار گرفته و با هدایت آنان راه فراموش شده را پیدا کنید و در این مسیر از افکار بلند ملاصدرا و بوعلی و محی الدین عربی و امثال آنان مدد بگیرید تا بیشتر به حقانیت سخنان ما و پوچی فلسفی و فکری سوسیالیزم واقف گردید و کورکورانه از آن حمایت و دفاع ننمائید» جالب این است مانند همین توصیهها را به هواداران و طرفداران چپ که در داخل کشور قرار دارند و بطور مطلق و یک جانبه از آن قدرتها به حمایت برمیخیزند و از طربق رابطها خط مشی خود را از بیرون دریافت کرده و طبق استراتژی آنان تنظیم مینمایند، بعمل آورده و هشدارها و راهنمائیهای لازم و ضروری را کرده است و از عواقب خطرناک این نوع اعمال و حمایتهای کور و بی هدف بیم داده و زیانهای آن را گوشزد فرموده است و رسالت خود را مانند تمام رهبران آسمانی و الهی که هدایت و ارشاد انسانها است در تمام زمینهها درباره همه ملت و همه گروهها و احزاب و هواداران آنها بنحو احسن انجام داده است و آنان را از نابودی و متلاشی شدن این اردوگاه مطلع ساخته و خبر داده است. این نوع تحلیل در زمانی رخ داده است که دنیا بصورت دو قطبی اداره میشد و از نظم نوین جهانی امروز خبری نبود و امپریالیزم شرق با رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق بقوت و توان در بیش از نیمی از عالم حکومت داشت و کشورهای کوچک دنیا یا پیروی از بلوک غرب میکردند و یا تابع بلوک شرق. در چنین شرایطی که در دنیا حاکم بود و انقلاب اسلامی با تمام مشکلات دست و پنجه نرم میکرد و گردنهها را یکی پس از دیگری پشت سر، میگذاشت و امت اسلام در برابر کوههای موانع و مضایق و مشکلات قرار داشتند، امام مرتبط با جهان غیب و ملهم از ناحیه خدای عالم اینگونه از آینده خبر میدهد و مسائل جهانی را اینگونه ترسیم مینماید. مطمئناً بدون اتکاء و ارتباط تنگاتنگ با عالم پشت پرده و دنیای ماوراء طبیعت، این نوع تحلیلها و پیشبینیها امکان نداشت و اگر بعمل میآمد و بوقوع میپیوست بصورت یک امر خرافی و پوچ تلقی میگشت و از صحت لازم برخوردار نبود؛ لذا با کمال صراحت و قاطعیت میتوان گفت: آنچه که در همه زوایای زندگی و فکری حضرت امام حاکم بود و محوریت اصلی را نسبت به مسائل و موضوعات بعهده داشت، ایمان خالص و دیدگاه الهی و بینش توحیدی صرف و خالص بود که در عمق وجودی ایشان ریشه دوانده بود و همه هستی او را در برابر اراده حضرت حق تسخیر کرده بود و همه چیز را از آن دانسته و غیر او را باطل و هیچ می شناخت. عبارت حضرت امام را ملاحظه کنید: «وصیت من به چپ گرایان مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای متمایل به چپ آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند ایسم که محتوای آن پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کردهاید و شما را چه انگیزهای وادار کرده که میخواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید و با ملت خود به اسم توده دوستی به جنگ برخاسته یا به توطئههائی باری نفع اجنبی بضد کشور خود و تودههای ستمدیده دست زدید؟ شما میبینید که از اول پیدایش کمونیسم، مدعیان آن دیکتاتورترین و قدرت طلب و انحصار طلب ترین حکومتهای جهان بوده و هستند. چه ملتهائی زیر دست و پای شوروی مدعی طرفدار تودهها خرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه مسلمانان و غیر مسلمانان تا کنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا میزنند و از هرگونه آزادی محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهای دیکتاتوری جهان بسر میبرند. استالین که یکی از چهرههای باصطلاح درخشان حزب بود ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اکنون که شما فریب خوردگان در عشق آن رژیم جان میدهید مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار او چون افغانستان از ستمگریهای آنان جان میسپارند و آن گاه شما که مدعی طرفداری از خلق هستید بر این خلق محروم در هر جا که دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل که آنان را بغلط طرفدار پروپا قرص خود معرفی می کردید و عده بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و بکشتن دادید. چه جنایتها که نکردید. و شما طرفدار خلق محروم می خواهید خلق مظلوم و محروم ایران را بدست دیکتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی را با سرپوش فدایی خلق و طرفدار محرومین در حال اجراء هستید منتهی حزب توده و رفقای آن با توطئه و زیر ماسک طرفداری از جمهوری اسلامی و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار». پس دامنه دعوت و هدایت و ارشاد را گسترده تر کرده و همه آنها را که مدعی طرفداری از شرق هستند و یا آنانی که آمریکائی هستند و کمونیست آمریکائی هستند و یا گروههای دیگری که تحت عناوین و ایسمهای دیگر فعالیت کرده و جلو بازسازی کشور را می گیرند، مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «من به شما احزاب و گروهها چه آنانکه به چپ گرایی معروف- گرچه بعض شواهد و قرائن دلالت دراد که اینان کمونیست آمریکائی هستند- و چه آنان که از غرب ارتزاق می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم خودمختاری و طرفداری از کرد و بلوچ دست باسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند مثل حزب دموکرات و کومله، وصیت می کنم که به ملت با پیوندند و تا کنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمیتوانند بکنند. پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام میدهد». آری! ایشان به حقانیت راهی که آغاز کرده است، ایمان راسخ دارد و یک ذره در آن احتمال خطا و اشتباه نمیدهد و تنها راه سعادت بشر را در همین خط سیر میداند که ادامه راه انبیاء است و را ه انبیاء راه اسلام و تسلیم شدن در برابر اراده[1] حق و ادامه مبارزه با ظلم و ستم و طاغوت تا حاکمیت کملة الله[2] و رفع فتنه از جهان هستی[3]میباشد و برای پویندگان آن راه مقصدی بلندتر و والاتر از رضوان اکبر الهی مطرح نبوده و برای نیل بغیر آن خود و عمر خویش را تباه نمیسازند و کام خویش جز با شربت شیرین مشاهده جمال دوست و وصال یار آشنا نمینمایند. هر جا لب بسخن باز کنند سخن دوست به میان میآورند و هر جا سکوت کنند در غم فراق معشوق فرو میروند و لذا در مسیر وصال یار، سرهای خود را در طبق اخلاص گذاشته و با فرق شکافته شده و با خون خود رنگین کرده و در وادی معرفت و حضور سر مستی خویش را در عشق و فناء و فدا، قهرمانی خویش را به ظهور میرسانند و در راه رضای او هر چه باو برسد و هر نوع نگرانیها وی را مورد هدف قرار دهد همه آنها را با جان و دل خریداری کرده و از عمق جانش پذیرا میگردند. اگر در میدان نبرد و جنگ بسر برند در یاد او سخن می گویند و از او مدد میجویند و اگر در کنج زندان بسر برند در خلوت یار سخن میرانند و اگر در سنگر کار و کوشش و فعالیت بگذرانند در عشق او بکار و کوشش خویش ادامه میدهند و هر جا میروند و از هر کسی سخن به زبان میآورند و در هر محیطی قرار می گیرنددر فکر و یاد محبوب و معشوق خود هستند و با او زندهاند. و برای آنها غرب و شرق مطرح نیست؛ هر دو از همدیگر بدتر بوده و حجاب از راه حق و حقیقت میباشند و تمایل و گرایش بهر کدام از آنها نوعی کفر و انحراف از اسلام و راه انبیاء بحساب میآید. اگر انسانها آزادی میخواهند در سایه اسلام راستین است نه در سایه غرب و یا شرق. آنچه که تا کنون امت اسلام را بذلت کشانده است و آنان را در حالت افول و سقوط قرار داده است، همین است که از اعتصام بحبل الله و وحدت متکی باسلام و عدم گرایش بقدرتهای باطل جهانی دست برداشته و خود را وابسته به یکی از آن دو بلوک قرار دادهاند و دست نیاز به سوی آنان دراز کرده اند و تنها راه رهائی و نجاتشان در این است که از آغوش آنان بیرون آیند و د ردامن اسلام و قرآن قرار گیرند و سیل خورشان حرت اسلامی را بوجود آورند تا از چنگال ظالمان و مستکبران عالم نجات یابند. در ادامه میفرماید: «و وصیت من بگروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان میدهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری میکردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن میکردند و طعن میزدند آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شر مستکبران نجات دهید و کلام مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم. من هم امروز بیاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض میکنم اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتس سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقه انبیاء عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعید کنیم و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند میتوانند و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمیتوانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند. از افغانستان عبرت باید گرفت با آنکه دولت غاصب و احزاب چپی با شوروی بوده و هستند تا کنون نتوانستهاند تودههای مردم را سرکوب نمایند. علاوه بر این اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شدهاند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد و شما مسلمانان پایبند به ارزشهای اسلامی میبینید که جدائی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان میدهد و مغزهای متفکر بومی بکار افتاده و به سوی خودکفائی پیشروی میکند و آنچه کارشناسان خائن غربی و شرقی برای ملت ما محال جلوه میدادند امروز بطور چشمگیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و انشاءالله تعالی در دراز مدت انجام خواهد گرفت و صد افسوس که این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه کثیف محمدرضا تحقق نیافت و اگر شده بود ایران غارت زده غیر از این ایران بود». ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 59 |