تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,832 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
گفته ها و نوشته ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 143، آبان 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفتهها و نوشتهها بنده آزاد به غم خوردن بنه دل، شادمی باش خدا را بنده آزاد میباش هوا را پشت پا زن خاک ره شو تهی دست از جهان چون باد میباش (فیض کاشانی) نتیجه سحرخیزی ادهم کاشی بیشتر در بغداد به سر میبرد. سالها سیاحت کرده و بسیاری از شعرا و ادیبان را دریافته بود. در اواخر عمر به تبریز رفت و در همان جا درگذشت. شبی یتیمان تبریز او را تاراج کردند. این رباعی را گفته به «میرزا شرف جهان» گذرانید و دوازده هزار دینار صله یافت: دوشینه سحر یتیم تبریزی من آمد به سر راه به خونریزی من عریان ز لباس عاریت ساخت مرا این بود نتیجه سحرخیزی من بهرهگیری از زندگی امام صادق(ع) فرمود: پنج خصلت است که هر کس یکی از آن پنج را نداشته باشد، بهره چندانی از زندگیش نبرده است: 1- وفای به عهد و پیمان. 2- تدبیر در امور زندگی. 3- حیا و شرم. 4- اخلاق نیکو. 5- و این خصلت جامع همه این صفات است، و آن آزادی است. و همچنین فرمود: پنج خصلت است که هر کس یکی از آن پنج را نداشته باشد، همیشه کار زندگیش نا تمام و عقلش از دست رفته و خاطرش پریشان است. 1- سلامتی و تندرستی. 2- امنیت. 3- وسعت روزی. 4- همدم مناسب. راوی گوید: عرض کردم: همدم مناسب چیست؟ فرمود: همسر شایسته، فرزند خوب و همنشین صالح. 5-و این خصلت، جامع همه این خصلتها است و آن آسایش و آرامش است. چه خوش است صوت قرآن نقل کردهاند که روزی مرحوم علامه بحرالعلوم(ره) وارد حرم مولا امیرالمؤمنین(ع) شد و شروع کرد این بیت را با صدای بلند خواندن و تکرار کردن: «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن» از او پرسیدند: چرا این مصراع را در آن روز تکرار میکردی؟ فرمود: وقتی وارد حرم مطهر شدم، حضرت ولی عصر(عج) را دیدم که در کنار سر مطهر جدش نشسته و مشغول خواندن قرآن با صدای بلند است. بی اختیار این بیت را گفتم و تکرار کردم. ولی وقتی داخل حرم شدم، حضرت، قرآن خواندن را رها کرده از حرم خارج شدند. ترک مسکن و مأوا... دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد صبوری از رخ زیبا نمیتواند کرد غم از درون دل من برون نمیآید که ترک مسکن و مأوا نمیتواند کرد (عبید زاکانی) چگونه به این مقام دست یافتی؟ در روایت آمده است که روزی مردی بر لقمان گذشت. دید گروهی انبوه دور او را گرفتهاند و از گفتهها و نصایح او بهرهمند میشوند. از روی تعجب پرسید: تو آن غلامی نیستی که زمانی شبانی میکردی؟ گفت: آری! گفت: چگونه بدین مقام دست یافتی؟ لقمان گفت: با راستگویی، ادای امانت و ترک کارهای بیهوده. پرستاری دل فرصتی کو که کنم فکر پرستاری دل آخر عمر من و اول بیماری دل عندلیبی به چمن بود و زغم مینالید گفتمش چیست غمت گفت پرستاری دل (عاشق اصفهانی) از خودش نترسید، از اسمش میترسد؟ روزی طلحک به مسجد رفت. واعظ بالای منبر میگفت: هر که نام آدم و حوا را بنویسد و توی خانه خودش آویزان کند، شیطان هرگز به خانهاش وارد نمیشود! در این وقت طلحک از پای منبر برخاست و خطاب به واعظ گفت: مولانا! شیطان در بهشت نترسید بنزد ایشان رفت و آنها را فریفت، چگونه میشود که در خانه ما از اسم ایشان بپرهیزد؟! ارزش حکومت عبدالله بن عباس گوید: وقتی امیرالمؤمنین(ع) به جنگ جمل میرفت، در ذی قار بر آن حضرت وارد شدم، دیدم کفش پاره خود را وصله میزند. حضرت از من پرسید: ارزش این نعلین نزد شما چقدر است؟ گفتم: هیچ ارزش ندارد. فرمود: به خدا قسم این نعلین در نظر من با ارزشتر است از حکومت کردن بر شما مگر آنکه حقی را بر پا نمایم یا باطلی ار از سر مردم دفع کنم. دل خون شد.... دل خون شد و سر رشته این راز نیافت جز غصه زانجام و ز آغاز نیافت مرغ دل من زآشیان دور افتاد ای بس که طپید و آشیان باز نیافت (عطار نیشابوری) لقمههای طولانی! شخصی با بخیلی دوست بود. روزی به او گفت: چه علت دارد با این همه دوستی و رفاقت، یک روز مرا مهمان نمیکنی. بخیل گفت: به جهت آنکه از قوه اشتهای تو باخبرم، هنوز لقمه به دهانت نرسیده، لقمه دیگر بر میداری! گفت: مرا مهمان کن، شرط میکنم که در میان هر دو لقمه، دو رکعت نماز بجای آورم! کشمکش میان من و دل ز بس به زلف تو دل بر سر دل افتاده است گذار شانه بر آن طره، مشکل افتاده است ز فرقه بازی احزاب دل در آن سر زلف چه کشمکش که میان من و دل افتاده است (عارف قزوینی) امام خمینی(ره): «مسأله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست... باید ما این سد عدم دخالت در سیاست را بشکنیم...». (صحیفه نور، ج 15، ص 146 و 147)
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 87 |