تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,425 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,374 |
کمال در ایمان تشریعی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 146، بهمن 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد کمال در ایمان تشریعی «ولو أن قرانا سیرت به الجبال أو قطعت به الأرض أوکلم به الموتی، بل لله الأمر جمیعا، أفلم ییأس الذین امنوا ان لو یشاء الله لهدی الناس جمیعا و لایزال الذین کفروا تصیبهم بما صنعوا قارعة أو تحل قریبا من دارهم حتی یأتی وعدالله، ان الله لا یخلف المیعاد» (سوره رعد آیه 31) اگر به وسیله قرآن، کوهها کنار برود یا زمین شکاف بردارد یا به وسیله آن، مردهها سخن بگویند؛ همه این امور از آن خدای سبحان است. مؤمنین چرا از ایمان آنها ناامید نشدند؛ اگر خدا بخواهد همه مردم را هدایت می کند و پیوسته کافران از کاری که کردهاند، بلا بر آنها نازل میشود یا نزدیک خانههایشان بلا را میبینند تا اینکه وعده حق برسد و همانا وعده تخلف ناپذیر است. اثر معجزه در مؤمن و کافر قرآن کریم چنانکه برای مؤمنین مایه ازدیاد ایمان است، ولی برای کفار و منافقین، باعث ازدیاد خسارت و طغیان است. هر چه قرآن کریم معجزات انبیا و پیامبران پیشین را نقل میکرد، مؤمنین از آشنایی با معجزات انبیاء بر ایمانشان افزوده می شد ولی کفار و منافقین، بجای هدایت و متنبه شدن، توقعشان زیاد میگشت. اگر سخن از تسخثیر جبال برای داود یا تسخیر باد برای سلیمان یا زنده شدن مردهها توسط یحیی علیهم السلام بود، اینها هم از پیامبر می خواستند که کوههای اطراف کعبه را به حرکت درآورد؛ زمینها را بشکافد، چشمهها را از زمین بجوشاند و مردهها را زنده کند تا با آنها سخن بگویند، و همچنان در کفر خود اصرار می ورزیدند. آیات الهی شفا و رحمت برای مؤمنین است ولی برای کفار و منافقین، جز خسارت چیزی ندارد. هر معجزهای را که میشنیدند، درخواست میکردند که پیامبر مشابه آن را بیاورد، مثل اینکه پیامبر آمده است که رفاه روزانه آنان را تأمین کند و لا غیر. قرآن کریم- در این آیات- می فرماید که اگر بوسیله قرآن، کوهها کنار برود، زمین شکاف بردارد و مردهها زنده شوند و سخن بگویند این انسان کافر پرتوقع حجاز، ایمان نمیآورد. او اصلا معجزات را بازیچه خود قرار داده است. «بل لله الأمر جمیا» همه امور از آن خدای سبحان است؛ هم اصل اعجاز و خرق طبیعت به اذن و اجازه خدا اس و هم ایمان آوردن اینها به اذن خدا است. تا خدا نخواهد ایمان نمیآورند. خداوند تشریعا از همه میخواهد که ایمان بیاورند و همه را دعوت به ایمان کرده است و قرآن را به عنوان هدایت جهانیان فرستاده است؛ اما آن توفیق هدایت را به کسانی که عمدا کتاب آسمانی را پشت سر و زیر پا گذاشتند، مرحمت نمیکند. آنها را به حال خودشان واگذار میکند، که قبلا در بحث ضلالت و هدایت، به طور تفصیل گذشت. دین، مایه طهارت و پاکی انسان شاهد مطلب در سوره انعام آیه 35 آمده است. «وان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت أن تبتغی نفقا فی الارض او سلما فی السماء فتأتیهم بآیة ولوشاء الله لجمعهم علی الهدی فلا تکونن من الجاهلین». اگر اعراض و روی گردانی آنها بر تو گران تمام میشود و سنگین است که اینها ایمان نمیآورند؛ بدان که اگر در زمین، کانال احداث کنی و به عمق زمین بروی و یک پدیده غیبی بیاوری یا نردبانی بر آسمان نصب کنی و از آسمان یک معجزه غیبی بیاوری، اینها هرگز ایمان نمیآورند. و اگر خدای سبحان بخواهد به زور اینها را مؤمن کند، میتواند ولی این ارزش و سودی ندارد پس تو از جاهلان مباش. آری! انسان باید با حسن اختیار خود مؤمن بشود و گرنه، خداوند با مشیت تکوینی میتواند همه را هدایت کند ولی این فایدهای ندارد. خداوند از راه مشیت تشریعی از مردم خواسته است که ایمان بیاورند. خداوند به وسیله دین میخواهد انسان را تطهیر کند، نه از گرد و غبار ظاهری پاک سازد، بلکه از آلودگیهای طبیعت و دنیا، انسان را پاک کند. فلسفه طهارت قسمت مه طهارت همین است، وضو که عبادت است، تنها دست و صورت شستن نیست؛ لذا اگر انسان دست و صورت را با صابون بشوید، بهتر تمیز میشود ولی هرگز کار وضو را نمیکند، زیرا تقرب الی الله است که انسان را پاک میسازد و نه دست و صورت ظاهری شستن. نشانهاش این است که همین مسئله تطهیر را درباره تیمم هم فرموده است که صورت خود را خاک مال کنید برای اینکه خدا میخواهد شما را طاهر و پاک کند. انسانی که تابع خواست مولا است، وقتی از غرورش افتاد پاک میشود. اصلا حج برای این است که انسان پاک بشود. معلوم میشود تا انسان غرور و خودی و منیت داشته باشد، آلوده و ناپاک است. پس اگر در تیمم میفرماید: «و تیمموا صعیدا طیبا» معنایش این نیست که این تیمم انسان را از آلودگیهای طبیعی پاک میکند، بلکه مقصود آن است که غرور و تکبر و منی و دنیا زدگی را از شما می گیرد. مؤید این مطلب، سخنی است که ابن ابی العوجا پس از گفتگو و محاجه با امام صادق علیهالسلام گفت. وقتی سؤالهایی را از حضرت پرسید؛ حضرت با پاسخهای مبرهن و مستدل، جوابش را داد، به او گفتند: چگونه او را یافتی؟ گفت: شما مرا نزد کسی فرستادید که جد او سر همه مردم را- در حج- تراشید. انسانی که زیبائیش به موی سر است، در روز دهم ذی الحجه در ایام حج، سر را با تیغ میتراشد، و باید این سر تراشیدن هم به عنوان قصد قربت باشد تا پاک شود. آنچه را که خار سر راه انسان است، میخواهند از او بگیرند تا او را پاک کنند. بنابراین، در آیه کریمه میفرماید: ما نمیخواهیم به اجبار کسی را وادار به مؤمن شدن کنیم؛ میخواهیم اینها با طوع و رغبت و اختیار خویش ایمان بیاورند. در آیه 36 از سوره انعام می فرماید: «انما یستجیب الذین یسمعون والموتی یبعثم الله ثم الیه یرجعون» آنها که گوش شنوا دارند، دعوت تو را اجابت میکنند ولی آنها که مردهاند- و روح انسانی در آنان مرده است- فقط در قیامت زنده میشوند- اینان سخن تو را گوش نمیدهند و ا جابت نمیکنند. هشدار به مؤمنین در این آیات کریمه، یک هشدار به کفار میدهد و یک هشدار به مؤمنین. به پیامبر میفرماید که تو به کفار بگو: معجزه آوردن دست من نیست و در اختیار من نیست که هر وقت شما خواستید و پیشنهاد دادید من یک گوشه عالم را عوض کنم. مطلب دیگری که من به مؤمنین میگویم این است که مؤمنین علاقمند هستند تو به توقع اینها پاسخ مثبت بدهی و هر چه پیشنهاد میدهند، جامه عمل بپوشانی، به مؤمنین هشدار میدهم که اینها میخواهند معجزه را بازیچه قرار بدهند. اگر هم معجزهای بیاید، ایمان نخواهد آورد. همانطور که قبلا بحث شد خدای سبحان از آغاز کسی را گمراه نمیکند، بلکه همه را به هدایت ابتدایی، هدایت کرده است. ولی اگر انسان به بیراهه رفت و دو حجت الهی (عقل و وحی) پشت سر گذاشت، پس از چند نوبت که به او مهلت میدهد، او را به حال خویش رها میسازد. «و نذرهم فی طغیانهم یعمهون» در همان طغیانشان، رهایشان میکنیم که کورکورانه، به بیراهه بروند. خدای سبحان توفیق هدایت و ایمان را به کسی میدهد که حجتهای الهی را (عقل و وحی زیر پا نگذاشته باشد. اگر کسی این چراغها را عمدا با دست خود خاموش کرد دیگر او را به حال خویش رها میسازد. در دعاها میخوانیم که خدایا ما را یک آن به حال خودمان وامگذار «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین أبدا» پس در اینجا میفرماید که همه این معجزات خارق عادت و مهم هم اگر برای کافران و منافقان، حاصل شود، باز هم ایمان نمیآورند و هدایت نمیشوند و بر کفرشان اصرار میورزند. همانطور که در سوره انعام یک بیان به رسول الله داشت و یک بیان به امت و به امت فرمود که شما اصرار دارید پیغمبر پیشنهاد اینها را عمل کند ولی بدانید که عمل به این پیشنهاد بیاثر است؛ در اینجا هم خطاب به امت است که برای توجیه آنان میفرماید: «أفلم ییأس الذین آمنوا ان لو یشاء الله لهدی الناس جمیعا» شما- ای مؤمنین- که علاقمند هستید پیامبر به پیشنهاد آنها عمل کند، چرا از ایمان آنها مأیوس و نومید نمیشوید؟ مگر نمیدانید هر چه معجزه بیاید، اینها بر طغیانشان افزوده خواهد شد. مگر پیامبر کم معجزه آورد؟ مگر اینها از نزدیک معجزات پیامبر را ندیدند؟ پس چرا تا هنوز مؤمنین نمی دانند که معجزه آوردن کافی نیست؟! مهمترین معجزه همین قرآن کریم است که مشرکین تصمیم گرفتند، کنار کعبه جمع شوند و یک سوره یا چند سوره مانند این بیاورند، و بدینسان دانشمندانشان جمع شدند و یک سال تمام روی قران مطالعه کردند؛ در سال بعد در همان موسم حج گفتند: ما هر چه کردیم مانند این قرآن بیاوریم، از توانمان خارج بود. مگر این تصمیمها را نمیدیدند؟ پس چرا مؤمنین تا هنوز از ایمان آوردن کفار ناامید نمیشوند و پیوسته از حضر میخواهند که به پیشنهاد کفار عمل کند؟ بر فرض هم پیامبر به پیشنهادشان عمل کند، مؤمنین باید بدانند که این کفار ایمان نخواهند آورد. البته اگر خداوند با اراده تکوینی بخواهد، همه مردم مؤمن میشوند ولی چنین هدایتی، فایده ندارد. خداوند با اراده تشریعی میخواهد که همه مردم مؤمن بشوند تا انسان از این راه به کمال خود برسد و الا در ایمان اجباری هیچگونه کمالی وجود ندارد. والحمدالله رب العالمین. ادامه دارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |