تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,060 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,004 |
آذربایجان مرز و بوم شیعیان مظلوم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 143، آبان 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آذربایجان مرز و بوم شیعیان مظلوم غلامرضا گلی زواره جمهوری آذربایجان از مناطق مسلمان نشین قفقاز است که دارای تاریخ و فرهنگی غنی و کهن میباشد و در حفظ و صیانت دین و باورهای خویش نقش مهمی را عهدهدار بوده است. این ناحیه بدلیل واقع شدن در ساحل بحر خزر و استقرار بین شرق و غرب محل تلاقی و تبادل تمدنها و فرهنگهای گوناگون بوده و طی قرون متمادی در زمینههای فرهنگی، علمی و سیاسی، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. این سرزمین نسبتاً کوهستانی که دارای آب و هوایی معتدل میباشد و از 8 رودخانه بزرگ و حدود 1200 روخانه کوچک و چشمههای متعدد بهرهمند است به لحاظ مناظر طبیعی و پوشش گیاهی پرجاذبه بوده و 4200 گونه گیاهی در آن قابل مشاهده است. جغرافیدانان مسلمان در آثار خویش لفظ آذربایجان را به سرزمین جنوب ارس و لفظ اران را به بخش شمالی ارس تا دربند و کوههای قفقاز و مرز گرجستان، اطلاق نمودهاند، ابن فقیه در کتاب «البلدان» ابن خرداذ به در «المسالک و الممالک» و «ابن حوقل» در «صورة الارض» خود چنین نظری دارند. در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که در سال 372 هـ ق تألیف شده، آمده که آذربایجان، اران و ارمینیه سه ناحیه میباشد.[1] ابوالقاسم بن احمد جیهانی نیز این سه منطقه را از یکدیگر تفکیک کرده است.[2] مقدسی در خصوص سرزمین رحاب مینویسد: من این سرزمین را به سه خوره بخش کردهام. نخستین آنها از بالای دریاچه اران [الران] است سپس ارمینیه و در پایان « آذربایجان» باشد.[3] مسعودی نیز در «مروج الذهب» از این مناطق بطور جداگانه اسم میبرد.[4] * بیداری اسلامی در جمهوری آذربایجان نخستین بار «حذیفة بن یمان» فرمانده سپاهیان اسلام به آذربایجان یورش برد و چنانچه «واقدی» در مغازی خود میگوید این خطه توسط مغیرة بن شعبه در سال 20 هجری فتح گردید. «بلاذری» از منابع دیگر نقل میکند که ولید به عقبه به همراه اشعث بن قیس به آذربایجان آمدند. اشعث بتدریج این سرزمین را فتح نمود و گروهی از مسلمانان را در این نواحی اسکان داد تا افراد بومی را به سوی اسلام دعوت کنند.[5] اشعث در زمان حضرت علی(ع) والی آذربایجان بود که نحوه حکمرانی وی مورد انتقاد شدید حضرت علی(ع) قرار گرفته است. با ضمیمه شدن آذربایجان به قلمرو اسلامی، اهالی بتدریج آئین جاودانی اسلام را پذیرا شدند، اما طوایف غُز که در قرون هفتم و هشتم باین نواحی سرازیر شدند، در اواسط قرن دهم میلادی اسلام آوردند. هنگامی که روسها به آذربایجان دست یافتند با وضع قوانین تبعیض آمیز و اقدامات تنبیهی و به آتش کشانیدن اموال مردم، میکوشیدند تا مسلمانان را تحت شرایط سختی قرار دهند، ولی در پایان قرن هیجدهم از کینه ورزی روسیه نسبت به افراد مسلمان کاسته شد و مسلمانان در بر پایی آیینهای مذهبی و شعائر دینی آزادی داشتند. با این حال مردم آذربایجان چون دیگر افراد مسلمان در امور سیاسی و اداری نقشی نداشتند و از استبداد تزارها در امان نبودند و دولت روسیه در قرن نوزدهم میلادی به بهانه اصلاحات فرهنگی، با باورهای مذهبی مردم به مبارزه برخاست و از آنجا که تعالیم مذهبی هرگونه سلطه کفار را نفی مینمود، مسلمانان برای دفع این تهاجم فرهنگی با استواری خاصی از خود مقاومت نشان دادند. پس از انقلاب اکتبر 1917 م که بلشویکها قدرت را در دست گرفتند، حکومتی را بر شوروی سابق حاکم نمودند که بر ایدئولوژی مارکسیستی استوار بود و تعارض علنی با مذهب، از اهداف مهم آن بود. اعمال فشار به روحانیون و افراد مؤمن و متهم کردن این افراد تحت عناوین: ضد انقلاب، خرابکار و جاسوس. جلوگیری از تعلیمات مذهبی با وضع قوانین ویژه. گنجانیدن تعلیماتی در برنامه درسی مدارس به نحوی که ذهن کودکان را نسبت به مذهب نظیر انجمن دانش و باشگاههای بی دینی و طرح آموزش ماده گرایی علمی و اشاعه تفکر ضد دینی که گاهی متأسفانه با کمک گرفتن از مفتیان وابسته، برای این حاکمیت ضد دینی، توجیه شرعی میآورد.[6] یکی از مبارزات دولت مارکسیستی با مذهب به صورت شکنجههای بسیار وحشتناک بروز مییافت که به برخی از این جنایات اشاره میشود: کوبیدن میخهای آهنین در کاسه سرزندانیان، نفت پاشیدن بر روی زندانیان مسلمان و آتش زدن آنان، کاسه سر زندانیان را بین صفحات آهنی گذاشته و این صفحات را به برق وصل مینمودند، روغن جوشیده را بر سر و روی مسلمانی که به جرم دیانت محکوم شده بود میریختند. سر افراد را به یک وسیله نقلیه وصل و پای آنان را به وسیله نقلیه دیگر بسته و این دو را در جهت عکس هم حرکت میدادند و...[7] با وجود این همه شکنجه و مخالفت علنی با مسلمانان، رژیم مارکسیستی موفق به جدا نمودن مردم از مذهب نشد و باورهای اسلامی بیش از گذشته در قلوب مردمان این سامان رسوخ یافت و تنفر مردم از نظام الحادی افزون گردید و اعتقادات دینی، آنان را برای مبارزه با عوامل حکومتی قویتر نمود و اسلام حتی در بین گروههایی از مردم آذربایجان که تمایلات قوی دینی ندارند به عنوان بخشی از هویت آنان تلقی گردید و اینان حمله به نهادهای اسلامی را هجوم بر علیه هویت ملی، میدانند و در وضع کنونی که با حمایت استکبار، آذربایجان مواجه با بحرانی عمیق شده؛ مردم راه رهایی از این معضل را در دین و باورهای مذهبی و گرایشهای معنوی جستجو میکنند. غرب و دولتهای مرتجع منطقه که از چنین بیداری اسلامی سخت نگران شدهاند میکوشند تا با بهرهگیری از بحران سیاسی و دامن زدن به تشنجهای منطقهای، به تبلیغلت ضد دینی در منطقه دامن زده و حرکتهای غیر مذهبی و خالی از محتوای اسلامی را تقویت کنند. * شیعیان عاشق اکثریت سکنه آذربایجان پیرو آیین پرصلابت تشیع میباشند و آنان این اعتقاد را در مراسم ولادت و نامگذاری اعیاد و مراسم و سنتهای اجتماعی بروز میدهند. مراسم عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را با شکوه ویژهای برگزار میکنند و برای سلامتی کودکان، آنان را از زیر پرچمهای عزاداران امام حسین(ع) عبور میدهند. این مراسم در شرایط اختناق در خانهها برگزار میگردید و مراسم شادی در ایام محرم و صفر تعطیل میشد. قرآن در نزد مسلمانان جایگاه و احترام والایی دارد و با شنیدن نام حضرت محمد(ص) با دست به صورت خود کشیده و صلوات میفرستند. هر سال در روز عاشورا دهها هزار نفر در کنار مقبره رحیمه خانم (که عقیده دارند خواهر حضرت فاطمه معصومه(س) است) اجتماع نموده و به سوگواری میپردازند. در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران به جشن و سرور پرداخته و کوچه و بازار را چراغانی میکنند. در غم از دست دادن شهید مظلوم دکتر بهشتی 40 روز سوگواری کردند. خاک ایران را میبوسند و به یاد شهیدان ایران در رود ارس وضو میگیرند و تأثر خود را از زیارت ننمودن حضرت امام خمینی(ره) اعلام میدارند. آرم جمهوری اسلامی ایران را به نشانه دیانت و مذهبی بودن بر سنگ مزار اموات خویش حک مینمایند، قرآن اهدایی فهد را پس داده و با کمال میل قرآنهایی را که از سوی ایران تهیه شده و دارای آرم جمهوری اسلامی است حتی با مبالغی گزاف، تهیه میکنند. اهل سنت آذربایجان که تابع فقه حنفی هستند مسجد جامعی بنام مسجد آجاربک دارند. پیروان تسنن در شهرهای شکی، شاماخی، گوی چای و اطراف شهر قبا سکونت دارند. بر خلاف این باورهای عمیق دینی و گرایش مذهبی، در مواردی بدلیل فشار و سلطه 70 ساله کمونیسم و ضعف تبلیغات عمیق مذهبی، امکان رشد حرکتهای غیر مذهبی در این سرزمین تقویت شده و این پدیده برای رستاخیز اسلامی مانعی جدی به شمار میرود. حزب کمونیست سابق، جبهه ملی آذربایجان، حزب سوسیال دموکرات آذربایجان و رهبران مسلمانان چهار نیروی مهم داخلی آذربایجان هستند که در میان اینها، نقش افراد مسلمان در مسایل سیاسی و اداری تا حدودی ضعیف شده و احزاب ملی که از سوی ترکیه حمایت میشوند و تشکیلات ضد دینی یا لائیک با حمایت استکبار چون علفهای هرزی در این گلستان تشیع، در حال روئین میباشند. بر اثر این حرکتهای غیر مذهبی، فرهنگ مبتذل غرب از طریق ترکیه وارد منطقه شده و در ویدئوکلوپها بدترین فیلمها نمایش داده میشود، زنهای روسی نیز در صدد به فساد کشیدن جوانان مسلمان میباشند و این برنامهای است که از سوی دولت روسیه حمایت میشود تا از این طریق گرایشهای معنوی مردم را به تحلیل برده و به اهداف شوم خویش دست یابد. تولید شراب و خرید و فروش مشروبات الکلی نیز امری معمولی شده و بین عدهای از مردم فاقد قباحت است. بی حجابی نیز حرکت وقیحانهای است که چون آفتی زنان این خطه را مورد تهدید جدی قرار داده و احتمال دارد در آینده تأثیر منفی خود را در جامعه مذهبی آذربایجان نشان دهد. * مسایل سیاسی آذربایجان رقابت پنهان بازیگران سیاسی یعنی آمریکا و روسیه از یک سو و سیاستهای حاکم بر این جمهوری در نحوه بهرهگیری از شرایط سیاسی در جهت دستیابی به منافع ملی و اسلامی از سوی دیگر، به آذربایجان ناگواریهایی را تحمیل نموده است. بنیانهای اصیل مذهبی و اعتقادات اسلامی مردم به همراه همجواری این منطقه با جمهوری اسلامی ایران و شرایط ژئوپلیتیکی موجب آن گشته تا استکبار و در رأس آن آمریکا نسبت به تحولات سیاسی این جمهوری حساس باشد و احیاناً به تحرکات و تشنجاتی دامن بزند. وجود منافع غنی نفت و واقع شدن آذربایجان در ساحل غربی بحر خزر و اینکه میتواند مدخلی برای ورود غرب به آسیای میانه باشد و از این طریق اهرمهای فشار را بر علیه ایران بکار گیرد، موجب آن گشته تا آمریکا در منطقه سرمایهگذاریهای سیاسی و فرهنگی به عمل آورد و حلقهای از زنجیر امنیت با گرایش به غرب در آن پدید آورد. بکار بردن دیپلماسی بازدارنده در مقابل تلاشهای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایفای نقش میانجی صلح و مورد اعتماد آذریها و ارامنه در بحران قرهباغ از جمله واکنشهای لجوجانه آمریکاست. معاون کمیته هماهنگی کمکهای آمریکا به جمهوری مشترک المنافع طی مصاحبهای اعلام نمود: «واشنگتن از الگو قرار گرفتن ترکیه برای جمهوریهای آسیای میانه حمایت میکند»[8] در راستای چنین سیاستی است که ترکیه مشغول سرمایهگذاری فرهنگی و فکری در آذربایجان است تا موقعیت و نفوذ خود را در منطقه عمیق ساخته و بتواند بیش از گذشته بر تصمیمات و تحرکات این جمهوری تأثیر بگذارد، تمام تلاش ترکیه در این جهت است که چهرههای سیاسی، فرهنگی مسلمان مجالی برای عرضه اندیشهها و تفکرات اسلامی خود در بافت اجتماعی و سیاسی آذربایجان نداشته باشند. در این راستا، ترکیه ضمن تربیت نیروهای متخصص و فنی و اعزام آنان به آذربایجان، فلیمهای مبتذل تولید نموده و از طریق باکو آنان را پخش میکند. دولت ترکیه در سالهای اخیر تلاش نمود تا بین آذربایجان و رژیم اشغالگر قدس، روابط دیپلماتیک برقرار شود و انعقاد توافقنامه بین باکو و تل آویو، خینت بزرگ سیاسی بود که با تحریک و تشویق زمامداران لائیک ترکیه صورت گرفت. سیاستهای افراطی و ناسیونالیستی ابوالفضل ایلچی بیک در طول یک سال اخیر که در جهت منافع آمریکا و ترکیه بود، اختلاف بین احزاب و گروههای دموکرات و مذهبی را تشدید نمود که ارمغان شوم آن تضعیف جبهه آذربایجان و پیشروی ارتش ارمنستان در خاک این کشور تازه از بند رسته بود. سرنگونی ابوالفضل ایلچی بیگ رئیس جمهور آذربایجان و فرار وی به نخجوان و رأی عدم اعتماد 93% مردم این جمهوری به سیاستمدار متواری شده، از مظاهر شکست دیپلماسی ترکیه و آمریکا در منطقه است. آری مسلمانانی که نفرت خود را از الحاد با تمامی وجود اعلام کردند نمیتوانند شاهد و ناظر رشد نوع دیگری از کمونیسم که همان لائیک و بی قیدی مذهبی است باشند. گرایشهای مذهبی همچنان هویت ملی این جمهوری را تشکیل میدهد و بین مسائل مذهبی و ملی آنان پیوندی عمیق وجود دارد. * معضل قرهباغ نخستین بار حمدالله مستوفی، مورخ قرن هشتم هجری به نام «قرهباغ» اشاره نمود.[9] این قلمرو قبل ازمسیحیت و در قرون اولیه بعد از میلاد حضرت عیسی(ع) به عنوان سرزمین تاریخی «آرت سخ» (Artsak) نامیده میشد و همچون دیگر سرزمینهای قفقاز بخشی از امپراطوری ایران قبل از اسلام، قلمداد میگردید. با ظهور و نشر اسلام، «قرهباغ»[10] به عنوان بخشی از امپراطوری اسلام، به حساب آمد. سپاهیان مغول در قرن سیزده میلادی و تیموریان در قرن چهاردهم، قرهباغ را اشغال نمودند و در طی دهه دوم قرن هفدهم، ساکنین این منطقه مبارزاتی را بر علیه دولت عثمانی آغاز کردند و مقارن با سلطنت نادرشاه افشار 5 ایالت از ولایات قرهباغ کوهستانی، خودمختار شدند. منابع ایرانی و آذری عقیده دارند که در عصر قاجاریه با کوچ اجباری خانوارهای ارمنی ساکن ایران به این منطقه، قرهباغ ارمنی نشین شد، در این عصر (اواسط قرن هیجدهم) قرهباغ یکی از واحدهای دولت قاجار به شمار میرفت که با پیوستن قرهباغ کوهستانی به قرهباغ تاریخی، خانات قرهباغ بوجود آمد که با انعقاد معاهده ترکمن چای بین ایران و روسیه و تسلط قوای روسی بر این ناحیه، خانات قرهباغ منحل و در سال 1822 میلادی ایالت قرهباغ، تشکیل شد. پس از سال 1828 م با ترکیب مناطق الیزابت پل و شوشا با یکدیگر، منطقه «زنگه زور» بوجود آمد که با الحاق زنگه زور و جوانشیر به جمهوری ارمنستان در ناحیه باقی مانده ایالت، استانی تحت عنوان «ناگورنو قرهباغ» پدید آمد. در دوران کوتاه استقلال جمهوریهای ارمنستان، گرجستان و آذربایجان جمهوری آذربایجان مدعی مالکیت بر قرهباغ بود که ارمنیهای ساکن قرهباغ در مقابل این ادعا، واکنش سختی نشان دادند، این واکنش با هجوم دولت عثمانی به منطقه، خنثی گردید. در اوایل دهه 1920، ارمنیهای ساکن قرهباغ با حمایت ارمنستان بر علیه حکمرانان آذربایجان قیام کرده و این جریان منجر به جنگی تمام عیار بین ارمنستان و آذربایجان شد. در تابستان 1921 م در دوران استالین ناگورنو قرهباغ و نخجوان رسماً به عنوان جزیی از جمهوری آذربایجان قلمداد گردید و طی حکمی در 24 ژوئیه 1923 و منطقه خودمختار قرهباغ موجودیت یافت. طبق مفاد این حکم، منطقه یاد شده قسمت کوهستانی بخشهایی از آذربایجان را در بر میگرفت که شامل قرهباغ قدیمی و بخش کوچکی از کوباتلینسک (که قبلاً جزو زنگه زور محسوب میشد) بود.[11] مرزهای ناگورنو قرهباغ طوری ترسیم گردید تا ارامنه اکثریت خود را در این منطقه حفظ کنند. با این حرکت استالین، شرایط وخیمی پیش آمد که باعث تداوم کینه جویی و رقابت بین ارمنستان و آذربایجان گردید و آنقدر این دو جمهوری درگیر مناقشه بر سر قرهباغ شدند که از فشارهای دولت مارکسیستی غافل گشتند. ایالت ناگورنو قرهباغ فعلی با مساحت حدود 4400 کیلومترمربع در جنوب غربی آذربایجان قرار دارد و به 5 ناحیه عمده تقسیم میشود و دو شهر و 7 شهرک دارد. طبق آمار سال 1989 میلادی حدود 190000 نفر سکنه داشته که 77% آن ارمنی و 5/22% آذربایجانی بودهاند.[12] انواع سنگهای ساختمانی و منابع فلزی جزء معادن این منطقه هستند و انگور، پنبه و غلات در آن بدست میآید. پرورش گوسفند، تربیت کرم ابریشم و کندوداری در آن رواج دارد.[13] با روی کار آمدن گورباچف در 11مارس 1985 م به عنوان رهبر جدید شوروی و اعلام سیاستهای پرسترویکا و گلاسنوست ارامنه قرهباغ در خصوص سرنوشت خویش، عکس العمل نشان دادند و در پاییز 1987 م با انجام تظاهراتی در «استپاناکرت» (مرکز ناگورنو قرهباغ) خواستار الحاق این منطقه به ارمنستان شدند و با ارسال طوماری حاوی هشتاد هزار امضاء خطاب به دیوان عالی شوروی سابق، از خواسته خود دفاع کردند، در ژوئن 1988 م شورای عالی ارمنستان به اتفاق آراء، پیوستن قرهباغ به ارمنستان را اعلام کرد که قوه مقننه آذربایجان چنین تصمیمی را بی اساس و مردود اعلام نمود. از این تاریخ، بحران قرهباغ شکل حادتری بخود گرفت و طی سالهای (1981-1988) جنگ میان دو قوم آذری و ارمنی وارد مرحله جدیتر شد، مسکو در ظاهر نسبت به این بحران، ادعای بی طرفی داشت ولی بتدریج جانب ارامنه را گرفت. اقدامات دولت مرکزی به نفع ارامنه و بر علیه آذریها، خشم مسلمانان این جمهوری را موجب گردید و باکو صحنه اصلی تظاهرات شد و آذریهای مسلمان آشکارا خشم و نفرت خود را از عملکرد کرملین اعلام نمودند، حکومت مرکزی به جای توجه به خواست مردم آذربایجان، فاجعه کشتار باکو را در سال 1990 م بوجود آورد که منجر به شهادت 3500 نفر مسلمان آذری گردید. با فروپاشی شوروی و همزمان با بروز ناآرامیهای سیاسی در جمهوری آذربایجان، نیروهای ارمنی با گشودن دو جبهه جدید، خشنترین حملات خود را علیه این سرزمین اسلامی آغاز کردند. حملات ارامنه منجر به اشغال شهر آذری نشین «شوشا» در «دالان لاچین» گردید و با تصرف این گذرگاه، ارامنه موفق شدند قرهباغ را به ارمنستان متصل نمایند. ایران با تلاش صادقانهای موفق شد آتش بس پایداری را به مدت دوازده روز در بهار سال 1371 ش بین ارمنستان و آذربایجان ایجاد کند که با تحریک استکبار و کاستن نقش مؤثر جمهوری اسلامی از سوی دشمنان نامرئی این آتش بس شکسته و جنگ با شعلههای افزونتر آغاز شد، در وضع فعلی ارتش ارمنستان تعدادی از شهرها، روستاها و مناطق استراتژیک جنوب غربی آذربایجان را به تصرف خود درآورده و دهها نفر مسلمان غیر نظامی را در نقاط تحت اشغال به شهادت رسانیده است، رد این اوضاع نابسامان، روسیه از آب گل آلود ماهی میگیرد و به بهرهبرداری از اوضاع ناهنجار، درصدد توسعه منافع خود در منطقه قفقاز میباشد. * نگاهی به جمهوری خودمختار نخجوان نخجوان که در برخی منابع بصورت «ناخ جاوان» آمده، سرزمینی است کهن که بر حسب عقیده عدهای، حضرت نوح(ع) پس از طوفان معروف- که عذاب خداوند بود- در آن مسکن گزید. بطلمیوس آن را «ناکسوآنا» (Naxouana) ضبط کرده و در منابع اسلامی به صورت «نشوی» (نشوه) آمده است. یاقوت حموی آن را موضعی از ولایت آذربایجان میداند.[14] «لسترنج» مینویسد: «نخجوان همان «نشوی» در نزد جغرافینویسان عرب است که در کتب ذکر آن مکرر آمده است.»[15] بلاذری بنای نخجوان را به خسرو انوشیروان نسبت میدهد. نخجوان در قرن هفتم ق-م بخشی از اراضی دولتهای ماناوماد بود. در اوایل قرن اول هجری نخجوان به دست لشکریان اسلام به فرماندهی «جیب بن مسلمه فهری» فتح گردید.[16] در قرون دهم و یازدهم میلادی مورد هجوم غزان و در اوایل قرن سیزدهم میلادی هدف تهاجم مغولان قرار گرفت. از سال 1501 م (907 هـ ق) نخجوان تحت حاکمیت صفویان درآمد و در قرون 16 و 17 میلادی که مصادف با جنگهای ایران و عثمانی بود، اراضی نخجوان به صحنه منازعه بین سپاهیان این دو دولت تبدیل شد.[17] در طی جنگهای ایران و روس در سالهای 1826-1828 م نخجوان از سوی ارتش روسیه تزاری اشغال گردید و طبق «معاهده ترکمانچای» اراضی این سرزمین به تصرف دولت روسیه درآمد.[18] در مارس 1921 م نخجوان به صورت بخشی از جمهوری آذربایجان درآمد و در نهم فوریه 1924 م به صورت جمهوری خودمختار تأسیس یافت. نخجوان با وجود آنکه در جنوب ارمنستان واقع شده از لحاظ اداری و جغرافیایی به آذربایجان تعلق دارد.[19] مساحت نخجوان 5500 کیلومترمربع است و با ارمنستان در شمال 224 کیلومتر، با ترکیه 11 کیلومتر(در غرب) با ایران (در جنوب) 163 کیلومتر مرز مشترک دارد. به 5 منطقه اداری- کشوری تقسیم میشود و سه شهر و سه شهرک و 250 روستا دارد و مرکز حکومت آن نخجوان میباشد. سیصد هزار نفر سکنه دارد که 95% آن آذری هستند. در زمان سلطه مارکسیستها، شیعیان این سامان تحت فشارها و تنگناهای شدیدی بودند و کلیه اماکن مذهبی و مساجد آنان تخریب و به مراکز غیر مذهبی تبدیل گردید و امروزه کمتر آثار معماری اسلامی در این جمهوری به چشم میخورد. که از گرایش مذهبی حکایت کند. فروپاشی نظام کمونیستی و عدم پیشبینی برنامههای اقتصادی و مشخص نبودن وضع مالکیت به همراه بحرانهای سیاسی آذربایجان و تهاجم نظامی ارمنستان، وضع اسفناکی را بر این سرزمین حاکم نموده است.[20] * سیمای اقتصادی آذربایجان تولیدات کشاورزی در آذربایجان بدلیل شرایط مناسب آب و هوایی و موقعیت جغرافیایی متنوع است. مهمترین این محصولات عبارتند از: انگور، پنبه، مرکبات، چای سبز، میوه، سبزیجات، غلات، زیتون و زعفران. بخش کشاورزی یک سوم تولیدات ناخالص ملی را به خود اختصاص داده است، متأسفانه بخش عظیمی از انگور این جمهوری به شراب تبدیل میشود که در داخل این کشور، روسیه و جمهوریهای دیگر قفقاز به فروش میرسد. نفت خام، گاز طبیعی، سنگ آهن، بوکسیت و انواع سنگهای ساختمانی از جمله منابع معدنی این جمهوری است که در بین این منابع، نفت از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. سابقه استخراج نفت در آذربایجان به قرن نوزدهم میلادی میرسد و بخاطر استخراج منابع نفتی، وضع اقتصادی آن متحول گردید و بتدریج به سوی توسعه صنعتی و شکوفایی اقتصادی گام برداشت. کل ذخایر نفتی آن به 3/3 میلیلارد بشکه میرسد ولی اخیراً بدلیل بحرانهای داخلی و تداوم کشمکشها و دخالت نظامی ارمنستان استخراج و صدور نفت آن به میزان قابل توجهی سیر نزولی یافته است. آب و هوای معتدل، شرایط مناسب اقلیمی و مراتع سرسبز، سبب توسعه دامپروری در آذربایجان میّاشد و پرورش گوسفند، بز، بوفالو، شتر و اسب در آن بطریق سنتی رواج دارد[21]، کندوداری و تربیت کرم ابریشم نیز شغل عدهای از مردمان این سامان است. همچنین بدلیل مجاورت با دریای خزر شیلات و ماهیگیری در آن توسعه یافته است. علاوه بر صنایع وابسته به نفت انواع صنایع آهن و فولاد، الکترونیک، صنایع نساجی و تولید آلومینیوم در این جمهوری استقرار دارد. در آذربایجان متجاوز از 1200 کیلومتر خطوط راه آهن وجود دارد که 75% محمولهها در این جمهوری توسط راه آهن حمل و نقل میشود.[22] مهار نفس سرکش امیرالمؤمنین(ع): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقة ان تطیعوها تنزع بکم الی شر غایة»(غرر الحکم- ص 138) این نفوس سرکش را مهار کنید و از خواهشهای نادرستشان باز دارید که خودسر و بیقیدند. اگر خواستههای آنها را پیروی نمائید و به تمنیات نامشروعشان جامه عمل بپوشید سرانجام شما را در بدترین پرتگاه میافکنند.
[1] - حدود العالم، ص 157. [2] - اشکال العالم، جیهانی، ص 139. [3] - احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، جلد دوم، ص 554. [4] - مراجعه کنید به مروج الذهب، جلد اول صفحات 266، 267، 609. [5] - فتوح البلدان- بخش مربوط به ایران-، احمد بن یحیی البلاذری ص 85 و 86. [6]- جمهوری آذربایجان و سابقه تاریخی گرایش به اسلام، هما رضوی، کیهان ش 14429. [7] - کمونیستها منادیان دروغین آزادی صفحات 52 و 53. [8] - هفته نامه بعثت، شماره مسلسل 637. [9] - نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، باهتمام و تصحیح گای لسترنج، صفحات 181 و 182. [10] - قرهباغ به معنای باغی است که خاک آن سیاه میباشد و یا انگورهای سیاه در آن تولید میشود، به گردشگاه هم اشاره دارد. [11] - بلوای ناگورنوقرهباغ در آذربایجان شوروی (سابق) نوشته الدارآلتاستات ترجمه عبدالله ظهیر، فصلنامه مطالعات تاریخی شماره مسلسل 9 و10 سال 1370، ص 35. [12] - قضیه ناگورنوقرهباغ علایه ارفعی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز سال اول شماره دوم. [13] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی، شیرین آکینر، ترجمه محمد حسین آریا، ص 140. [14] - معجم البلدان، یاقوت حموی، ج چهارم، ص 767. [15] - سرزمینهای خلافت شرقی، ص 179. [16] - فتوح البلدان، بلاذری، ج 4 ص 784. [17] - زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، جلد چهارم، ص 119. [18] - نخجوان، دکتر عنایت الله رضا، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، جلد دوم، پاییز 1371، ص 231 و 230. [19] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی ص 140. [20] - سرزمین اسلام، دست نویس تألیف نگارنده، ص 165. [21] - روزنامه جمهوری اسلامی، شماره: 3665. [22] - روزنامه جمهوری اسلامی، شماره: 3665. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 388 |