تعداد نشریات | 49 |
تعداد شمارهها | 2,304 |
تعداد مقالات | 33,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 11,928,881 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,097,830 |
تاتارهای مسلمان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1372، شماره 147، اسفند 1372 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 29 اردیبهشت 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تاتارهای مسلمان پیشینیه تاریخی تاتارها طایفهای بزرگ از ترکستان بوده و از اولاد تاتارخان برادر این دو بنیاعمام یکدیگر بوده و به مرور زیاد شدهاند. و – تامسن[1] محقق اروپائی عقیده دارد که این قوم در قرن دوم هجری در جنوب غربی بیکل (Baikl) تا حدود ناحیه کرول (Kerul) سکنی داشتهاند. در مشرق زمین و نیز مغرب زمین گذشته از عنوان مغول نام تاتار یا تاتار به چشم میخورد و غیاث الدین خواند میر در جلد پنجم کتاب «حبیب السیر» خود این دو نام را گاه به جای هم و در مواردی، هم زمان به کار میبرد. محمد کاشغری در نیمه قرن پنجم هجری در فرهنگ لغات زبان ترکی از تاتار نام برده و آگاه بوده که زبان تاتاری غیر از زبان ترکی میباشد. وقتی گفته میشود زبان رسمی دربار باقآن در آغاز قرن هشتم، تاتاری غیر از زبان ترکی میباشد. وقتی گفته میشود زبان رسمی دربار باقآن در آغاز قرن هشتم، تاتاری بود، منظور زبان مغولی است ولی در زمانهای بعد که از زبان تاتاری ذکری به ماین میاید منظور زبان ترکی است زیرا تاتار و ترک با هم درآمیختهاند، برتولد اشپولر (Bertold Spuler) عقیده دارد کلمه تاتار به این معنای به خصوص به ترکانی که امروزه در روسیه ساکنند اطلاق میشود.[2] پلان کارپن (Plano carpini) مغولها را به نام تاتار معرفی میکند.[3] در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» تاتاران را به «تغزغز» مربوط میداند.[4] این منطقه شامل بخش غربی کشور چین میگردد. در کتب مربوط به فتوحات مغول در قرن هفتم هجری، این قوم، تاتار معرفی شدهآند و ابناثیر در تاریخ خود چنگیز را تاتار میداند، خواجه رشید الدین فضل الله این قوم را گروهی غیر از مغولان میشناسد و مقر آنان را جنوب شرقی کرول دانسته است. در «قاموس الاعلام ترکی» آمده که تاتار قومی از مغولان است که در صف مقدم آنها قرار داشتند. در قرون وسطی تاتار با مغولی مترادف گردید و در منابع تاریخی اعم از عربی و فارسی تاتارها را با مغولها یکی پنداشتند ولی از نظر آداب و رسوم تاتارها به ترکها نزدیکترند و در دائرة المعارف اسلام «بارتولد» تاتارها را ترک اطلاق کرده است. «فوستل دکولانژ» عقیده دارد تاتارها نخست در قرن نهم میلادی به صورت قبیلهای در درههای «این شان» واقع در مغولستان بودند ولی پس از آن نام ایشان بر منچوها، مغولان و ترکان اطلاق گردید.[5] عطامک جوینی از آموزش تاتاران برای خط توسط چنگیزخان سخن گفته است.[6] ولادیمیرتسف تاتارها را شعبهای از مغولها تحت عنوان «ایرگان» (Irgan) معرفی میکند که مفهوم قبیله را میرساند.[7] خواجه رشید الدین فضل الله در «جامع التواریخ» آورده که قسمت عمده قبیله تاتارها به دست چنگیزخان به قتل رسیدند و آنان که باقی ماندند بین خانوادههای گوناگون تفسیم شدند و در عصر چنگیز و فرزندانش اعتبار یافتند پلان کارپن از روابط مغولها با تاتارها سخن گفته و عقیده دارد این قوم زیر فرمان امپراتور بودند و سرکرده مغولها بر آنان تسلط کامل داشته است. اصول مغولها در رابطه با تاتارها انتقام فامیلی داشتند و انتقام از یک نسل به نسل بعد انتقال مییافت و در حالی که افراد نسل جدید هیچ جرمی نداشتند آماج تهاجم قرار میگرفتند. هنگامی که باقای مغولی به دست تاتارها جنگیدند ولی باز هم آتش انتقام آنان فرود ننشست. بعدها با غلبه چنگیز بر تاتارها، چهار قبیله از ایشان را گرفت و خطاب به خویشاوندان خود گفت: «ما باید از تاتارها انتقام بگیریم و مناسبترین کارها این است که تمام مردانی را که قدشان از محور یک چرخ بلندتر است، بکشیم و بقیه را چون غلام بین خود تقسیم کنیم». خواجه رشید الدین فضل الله نیز میگوید: «در بین ایشان قصاص قدیم کینه وجود داشته است». روابط تاتارها با مغولها به هر شکلی که بوده مانع از ان نبود تا این قوم همراه مغولها در قتل و غارت و چپاول سهمی نداشته باشند، عبدالطیف که حوادث هولناکی را از این قوم تقریبا به چشم خویش دیده در رفتار آنان مینویسد: «زنان آنان با مردان در جنگ شرکت میکنند، الات حربشان بیشتر تبر و کمان است، از هر نوع گوشتی که به دست بیاورند میخورند، در جنگ احدی را فروگذار نمیکنند، حتی زنان و کودکانرا میکشند،با خیکهای بادکرده و یا به وسیله یال و دم اسبان پرموی خود به حال شنا از رودخانههای بزرگ و عمیق میگذرند، هیچ وقت خسته نمیشوند، از مرگ واهمه ندارند، از رحم و عاطفه دورند». با رفتار این قوم بخارا ویران شد و به صورت خاکستر درآمد که ابن اثیر در خصوص مصایبی که به این مرکز فرهنگ و دانش آمد شرحی آورده است،نرشخص میگوید: «رد شهور سنه سته عشر و سته مأئة باز لشگر تاتار آمد و شهر را بگرفت و باز ویران شد.»[8] با سمرقند، بلخ و خیوه نیز به همین شیوه برخورد کردند و پس از قتل عام مردم خیوه سدهای جیحون را گشوده و شهر را آب بسته و آن را چون زمین هموار کردند. در «نسا» هفتاد هزار تن را روی زمین پهلوی هم خوابانیدند و با ریسمانی آنها را به هم بسته، آن وقت با تیر آنان را یکی یکی کشتند، نیشابور را با زمین هموار یکی کرده و حتی شخم زده و جو کاشتند، غیاث الدین خواند میر مینویسد: در حادثه قتل عام نیشابور 1747000 نفر کشته شدند،در هرات کشتن و آتش زدن و ویران کردن یک هفته ادامه داشت.[9] تنها آئین حیات بخش اسلام از قرن چهاردهم میلادی توانست در بین این قوم نفوذ کند و آنان را از این رفتارها برحذر دارد و تاتارها را به انسانهایی نرمخو و سخت کوش و مدافع اسلام تبدیل کند. العمری یکی از مؤلفین عرب نیمه اول قرن 15 میلادی از آمیزش تاتارها باترکهای دشت قیچان (استان گلدن هورد- Gorden Horde) سخن گفته است و میافزاید: «قیچاقها بر آداب فردی و نژادی تاتارها غلبه یافتند و همگی با ایشان مساوی شدند،به طوری که تاتارها در دشت قبچاق مستقر شدند و با آنان ازدواج نموده و به ایشان تعلق یافتند». روس ها اصطلاح تاتار را قرنهای متوالی به مسلمان ترک تبار این مناطق اطلاق مینمودند، «شیرین اکینر» عقیده دارد کلمه تاتار همچنان به قبایل ترک ساکن نواحی ولگا اطلاق میشد و آنها به عنوان تجسم اصلی اردوی زرین مغولها باقی ماندند. با ادام انشعاب و تشکیل واحدهای کوچکتر، سرانجام خانات استراخان و قازان از آن سربرآورد.[10]و قومی که سابق بر این در قلمرو حکومت جوجی خان- از فرزندان چنگیز- در ممالک قبچاق به سر میبردند در کریمه، قازان،نوگای، سواحل ولگا و سیبری و جمهوریهای اروپائی شوروی از جمله لیتوانی انتشار یافتند. زبان اصلی تاتارها به زبان عثمانی بیش از زبان جغتایی (ترکستان) شباهت دارد ولی سیما و خطوط چهره اقوام تورانی را محافظت کردهاند. از قدیم الایام مشک و آهوی قلمرو تاتارها شهرتی ویژه داشته و شعرای ایرانی در سرودهای خود بدین نکته اشاراتی کردهاند: منوچهری دامغانی: هم گوهر تن داری هم گوهر نسبت مشک در آنجا که بود آهوی تاتار ناصر خسرو: نه در پرو منقار رنگین سرشته چوگل مشک خرخیزد و تاتار دارد خاقانی: ازگرد راهش آسمان تر مغز کشته آن چنان کز عطسه مغزش جهان پرمشک تاتار آمده نظامی: چو بر سنبل چرد اهوی تاتار نسیمش بوی مشک آرد به بازار سعدی عود میسوزند یا گل می دمد در بوستان دوستان، یا کاروان مشک تاتارآمدست بازهم از سعدی: آهوی طبع بنده چنین مشک میدهد کز پارس میبرند تا بتاتارش ارمغان روابط روسها و تاتارها روسیه فعلی هسته بخش غربی امپراتوری مغول را در قرن سیزدهم تشکیل میداد که به دولت جوجی یا اردوی زرین شهرت داشت، حاکمان این بخش از اعقاب بلافصل چنگیز بودند ولی عناصر ترک در آن چنان قوی بود که این اردو تا اوایل قرن چهاردهم میلادی به زیر سیطره نفوذ آنان درآمد. سقوط دولت مستقل روسیه در سال 1240م برای نخستین بار، مغرب زمین را متوجه خطری نمود که آنان را به شدت تهدید میکرد. به این سبب پاپ اینوست چهارم در 1245 م مجمع عمومی کلیسا را در لیون تشکیل داد و برای مقابله با تاتارها و اینکه چگونه میتوان این قوم را پیرو دین مسیح نمود و بر علیه مسلمانان شوراند.[11]با آباء کلیسا به مشورت پرداخت. با وجود این تلاش ها روسها به مدت 3 قرن تحت سلطه اردوی زرین در قرن چهاردهم، نگرانی روسها از اقتدار تاتارها بر آنان افزون گردید. نخستین دوره، دوران تفوق و مسلمانان در قرن چهاردهم و پانزدهم میباشد که در خلال این دو قرن رؤسای اردوی زرین بر رعایای روس حکمفرمایی کامل داشتند. سیطره تاتارها و برتری سیاسی و نیز حساب بردن از این قوم عقده حقارتی دیر پا و نفرتی عمیق را در بین روسها نسب به تاتارها پدید آورد و روس ها در صدد آن بودند تا چنین عقده روانی را در موقعیتی مناسب بروز دهند، تا آنکه تاتارهای اردوی زرین به صورت واحدهای کوچک تر انشعاب یافتند و در خلال اواسط قرن پانزدهم ابتدا خانات بزرگ قازان و چندی بعد خانات آستراخان شکل گرفت. توسعه روسیه بر سرزمین های اسلامی از سال 1552 میلادی با فتح قازان آغاز گردید، با این پیروزی روس ها و سقوط قازان نیرومندترین خانات تاتار و رقیب صد ساله مسکو از میان رفت و راه ولگا بر دریای خزر و دروازه های سیبری بر روس ها گشوده گشت. چهار سال بعد یعنی در سال 1556 م هشترخان (آسترخان) توسط روس ها تسخیرل گردید، تاتارها درصدد مقاومت و دفع تهاجم روسها برآمدند و در این رابطه به سال 1571 م موفق شدند مسکو را مورد حمله قرار داده و آن را به آتش بکشند، در هجوم بعد تاتارها از حمایت اردوی نوغای محروم ماندند ولی با کمک دولت عثمانی موفق شدند حمله روسها را به قوم، دفع کنند. گره تصرف مناطق مسلمان نشین کناره ولگا و سیبری غربی در جهان آن روزگار اسلام انعکاس چندانی نیافت ولی این حرکت به مسلمانان این منطقه ضرباتی را وارد ساخت. روس ها با در دست داشتن شاهراه ولگا و جنگل های غرب سیبری انحصار جهانی تجارت خزر را که منشأ ثروت و قدرت قازان بود به دست گرفتند و از سال 1552 م مسکو به کانون تجارت آن تبدیل شد، ادامه این روند قدرت اقتصادی و سیاسی مسکو را فزونی بخشید. فتح مقر تاتارها ارتباط ترک های عثمانی و این قوم را قطع نمود و بعد از آن دولت عثمانی هیچ گاه از حمایت ایلات و طوایف سلحشور آسیای مرکزی برخوردار نگردید. برای تاتارها نیز انزوای سیاسی- اقتصادی و انحطاط اجتماعی- فرهنگی را به دنبال داشت و راه ابریشم بسته شد. ولگای علیا و سفلی و سیبری غربی از پیکر دارالاسلام جدا شد و این حادثه بعد از سقوط اندلس دومین رویداد ناگوار جهان اسلام قلمداد گردید. روس ها در قازان و آستراخان چنان سیاست ظالمانه ای پیشه کردند که نفرت شدید تاتارها را برانگیخت و به آسانی قیام مردم را شعله ور نمود، بسیاری از رهبران مذهبی در میان مردم نفوذ پیدا کردند. روس ها برای جلب تاتارها به تغییر کیش و پذیرفتن مسیحیت تلاش زیادی به عمل آوردند ولی بر خلاف این اقدام و تخریب مساحد و ضبط اموال مردم و محروم کردن آنان از حقوق مدنی، موفقیت اندکی کسب کردند. در سال 1771م شبه جزیره کریمه به تصرف نیروهای روسیه درآمد ولی در سال 1774م تحت الحمایگی روسیه بر کریمه خاتمه یافت و خانات در سایه روسیه تا حدودی استقلال خود را به دست آورد، طولی نکشید که در سال 1782م شاهین گرای (ShahinGiray) آخرین خان تاتار کریمه از دیار خود اخراج و خانات کریمه جزء روسیه قلمداد گردید. از نخستین سال های حاکمیت روس ها برمنطه کریمه سیلی زا مهاجرین آلمان و بالتیک و روس روی بدان سامان گذاشت و بهترین اراضی این دیار که در سواحل دریا قرار گرفته بود، برای استفاده اطرافیان دربار کاترین که بی شمار هم بودند، مصادره شد. در سال های نخست قرن نوزدهم الکساندر اول تصمیم اول تصمیم گرفت که تبعیدی های یونان را در شبه جزیره کریمه جای دهد. تاتارها که به جز اراضی خشک و لم یزرع مرکزی جای دیگری نداشتند، در برابر این شرایط دشوار، سرزمین خود را ترک نمودند و در فاصله 1783م تا 1913 م متجاوز از یک میلیون تاتار دیار خود را به قصد قلمرو عثمانی ترک کردند در نتیجه این مهاجرت ها تاتارهای مانده در موطن خویش در مقابل هجوم روز افزون مهاجرین روس به اقلیتی ناچیز تبدیل شدند.[12] قرن هیجدهم را از لحاظ ایذا و آزار مسلمانان تاتار با تیره ترین ادوار مبارزات ضد مذهبی استالین در سال های دهه 1930م قابل مقایسه است. نهضت های بزرگ تاتارها در قرن هفدهم و هیجدهم در اثر فشار زیاد روس ها به وقوع پیوست. اسقف های قازان در این قرون فعالیت تبشیری خود را آغاز کردند و صومعه های نوبنیاد آن سامان گروهی از تاتارها را به کیش مسیحیت درآورد و این افراد رفته رفته جامعه ای جداگانه و منزوی را تحت عنوان کری یاش (Kryas) تشکیل دادند که هم مسلمانان و هم مسیحیان بدید نفرت و انزجار بدانها نگریستند. از آنجا که اسلام نه تنها بامفهوم ملیت تاتارها هیچ گونه تضادی نداشت بلکه به هویت آنان اقتدار بیشتری می داد، نقش مؤثری در مقاومت این قوم ایفا نمود که نتیجه آن به شکست سیاسی- اخلاقی روس ها در تحکیم کنترل خود بر قلمرو این قوم تبدیل گردید. به تحلیل بردن نیروهای اسلامی محلی از طریق اشاعه اجباری مسیحیت ارتدوکس به همراه روسی کردن از طریق به کارگیری کلیه ابزارها ناکام ماند. دکتر مری براکس آپ عملکرد روس ها را در قبال مسلمانان جلوه ای از برداشت نادرست آنان در خصوص ارزیابی اسلام و اثر آن بر این جوامع می داند.[13] در جنگ جهانی اول تاتارهای ولگا همچون تاتارهای کریمه به خدمت سربازی در ارتش روسیه ملزم گردیدند که بسیاری از خدمت وظیفه امتناع نمودند و بحران موجود در نواحی تاتارنشین با مهاجرت بسیاری از رهبران به امپراتوری عثمانی شدت یافت. در سال 1917 م تاتارها کوشیدند تا فدراسیون مستقلی از ایالات ولگا- اورال تشکیل دهند، اما شوروی ها در سال 1918 م آن را واژگون کردند و خود به جای آن نشستند و در 27 ماه مه 1920 م جمهوری خود مختار تاتار در درون جمهوری فدراتیو روسیه تشکیل گردید. ایجاد این جمهوری خودمختار به معنی به رسمیت بخشیدن موطن تاتارها بود. اما طولی نکشید که شدیدترین فشارها بر علیه آنان آغاز گردید. مبارزه علیه باورهای دینی شروع شد. بخش سیاسی وسری N. K. V. D به نام SPPO اوراقی چاپی تهیه کرد که ضمن آن رهبران مذهبی باید اصول و حقایق اسلام را تکذیب کنند و زیر آن را امضاء نمایند و سپس این اوراق بین مبلغان، معلمان و واعظان تقسیم شد.آنان نیز آن را امضا کنند و پس از آن این اسناد در جراید انتشار یابد، آنهائی که قبول نکردند اسناد مزبور را امضاء نمایند به اردوگاههای کار اجباری در سیبری اعزام گردیدند. فخرالدین یکی از رهبران دینی تاتارها در سال 1936 م در مقابل مردم حاضر گردید و اعلام نمود که ترجیح میدهد که به سختی بمیرد و چنین دروغ شیطانی را تصدیق نکند. وی بازداشت گردید و زیر شکنجه کشته شد. در سال 1934 فشارها و تضییقات بقدری مسلمانان را عذاب داد تا سرانجام به ناچار مرام اشتراکی را که به آنان تحمیل میشد، پذیرفتند.[14] در اثنای اشغال شبه جزیره کریمه توسط آلمانها در سالهای 43- 1941 برخی از تاتارها به نهضت مقاومت پیوسته و گروهی هم با آلمانها به همکاری پرداختند. با اشغال این منطقه توسط شورویها در سال 1943م تمامی تاتارها به خیانت متهم شدند و جمهوری آنها طبق فرمان 30 نوامبر 1945 منحل و ضمیمه جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه شوروی شد و بعدا طبق فرمان 19 فوریه 1954 از جمهوری روسیه منفک و به اوکراین منضم گردید. کلیه تاتارها چه آنهایی که در کریمه و دیگر نقاط بودند،حتی سربازان و افسران ارتش بازداشت و به وضع فجیعی به سیبری و قزاقستان اعزام گردیدند، در این عملیات که در سال 1944 م صورت گرفت 30000 نفر از تاتارها کوچانده شدند، روسها و اوکراینها قلمرو آنان را غصب نمودند. رهبران نهضت سیاسی تاتارها دستگیر و زندانی شدند و برخی از آنان استخراج گردیدند. گرایشهای دینی تاتارها از قرن چهاردهم میلادی خورشید پرفروغ اسلام در بین این قوم تابیدن گرفت و آنان را از انوار پرشکوه خود بهرهمند ساخت. باورهای دینی و اعتقادات مذهبی در مبارزات سیاسی- اجتماعی آنان بر علیه مهاجمین روس نقش عمدهای داشت و مقاومت و پایداری تاتارها را افزون نمود. اکثریت قریب به اتفاق تاتارها سنی مذهب و پیرو مکتب حنفی هستند. از قرن شانزدهم تا قرن هیجدهم شمار اندکی از آنان تحت تبلیغات شدید مبلغان مسیحی تغییر آئین دادند ولی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اغلب آنها به دین اسلام بازگشتند، پس از بیانیه 17 آوریل سال 1905 م که به موجب آن پیروی از مذهب به وجدان شخصی واگذار شد، این روند شکل سریعتری به خود گرفت. تاتارهای ولگا اولین گروه مسلمانانی بودند که به قید حکومت روسیه درآمدند و بدین طریق نسبت به سایر مسلمانان روسیه مدت بیشتری در معرض فرهنگ اروپائی قرار گرفتند ولی تاتارها موفق شدند نفوذ این فرهنگ مهاجم را در بسیاری جهات به تحلیل ببرند و به صورت یک ترکیب اجتماعی یکدست باقی بمانند و همچنان تقید به اسلام را در جوامع خود حفظ نمایند و با شوقی وصف ناپذیر به تبلیغ و نشر اسلام در روسیه اروپائی و سیبری پرداختند که این وضع مبشران مسیحی را شدیدا نگران نمود. تاتارها در میان قرقیزها و قزاق ها به تبلیغ اسلام اقدام نمودند و در استقرار اسلام در میان این قبایل صحرا گرد نقش اساسی را عهده دار بودند. تاتارها از اوایل قرن بیستم به ژاپن رفته و در این کشور به تبلیغ اسلام مبادرت ورزیدند. همچنین در گسترش اسلام بین اقوام چینی نیز نقش مهمی را ایفا کردند.[15] از دلایل عمده موفق بودند تاتارها در تبلیغات مذهبی، برخورداری از سطح بالای تعلیم و تربیت دینی بود. مدارس مذهبی تاتارها چنان اشتهاری داشتند که بسیاری، آنها را خیلی برتر از حوزههای سمرقند و بخارا محسوب مینمودند. تاتارها با الهام از تعالیم دینی نهضتهایی را ترتیب دادند که اولین آنها یک سال پس از سقوط قازان در 1553م صورت گرفت و تا 1557م ادامه یافت، جنبشهای تاتارها در خلال سالهای 1571 تا 1608 نیز به تناوب ادامه داشت. از هنگام به سلطنت رسیدن اولین پادشاه رومانوفها- تزارها میخاییل- تا زمان کاترین دوم اسلام همچون موجودیتی متخاصم در معرض حمله روسها قرار گرفت و برای انهدام نهایی آن اقدامات گوناگونی انجام پذیرفت. بین سالهای 1738 و 1755 از میان 536 مسجد قازان 418 باب از بین رفت،موقوفات مصادره شد، برای کودکان نومسیحی تاتار، مدارس خاصی افتتاح شد، فعالیتهای شدید تبشیری آغاز گردید و در روستاهایی که بخشی از ساکنین مسیحی شده بودند، مسلمانان اخراج و به مناطق دوردست رانده شدند. با روی کار آمدن کاترین دوم مسلمانان کریمه از حقوق برابر با روسها و آزادی دینی برخوردار شدند. تبلیغات مسیحی موقوف گردید. کاترین دوم موفق شد در منطقه ولگا از ارتکاب اشتباهات اسفانگیز اسلاف خویش پرهیز نماید. از تبلیغات ضد اسلامی جلوگیری به عمل آمد، به تاتارها اجازه احداث مساجد اعطا گردید و در سال 1783 م یک مرکز روحانی اسلامی در اورنبورگ تأسیس شد تا به امور دینی مسلمانان بپردازد. در سال 1788 م یک دفتر روحانی مسلمین به این تشکیلات افزوده شد. در قرن نوزدهم مدارس دینی تاتار بر اساس مدارس ترکستان عمل میکردند. مدرسین بخاری به منطقه ولگا دعوت شده و طلاب جوان تاتار برای ادامه تحصیل به سمرقند و بخارا اعزام میشدند. در این قرن تاتارها با نوعی تقیه و روشی ملایم و معتدل آئین خود را از آلودگی روس و اروپا حفظ نمودند. به موازات این روش نهضتهای اصلاح طلبی در قلمرو تاتارها به رهبری مبارزین مسلمان جریان پیدا کرد شهاب الدین مرجاین (1889- 1818م) متفکر صاحب نظر تاتاری تأثیر بسیار عمیق در حرکتهای فرهنگی تاتارها داشت، وی در صدد آن بود تا باورهای دینی خود را از قید سنتهای خرافی و ایستایی و رکود نجات دهد، مرجانی عقیده داشت و اسلام قادر است همگام با زمان پیش برود و با پیشرفت علوم جدید هماهنگی داشته باشد. وی میگفت با گشایش باب اجتهاد بویژه در مسائل جدید مشکلات فرهنگی- اجتماعی حل خواهد شد و با تلاش های فکری تا حدودی توانست سنتهای مسلمانان تاتار را در جهت ارزشهای راستین اسلامی اصلاح نماید. برخی مرجانی را به وهابی و عدهای به یک انسان روشنفکر غرب زده متهم نمودهاند، ولی فعالیتها و تفکرات وی چنین مسائلی را تأیید نمیکند. اسماعیل گاسپرالی (1914- 1851) یکی از برجستهترین متفکران مسلمان تاتاری در بین سالهای آخر قرن نوزدهم و سالهای نخست قرن بیستم بود، برنامه سیاسی وی ایجاد وحدت بین اقوام ترک روسیه بود که در سال 1882 م آن را عنوان نمود از وی به عنوان بزرگرترین مبلغ، زبانشناس، مورخ و رهبر سیاسی زمان خویش سخن گفتهاند ک بر حیات فکری مسلمانان روسیه تأثیر شگرفی نهاده است. گاسپرالی عقیده داشت دارالسلام اقتداری بالقوه دارد و آینده بشر از آن اسلام خواهد بود وی غرب گرایانی را که تصور میکردند پیروزی مسلمانان در تقلید از تمدن اروپا نهفته است، به شدت نکوهش مینمود و بر این باور بود که اسلام با قدرت معنوی خویش میتواند رد مقام رقابت با غرب برآید، در عین حال به گاسپرالی انتقادی وارد بود، از جمله آنکه به وحدت روس و مسلمان معتقد بود و نوعی پان ترکیسم لیبرال را تبلیغ مینمود. یوسف آقچور (1933- 1876 م) از دیگر سیاستمداران مسلمان تاتار است که نقش مهمی را در حیات سیاسی مسلمانان روسیه آغاز کرد. حزب اتفاق المسلمین که از احزاب مهم سیاسی مسلمانان به شمار میرفت به کوشش وی بنیان نهاده شد.[16] تاتارها در مقایسه با برخی دیگر از مسلمانان شوروی از نظر تعداد مسجد، وضع بهتری دارند و در اکثر شهرهای پرجمعیت تاتارنشین مساجدی دایر است که برخی از آنها ارزش هنری و تاریخی دارند. نهضت تصوف در منطقه ولگا و در قلمرو تاتارها سابقهای بس دیرینه دارد و گرایشهای عرفانی بخصوص در سده نوزدهم یعنی در ایامی که اوج فعالیت تاتارها برای جلب دیگران به دین اسلام به شمار میرود نفوذ ریشهداری پیدا کرد، طریقت اصلی تصوف که بین تاتارها طرفدار داشت نقشبندیه بود.[17] جمهوری خودمختار تاتارستان این جمهوری با وسعتی بالغ بر 68000 کیلومتر مربع در ولگای میانه و در نواحی جنگلی- استپی- قرار گرفته است از شمال به جمهوری خودمختار ماری واودمورت از شرق به باشقیرستان و از غرب به جمهوری خودمختار چووواش محدود است که جمعیت آن به حدود 4 میلیون نفر بالغ میگردد. متجاوز از 25% آن در مرکز حکومت یعنی قازان سکونت دارند، این جمهوری 18 شهر و 23 شهرک دارد. تاتارستان مرکز عمده صنایع دفاعی و پتروشیمی روسیه محسوب میگردد و 26% نفت روسیه را تولید مینماید. صنایع استخراجی، پتروشیمی، غذایی و ماشینسازی نیز در این قلمرو استقرار دارد. گندم، چاودار، کنف، نیشکر، سیبزمینی، میوه و سبزی نیز در تاتارستان تولید میشود. 26% تاتارها در این جمهوری سکونت دارند و بقیه در نقاط دیگر روسیه، آسیای مرکزی، قفقاز و لیتوانی پراکنده هستند. حدود نیمی از افراد تاتارستان منشأ نژادی تاتاری دارند و این نسبت در کانونهای شهری و روستایی متفاوت میباشد. 40% تاتارها در کانونهای شهری و 60% در نقاط روستایی استقرار یافتهاند. زبان آنان به گروه ترکی باختری تعلق دارد و دارای سه گویش اصلی میباشد. در مدارس ابتدایی و متوسطه زبان تدریس تاتاری است ولی در دانشگاه قازان از زبان بومی استفاده نمیشود، پخش برنامههای رادیو و تلویزیون در تاتارستان حتی در باشقیرستان به زبان تاتاری است. در تاتارستان نشریات و روزنامههای متعددی از سوی گروهها و احزاب گوناگون انتشار مییابد، نخستین این نشریات مرآت نام دارد که در سال 1920 میلادی انتشار یافت. از بدو حکومت شوروی سابق، تاتارها که عمدهترین اقلیت ملی کشور محسوب میگردیدند از اینکه سرزمینشان صرفا خودمختار محسوب میشده ناراضی بودند، به هنگام شکلگیری اتحاد شوروی در 1922 م تاتارها خواستار تبدیل سرزمینشان به یک جمهوری اتحاد شدند که با مخالفت شدید مواجه گردید. این وضع در سال 1936 م هنگامی که قانون اساسی جدید شوروی در مرحله تصویب قرار داشت، مطرح گردید. در دهههای 60 و 70 موضع جمهوری تاتارستان برای چندمین بار عنوان گردید، در سال 1988 میلادی مرکز دولتی تاتار که مهمترین گروه سیاسی تاتارستان بود، هدف عمدهاش را ارتقای تاتارستان به عنوان یک جمهوری اتحاد اعلام داشت. متعاقب آن برخی از اعضای افراطی این مرکز (حزب اتفاق) را تأسیس نمودند که هدف نهائی آن استقلال کامل بود. در سال 1989 میلادی ملیگرایان تاتار سالگرد فتح قازان توسط ایوان مخوف در 1552 م را روز سوگواری اعلام داشتند. تاتارستان یکی از اولین جمهوریهای خودمختار بود که در 30 اوت 1990 م یعنی کمتر از 3 ماه بعد از اعلام حاکمیت فدراسیون روسیه بیانیه حاکمیت را اتخاذ کرد و با ایجاد جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع در دسامبر 1991 م تاتارستان درخواست نمود تا به عنوان یکی ازاعضای بنیانگذار تلقی شود و این به منزله شناسایی این جمهوری به عنوان یک کشور مستقل بود. در 21 فوریه 1991 م پارلمان تاتارستان تصمیم گرفت که برای روشن ساختن وضعیت جمهوری رفراندومی برگزار نماید. این وضع پارلمان و رهبری روسیه را نگران نمود؛ چرا که رأی مثبت میتوانست به فروپاشی فدراسیون روسیه منجر شود و وخامت روابط اقام را در تاتارستان به دنبال داشته باشد. 82% رأی دهندگان در این رفراندوم شرکت کردند و 64% به آن رأی مثبت دادند. مینتایمر شایمیف رئیس جمهور تاتارستان ارتباط رفراندوم را با انفصال سرزمینی از روسیه بارها انکار نمود و هدف از رفراندوم را صرفا تثبیت حاکمیت جمهوری تاتارستان اعلام کرد، نتایج رفراندوم موضع تاتارستان را در مقابل روسیه تا حدودی تقویت نمود و روسهای ساکن در تاتارستان از نتایج مثبت این رفراندوم به شدت نگران شدند. [18] تاتارهای سیبری و دیگر نقاط روسیه تاتارهای سیبری در ابتدا به نام قبایلشان شناخته میشدند و ر قرن شانزدهم که پرداخت خراج را به روسیه آغاز نمودند به نام «یساقلی» یا قوم خراجگذار معروف شدند. آنان سنی مذهبند و پیرو مکتب حنفی میباشند، حضور مسلمانان بخارا در بین آنان گسترش اسلام را در این خطه افزون نمود، مهاجرت اجباری تاتارهای ولگا و قازان به این نقاط گرایش به اسلام را در بین تاتارهای سیبری شدت بخشید. در بین رودهای «ام» و «تارا» و ریزابههای رودخانه «ایرتیش» در روسیه تعدادی تاتار زندگی میکنند که به «بارابا» موسومند و به ده هزار نفر بالغ میگردند و زبان آنان با زبان ولگااورال از یک سو و از سوی دیگر با زبان قزاق و آلتایی پیوند دارد. در سواحل رود چولیم و در حومه شهر آچینسک گروهی تاتار سکونت دارند، وقتی روسها در قرن شانزدهم سیبری غربی را فتح نمودند، گروهی از تاتارهای بارابا به سمت شرق نقل مکان نمودند و با ترک زبانانی که قبل از آنان در نواحی چولیم سکنی گزیده بودند، اختلاط یافتند. در سواحل رودخانه ایرتیش نزدیک دهانه رودخانه تارا 4 قبیله تاتار اسکان یافتهاند، که احتمال میرود از قرن هفدهم به این ناحیه نقل مکان کرده باشند. تاتارهای کریمه از نسل شاخه فرعی اردوی زرین و ترکهای آناتولی میباشند که از قرن سیزدهم در کریمه مسکن گزیدند. در اوایل قرن پانزدهم کشور مستقل کریمه تشکیل شد که در سال 1475 م سلطان محمد دوم آن را فتح نمود. در ژوئن 1920م ارتش سرخ برای چندمین بار کریمه را تسخیر نمود و در اکتبر 1921 م جمهوری خودمختار کریمه را در درون روسیه تشکیل داد. کریمه در سال 1946 م منحل گردید و اداره آن به جمهوری خودمختار اوکراین محول شد. ضمنا در روسیه سفید (بیلی روسیا) و لیتوانی اقوامی از تاتارها از گذشتههای دور سکونت یافتهاند.[19]
[1] - ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ [2] - تاریخ مغول در ایران، برتولد اشپولر، ص 451. [3] - یادداشتهایی درباره ترکستان، بارتولد، ص 39. [4] - حدود العالم من المشرق الی المغرب، تألیف شده به سال 372 هجری قمری به کوشش دکتر منوچهر ستوده، ص 76. [5] - تمدن قدیم، فوستل دکولانژ، ترجمه نصرالله فلسفی، ص 496. [6] - تاریخ جهانگشا، مصحح علامه قزوینی، ج اول، ص 17. [7] - نظام اجتماعی مغول، ب، ولادیمیرتسف، ترجمه شیرین بیانی، صفحات 130 و 131. [8] - تاریخ بخارا- نرشخی، ص 42. [9] - تاریخ عرب و اسلام، امیرعلی، صفحات 387 و 388. [10] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی، شیرین اکینر، صفحات 65 و 66. [11] - تاریخ مغول، برتولد اشپولر، ص 230. [12] - مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده الکساندر بنیگسن و ... ص 42. [13] - برگرفته از سخنرانی دکتر مری براکس آپ در جلسه هفتم کنفرانس «دگرگونیهای اتحاد شوروی سابق و پیامدهای آن برای جهان سوم» که در اواسط اسفندماه 1370 هـ. ش درتهران برگزار گردید. [14] - مذهب شوروی ص 16 [15] - سرزمین اسلام، تألیف نگارنده صفحات 264 و 272. [16] - مسلمانان شوروی ص 138. [17] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی ص 83 [18] - تاتارستان حاکمیت خویش را عنوان میکنند، آن شیهی، ترجمه،کاملیا احتشامی اکبری، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره سوم زمستان 1371. [19] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ص 104. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 807 |