تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,793 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,974 |
مبانی رهبری در اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 145، دی 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مبانی رهبری در اسلام قسمت چهل و یکم حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری رهبری و عدالت عدل به معنی رعایت جایگاه واقعی امور است و عادل کسی است که جایگاه و حدود واقعی کارهای خود را مراعات می نماید. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «العدل یضع الأمور مواضعها».[1] عدل هر چیز را در جایگاه خود قرار می دهد. بنابراین تعریف، عدل قانون نظام آفرینش است؛ قانونی که بدون آن شیرازه نظام هستی در هم می ریزد و به گفته همان امام در تفسیر دیگری از عدالت: «العدل اساس به قوام العالم».[2] عدل پایه ای است نظام جهان بر آن استوار. بنابراین عدل عبارت است از قانون نظام هستی در مقابل ظلم که تخلف از این قانون است. بر این مبنا در رابطه با جهت گیری انسان در برابر جایگاه واقعی عقاید، اخلاق و اعمالی که انتخاب می کند، عناوین عدل عقیدتی، عدل فردی، و عدل اجتماعی. در برابر ظلم عقیدتی، ظلم فردی و ظلم اجتماعی در متون دینی مطرح می گردد.[3] عدل عقیدتی مبنای عدالت اجتماعی است، کسی که باورهای او نادرست است نمی تواند اخلاق و اعمال او درست باشد و قادر به پیاده کردن عدالت در جامعه نیست و لذا در اسلام عدالت به مفهوم مطلق آن شرط رهبری است. مراتب عدالت عدالت مراتبی دارد که پائین ترین درجات آن عدل فلسفی و بالاترین درجات آن عدل عرفانی است. *عدل فلسفی: کسی که پندارهای موهوم را از خود دور و باورهای خود را تصحیح کرده است به معنای فلسفی، عادل است، یعنی جایگاه امور را در عقیده رعایت کرده و هر قدر عقاید انسان بیشتر با واقع تطبیق می کند به مراتب ولاتری از این عدالت دست یافته است. *عدل فقهی: اگر عدل فلسفی در عمل انسان تبلور یافت، عدالت فلسفی به عدالت فقهی ارتقاء می یابد، و انسان از نظر اسلام شایسته پائین ترین درجات امامت و رهبری که امامت در نماز است می گردد. در رابطه با این مرتبه از عدالت پیامبر اسلام (ص) فرمود: «من عامل الناس فلم یظلمهم و حدّثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته».[4] کسی که در معامله به مردم ظلم نکند، و در سخن به آنها دروغ نگوید و در وعده تخلف ننماید، او از کسانی محسوب می شود که مروّتش کامل و عدالتش ظاهر است. از امام صادق (ع) پرسیدند که ویژگی های انسان عادل چیست؟ فرمود: «اذا غضّ طرفه من المحارم و لسانه عن المآثم و کفّه عن المظالم».[5] شرط عدالت، چشم پوشی از محرّمات، و کوتاه کردن زبان از گناهان، و دست از ستم به دیگران است. *عدل اخلاقی و اگر عدل فلسفی و فقهی در جان انسان کارگر شدو تداوم آن، ملکات وخلقیات انسان را به رنگ خود درآورد، انسان در مسیر تکامل به عدل اخلاقی ارتقاء پیدا می کند. اشاره به این رتبه از عدالت است آنچه در سخن رسول اکرم (ص) که فرود: «ما کرهته لنفسک فاکره لغیرک و ما احببته لنفسک فاحبّه لأخیک تکن عادلا فی حکمک، مقسطا فی عدلک، محبا فی اهل السماء مودودا فی صدور اهل الارض».[6] آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند و آنچه را برای خود دوست داری برای برادرت نیز دوست بدار که در این صورت خواهی توانست در حکومت عدالت ورزی و در اجراء عدالت اجتماعی موفق خواهد بود، اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و محبت تو در سینه اهل زمین جای خواهد گرفت. *عدل عرفانی در اوج عدل فلسفی، فقهی و اخلاقی، انسان به عدل عرفانی که بالاترین مراتب عدالت است می رسد، اشاره به این مرتبه را در نهج البلاغه می خوانیم: «ان من احب عبادالله الیه عبدا اعانه علی نفسه... قد ابصر طریقه، و سلک سبیله، و عرف مناره و قطع غماره... فهمو من الیقین علی مثل ضوء الشمس... فهو من معادن دینه، و اوتاد ارضه. قد الزم نفسه العدل، فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه، یصف الحق و یعمل به...».[7] همانا محبوبترین بندگان نزد خدا آن است که خدا او را در پیکار با هوسهای سرکش یاری نموده... راه تکامل خود را حقیقتاً مشاهده کرده و آن را پیموده، نشانه روشن راه را شناحته و گردابهای هلاکت را پشت سر نهاده... و- بالاخره- در عرفان و یقین به جایی رسیده که حقایق معقول چون پرتو خورشید برای او محسوس گردیده است... چنین فردی از معادن دین خدا و ارکان زمین او محسوب می شود. او- با چنین ویژگیها- سخت به عدل پای بند است و نخستین مراتب عدالتش این است که هوس را از دل بیرون رانده، حق می گوید و بدان عمل می کند!... بالاترین مراتب عدل عرفانی عصمت نیز نامیده می شود، معصوم کسی است که در معرفت و یقین به جایی رسیده هر کس بدان مرتبه دست یازد، در عقیده و اخلاق و عمل دقیقا بر مرز عدالت حرکت می کند از مطلق ظلم ک انحراف از جاده عدالت است مصونیت می یابد. از نظر قرآن کریم مطلق ظلم، مانع امامت است و این بدان معنا است که بالاترین مراتب عدالت که عصمت است، شرط امامت و رهبری الهی است. این نظریه از آیه 124 سوره بقره به روشنی قابل استنباط است: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین». هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری آزمایش کرد و او از عهده آنها برآمد، - خداوند- فرمود: من تو را امام برای مردم قرار دادم- ابراهیم گفت- از دودمان من- نیز- ؟ خداوند فرمود: پیمان من- مقام امامت- به ستمکاران نمی رسد. مرحوم علامه طباطبایی در تبیین دلالت آیه کریمه مذکور بر شرطیت عصمت برای امامت و رهبری می فرمایند: یکی از اساتید ما- که رحمت خدا بر او باد- در پاسخ سؤالی درباره چگونگی دلالت این آیه بر لزوم عصمت امام چنین فرمود: مردم طبق تقسیم از چهار قسم خارج نیستند: 1- در تمام عمر ظالم اند. 2- در تمام عمر ظلمی از آنها سر نمی زند. 3- در اول عمر ظالم اند. 4- در آخر عمر ظالم اند. ابراهیم (ع) والاتر از آن است که تصور شود او برای قسم اول و چهارم- یعنی کسی که همه عمر ظالم است یا در آخر عمر ستم می کند- از خداوند متعال- مقام امامت و رهبری مردم را خواسته باشد- بنابراین دو قسم بیشتر باقی نمی ماند- یکی کسی که در اول عمر ظلم می کند و دیگر کسی که در همه عمر از او ظلمی سر نمی زند- قسم اول را نیز خداوند با صراحت شایسته مقام امامت ندانسته، نتیجه این می شود که از دیدگاه قرآن تنها کسی شایسته امامت و رهبری به مفهوم مطلق است که در همه عمر مطلقا از او ظلمی صادر نگردد.[8] در بسیاری از روایات اسلامی به شرطیّت عصمت برای امام تصریح شده است که به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم: از امام علی (ع) درباره علائم امامی که شایسته امامت و رهبری است می فرماید: «منها ان یعلم انه معصوم من الذنوب کلها صغیرها و کبیرها، لا یزل فی الفتیا، و لا یخطیء فی الجواب و لا یسهو و لاینسی، و لا یلهو بشی ء من امر الدنیا».[9] یکی از نشانه های شایستگی امام آن است که معلوم شود او از گناهان کوچک و بزرگ معصوم است، در فتوی نمی لغزد، در پاسخ خطا نمی کند، سهو و نسیان در او راه ندارو سرگرم چیزی از امور دنیوی نمی گردد. در اینجا توجه به چند نکته ضروری است: 1-اکنون ما در صدد استقصاء بررسی ادلّه لزوم عصمت انبیاء و رهبران الهی و پاسخ به ایرادهایی که در این زمینه است نیستیم، استقصاأ این بحث نیاز به مقاله، بلکه رساله ای مستقل دارد. 2-عصمت رط بالاترین مراتب رهبری الهی که رهبری انبیاء و اوصیاء خاص آنها است می باشد. ولی در شرایطی که به هر دلیل، مردم دسترسی به آنها ندارند در مراتب بعدی امامتو رهبری،[10]عصمت شرط نیست بلکه عدالت کافی است. 3-ضرورت عصمت برای رهبری به دلیل برداشت های مختلف از متون اسلامی و آراء و عقاید گوناگونی که در این رابطه وجود دارد نیازمند تأمّل و بررسی است، لکن ضرورت عدالت برای رهبری آن قدر روشن است که نیازی به هیچ دلیل و برهان نیست. اصولاً فلسفه حکومت انبیاء عدالت است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط».[11] تحقیقاً ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با انها کتابو قانون نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. کسی که خود فاقد ملکه نفسانیّه عدالت است چگونه می تواند مجری عدالت در جامعه باشد. به فرموده امام علی (ع): «کیف یعدل فی غیره من یظلم نفسه».[12] چگونه می تواند عدالت را درباره دیگران رعایت کند کسی که به خود ظلم می کند. بلکه آن که به خود رحم نمی کند و ظلم را بر خود که عزیزترین چیز نزد اوست روا می دارد، نسبت به دیگران باید ظالم تر باشد، به فرموده امام (ع): «من ظلم نفسه کان لغیره أظلم».[13] کسی که به خود ظلم کند به دیگری بیشتر ظلم می نماید. علة العلل شکست حکومتهای کمونیستی در تحقق عدالت اجتماعی و بالاخره نابودی کمونیسم این است که آنها تصور مر کردند بدون عدالت فلسفی و اخلاقی می توانند عدالت اجتماعی را پیاده کنند، امام علی (ع) می فرماید: «عجبت لمن یظلم نفسه کیف ینصف غیره».[14] در شگفتم که چگونه کسی که به خود ظلم می کند درباره دیگری انصاف روا می دارد؟! با شعار نمی شود عدالت اجتماعی را پیاده کرد و برای تبدیل شعار به عمل راهی جز تحقق عدالت در جان، قبل از جامعه وجود ندارد، و تا رهبر و عناصر اصلی حکومت با خودسازی به عدالت آراسته نشوند، انتظار عدالت اجتماعی رؤیا و آرزویی بیش نیست که: ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش و آخرین نکته این که هرچند پس از انبیاء و اوصیاء در مراتب بعدی امامت، عصمت شرط نیست ولی بالاترین مراتب عدالت پس از عصمت شرط است. به سخن دیگر عدالت مطلق برای رهبری غیر انبیاء و اوصیاء خاص آنها ضروری نیست، لکن مطلق عدالت هم کافی نیست. عدالتی که شرط امامت و رهبری جامعه است غیر از عدالتی است که شرط امامت در نماز جماعت و پذیرفته شدن شهادت در محاکم است، و در یک جمله؛ رهبر غیر معصوم باید واحد بالاترین مراتب عدالت اخلاقی و تالی تِلو معصوم باشد. نظریه مذکور از اطلاق سخن امام رضا (ع) در زمینه علایم امام قابل استنتاج است که فرمود: «للامام علامات: أن یکون أعلم النّاس و أحکم النّاس و أتقی النّاس».[15] امام علایمی دارد که از آن جمله اعلمیت، احکمیت و أتقی بودن از سایر مردم است. کسی که در تقوا بر همه مردم زمان خود برتری دارد، واجد بالاترین مراتب عدالت پس از امام معصوم است و اگر واجد سایر شرایط رهبری نیز باشد، از نظر اسلام شایسته سپردن امانت امامت و رهبری است. ادامه دارد [1]- نهج البلاغه، حکم 437. [2]- بحار الانوار، ج78، ص83. [3]- نگاه کنید که به کتاب مبانی شناخت صفحات 316و 324. [4]- بحار الانوار، ج70، ص2. [5]- بحار الانوار، ج78، ص247. [6]- تحف العقول، ص19. [7]- نهج البلاغه، خطبه 87. [8]- تفسیر المیزان، ج1، ص274- با توضیحاتی از نگارنده. [9]- بحار الانوار، ج25، ص164. [10]- مراتب امامت و رهبری در مقالات گذشته بیان شد. [11]- سدره الحدید، ص25. [12]- میزان الحکمه، حدیث 11199. [13]- میزان الحکمه، حدیث 11200. [14]- میزان الحکمه، حدیث 11201. [15]- معادن الأخبار، ص102. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 262 |