تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,179 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,102 |
گفتهها و نوشتهها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 148، فروردین 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفتهها و نوشتهها آرایش جان از هوس بگذر و دل پاک از آلایش کن ترک باطل کن و جان را به حق افزایش کن سر و تن را به زر و سیم چه میآرائی دل و جان را به کمال و هنر آرایش کن «فیض کاشانی» موعظه و عمل واعظی برای تهیه کفش به کفاشی مراجعه کرد و خواست کفش ارزانی را تهیه کند. کفاش از وی پرسید: آیا این همه وعظ و نصحیت که شما در کتابهایتان مینویسید و برای مردم بیان میکنید، خودتان هم مطابق آنها عمل میکنید؟ واعظ گفت: خیر! م گر شما همه کفشهائی را که میدوزید و به مردم میفروشید، همه را خودتان هم میپوشید و با آنها راه میروید؟! چهار چیز چهارچیز مرا آزرده را ز غم بخرد تن درست و خوی نیک و نام نیک خرد هر آنکه ایزدش این هر چهار روزی کرد سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد «رودکی» نشانههای علما و فقیهان امیرالمؤمین(ع) فرمود: طلبههای علوم دینی سه دستهاند: هان که آنان را با نشانهها و مشخصاتشان بشناسید: 1- دستهای از آنان، علم را به منظور خود نمایی و جهالتورزی میآموزند. 2- دسته دیگر، هدفشان گردن فرازی و نیرنگ بازی است. 3- و یک دسته هم برای فهمیدن و پایبند بودن، علم را میآموزند. اما خودنما و جهالتورز را بینی که در مجالس سخن، به آزار دیگران پردازد و با مردم به جدال برخیزد. جامه خدا ترسی در بر کرده ولی در دل، پروایی از خدا ندارد. خدا سینه چنین عالمی را بشکند و بینیاش را از بن برکند. و اما گردن فراز دغل باز، بر نظیران خود، گردن فرازی کند و در برابر ثروتمندان و اغنیا، متواضع و فروتن باشد تا از نعمتهای شیرینشان بهره ببرد و دین خود را بشکند. خدا دیده چنین عالمی را کورد فرماید و از میان علما، نام و نشانش را براندازد. و اما دانشمند فقیه و خردمند را بینی که اندوهناک و غمگین در دل شبهای تار به نماز و مناجات با خداوند بینیاز برخاسته و کمربند اطاعت و بندگی خدا را بر کمر خود سخت بسته وب ا همه اطاعت و بندگی، از خداوند هراسناک است و جز با برادران دینی و فهمیده، از دیگران کنارهگیر و گریزان است. خداوند پایه چنین دانشمندی را استوار گرداند در روز رستاخیز، آرامشش بخشد. توانگر و حکیم توانگری، حکیمی را گفت: صد دینار زر دارم و میخواهم به تو بدهم، مصلحت چون میبینی؟ حکیم گفت: اگر بدهی تو را بهتر و اگر ندهی مرا بهتر، یعنی اگر بدهی، منتی بر من داری و اگر ندهی از بار مت تو خلاص باشم. پاسخ دندان شکن شعبی گوید: وقتی به دربار عبدالملک میرفتم، در بین راه به مرد ترسائی برخوردم. آن مرد از من خواست تا عریضهاش را به خلیفه برسانم و در ساندن نامه مرا به پیغمبر(ص) قسم داد! چون نزد عبدالملک رفتم، قضیه را به او گفتم و نامه مرد ترسا را دادم. عبدالملک نامه را خواند. در نامه نوشته بود: مردی را بر ما والی گردانیدهای که پوست ما را کنده و گوشت ما را خورده است. عبدالملک از فصاحت ترسا تعجب کرد بر پشت نامهاش نوشت: اگر رضای شما به عزل او است، او را معزول میسازم. مرد ترسا که در بیرون خانه منتظر بود، وقتی نامه را خواند، زیر دست خط حاکم نوشت: به عزل او راضی نیستم. عبدالملک ترسا را احضار کرد و از او پرسید: چرا به عزل او راضی نگشتی؟ مرد ترسا در پاسخ گفت: چون مرد دیگری را برای ولایت و حکومت بر ما بفرستی، عمری دیگر لازم است که اور بشناسیم و او با اهالی آشنا شود و او نیز تا مانند این حاکم، ثروت و اسباب تجمل بهم نرساند از پای ننشیند و اگر این واقعه اتفاق افتد، دیگر از اهالی رمقی باقی نخواهد ماند. از امیر خواهش ما این است که فقط به او بنویسد: «چون سیر شوی، دیگران را گرسنه مگذار و سیرت قبیح را تغییر داده، عدل و انصال پیشه کن». عبدالملک او را گرامی داشت و خلعتی فاخر داد و نامهای مطابق گفتهاش به والی نوشت. بیهوسی در همه کون و مکان نیست جز اینم هوسی که مگر بیهوسی زیست توانم نفسی شعلهها سر زدهام از دل و جان، طور صفت موسیی نیست دریغا که بجوی قبسی «نشاط اصفهانی» دعای اطفال جمعی برای دعای باران به صحرا رفتند و اطفال دبستان را هم با خود بردند. شخصی پرسید: این اطفال را کجا میبرید؟ گفتند: برای دعا کردن که باران ببارد، زیرا که دعای اطفال مستجاب است. آن شخص گفت: اگر دعای اطفال مستجاب بود، یک معلم در همه عالم زنده نمیماند. سجود از ما چه میخواهی به خود پیچیدگان، در دل اسیرند همه دردند و درمان ناپذیرند سجود از ما چه میخواهی که شاهان خراجی از ده ویران نگیرند «اقبال لاهوری»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 74 |