تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,278 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,188 |
معنی مهلت دادن به کفار | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 149، اردیبهشت 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد معنی مهلت دادن به کفار «وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ». به تحقیق که پیامبران قبل از تو مورد استهزاء و مسخره کفار قرار گرفتند و ما به کافران مهلت دادیم سپس آنها را کیفر نمودیم و با چه عقاب سختی آنها را گرفتیم. (سوره رعد- آیه 32) معنای مهلت در بحث های گذشته چند مطلب را در مورد این آیه ی کریمه، توضیح دادیم. آخرین مطلب این است که: وقتی خداوند بخواهد امتی را بگیرد، هیچ عاملی، قدرت مقاومت را ندارد. آنچه فعلا مورد بحث است این است که فرمود: ما استهزاء کنندگان را مهلت دادیم، سپس آنها را گرفتیم. آیا معنای مهلت دادن این است که چند مدتی اینها را به حال خود رها کردیم که متنعم بشوند، سپس آنها را گرفتیم؟! یا اینکه معنای امهال این است که کسی که قابل هدایت نیست، از همان لحظه ی تکذیب و کفر و نفاق، ما داریم او را می گیریم، اما او توجه ندارد. آیا معنای مهلت آن است که اینها را یک مدتی سرگرم به تنعم می کنیم، سپس مواخذه می کنیم یا هم اکنون داریم اینها را می گیریم و مواخذه می کنیم اما اینها نمی فهمند؟ استدراج ظاهر امهال این است که فعلا خدای سبحان آنها را عذاب نمی کند و نمی گیرد ولی بعدا آنها را عذاب می کند. قرآن کریم این مهلت دادن را به عنوان «استدراج» تبیین می کند. استدراج یعنی درجه درجه بردن یا به طرف فضیلت و صعود و یا به طرف رذیلت و سقوط. قرآن در این زمینه چنین می فرماید که: اینها را استدراج می کنیم، یعنی درجه درجه به طرف پائین سوق می دهیم و وقتی پائین رفتند ناگهان بیدار می شوند و می فهمند در تمام این مدت که به حسب ظاهر، متنعم بودند، داشتند راه سقوط را طی می کردند نه اینکه واقعا در رفاه بودند. در آیه 178 سوره آل عمران، این مطلب را چنین بیان می فرماید: «وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ». - این کافران نپندارند ما اگر به آنا مهلت دادیم، این مهلت؛ برای آنها خیر است بلکه هرچه بر این مدت امهال بگذرد، گناهان اینها بیشتر می شود و عذاب ذلت باری در انتظارشان است. پس این مهلت، نتیجه تلخی در بر دارد که گناهان بیشتری آنها را احاطه می کند و باعث هوان و ذلت و خواری آنها خواهد شد. اینها که بر حسب ظاهر عزیز هستند، باطنا ذلیل و خوار می باشند، چون هر امر مجاز یک حقیقتی را در بر دارد، پس عزت اینها مجازی و دروغ است. «اخذته العزة بالاثم». بنابراین، اگر عزت اینها مجاز و دروغ باشد، ذلت اینان حقیقت است و راست، زیرا امکان ندارد هم عزتشان مجازی باشد و هم ذلتشان. یعنی روزی که حقیقت ظاهر می شود، اینها ذلیل و خوار خواهند بود. و قرآن این ذلت و خواری را به عنوان «عذاب هون» یا «عذاب مهین» در قیامت، تعبیر می کند. پس امهال نه به این معنی است که مدتی در رفاه هستند و بعدا مواخذه و گرفتار می شوند. همین مدت هم مدت تراکم ذنوب و گناهان اینها است. در سوره ی اعراف این معنی را واضح تر بیان می کند. در آیه 182 سوره ی اعراف آمده است: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ». - آنان که آیات ما را تکذیب می کنند، درجه درجه به طرف سقوط می بریم درحالی که نمی دانند. اگر کسی مشرک شد، اینطور نیست که بعدا سقوط می کند، بلکه هم اکنون سقوط کرده است ولی وقتی سرش به سنگ خورد، به هوش می آید، نه اینکه فقط چند لحظه ای که در فضا بود راحت بود و الآن معذب شده است. سنستدرجهم، یعنی کم کم و درجه درجه آنها را به ته دره می بریم. پس هم اکنون دارند راه جهنم را طی می کنند ولی الآن نمی دانند و آن هنگام که دستشان به آتش رسید، ناگهان بیدار می شوند. در حدیث آمده است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در جمع اصحاب نشسته بودند، فرمودند: صدائی به گوشم رسید که این صدا در اثر رسیدن سنگی است که هفتاد سال قبل از لبه ی جهنم پرت شد و هم اکنون به قعر جهنم رسید. حضرت این جمله را در جمع اصحاب فرمودند ولی پس از اینکه از آن محفل بیرون آمدند، از کنار کوچه که می گذشتند، صدای شیون بازماندگان منافقی که سنش هفتاد سال بوده و اکنون مرده بود، شنیدند. حضرت با بیان خویش تبیین فرمود که این شخص از همان لحظه تولد همان سنگی بود که از لبه ی جهنم به ته جهنم می رفت؛ مسیر او مسیر آتش بود و اکنون باز ایستاد. در دنیا هم در جهنم اند در سوره ی نساء، آیه 10 می خوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا». - آنان که اموال یتیمان را به زور و ستم می خورند، اینها هم اکنون دارند آتش می خورند و بعدا هم گرفتار آتش افروخته جهنم خواهند شد. این چنین آدمی اینطور نیست که الآن راحت باشد؛ او الآن هم معذب است ولی نمی فهمد. او الآن هم در حال عذاب شدن و خوردن آتش جهنم است، هرچند به صورت ظاهر نان می خورد! جامع این اصول، آیه ای است که در سوره ی «ق»، آیه 22 بیان فرموده است: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». - تو از این عذاب غافل بودی -و سرگرم عیش و نوش خویش بودی- ولی اکنون پرده را از جلوی دیدگانت برداشتیم، و امروز چشم تو تیزبین است. به عنوان مثال: اگر کسی سرگرم پذیرائی از مهمانهایش باشد و از اول صبح تا غروب آفتاب، غرق در عیش و نوش باشد، اصلا احساس خستگی نمی کند ولی وقتی مهمان ها رفتند، به حال خودش می آید و می بیند که مثلا پایش دارد می سوزد؛ با دقت به آن می- نگرد، تازه متوجه می شود که میخی در کفشش بوده، جوراب را پاره کرده و پا را زخم نموده است. خون، پا و جوراب او را فراگرفته و او اصلا توجه نداشته است. این خون و این زخم شدن پا، که در آخر روز پیدا نشده! بلکه در وسط و یا اول روز بوده است ولی چون آن شخص مشغول مهمان ها بوده و سرگرم عیش و نوش، اصلا احساس نمی کرده است. اکنون که سرگرمیش به پایان رسید، سوزش پا را احساس می کند. آیه کریمه ای که ذکر شد، می خواهد بفرماید که از اول، آتش جهنم، کافران را دربرگرفته است ولی تا آخرین لحظه ی دنیایی نمی فهمند و پس از مرگ خواهند فهمید؛ در قیامت احساس خواهند کرد. گروهی از قبیله بنی سلیم یا بنی قیس بود که آمدند خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و عرض کردند: ما را موعظه کنید. حضرت خطاب به آنها فرمود: بدانید که هر یک از شما، رفیقی دارد که همراه او است و با او دفن می شود. شما می- میرید و او زنده است و با هم به قبر می روید و با هم سر از قبر برمی دارید. اگر آن رفیقی که با شما به قبر می رود، خوب بود، شما را گرامی می دارد و در قبر پذیرائی می کند و اگر بد بود شما را می گزد: «فان کان کریما اکرمک و ان کان لئیما اسلمک». آن رفیق و یار شما کیست؟ آن عمل شما است. «و هو عملک». بنابراین، مار و عقربی که در قبر ما را می گزند، با خود ما همراهند و ما نمی دانیم. لسانی صریح تر و دلالتی روشن تر از این نیست که فرمود: تو تنها به قبر نمی روی، بلکه کس دیگری با تو هست که همراهت می آید و با تو دفن می شود: «تدفن معه و یدفن معک و انت میت و هو حی و تحشر معه و یحشر معک، فان کان کریما اکرمک و ان کان لئیما اسلمک و هو عملک». در قیامت هم می فرماید: «لقد کنت فی غفلة من هذا ...». - تو از این آتش غافل بودی هر چند که با تو بود و الآن که پرده برداشته شد و بیدارشدی، آن را می بینی، نه اینکه تازه این آتش پدید آمده است بلکه همواره با تو بوده است. پس کسی که راه باطل را طی می کند، هم اکنون، دارد در آتش حرکت می کند ولی وقتی به آخر رسید و سرش به سنگ خورد و به ته جهنم رسید، یک مرتبه بیدار می شود. این است معنای مهلت دادن که در آیه ی شریفه ی مورد بحث آمده است، نه اینکه معنایش این باشد که چند صباحی اینها راحت هستند و در نعمت به سر می برند و بعدا خدای سبحان اینها را عذاب می کند، نه چنین نیست. «سنستدرجهم» فعل مضارع است و سین هم علامت تحقیق است، یعنی از هم اکنون تا آینده، نه اینکه در آینده شروع می شود یعنی تکذیب آیات ما همان و استدراج خدای سبحان همان. استدراج از حال شروع می شود و به مستقبل ختم می شود. در ادامه آیه می فرماید: «وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ». - و مهلت می دهم به آنان و همانا نقشه من خیلی محکم است. (اعراف- آیه 183) اینجا دیگر سخن از متکلم مع الغیر نیست، بلکه سخن از متکلم وحده است. در اینجا خدای سبحان متکلم وحده است و می فرماید: من به اینها مهلت می دهم. چرا؟ برای اینکه نقشه من خیلی محکم و متین است. آنها نه می فهمند و نه می توانند مقاومت کنند. در آیه محل بحث هم می فرماید: «فاخذتهم فکیف کان عقاب» یعنی «کیف کان عقابی». در اینجا یاء محذوف است و کسره دلالت بر حذف یاء می کند. اعضا و جوارح سپاهیان حق اند چرا کید خدا متین است؟ چرا عقاب الهی آنچنان عقابی است که چیزی به آن مشابهت ندارد؟ برای اینکه اگر خدای سبحان خواست کسی را بگیرد، هیچ چیزی نمی تواند مقاومت کند، نه اینکه چیزی مقاومت می کند و شکست می خورد. اگر اراده تکوینی خداوند تعلق گرفته است که کسی را عقاب کند -چه در دنیا و چه در آخرت- او اصلا تاب مقاومت را ندارد نه اینکه مقاومت می کند و شکست می خورد. مگر نه این است که سراسر جهان سپاهیان حق هستند. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا». و ارقام این سپاه را هم احدی جز خدا نمی داند! «وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلا مَلائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلا هُوَ وَمَا هِیَ إِلا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ». پس یکی از سپاهیان حق، خود همین شخص معاقب می باشد؛ پس دیگر معنی ندارد که این شخص معاقب بتواند در برابر اراده ی الهی مقاومت کند. بنابراین اگر روشن شد که آن طرف عقاب، یک لحظه هم نمی تواند مقاومت کند، پایان آیه هم روشن می شود که عقاب خدا چگونه عقابی است. و به بیان دیگر: خود این شخص کافر هر چه دارد، جنود حق است؛ فکرش، قدرتش، اندیشه اش، اراده اش و هرچه که دارد همه و همه سربازان حق هستند، اگر خدا خواست او را بگیرد، با همان اندیشه و قدرتش او را می گیرد و چیزی نیست که در برابر خواست خدا مقاومت کند. چیزی در جهان تمرد نمی کند تا ما بگوئیم یک لحظه مقاومت می کند و بعد شکست می- خورد. تمرد کردن اصلا متصور نیست، لذا می فرماید به اینکه وقتی من بخواهم بگیرم، آن وقت می فهمید که چگونه می گیرم. اگر خدای ناکرده کسی مستحق عذاب الهی شد، خداوند با همان اعضا و جوارح او، او را می گیرد. در بیانات حضرت امیر علیه السلام آمده است: «اعضاؤکم شهوده و جوارحکم جنوده». - اعضا و جوارح شما سربازان و گواهان او هستند. (نهج البلاغه- 199) این سرباز دم دست شما است؛ پس اگر خواست شما را بگیرد، با همان فکر شما، شما را می گیرد؛ با همان اراده ی شما، شما را می گیرد. این چنین نیست که مقاومتی فرض شود. اگر در پایان سوره فجر می فرماید: آن روز معلوم می شود که احدی مثل خدا عذاب نمی کند، در دنیا هم همین طور است، منتهی آن روز معلوم می شود. «فیومئذ لایعذب عذابه احد و لا یوثق و ثاقه احد». - احدی مثل خدا نمی تواند عذاب کند. احدی مثل خدا نمی تواند بند کند. البته عذاب آن روز، به مراتب شدیدتر و سخت تر است و آن روز روشن می شود که احدی نمی تواند مثل خدا عذاب کند، چرا؟ برای اینکه در جهان اگر کسی بخواهد شخصی را مورد عذاب قرار دهد، این طرف تعذیب -ولو یک لحظه هم باشد- می تواند مقاومت کند، اما در روز قیامت، مقاومت اصلا فرض هم نمی شود. با چه چیزی مقاومت کند؟ اگر تمام امکانات آن شخص، سربازان حق هستند و همه تسلیم محض در برابر خدا هستند، انسان با چه قدرتی در برابر خدای سبحان می- خواهد مقاومت کند؟! اعاذنا الله من شرور انفسنا. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 123 |