تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,412 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
نظرات و دیدگاههای اقتصادی حضرت امام(ره) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 147، اسفند 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام نظرات و دیدگاههای اقتصادی حضرت امام(ره) حجة الاسلام والمسلمین بیات طبق وعدهای که داده بودیم و الان موعد آن رسیده است بحث ما درباره اقتصاد اسلامی و نظرات و دیدگاههای حضرت امام(ره) در این زمینه میباشد. اگر چه تاکنون درباره آن بطور پراکنده بحثهائی صورت گرفته است و از طریق بعضی از مجلات وزین وابسته به یکی از نهادهای مقدس انقلاب، سلسله مقالاتی- در این مقوله- از ما به چاپ رسدیه است و از نظر خوانندگان گذشته است، لیکن بخاطر اهمیت موضوع فوق، هر اندازه روی آن بحث و بررسی به عمل آید و کنکاش جدیدی صورت یابد، موضوع، آن را میطلبد و زمینه بحث برای تحقیقات زیادتر و بیشتر و ارائه افکار و اندیشههای نوتر، باز میباشد بویژه اگر تتبع وسیعتری درباره آراء و نظرات آن حضرت صورت گیرد؛با توجه به مبانی عمیق علمی و فقهی که دارند و روی آن مبانی عمیق فقهی در بعضی از مکتوبات و پیامهای خودشان به گوشههائی از نظرات اقتصادیشان اشاره فرمودهاند. اگر جمعبندی دقیقتری تحقق یابد،به نظر میرسد، هم از حیث نظری، بحث مفید و سودمندی باشد و هم از حیث میدان عمل و اجراء مسئولان نظام که تا حدودی خود را متعهد به افکار و نظرات فقهی حضرت امام(ره) میدانند و یا لااقل مدعی آن هستند در سیاستگذاریها و برنامهریزیای اقتصادی در تمام مراحل آن، آنها را مورد توجه قرار داده و تا آن حدی که ظروف و واقعیتها اجازه میدهد عمل نمایند،بالخصوص که حضرت امام(ره) خودشان در اینجا بطور خاصی به مسئله،توجه ویژه فرموده و یکسری موضوعات و مسائلی را مطرح کردهاند که در ارتباط با همان نظرات اقتصادی بوده و شیوه مورد تأییدشان را میرساند و به ملاک هائی که از آنها به این جمع بندی رسیدهاند و نمائی از نظام اقتصاد اسلامی را ترسیم فرمودهاند، اشاره کرده و آنها را مشخص نمودهاند. با توجه به این موضوع، فرصت مناسبی به نظر میرسد با دید و بررسی نسبتا جامعتر و دقیقتری موضوع را مورد تحلیل قرار دهیم و در ضمن مقالات متعددی، شیوه مطلوب و مورد قبول حضرت امام را دربار اقتصاد ارائه دهیم. در مطلع این بحث و بررسی به فرازی از وصیت نامه توجه کنیم: «یکی از اموری که لازم به توضیح و تذکر است آن است که اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را بطور جدی در کتاب و سنت محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی میداند. گرچه بعض کجفهمان بیاطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کردهاند و باز هم دست برنداشتهاند که اسلام طرفدار بیمرز و حد سرمایهداری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش را اسلام برداشت نمودهاند، چهره نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند و آن را رژیمی چون رژیم سرمایهداری غرب مثل رژیم آمریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند و با اتکال به قول و فعل این نادانان با غرضمندانه و یا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعی، با اسلام به معارضه برخاستهاند و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک میباشند با اختلاف زیادی که دورههای قدیم تا کنون حتی اشتراک در زن و همجنس بازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته، بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و مصرف که اگر به حق به آن عمل شود، چرخ های اقتصاد سالم به راه می افتد و عدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق مییابد. در اینجا نیز یک دسته با کجفهمیها و بیاطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعض آیات یا جملات نهج البلاغه اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نمودهاند و توجه به سایر آیات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، به پا خاسته و مذهب اشتراکی را تعقیب میکنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با تودههای انسانی مثل حیوانات عمل میکنند، حمایت میکنند». این فراز یکی از مهمترین و سرنوتشسازترین فرازهای وصیتنامه است. در آن علاوه بر اینکه به نقاط تاریک و سیاه نظامات و مکتبهای سرمایهداری پرداخته شده است، به نقاط مبهم و تاریک و خطرناک نظام کمونیستی و سوسیالیستی هم پرداخته است و نوعی عملیات مقایسهای میان این دو مکتب بعمل آمده و در مقام نتیجهگیری به نظام معتدل اسلامی نیز اشارت رفته است. چون امام در مقام وصیتنامه بودهاند و طبعا در این مقام به طرحهای سازنده اجتماعی و سیاسی و غیره نمیپرداختند و پرداختن به آنها مقام دیگر و شرایط مناسبتری میطلبد، لذا به همه آنها بطور اجمال اشاره کرده و نقاط حساس ومحوری را مشخص و راه بررسی و تحلیل علمی و تحقیق را نشان دادهاند. این تحلیلها و بررسیای محققانه و اجتهادی و ارائه نظام عدالتگستر اسلامی مربوط به کسانی است که پویندگان راه امام بوده و مدعی هستند که در مسیر ایشان حرکت کرده و خطی را از غیر از خط مشی ایشان قبول ندارند و از آن دفاع و حمایت مینمایند. چون این رسالت الان بر دوش ما قرار گرفته است و اگر خدای جهان قبول فرماید ما عهد و پیمان بستهایم که از خلال کتاب و سنت و فتاوای فقیها و اسلامشناسان واقعی و حقیقی، نظام مقبول و مورد تأیید حضرت امام(ره) را در بعد اقتصادی استخراج کرده و معرفی کنیم، به حول و قوه الهی این معنی را تا آن حد و اندازهای که فرصت اجازه بدهد و بضاعت علمی راهنمایی بنماید پیمیگیریم: اگر کسی مدعی شود که اسلام بطور خاص دارای نظامی اقتصادی است و چهارچوب آن مشخص گردیده و تبییین شده است، بیاطلاعی خودش را از اسلام و علوم اسلامی نشان داده است، زیرا اسلام به عنوان یک دین زندگی مطرح است و شأن ادیان آسمانی این نیست که به صورت خاص و ویژه درباره نظام سیاسی و یا اقتصادی و یا حقوقی و یا غیر آنها بحث و بررسی کند و بالعکس اگر کسی ادعا کند در اسلام درباره امور اقتصادی و دستورالعمالهای مربوط به آنها وجود ندارد و اسلام یک سلسله دستورالعملهای خشک اخلاقی و تذکاری است و بیشتر جنبههای درونگرایی افراد را در نظر گرفته تا بیرونگرائی و اجتماعی انسان و اسلام، باز از بیاطلاعی و جهالت خود از اسلام و دستورالعملهای آن خبر داده است. پس چه باید کرد؟ و چه باید گفت: پاسخ این است: اسلام یک دین الهی و آسمانی است و برای هدایت بشر در اختیار آنان گذاشته شده است و برای اینکه سالم و دست نخورده در اختیار بشر قرار داده شود و در اجراء و ارائه مدل و الگو درست و صحیح ارائه گردد، لذا توسط کسانی به اجراء گذاشته شده است که از هر نوع خطا و معصیت و فراموشی- چیزهای دیگری که اطمینان و اعتماد را از بین میبرد- مصون و محفوظ بوده و بطور مستقیم از طریق وحی آسمانی به بشر ابلاغ و تبیین گردیده است. دین مجموعهای از معارف حقه و نفس الامری و باورها و اعتقادات و دستورالعملهای ایجابی و سلبیای میباشد و در این مجموعه آنچه که بشریت در ابعاد مختلف و گوناگون، به انها نیازمند بود، به صورتهای مختلف بیان و ارائه شده است. از جمله آنها، موضوعاتی است که درباره امور اقتصادی میباشد که در آنها راهحلهای مشکلات اقتصادی نشان داده شده است. بنابراین در اسلام دستورالعملهائی وجود دارد که در آنها به مسائل اقتصادی پرداخته شده و موضوعات مربوط به اقتصاد مطرح گردیده است و در عین اینکه در اسلام یک سری دستورالعملهای اقتصادی وجود دارد و در صورت جمعبندی آنها، انسان میتواند به یک نظام اقتصادی دست پیدا کند،در کنار آنها یک سلسله اصول و خطوط کلی ترسیم و تبیین گردیده و آنها طوری دیده شدهاند که نوعی حاکمیت نسبت به همه آنها حتی نسبت به اصول و معیارها هم داشته و با توجه به آن اصول حاکم،این دستورالعملها صادر گردیده و برای نیل به آنها از این دستورالعملها استفاده شده است. روی این حساب علمی و تحلیلی ابتداء به آن اصول حاکم میپردازیم و سپس به تحلیل آن دستورالعملها و در پایان با جمعبندی میان آنها نظام مقبول اسلامی را ارائه میدهیم و در این مسیر علمی از آیات و روایات اسلامی و فتاوای فقهاء و از راهنمائیهای و سخنان و نظرات خود حضرت امام(ره)بیشترین بهرهبرداری را خواهیم داشت. اصول حاکم بر اقتصاد اسلامی در نظام اقتصادی اسلام، اصولی هست که کوچکترین اغماض و سهلانگاری درباره آن مجاز شمرده نشده است زیرا عقل و منطق و شریعت، هرسه، در این جهت، صریح و قاطع بوده و از آن کوتاه نیامدهاند و به عنوان اصول حاکم مد نظر قرار داده و در واقع در سلسله علل و فلسفههای احکام دیدهاند و در صورت تخلف از آنها نه حکمی وجود خواهد داشت و نه حاکمی را مؤاخذه خواهد کرد و در صورتی که منشأ تخلف خود انسان بوشد عقل و شریعت هر دو متفقا وی را مقصر تشخیص داده و در محاکمه الهی بپای مؤاخذه و عقاب خواهند نشاند و کیفر مناسب را برای وی در نظر خواهند گرفت. آن اصول فراوان است و ما با هم به آنها اشاره مینمائیم: الف: اولین اصل و یا ام الأصول تمامی اصلها،اصل عدالت میباشد. به تعبیر استاد شهید مطهری: اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق میشود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات، نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین میگوید. این معنا مقیاس بودن عدالت است برای دین پس باید بحث کرد که آیا دین مقیاس عدالت است یا عدالت مقیاس دین؟ مقدسی اقتضا میکند که بگوئیم دین مقایس عدالت است، اما حقیقت این طور نیست، این نظیر آن چیزی است که در باب حسن و قبح عقلی میان متکلمین رایج شد و شیعه و معتزله عدلیه شدند یعنی عدل را مقیاس دین شمردند نه دین را مقیاس عدل. به همین دلیل عقل یکی از ادله شرعیه قرار گرفت تا آنجا که گفتند: «العدل و التوحید علویان و الجبر والتشبیه امویان»[1] قرآن کریم اساس دعوت انبیاء و اعزام رسولان الهی را برای اقامه قسط میداند[2] اقامه قسط همانا احیاء عدالت اجتماعی میباشد و از مؤمنان خواسته است برای خدا قیام کرده و گواهان صادق و امین اجراء قسط و عدالت اجتماعی در میان بشر باشند.[3] در سوره مبارکه اعراف می فرماید: در دوران جاهلیت اینطور بودن که وقتی هر کار زشتی را مرتکب میشدند و مورد اعتراض قرار میگرفتند میگفتند ما پدران و گذشتگان خود را اینطور یافتیم و خدا هم چنین فرموده است. شما بهآنان بگوئید خدای جهان به بدی ها و زشتیها دستور نمیدهد و کارهای زشت خودتان را به حساب خدا و دین نگذارید. آیا به خدا نسبت میدهید چیزی را که نمیدانید و بگو خدای من به عدالت و قسط دستور فرموده است و نیز دستور داده است در هر عبادت روی به او آورید و از سر اخلاص او را بخوانید و چنانکه شما را در اغاز آفرید،دوباره به سویش باز خواهید گشت.[4] در واقع در زمان جاهلیت به جای اینکه حسن و قبح و عدل را ملاک دین قرار دهند،دین را ملاک حسن و قبح و عدالت قرار دادند و در نتیجه مورد عتاب و توبیخ الهی قرار گرفتند. از این عبارت بروشنی استفاده میشود،عدالت و رعایت اصالت عدل،در ردیف احکام دیگر و حتی موضوعات دیگری نمیباشد، بلکه در اصول آنها بوده و نوعی علیت به دیگر احکام دارد. بدون شک و تردید اگر این اصل مورد توجه قرار میگرفت و فقهاء ما با توجه به آن اصل، وارد مباحث فقهی میشدند و به استنباط احکام میپرداختند، وضعیت فقه بویژه فقه اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی، چهره دیگری به خود میگرفت. استاد شهید در این باره چنین دارند: «اینکه بحث عدل را پیش آوردیم برای این بود که تأثیر بحث عدل را در تفسیر اصل عدالت اجتماعی بیان کرده باشیم و دیگر اینکه انکار اصل عدل و تأثیرش، کم و بیش در افکار، مانع شد که فلسفه اجتماعی اسلامی رشد کند و بر مبنای عقلی و عملی قرار بگیرد و راهنمای فقه قرار بگیرد. فقهی به وجود آمد غیرمتناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول و مبانی و بدون فلسفه اجتماعی اگر حریت و آزادی فکر باقی بود و موضوع تفوق اصحاب سنت بر اهل عدل،پیش نمیآمد و بر شیعه هم، مصیبت اخباریگری نرسیده بود، ما حالا فلسفه اجتماعی مدونی داشتیم و فقه ما بر این اصل بنا شده بود و دچار تضادها و دچار تضادها و بنبستهای کنونی نبودیم».[5] بعد چنین ادامه میدهند: «اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن، در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و در حالی که از ایاتی چون «و بالوالدین ا حسانا»[6]، «واوفوا بالعقود»[7] عموماتی در فقه آمده است ولی با این همه تأکیدی که در قرآن کریم بر روی مسئله عدالت اجتماعی دارد، معهذا یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما گردیده است». حالا بحث در این است که معلوم گردد، اصل عدالت آن قدر مهم است و در جعل و تشریع احکام الهی آن قدر مؤثر و تعیین کننده است که در سلسله علل احکام قرار دارد و رابطهای که با بقیه احکام دارد؛ رابطه طولی است نه رابطه عرضی و با توجه به عدالت و برای رسیدن به عدالت،احکام دیگر جعل شده است. هدف ما از نقل عبارت استاد شهید مطهری و دیگران این است که اصل قضیه و اهمیت آن به دست آید و محور بودن عدالت روشنتر گردد و اما اینکه عدالت چیست؟ و تعریف عدالت کدام است؟ و چگونه به عدالت میتوانیم برسیم؟ و رابطه حق و عدالت چگونه است؟ و آیا عدالت مقدم بر حق است و یا بالعکس،حق مقدم برعدالت میباشد؟ و چند سؤال دیگر که در اینجا ممکن است مطرح شود، در ضمن مباحث خواهد آمد و فعلا بحث ما درباره اهمیت اصل قضیه است و اینکه معلوم گردد عدالت که در میان اصول اعتقادات قرار گرفته و در ردیف توحید و امامت و نبوت و معاد معرفی شده است، صرفا برای اعتقاد و باور تنها نبوده است بلکه برای این بوده است که عدالت به معنای واقعیاش- چه به صورت فردی مطرح گردد و چه به صورت اجتماعی عنوان گردد- یکی از اصول و ارکان دین بوده و نقش زیربنائی و محوری در ارتباط با بقیه موضوعات دارد و به همین دلیل هدف بعثت پیامبران آسمانی شناخته شده است و روی همان علت واقعی احکام الهی بودن و نقش داشتن، به عقل استقلال داده شده و در کنار انبیاء الهی حجت گردیده است و به عنوان حجت باطن در برابر حجت ظاهر نامید شده است. این اصل روح اسلام است و هدف اصلی اسلام، تجلی عدالت در تمامی زوایا و باعاد زندگی است. آری، فشارائی که مصلحان الهی در طول تاریخ متحمل گردیدهاند و به هر نوع از انواع ابتلاءها و سرزنشها و اهانتها تن دادهاند،برای عدالت بوده است. حضرت امام(ره) که قیام کردند و مسئله نظام اسلامی را عنوان فرمودند و انقلابی را رهبری نموده و به پیروزی رساندند باز برای عدالت بوده است. عدالت مانند حق است؛ ممکن است همه از آن ظاهار دفاع نمایند و جانب داری کنند ولی عمل کردن به آن بار زیادی را میطلبد و فوق العاده سخت و مشکل است، هم برای طرفداران و مجریان آن مشکلات دارد و هم برای معاندان و مخالفان. امروز که حکومت اسلامی تحقق پیدا کرده است و احکام اسلامی به صورت عینی در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم لباس عمل پوشیده است، برای عدالت و تحقق عدالت اجتماعی است و اگر خدای ناکرده عدالت آسیبببیند و در عمل از آن خبری در بین نباشد، نشان دهنده آن است که اسلام و حکومت اسلامی، به اهداف خود نرسیده است و از عدالت به دور افتاده است زیرا عدالت و استراتژی بودن آن نمیتوان کوتاه آمد و از آن عدول کرد. به سخنان حضرت امام(ره) به مناسبت عید غدیرخم که درباره اهمیت این اصل فرمودهاند توجه کنید: «آنها (رهبران الهی و پیامبران(ص) واهل بیت او(ع) رحمت هستند. یا وقتی ملاحظه می کند که حکومت عدل میخواهد تشکیل بدهد، آن وقت برای حکومت عدل آن قدر رنج میبرد و آنقدر سیلی میخورد. این هم رنج دارد، نه از باب این که برای خودش،برای این که میخواهد مردم را به عدالت برساند و مردم زیر بار نمیروند. این چیزی است که از صدر عالم تا آخر هست، هر کس قیام کرد برای اقامه عدل سیلی خورد. ابراهیم خلیل الله(ع) چون قیام کرد برای عدالت سیلی خورد و او را به آتش انداختند،از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایی که برای عدالت برای حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداختهاند و باید هم بپردازند هر وقت به یک نحو... تمام دینا از صدر علم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد برای این که عدالت ایجاد کند،حکومت عدل ایجاد کند سیلی خورده. پس ما گلهای نداریم که چون قیام کردیم برای اقامه عدل، برای حکومت عدل، برای حکومت اسلامی؛ سیلی بخوریم. ما باید زیادتر سیلی بخوریم آن وقت یک نحو بوده، حالا نحو دیگری بوده اما در این که تاوان را باید پس بدهیم مثل هم است»[8] پس با توجه به آیات قرآن کریم و سنت نبوی(ص) و ادله فراوانی که در قرآن و روایات، موجود است و سخنانی که از امام امت(ره) آورده شد و یا مطالبی که از استاد شهید مطهری نقل کردیم، به روشنی بدست میآید که: عدل و عدالت آن قدر مهم و تعیین کننده است که انبیاء الهی برای اقامه آن مبعوث شدهاند و به تعبیر امام اگر سیلی خوردهاند و با بدترین اتهامها از سوی مخالفان متهم شدهاند،برای اقامه عدل و حکومت عدل بوده است و اساسا ادیان آسمانی در اصل تشریع و جعل با توجه به اصل عدالت و برای رسیدن به آن بوده است و هدف ما از انقلاب اسلامی هم احیا عدالت اجتماعی و اجراء آن در زندگی فردی و اجتماعی میباشد و رمز در ردیف اصول دیگر اعتقادی قرار گرفتن آن برای همین است و اساس استراتژی پیامبران الهی، تأمین عدالت و رسیدن به عدالت در تمام سطوح است. ادامه دارد
[1] - بررسی اجمالی مبانی اقتصادی اسلامی، استاد شهید مطهری صفحات 15- 14. [2] - سوره حدید، آیه 25. [3] - سوره مائده- آیه 8 [4] - سوره اعراف، آیات 28- 27 [5] - بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص 27 [6] - سوره انعام آیه 151. سوره اسراء، آیه 23. سوره احقاف آیه 15. [7] - سوره مائده- آیه1 [8] - صحیفه نور- ج 20 ص 141- 140. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 155 |