تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,365 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,304 |
ضرورت همسو بودن سیاستها با عدالت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 150، خرداد 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جاودانگی راه امام حجة الاسلام و المسلمین اسدالله بیات ضرورت همسو بودن سیاستها با عدالت دومین معنای عدالت ب: عدالت را بعضی به معنای توازن گرفته اند، این دومین معنای عدالت است و عدالت بدین معنا علاوه بر اینکه یک امر واقعی و نفس الأمری است و در میان حقایق عالم ودرکنار آنها قرار دارد و یک امر جعلی و قراردادی و اعتباری نمی باشد و با اصل خلقت به وجود می آید، یک اصل عام و ساری و جاری می باشد زیرا که در نظام آفرینش اسلامی، در خلقت آسمان و زمین و در خلقت آدمیان، عدالت بدین معنا یک اصل ثابت و حاکم بوده و قوام آسمان و زمین با همین توازن می باشد. توازن و موازنه و یا تعادل و متعادل بودن ظاهرا به یک معنا است و منظور این است که در نظام فلسفی اسلام اگر انسان از اعضاء فراوان و سلولهای غیرقابل شمارش تشکیل شده است و اگرفلان مرکب خارجی از عناصر و اجزاء مادی بوجود آمده است و اگر در جایگاه خاصی از زمان و مکان قار داده شده است و اگر یک موجود زنده از سلولهای فراوان و مختلفی ترکیب یافته و مرکب زنده و واحد شعوری را به وجود آورده و ... قطعا روی محاسبه دقیقی آنها در کنار یکدیگر قرار گرفته و آن توازن و تناسب لازم را داشتهاند که در کنار همدیگر قرار گرفه و آن مرکب را تشکیل داده و بوجود آوردهاند. روی این نوع معنی از عدالت میتوان نتایج ذیل را به دست آورد: الف: اگر نوع ترکیبات و مقدار و کمیت اجزاء و پدیدهها مختلف است امری قهری و تصادفی و بدون محاسبه نبوده و بلکه روی محاسبه دقیق و هندسه محکمی واقع شده است و شاید اتقان صنع الهی که مورد تأکید و تصریح کتاب[1] الهی واقع شده است از همین محاسبه دقیق نشأت گرفته باشد. ب: نوع ترکیبات و کیفیت آنها و تفاوتی که حتی در نوع ساختمان بندی و شکل گیری آنها مشاهده میشود برای این استکه هر کدام از آنها برای تأمین هدف و مقصدی منظور شده است و توازن تناسب میان اینها و آن مقصد و هدف نیز امری لازم و ضروری بوده و مورد توجه قرار گرفته است. اینکه مشاهده می شود نوع استخوانبندی اعضاء بدن انسانی متفاوت است و نوع اشکال دستها و ناخنها و عضلات بدن آدمی متفاوت است برای تأمین هدفهای مختلف و گوناگونی است که از آنها منظور می باشد. عدالت بدین معنا در عین اینکه نشان دهنده نوعی تناسب و توازن در میان موجودات عالم می باشد نشان دهنده تناسب و توازن میان آنها و اهدافی که از آنها منظور است نیز می باشد. به همین جهت لازمه آن این است که هر کدام از آنها در جایگاه خاص خود قرار گرفته و ذرهای از آن نمی تواند تخلف نماید و کوچکترین تغییر درباره آنها موجب دگرگونی و تغییر در کل سیستم خواهد بود و اگر این مطلب به مسائل اجتماعی و سیاسی، و تصدی مقامها و مسئولیتها تسری داده شود و در وظایف محوله الهی و اجتماعی عدالت به معنی توازن و تناسب را مد نظر قرار داده و لازم الرعایه بشناسیم، باب وسیعی از مباحث جدید و نو در این فراز باز می شود که بدون توجه به عدالت به این معنی چنین فضا و روزنه ای باز نبود و این نوع مباحث مطرح نمی گردید و این که در اسلام دیده میشود میان مسئولیتها و تصدی آنها و اهمیت آنها توازن و تناسب در حد بسیار عالی و در سطح فوق العاده بالا ملاحظه گردیده است از عدالت به معنای توازن نشأت میگیرد زیرا که میان مسئولیتها و بنحو احسن مراعات کردن و لباس عمل پوشیدن آنها نوعی تلازم و ارتباط و اتصال دیده شده است و این اتصال و پیوستگی وقتی صورت میگیرد که بدون کم و کاست در خارج لباس عمل پوشیده و تحقق پیدا کند و این در صورتی امکان پذیر بوده و قابل تضمین و تأمین است که افرادی که متصدی مسئولیتها می گردند شرایط لازم و مناسب آن مسئولیت و وظیفه را دارا باشند و اگر آنان همه آن شرایط را واجد نباشند و یا مقداری از آن را نداشته باشند مثلا علم لازم را برای انجام کاری نداشته باشند و یا کفایت و توان لازم را دارا نباشند و یا امانت و اطمینان لازم را نداشته باشند چگونه می توانند خود را در معرض مسئولیتها قرار داده و از خود نوعی آمادگی برای پذیرش بارهای سنگین امانتهای الهی ابراز کرده و در رأس اعمال و کارهای کلیدی قرار گیرند و درباره آنها تصمیمات بگیرند این وقت است که انسان های آینده نگر و هوشیار به خود حق می دهند که نسبت به آیندههای نه تنها دور بلکه نزدیک نیز احساس نگرانی کرده و ابراز تردید کنند و در انتظار بروز و عروض حوادث تلخ و طاقتفرسا و نابود کننده بنشینند و اینکه در فقه اسلامی در ابواب مختلف هر جا که سخن از تکلیف و مسئولیت به میان آمده است پای یک سری شروط و حدود و چهارچوب برای آن به اطراف کشیده شده است برای همین جهت است که در شریعت اسلامی میان مسئولیت و تعهد پذیری ومتصدیان و پذیرندگان آن تعهدها و مسئولیتها آن قدر ارتباط و پیوستگی، عمیق و ریشه دار است که اگر کسی در آغاز تصدی و یا در ادامه آن یکی از آنها و یا همه آنها را از دست بدهد نه تنها ادامه دادن کار از ناحیه وی مشروع و قانونی نمی باشد بلکه به طور قهری از کار برکنار و منعزل بوده و در صورت ادامه کار هر نوع اقدام و تصرف از ناحیه او غیر مشروع و خلاف می باشد و اگر تعلق تصرفات از امور مالی باشد ضمان آور هم خواهد بود. بنابراین اگر در فقه اسلامی مطرح شده است که امام جماعت باید عادل باشد و یا امام جمعه باید دارای فلان شرایط باشد و یا قاضی باید عالم و عادل باشد و حتی کسی که می خواهد شاهد محکمه قضاء باید عالم و عادل باشد و حتی کسی که میخواهد شاهد محکمه قضاء باشد و طبق شهادت وی حکمی صادر گردد باید عادل و امین باشد همه و همه برای تبیین این نوع عدالت می باشد برای اینکه عدالت به معنی توازن و تعادل میان اشیاء همین نوع تناسبها را می طلبد و ما از باب نمونه به مواردی از این نوع عدالت که نشان دهنده ضرورت توازن و تناسب میان وظایف و مسئولیتها و شرایط معتبر درباره متصدیان امور می باشد از آیات قرآن کریم و روایات رهبران دینی اشاره می نمائیم به امید اینکه مورد بهره برداری قرار گیرد. قرآن کریم در جاهای گوناگون و با عبارات مختلف این موضوع را مورد تأکید قرار داده است و اصل مسئله اصطفاء که همان گزینش و انتخاب برای اعطاء مسئولیتهای خطیر است با همین فلسفه قابل تفسیر و توجیه می باشد و طرح مسئله امتحانات الهی و مورد ابتلاء قرار دادن پیامبر بزرگ و رسولان معظم آسمانی و رهبران صالح اجتماعی و دینی نیز با همین فلسفه تبیین و تحلیل میگردد. در قرآن کریم این موضوع به طور مکرر آمده است و با تأکیدات خاصی هم آمده است مطمئنا تکرار موضوع و تأکیدات ویژه آن برای همین است که نشان دهد در نظام اسلامی هر چیزی در یک مجرای خاص و با چهارچوبهای مخصوص دیده شده و با توجه به تمامی آنها اشیاء و مقررات و برنامه تنظیم و در جایگاه خود قرار داده شده است و کوچکترین تغییر و جابجائی در هرکدام از آنها موجب تغییرات کلی و کلان در کل سیستم عالم خواهدبود و شاید یکی از محتملات آیه کریمه: «ما هر چیزی را در چهارچوب خاص خود و با تمامی محدودههای مربوط به آن خلق کردیم»[2]. همین باشد. وقتی که قدر و حد و اندازه یک اصل حاکم بر تمامی اشیاء باشد و بر تمامی زوایای نظام آفرینش نظارت و اشراف تام و کامل داشته باشد اینطور نتیجه خواهد داد. اصل و اساس هستی روی تعادل و توازن و تناسب قرار دارد و تعادل و تناسب و موازنه مستلزم آن استکه پدیده های عالم دارای حدود معین و چهارچوبهای مخصوص بوده و از تقدر و تعین ویژه تبعیت نماید و رها و مطلق نباشد و هر چیزی در مسیر و جایگاه مناسب و معادل خود قرار گیرد که در میانشان نوعی موازنه برقرار است. و به همین جهت قران کریم در داستان طالوت موضوع تصدی و مسئولیت وی را وقتی که مطرح می نماید و او را ملک و رهبری سیاسی قوم خود از طرف پیامبر زمانش معرفی می فرماید روی همین موازنهها و تناسبها تکیه میکند و مردم را برای تأمل و دقت روی آن می خواند. در کتاب الهی موضوع این طور مطرح شده است: آیا وضعیت و حال گروهی را ندیدی و مورد مطالعه قرار ندادی که پس از موسی(ع) بودند و در وضع نابسامانی به سر می بردند به سراغ پیامبر زمانشان رفتند و از وی درخواست کردند برای آنان فردی را بگمارد و رهبری آنان را به وی بسپارد تا به وضع آنان سامان داده و در میانشان انسجام و وحدت برقرار نماید آنان درخواست خود را با نبی زمان مطرح کردند و علت درخواست خودشان را هم بیان کردند، پیامبر زمان برای این که حجت را بر آنان تمام کند در برابر تقاضای آنان فرمود آیا وضعیت داخلی خودتان را خوب بررسی کردهاید و از آمادگی نیروهایتان اطلاع دقیق دارید چنین نباشد فردی مسئولیت سازمان دهی و رهبری شما را به عهده گیرد و شما دور و بر وی را رها کرده و او را تنها بگذارید و در برابر دشمنان از خود آمادگی و مقاومت نشان ندهید و کارزار نکنید. پاسخ دادند: چرا جنگ نکنیم و چرا وی را رها کنیم و او را تنها بگذاریم و چرا در راه خدا با دشمنان او کارزار نکنیم در صورتی که از خانه و کاشانه بیرون رانده شدیم و از فرزندان و خانوادهمان جدا گشتیم. اگر چه آنان بر خلاف گفتار اولیه خودشان عمل نکردند و وقتی که زمان فعالیت و مبارزه رسید و مورد هجوم قرار گرفتند و لازم بود مقاتله و کارزار کنند اکثرا از خود ضعف و سستی نشان دادند جز عده قلیلی از آنان که از خود ثبات و استقامت به خرج دادند و خدای عالم دانا است برستمکاران. پیامبرشان آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود خدای جهان طالوت را بر شما رهبر و پیشوا قرار داده است و شما از وی پیروی و اطاعت کنید عده ای که از اطلاعات وسیعتری برخوردار نبودند و یا دارای یک سری اهداف و امیال نفسانی بودند مسأله را مورد تردید قرار دادند و با لحن شک و زیر سؤال قرار دادن، گفتند از کجا او میتواند رهبری ما را به عهده گیرد در صورتی که ما از وی مناسبتر و سزاوارتر هستیم زیرا که او از ثروت سرشار و فراخی مال برخوردار نمی باشد چون فکر می کردند ملاک و ضابطه رهبری و تصدی مسئولیتها این است که دارای ثروت سرشار و فراخی مال باشند. پیامبر الهی در پاسخ آنان فرمود: شما اشتباه میکنید، او را خدای جهان برگزیده است و بر وی توان علمی و قدرت جسمانی مناسب عطاء فرموده است و او از این دو حیث و جهت بر شما فزونی و برتری داشته و دارد و خدای عالم رهبری را به کسانی اعطاء مینماید که مورد مشیت و خواست او بوده باشند و او دارای علم وسیع و گسترده است.[3] این آیات کریمه به روشنی دلالت دارند بر این که اگر خداوند، طالوت را برای رهبری یک ملت برگزیده است و مسئولیت سازماندهی آنان را از وی خواسته است روی محاسبه و معادله بوده است و نوعی موازنه میان رهبری و علم و توان دیده شده است و چون در این دو جهت وی از دیگران فزونی داشته است و از علم کافی و ت وان لازم برای اداره جامعه برخوردار بوده است لذا به عنوان رهبر برای آن مردم معرفی گردیده و از آنان خواسته شده است وی را لازم الاطاعه دانسته و از او تبعیت کنند. پس اگر میان گزینش الهی و علم و توان رابطه برقرار است و اگر طالوت برگزیده شده است، برای فزونی علم و توان وی بوده است و اگر میان رهبری و علم و توان اداره جامعه رابطه محکمی برقرار است برای این است که عدالت به معنی توازن و تناسب و تعادل یک اصل عام و ساری و جاری در تمام موارد بوده و جهت دهنده همه آنها است. از جمله مواردی که قرآن روی این اصل تأکید دارد و به عنوان یک اصل عام و شامل مطرح فرموده است، جریان حضرت یوسف(ع) میباشد. پس از آن که آن نبی معصوم(ع) مورد حسد برادران خود قرار گرفت و آنان مشکلات فراوان و زیادی را برای وی به وجود آوردند و او را در معرض مرگ حتمی قرار دادند و برای نابودی او به هر وسیله ممکن دست زدند و او را در قعر چاهی ظلمانی قرارش دادند و مسافران او را از چاه بیرون آوردند و پیامبر عظیم الشأن الهی را که نمی شناختند و به جایگاهش علم و اطلاع نداشتند به عنوان برده در معرض فروش قرارش داند و واقعا به ثمن بخس به فروش رساندند و برده به فروش رفته در محیط دیگری قرار میگیرد و مورد آزمایشهای قبلی واقع میشود و در معرض مکیدتهای عظیم و بزرگ نفس امارة و مشتهیات نفسانی زن عزیز مصر واقع میشود. شرایط برای به کام رسیدن آماده میگردد و زمینه برای معاشقه فراهم میشود، زن عزیز مصر با تمام قوا برای منفعل ساختن وی خود را مهیا مینماید و تمام امکانات خود را بدین منظور بسیج میسازد شاید بتواند دامن او را ملکوک نماید، اما او خود میگوید: من خودم را تبرئه نمیکنم نفس آدمی انسان را به سوی بدیها سوق میدهد مگر آنکه خدا رحم کرده و او را مورد لطف و رأفت خود قرار داده و او را مصون نگهدارد زیرا که پروردگار من آمرزنده و مهربان است.[4] خدا او را حفظ میکند و او را از این دام و کید بزرگ نجات میدهد و یوسف در این امتحان بزرگ سربلند بیرون میآید و توان و قدرت کنترل خود را در برابر مکرها و کیدها به مورد آزمایش میگذارد و از عهده آنها به خوبی بیرون میآید و خود را برای هر نوع ایستادگی و مقاومت و حبس و دوری از هر نوع آسایش و راحتی آماده کرده و سینه خود را سپر همه نوع بلاها قرار میدهد اما ذرهای حاضر نمیشود از فرامین خدای جهان تخطی کرده و سرپیچی نماید. لذا پس از این قضایا سالیان متمادی در حبس میماند و زمان مناسب برای ظهور و بروز توان و نبوغ و قدرت خدادی یوسف پیامبر(ع) میرسد و مشکلات و تنگناها یکی پس از دیگری خود را ظاهر میسازند و عامه مردم هم در جریان کارها قرار گرفتند. فقر اقتصادی داشت یک جریان عمومی میشد و قحطی آثار شوم خود را آشکار میساخت و ان قدر قضیه کمر شکن بود که مسئولان و رهبران سیاسی را به زانو در میآورد و حتی عزیز مصر را به وحشت انداخت و خواب وحشتناکی را دید و موضوع را به یوسف معصوم رساندند و او با الهام و وحی الهی، طرح رهائی و نجات مردم را ارائه دادند و در آن طرح امانت و دقت و آیندهنگری خود را نشان دادند و در نتیجه رهبری وقت مصر از مأموران خواستند یوسف را به نزد من آورید تا من او را مشاور و همکار مخصوص گردانم و او را به نزد وی آوردند و با او مذاکره و صحبت کردند و در این مذاکره و صحبت آثار درایت و امانت و صداقت را یافتند و ملک او را مورد خطاب قرار داد و گفت: شما امروز نزد ما از جایگاه رفیع و بلندی برخوردار هستید و فردی امین شناخته میشوید. یوسف(ع) فرمود: مسئولیت امور مالی و خزانهداری کشور را به من بسپارید زیرا من فردی نگهدارنده و حفیظ و دانا هستم. و ما همچنین امکانات در روی زمین برای یوسف آمد کردیم تا خود تصمیم بگیرد و برگزیند از آنها هر کدام را که بخواهد و ما در سایه رحمت خودمان کسانی را که مورد مشیت و خواست ما قرار دارند به این موقعیتها میرسانیم و آثار رحمات خود را بر آنان شامل میگردانیم و اجر و مزد نیکوکاران و محسنان را ضایع نمیگردانیم و هر آینه اجر مزد آخرت بهتر و بالاتر است برای کسانی که ایمان آورده اند و پرهیزگارند.[5] دقت در این آیات نیز به روشنی نشان میدهد که در نظامات دینی اعطاء مسئولیتها به صورت دیمی و باندی نمیباشد و به خاطر تسلیم کورکورانه در برابر قدرت بزرگ و حاکم و رهبری نمیباشد و به خاطر مسائل گوناگون مالی و امثال آن نمیباشد بلکه روی یک سلسله محاسبههای دقیق واقعی و علی و معلولی میباشد. پس اگر یوسف مسئولیت امور مالی و خزانه داری کشور را میخواهد به عهده گیرد و اگر در میان جامعه و رهبری آن به مکانت خاص نایل شده است به صورت دلبخواهی و اعمال سلیقه شخصی و تصمیمگیری فردی و به قول امروزیها از طریق اعمال ولایت نبوده است بلکه روی ملاکهای واقعی و نفس الأمری که مقتضای عدالت کلی است میباشد و با توجه به همان ملاکهای واقعی و نفس الأمری این نوع مسئولیتها اعطاء گردیده است و رابطه میان آنها یک امر قراردادی و جعلی و اعتباری نمیباشد و به همین جهت قابل تغییر و نیز قابل جایگزین نمیباشد. در این مقوله، آیات آن قدر فراوان است که هر کس با کمترین مراجعه،به موارد زیادی برخورد خواهد کرد و ما از باب نمونه به این مقدار بسنده کردیم. نتایجی که از این آیات به دست میآید این است که در نظام اسلامی، عدالت که به عنوان یک اصل حاکم و استراتژی مطرح است تنها یک حسنه اخلاقی و یک فضیلت در برابر رذیلت اخلاقی نمیباشد بلکه یک اصل کلی و حاکم به عنوان روح سیال در تمامی مقررات و ضوابط، حاکم و ساری است و در تمامی آنها به عنوان یک اساس و پایه غیرقابل تغییر دیده شده است و در سایه آن، سیاستها و برنامهریزیها و موضعگیریها شکل میگیرد و از آن ملهم میگردد و در هر جای عالم و روابط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، نابسامانی و در واقع جور و ستم مشاهده شود نشانگر بهم خوردن موازنهها و معادلهها است و در حقیقت نشانگر از بین رفتن عدالت و محاسبهها است و امروز که دنیا در یک وضعیت هیجان و بحرانهای خطرناک به سر میبرد و اضطراب و دلهرهها در تمامی زوایای زندگی انسانها حکمفرما است برای این است که عدالت به خورده و جور و ظلم حاکم است و انسانها در جای مناسب خود قرار نگرفتهاند و مقررات در جای مناسب خود به مرحله اجراء در نمیآید و بالأخره همه در جای نامناسب قرار گرفتهاند و این وضع نابسامان و ناهنجار را به وجود آوردهاند و تنها راهحل پایان این نوع نابسامانیها همان است که بشریت بسوی عدالت برگردد و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد. ادامه دارد. امام رضا علیهالسلام: «کان ابی علیهالسلام اذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحکا، و کانت الکابة تغلب علیه، حتی تمضی عشرة ایا، فاذا کان یوم العاشر، کان ذلک الیوم، یوم مصیبة و حزنه و بکائه» هنگامی که ماه محرم میرسید پدرم علیه السلام هرگز خندان دیده نمیشد، و اندوه بر او مستولی میگشت تا ده روز بگذرد، پس وقتی روز عاشورا میرسید، آنروز، روز مصیبت و گریه و حزن و اندوهش بود.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 90 |