تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,347 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,298 |
قفقاز مهد دلیر مردان مبارز | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 150، خرداد 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قفقاز مهد دلیر مردان مبارز غلامرضا گلی زواره گذری بر جغرافیای قفقاز قفقاز[1] که در منابع اسلامی از آن به عنوان قبق[2] یاد شده و بنا به نقل پروفسور ژیرکوف اعراب بدان جبل الالسنه گفتهاند،[3] سرزمینی است به وسعت تقریبی نیم میلیون کیلومتر مربع که چهره زمین ساختی آن را رشته کوهها، درهها و دشتهای بین کوهی تشکیل میدهد و تراکم کوهستانی در این ناحیه بر سیمای اجتماعی- اقتصادی آن، اثر گذاشته و تیغههای کوهستانی مرز بین اقوام و قبایل گوناگونی است که هر کدام دارای فرهنگها و سنتهایی خاص میباشند و در برخی مناطق، گاهی در روستاهایی خاص میباشند و در برخی مناطق، گاهی در روستایی به زبانی تکلم میشود که مردمان روستاهای اطراف از درک آن عاجزند. منطقه قفقاز را میتوان فلات مرتفعی تصور نمود که حد فاصل دو فلات بزرگ ایران و آناتولی میباشد. این قلمرو با چهره ناهموار و گوناگونی فرهنگی و انسانی؛ ناحیهای است بین دریای مازندران و دریای سیاه که از جنوب به ایران و ترکیه و ازشمال به روسیه محدود است. منطقه یاد شده از دشتهای کوبان و تِرِک در شمال تا مرزهای ترکیه و ایران در جنوب گسترش دارد و به چهار منطقه جغرافیایی تقسیم میشود: الف: قفقاز شمالی که اروپائیان به آن سوی سیسکوکاز[4](این سوی قفقاز) میگویند،از نظر ایرانیان ققفاز شمای آن سوی قفقاز محسوب میگردد. در این قسمت تپههای شمالی کوههای قفقاز به دشتهای کوبان و ترک منتهی میشود که فلات پست «ستاوروپول» میان آن دو واقع است. ب: قفقاز بزرگتر یا بولشوی کاوکاز ج: ناحیه پست ریون و کورا که بین دریای سیاه و خزر قرار دارد و به وسیله رودهای ریون و کورا زهکشی میشود. این قسمت را به همراه رشته کوههای قفقاز کوچکتر ماورای قفقاز مینامند. د: رشته کوههای قفقاز کوچکتر، که بین ناحیه پست ریون و کورا و فلات ارمنستان واقع است.[5] سلسله جبال قفقاز با جهت شرقی، غربی قفقاز را به دو ناحیه این سو و آن سوی ققفاز تقسیم میکند. بلندترین قله این کوهها از سطح دریای ازاد 5630 متر ارتفاع دارد. آب و هوای قفقاز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها ملایم و معتدل میباشد. ناحیه مذکور قرنهای متمادی جزو قلمرو ایران بود و درعصر قاجار بر اثر دو جنگی که منجر به دو معاهده گلستان و ترکمنچای شد، خاک قفقاز به روسیه تزاری واگذار شد. قفقاز در بستر تاریخ راهی که در ساحل غربی دریای مازندران از دربند میگذرد یکی از دو راه مهم مهاجرت اقوام شمالی به جنوب بوده است. در طی این مهاجرتها، بخشی از مسافران در کوههای پرتراکم و خشن این ناحیه برای خود مأمنی یافتهاند و داغستان امروز مسکن اقوام و طوایفی است که بقاایی همین مهاجرانند. تاریخ دو ملت گرج و ارمن تا دوره انحلال امپراوری چیتها یعنی تا 12 قرن قبل از میلاد میرسد. در اران وشروان، اقوام ایرانی از دورانهای قدیم ساکن بوده که بعدها با اقوام ترک که از شمال شرقی و جنوب به قفقاز سرازیر شدهاند، در هم آمیختهاند. مهاجران یونانی در فاصله قرون 8 و 6 قبل از میلاد در سواحل دریای سیاه، استقرار یافتند. خزرها که قدرتی سازمان یافته و منسجم داشتند، بیش از سه قرن در شمال دربند قدرتی استوار به شمار میرفتند. مرکز خزرها نخست در بلنجر (ماوراء قفقاز) بود که بعدها در کناره ولگا به ناحیه ایتل که امنتر بود پناه آوردند. این قوم مردمی از تبار ترکان بودند که موضع استراتژیکی مهمی را در مدخل حیاتی میان دریای سیاه و دریای مازندران اشغال کرده بودند، عشایر کوچکر و زبور در کفر به سر میبردند و در اواسط قرن هشتم میلادی آیین یهود را برای خود برگزیدند. قلمرو خزران به منزله حایلی، کشور بیزانس را در برابر هجوم قبایل وحشی صحاری شمال، نگاه میداشت[6]. روسهای کیفی در اواسط قرن دهم امپراتوری خزر را در هم شکسته و در سال 1030 میلادی این تشکیلات برای همیشه مضمحل گردید. در قرن هفتم هجری، قوم وحشی و خونخوار مغول، در منطقه قفقاز پدیدار شدند و در مدت زمانی کمتر از دو سال، بر سراسر این ناحیه استیلا یافتند. اغلب نواحی این منطقه بزرگ، پایمال ستوارن مغول گشت و ساکنین آنها قتل عام شدند. قفقاز در وحشت و کشتار سخت فرو غلطید که در طول تاریخ سابقه نداشت، آنان بر مسلمین این دیار ضربات هولناکی وارد آوردند و قوای مهاجم مغول در مقام خطرناکترین نیرویی درآمدند که تا آن زمان، اسلام را در این منطقه تهدید کرده بودند. بعد از مغولها، تیموریان و ترکمانان، دولتهای صفویه و عثمانی، بر سر تصرف این نواحی با هم در جنگ و ستیز بودند. پیوند تاریخی و فرهنگی ایران و قفقاز ایران و قفقاز از دورههای باستان با هم ارتباط داشتهاند، در دوره هخامنشیان ارمنستان و گرجستان زیر فرمان ایران درآمد و در حمله اسکندر به ایران، سپاهیان قفقاز جنوبی در کنار داریوش سوم، با مهاجمین یونانی جنگیدند، در دوره سلوکیان قفقاز به چندین واحد خرجگزار منقسم گردید و مانند سوایر نواحی آسیای غربی، تحت نفوذ فرهنگ و تمدن یونانی قرار گرفت و در بازرگانی میان شرق و غرب شرکت نمود، اما زبان اداری آن همچنان ایرانی باقی میماند که به آرامی نوشته ولی به فارسی خوانده میشد. پارتیان و پس از آن ساسانیان این سرزمین را بارها مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. سرانجام در سال 66 میلادی در پی توافقی که با روم حاصل شد، یکی از حکمرانان اشکانی که تیرداد نام داشت دودمان اشکانی را بخش غربی قفقاز جنوبی به وجود آورد که به پارتیان ایران وفادار بودند.[7] کوه قفقاز که در هر مزدنامه از آن به عنوان کاپ کوه یا گاب گه (Gabgoh) سخن آمده[8] از روزگاری بسیار کهن، سدی بوده که سرزمینهای استپی اوراسیا را از تمدن های پیشرفتهتری که در بینالنهرین و آناتولی بودند، جدا میساخت. فلات ارمنستان با ستیغهای آتشفشانی برکشیدهاش، مردم ایران را همین که در بودباش تاریخی خود استقرار پابرجایی یافتند، به سوی غرب پیشراند.[9] خزران، این قوم جنگجو و مزاحم هر چند گاه به قفقاز جنوبی هجوم میبردند و یک بار تاخت و تاز آنان در قلب کشور ایران تا دینور و همدان کشانده شده بود. پادشاهان ساسانی برای جلوگیری از یورشهای غافلگیرانه آنها در معابر کوههای قفقاز یک رشته استحکامات برپا کردند که معروفترین آنها شر دربند (باب الأبواب) بود. منطقه قفقاز تا عصر قاجاریه، بخشی از ایران محسوب میگردید، ولی در 29 شوال سال 1228 هجری قمری با بسته شدن قرار داد گلستان بخش عظیمی از این منطقه به تصرف روسها درآمد و 13 سال پس از آن جنگ خانمسوز دیگری، منجر به انعقاد قرارداد ننگینتر ترکمنچای بین ایران و روس شد که مناطق دیگری از قفقاز را از ایران جدا نمود. فتوای میرزا مسیح مجتهد پس از پایان جنگهای ایران و روس، دولت تزاری برای اجرای مفاد این معاهدههای اسف انگیز، سفیر خود را به ایران گسیل داشت، گریبایدو ف (سفیر فوق العاده روس) جوانی شاعر و نویسنده از طبقه اشراف روسیه بود که از امور سیاسی چندان اطلاعی نداشت. وی از منسوبان نزدیک ژنرال پاسکویچ فرمانورای قفقازیه بود که در ربیع الثانی 1244 هجری قمری در رأس هیأتی وارد تبریز، (مقر اقامت عباس میراز نائب السلطنه) گردید. گریبایدوف در تهران به حضور فتحعلیشاه بار یافت و پس از انجام تشریفات و استقرار در سفارت روس، شروع به کار نمود. این سفیر خادم که از مسایل سیاسی سر درنمیآورد، از معاهده ترکمنچای تفسیری غیرمنطقی به عمل آورد. بدین معنی که اعلان کرد تمام افرادی که در روسیه و ممالک قفقازیه و ماوراء ارس متولد شد و در ایران به سر میبرند، میتوانند به سفارتخانه، مراجعت کرده و برای بازگشت به زادگاه اولیه خویش از حمایت دولت روس برخوردار شوند، آغایعقوب ارمنی که به ظاهر مسلمان شده بود، به دلیل بدهکاری زیاد از فرصت به دست آمده سوء استفاده نمود و خود را به سفارتخانه روسیه افکند، وی با چربزبانی و حیلههای خاصی که به کاربرد گریبایدوف را به سوی خود جلب کرد و به سفیر جوان گفت: تعداد بسیاری از زنان رجال ایران، روسی بوده که هم اکنون به اسارت ایران درآمدهاند و آنها را به اجبار مسلمان کرده و تحت انواع شکنجه قرار دادهاند؛ از جمله دو تن از زنان اللهیار خان آصف الدوله را نام برد و گریبایدوف را وادار نمود تا از دولت ایران تحویل آنها را درخواست کند. در صورتی که این زنان به اختیار خود مسلمان شده و طبق آئین اسلام، ازدواج کرده و از شوهران خود، صاحب فرزند شده بودند، با اصرار سفیر روس، دربار قاجار زنهای آصف الدوله را به معیت یکی از خواجه سراها به سفارت روس فرستاد تا مورد بازجویی و تحقیق قرار گیرند. آصف الدوله که مشاهده کرد، فتحعلیشاه مرعوب قدرت روسیه قرار گرفت است به دژ مستحکم و شکستناپذیر روحانیت پناه برد و صلاح را در این دید که از ایمان و فداکاری و باورهای مذهبی مردم مسلمان ایران، استعانت جوید. بدین منظور به محضر میرزا مسیح مجتهد رفت و شرح ماوقع را با تفصیل با آن فقیه مبارز، در میان نهاد. میرزا مسیح که مجتهدی صاحب نفوذ و در بین عامه مردم به مرجعیت مشهور و فتوایش برای عموم لازم الاجرا بود نخست از چنین اهانتی که بر مسلمین روا داشته شده بود، سخت اندوهگین و متأثر گردید و سپس در حضور جمعیت فتوا داد که نجات زنان مسلمان، واجب و محاربه در این امر به منزله جهاد محسوب میشود. شیعیان مقیم تهران از خبر بردن دو زن مسلمان به سفارتخانه بیگانه به خشم آمدند و برای اجرای فتوای مرجع تقلید خویش، در پوست خود نمیگنجیدند و رفع این توهین را وجهه همت خویش قرار دادند. روز سوم شعبان سال 1244 هجری قمری، مطابق با 11 فوریه 1892 میلادی بازار تهران بسته شد و مردم عصبانی با فریادهای خشمگین «واشریعتا» گویان به سفارت روس یورش بردند. سفارتخانه روس در اندک مدتی به محاصره مسلمین درآمد و خروش مردم که هر لحظه بر وخامت اوضاع میافزود، گریبایدوف را از خواب نخوت بیدار نمود، او که هرگز وقوع چنین ماجرائی را در ذهن خود تصور نمینمود، بیمناک و آشفته دستور داد زنان آصف الدوله را تحویل مردم دهند و اغایعقوب ارمنی را که مسبب اصلی این فتنه گردیده بود، بیرون فرستاد که امت مسلمان، وی را همانجا قطعه قطعه نمودند. در این میان تیری از پنجره یکی از اتاقهای سفارت شلیک شد و یکی از مسلمانان را به شهادت رسانید، این حادثه بر خشم مردم افزود، چنانه پیکر آن شهید را بر دوش گرفته و با فریاد «وااسلاما» به مسجدی در آن حوالی انتقا دادند و در مراجعت، چون سیلی خروشان مشغول تخریب سفارت و بالا رفتن از درب و دیوار آن شدند تا انتقام خون برادر مسلمان خویش را بازستانند. گریبایدوف اشرافزاده، هر چه کوشید تا با پول و توزیع اشیاء نفیس بین مردم، از شدت خشم آنان بکاهد، سودی نبخشید و مردم عصبانی از عزم خود منصرف نشده و به استقبال مرگ رفتند و به کشتن اتباع روسی پرداختند، در این ماجرا 38 نفر از اعضای سفارت به هلاکت رسیدند و هشتاد نفر از مسلمانان شهادت را نصیب خویش نمودند. پس از آن به سوی ارک سلطنتی هجوم آوردند، ولی چون درهای آن را قبلا بسته بودند موفق نشدند به کاخ سلطنتی راه یابند. واستن انگلیسی در کتاب تاریخ قاجار پیرامون واقعه آن روز نوشته است: «از میان جمعیت، کسی فریاد کشید که اسبهای روسی در طویله سفارت انگلیس هستند.» جمعیت با شنیدن این جمله، عازم سفارت انگلیس گردید که کوشش آنان برای گشودن دروازههای سفارت بینتیجه ماند ولی از دیوار خانه مجاور و از طریق شکافی به صحن حیاط اصطبل سفارت راه یافته و یک میر آخورگرجی و دو قزاق روسی را کشتند. قفقاز منطقهای اسلامی توسعه اسلام در مناطقی که امروزه به قفقاز موسوم است، نخست در قرن اول هجری صورت گرفت. در این ایام لشکر پیروزمند اسلام به مناطق شرقی ماورای قفقاز یا آلبانی قفقاز که در آن زمان اکثرا مسیحی و مزدایی بودند رخنه نموده و به سال 22هجری آذربایجان و در بین سالهای 65 و 66 هجری دربند را به تصرف خود درآوردند که تا قرنها بعد منتهی الیه شرقی مرزهای اسلام را در برابر ایلات ترک تشکیل میداد. سپاهیان خزر که در نواحی شمالی این نقاط استقرار داشتند به طور مؤثری مسلمین را از تسخیر اروپای شرقی بازداشتند و اگر خزرها در ناحیه شمال قفقاز نبودند، دولت بیزانس که جان پناه تمدن اروپایی در شرق به شمار میآمد، نمیتوانست در مقابل جهاد مسلمین مقاومت کند و شاید تاریخ و مسیحیت و اسلام به گونهای دیگر نوشته میشد. گفته میشود که نبرد مسلمین و خزرها- این قدرت سازمان یافته نظامی- تا یک قرن بعد ادامه داشت و در اواخر قرن هشتم میلادی پس از شکست این قوم از مسلمانان، طبقه حاکم خزران، به آئین یهود گرویدند. خزرها در این سال قصد داشتند تا دمشق پیش بروند، ولی لشکریان تازه نفس مسلمان راه را بر آنان بستند و خزرها ناگزیر از راه کوهستان عقب نشستند. سال بعد مسلم بن عبدالملک که قبل از آن فرماندهی سپاه اسلام را در محاصره استانبول برعهده داشت؛ شهر بلنجر مرکز حکومت خزرها را متصرف گردید و حتی تا سمندر یکی دیگر از شهرهای بزرگ خزرها در شمال، پیش تاخت ولی موفق نشد پادگانی دائم در آنجا مستقر نماید و به ناچار به قفقاز عقب نشست، و بدین گونه خزرها راه مسلمین را بر سواحل شرقی اروپا، ولگا و دانوب و امپراتوری روم شرقی (بیزانس) بستند و به قلو دیمتری اوبولنسکی (ObolenskyD) خط قفقاز را در برابر مسلمین به سوی شمال سد نمودند. با همه این مقاومتها آئین اسلام به درون قلمرو خزرها گسترش یافت و در اوخر قرن نهم میلادی اکثر اهالی خانات خزرها بدان گرویده بودند.[10] قفقاز شرقی تا سالهای بعد، یعنی تا زمان کشورگشایی روسها در قرن نوزدهم بخشی پیوسته از جهان اسلام باقی ماند که جزء قلمرو ایران به شمار میآمد و با روی کار آمدن سلسله صفویه و رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، آذربایجان نیز در مقام تأسی از ایران برآمد و تشیع را به عنوان دین غالب مسلمانان ماورای قفقاز پذیرفت. توسعه اسلام در قفقاز همچنان در اعصار و قرون بعد ادامه یافت و تسخیر سرزمینهای اسلامی به دست روسها در فاصله ادوار میان قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم نتوانست مانع از پیشرفت و توسعه اسلام در این نقاط گردد. اسلام در مقام آیین پرصلابت و وحدت بخش بین اقوام گوناگون قفقاز تا زمان برزو انقلاب اکتبر با پویایی خستگیناپذیر، راه خود را ادامه داد و پیروان جدیدی را یافت، بدین گونه مناطق مسلمان نشین قفقاز با سایر نقاط جهان اسلام، ارتباطی پیوسته داشتند و از تاریخی و فرهنگی همانند برخوردار بودند و به زبانی مشابه سخن گفته و مینوشتند، کشورگشایی روسها موفق نشد، در این وضع تفاوتی بنیادی حاصل کند بیش از هزار سال است که قفقاز در تحولات فرهنگ اسلامی و تاریخ جهان اسلام، نقش عمدهای بر عهده داشته است و سنت اسلامی در زندگی اجتماعی و روابط خانوادگی افراد به شکل مؤثری حضور داشته و دارد و اختناق کمونیستها نیز نتوانست هویت مذهبی و باورهای دینی مردمان این سامان را کم رنگ نماید. هم اکنون دین غالب سکنه قفقاز اسلام است و اکثریت مسلمانان پیرو مذهب تسنن بوده و طریق حنفی را برگزیدهاند، مسلمانان داغستان مکتب شافعی دارند، کردهای ساکن نواحی جنوب غربی قفقاز و ترکهای آذری شیعه هستند، اقلیتی یزیدی در میان کردها دیده میشود[11] در ارمنستان اکثریت با ارامنه و در گرجستان غالبا آیین مسیحیت را انتخاب کردهاند. وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران و جایگزین شدن ارزشهای دینی به جای تشکیلات طاغوتی در این کشور، مردمان قفقاز را در احیای هویت اسلامی و مبارزه با نظام کمونیستی امیدوار و استوار نمود. مبارزین قفقاز که از هنگام سلطه روسها مبارزاتی را با مهاجمین داشتهاند، انقلاب اسلامی ایران را به عنوان الهام بخش تلاشهای خویش تلقی نمودند، نسل جوان، روشنفکران و گروهکثیری از مردمان قفقاز که در زندگی آنان مذهب نقش مهمی را به عهده داشته است به شدت تحت تأثیر این انقلاب عظیم و بارقه الهی قرار گرفتهاند. چون این انقلاب ضد استکبار بوده و هست و مسلمانان قفقاز با نوع سوسیالیستی استکبار درگیر بودند به لحاظ سیاسی نیز آن را بهترین سرمشق خود میدانستند. حمایت انقلاب اسلامی از ارزشهای الهی، اخلاق اسلامی و دخالت دادن معارف اسلامی در متن زندگی اجتماعی – سیاسی از دیگر نکاتی است که برای مسلمانان قفقاز جاذبه انقلاب را افزون نموده است. مسلمانان قفقاز وقتی مشاهده کردند که برادران دینی آنها در ایران، امپریالیسم شرق و غرب را خوار و خفیف نموده و امید آنها را در هم شکسته، در منهزم نمودن قدرت رقیب و همتای آمریکا یعنی امپریالیسم شوروی مصممتر گردیدند و همین امیدواری آنان را در مبارزه با نظام مارکسیستی توانمند ساخت. نگرانی مقامات شوروی و آشفتگی سازمان جاسوسی کا. گ. ب از وضع ایران در بحبوحه انقلاب اسلامی خود دلیل بارزی بر آن است که این تحول عظیم عزم مسلمانان قفقاز را برای نبرد با سلطهگران جزم نموده است. آوارگان مقاوم متنوعترین اقوام جهان در قفقاز سکونت دارند و در یک دستهبندی کلی چهار گروه زبانی در این منطقه دیده میشود: الف: مردمان نخستین که در قفقاز جنوبی و قفقاز شمالی زندگی میکنند، گرجیها، چچنها، چرکسها، کاباردینها و گروههای دیگر در این گروه قرار میگیرند. ب: هند و اروپایی که حدود 30% مردمان قفقاز را تشکیل میدهند: ارمنیها، کردها، اوستها، طالشها، تاتها، اسلاوها (روسها و اوکراینها) از این دسته هستند. ج: ترک زبان: مردم آذربایجان که از نژاد ایرانی هستند و در زمان سلطه سلجوقیان زبانشان به ترکی آذری تغییری یافته است. در شمال قفقاز ترکان قبچاق (کارچای، ترکمنها و ..) اسکان یافتهاند. د: تنها گروه سامی زبان قفقاز آسوریها هستند که به روسیه رفتند. یکی از اقوام قفقاز شمالی آوارها هستند که خود عقیده دارند نام آنها از آواره فاسی گرفته شده و آنان مردمی بودهاند که پس از انقراض ساسانیان از ایران به داغستان رفته و در کوههای آن دیار آواره گشتهاند. اکثریت قوم آوار در کوههای داغستان و در نوار مورب عریضی که سراسر خاک این جمهوری را از شمال شرقی به غرب در بر گرفته است، سکونت دارند. در قاموس الاعلام ترکی سرزمین آوارها را یکی از بخشهای دهگانه داغستان دانستهاند و میرزا مهدی خان استرآبادی در کتاب دره نادره نوشته «آوار در منتهای داغستان به حدود چرکس متصل است» در منابع جغرافیایی اسلامی سرزمین آوارها را سریر و به عربی صاحب السریر خواندهاند و گویند چون تخت زرینی را از ایران به داغستان بردهاند، این نام را به قلمرو آوارها دادهاند.[12] حمزه اصفهانی مینویسد سریر فارسی است.[13] اسلام به تدریج از همان اوایل در میان آوارها ریشه دوانید و تانوس (Tanus) از مراکز مهم آوارها به صورت مرکز تعلیمات اسلامی درآمد. آوارها از نظر فرهنگی یکی از پیشرفتهترین اقوام قفقاز محسوب میشوند و از همان ابتدای گرایش به اسلام برای تحصیل علوم دینی از خود رغبت و علاقه نشان دادند.[14] آوارها به دلیری و مردانگی، شهرت دارند و در جنگهای نادرشاه در رکاب وی میجنگیدند. با شروع جنگهای ایران و روس و ایران و عثمانی و پس از تغییر رژیم روسیه بسیاری از آوارها به اجبار و تحت شرایط بسیار خشن به سیبری و آسیای میانه کوچ داده شدند. در ترکیه، سوریه، عراق و اردن نیز گروههایی ازاقوام آوار زندگی میکنند. آیین آوارها اسلام و مذهب این قوم، شافعی است و دانشمندان آنها آثار ارزندهای به زبانهای فارسی و عربی تألیف نمودهاند. آوارها به دلیل اعتقاد مذهبی که داشتند به آسانی تسلیم حکومت تزاری نشدند و سران آنها چون قاضی محمد، حمزت بیک، شیخ شامل، و حاجی مراد ایستادگی نموده و اقوام شمال قفقاز را برای جهاد با روسها آماده نمودند. شیخ شامل یکی از قهرمانان مشهور آور است که با الهام از تعالیم اسلامی، پیکار با روسها را آغاز کرد. وی در سال 1829 میلادی به هنگام نبرد روسیه با عثمانی داغستان را از وجود سربازان تزاری پاک کرد و بخشی از ناحیه چچن را متصرف نمود و در سال 1834 میلادی دولتی مستقل و محلی به وجود آورد، بسیاری از قبایل شما قفقاز از نهضت اسلامی شامل، حمایت نموده و بدو پیوستند چنانچه بیش از 270000 سرباز و افسر روسی مدت سی سال (از 1829 تا 1859م) برای مبارزه با شیخ شامل و پیروان او در داغستان و چچن به جنگ خونینی دست زدند و کاری از پیش نبردند و حتی برای اینکار بسیار از جنگهای سرزمین آوارها را تخریب نمودند تا با احداث راههای نظامی به درههای کوهستانی راه یابند. با این حوال، برای تصرف مواضع آوارها با شکست روبرو شدند. سرانجام شامل را در سال 1859 در کوههای ده قونی که تا مخاچ قلعه (مرکز داغستان) 170 کیلومتر قاصله دارد، دستگیر کرده و به نزد فرمانده روس آوردند.[15] دست یازی روسها به قفقاز در خلال سالهای 330- 333 هجری قمری (942- 944 م) قوم روس سراسر ماورای قفقاز مسلمان نشین را مورد نهب و غارت قرار داد، بردع آبادترین شهر آذربایجان نابود گردید و ساکنانش قتل عام شدند. در قرن دهم میلادی که اکثر روسها در کفر به سر میبردند، مدتی بود که اسلام در داغستان و نواحی شرق ماوراء قفقاز راه یافته بود و اقوام ساکن در این نواحی در مقایسه با روسها از برتری سیاسی و فرهنگی به مراتب عالیتری برخوردار بودند. در فاصله 1584 م تا 1605 م توسعه روسیه بیشتر در جهت جنوبی یعنی به سوی شمال قفقاز، منطقه قبارطه (Kabardiab) وداغستان انجام گرفت، روسها در سال 1587 م به ترک (Terek) در جلگههای قفقاز رسیدند و در ترسکی گوردوک (Terskigorodok) قلعهای بنا کردند که پایگاه یورشهای بعدی آنان بود. آنها میخواستند با تهاجمی گسترده قفقاز را در نوردیده و به این نقاط استیلا یابند. عثمانیها وتاتارها که از این وضع احساس خطر نمودند، واکنش خشونت باری از خود نشان دادند. در سال 1595 م روسها با احداث پایگاهی نظامی برکناره رود یاییق (Yaik) سیطره خویش را بر ولگای سفلی تحکیم بخشیدند و کنترل کامل مرغزارهای شمال دریای خزر را در دست گرفتند، روسها گرچه در ولگا پیروزی بزرگی به دست آوردند ولی در قفقاز شکست فاحش خوردند و آنچه که چنین امری را سبب گردید تقویت حضور اسلام در میان اقوام کوهنشین شمال قفقاز بود. در قرون هفدهم و هیجدهم، روسها ضمن یورش به قلمرو مسلمانان قفقاز، برای محو سنتهای اسلامی، تلاشهایی را پیش گرفتند، انهدام مساجد یا حداقل تعطیلی آنها، مصادره موقوفات، افتتاح مدارس مسیحی و فعالیتهای تبشیری در این روستا صورت گرفت. با این وجود دست اندازی روسها بر شمال قفقاز با مقاومت شدید کوهنشینان قفقاز مواجه شد. جنگهای مسلمانان این خطه با روسها با تسلیم شدن شیخ شامل در سال 1859م به پایان رسید و روسها مناطق ماورای قفقاز را تسخیر کردند. در طول سه قرن و اندی حاکمیت روسها بر مسلمین قفقاز یعنی از 1552 تا 1917 م حکومت مسکو شیوههای گوناگونی را برای حفظ و تداوم امپراتوری استعماری خویش وضع کردند، انهدام از طریق اخراج یکی از این روشها بود که در مورد طوایف چرکس غربی و آبخازستان اعمال گردید، در مورد باشقیرها و ساکنین شمالی غربی قفقاز به بهانه عقب ماندگی انقراض و مرگ را به عنوان راه انهدام آنان برگزیدند. همسان گردانی از طریق گرویدن به مسیحیت، روس زدگی زبانی و فرهنگی نتایج موفقیتآمیزی به دنبال نداشت چنین به نظر میرسد که دولت تزاری در قبال مسلمانان شمال قفقاز سیاست مشخص و روشنی نداشته است استعمار زراعی روسها در جلگهها و مناطق شمال غربی قفقاز یعنی در قلمرو چرکسها تشویق میشد، ولی در مقابل این وضع کوهستانهای داغستان و قلمرو چچنها دست نخورده باقی ماند و برای استعمار آنها اقدامی به عمل نیامد. با وجود تلاش روسیه برای روسی نمودن قفقاز به دلیل جو بیگانه ستیزی و تنفر مسلمانان از سلطه مهاجمین تزاری بر حسب آمارها ساکنین روسی در این مناطق رو به کاهش بودهاند. و برخی جمهوریهای قفقاز نسبت روسها به کل سکنه بومی گاهی از 50% در سال 1960 به کمتر از 30% در سال 1979 م تقلیل یافته است. قفقاز پس از انقلاب اکتبر شوروی سابق مقامات شوروی سابق، نخست بر اساس آموزه مارکسیسم هر گونه ملیتی را منکر شدند ولی در سال 1924م قدری به گذشته توجه کردند و سیاست خود را در قبال مسلمانان قفقاز به آمیزهای از روش سوسیالیستی و تجارب دولت تزاری تغییر دادند، در این استراتژی کلیه ملیتها را برابر، تلقی نمودند و همسان گردانی روسی را تبلیغ کردند و پدیدهای به نام امت اسلامی را منکر شدند ولی پس از مدتی مشاهده نمودند که این روش به اهداف آنان که رسیدن به یک ملیت ولی پس از مدتی مشاهده نمودند که این روش به اهداف آنان که رسیدن به یک ملیت شوروی و انسان شوروی بود کمکی نکرد و لذا برای مقابله با مسلمانان این خطه روش انهدام و اخراج را پیش گرفتند، پس از جنگ دوم جهانی استالین این رفتار ددمنشانه را پیش گرفت و حتی قبل از خاتمه جنگ برخی ملیتها را دست چین نموده و آنها را بر خلاف هر گونه منطق به خیانت متهم نمود تا با انحلال واحدهای اداری مناطق آنها و از بین بردن مراکز دینی و اجتماعی و تبعید آنها به آسیای میانه و سیبری، این اقوام مسلمان را مجازات کرده باشد. قراچاییها(Karachays) بالکارها (ترکهای قفقاز) چچنها و اینقوشها، مسختیها، به چنین رفتار وحشیانه مبتلا شدند.قلمرو ملی این اقوام از میان رفت. منطقه خودمختار قراچای، چرکس به منطقه خودمختار چرکس تقلیل یافت و مناطق قراچای به گرجستان ضمیمه شد، بالکار به گرجستان منضم گردید و جمهوری خودمختار قبارطه- بالکار به جمهوری خودمختار قبارطه خلاصه گردید. مجموعه تبعیدشدگان به حدود یک میلیون نفر بالغ میگردیدند که 4/1 آنان به دلیل شرایط ناگوار و وضع ناهنجاری که داشتند جان سپردند. اما بکار بردن این شیوه مرگبار، گرچه با ضایعات انسانی و مالی فراوان توأم بود ولی اثرات جالبی را به دنبال داشت، زیرا با اعاده حیثیت از برخی اقوام، آنان به بازسازی مناطق ملی خود دست زدند و با روحیهای مقاوم در مبارزه باسلطهگران کمونیسم، مصممتر گردیدند و برخلاف سالها تبعید و تحمل سختی دست از آیین و باروهای مذهبی برنداشتند و مذهبیتر از گذشته شدند و در دوران تبعید و دوری از وطن به نشر اسلام بین اقوام آسیای میانه پرداختند. کوه نشینان شمال قفقاز گرچه متشکل از گروههای قومی با زبانهای گوناگون بودند و ساختار اجتماعی و اقتصادی متفاوتی داشتند ولی اسلام به آنان وحدتی بخشیده بود که در مبارزه مشترک آنان علیه مهاجمین روسی بسیار مؤثر بود. مقامات شوروی سابق نخست با این اندیشه وحدت هم آواز شدند و در این منطقه یک جمهوری خودمختار کوهستانی تأسیس نمودند ولی این وضع زودگذر بود و با سرکوبی قیامهای مسلمانان پنج حوزه مجزای سیاسی را در این نقاط تشکیل دادند که عبارتند از: جمهوری خودمختار چچن اینقوش، جمهوری خودمختار قبارطه- پالکار، جمهوری خودمختار اوستی شمالی، منطقه خودمختار آدیغه، منطقه خودمختار قراچای بالکار و بدین ترتیب با ایجاد خرده ملیتهایی از طوایف گوناگون اصل تفرقه را به نقطه اوج خود رسانیدند. در دوران بعد انقلاب تا تا سال 1936 م ماوراء قفقاز (قفقاز جنوبی) تحت نام جمهوری سوسیالیستی قفقاز اداره میشد با قانونی که در این سال به تصویب رسانیدند به سه بخش اصلی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان تجزیه شد. توطئه سیاسی روسها در خصوص منطقهای که در عصر اسلام اران نام داشت به صورت جعل و تحریف نامهای جغرافیایی و وارونه نشان دادن واقعیات تاریخی و جغرافیای این منطقه تظاهر نمود. این منطقه که بین رودهای کرد و ارس در ماورای قفقاز قرار دارد، همان سرزمین آلبانیای قدیم میباشد که در منابع روسی به جای آن دو اصطلاح آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی پدیدار گشت.[16] آنها بدین نکته بسنده نکردند و چندی بعد مؤلفان شوروی اعلام داشتند که آذربایجان هیچگاه بخشی از ایران نبوده و به طور موقت و در نتیجه اردوکشیهای استیلا گرانه اشغال شده است.[17] با فروپاشی نظام مارکسیستی منطقه قفقاز که دارای گوناگونی قومی و فرهنگی است دچار بحرانهای سیاسی و جدالهای قومی و مذهبی گردید. آذربایجان و ارمنستان باگرایش دینی و آرمان سیاسی متضاد با یکدیگر اصطکاک پیدا کردند که این وضع منجر به تجاوز ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان و اشغال بخشی از خاک این سرزمین شیعه نشین گردید. کارشناسان سیاسی معتقدند که اگر این روند ادامه یابد آنگاه برای ارمنستان صرف نظر کردن از اراضی اشغالی مشکل خواهد شد و وضع اسفبار فلسطین اشغالی در جمهوری آذربایجان تکرار خواهد شد. استکبار جهانی از وضع بحران پیش آمده در قفقاز سوء استفاده نموده و با رفتارهای سیاسی تشنج منطقه را تشدید میکند. همچنین قدرتهای جهانی به شدت نگران توسعه حضور ایران در منطقه قفقاز جنوبی هستند و مایلند دولتهای منطقهای که مشی آنان را دنبال میکنند، حامی طرفهای درگیر باشند.
[1] - qaFqaz [2] - Yabay [3] - مجله آینده، شماره مسلسل 21. [4] - Siscaucasia [5] - دائرة المعارف فارسی، دکتر غلامحسین مصاحب، حلد دوم، ذیل قفقاز. [6] - خزران، آرتوکستلر، ترجمه محمد علی محمد، ص 16. [7] - تاریخ ایران جلد سوم قسمت اول از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، پژوهش دانشگاه کمبریچ، گردآورنده. جی. آبویل، ترجمه حسن انوشه، بخش پیشگفتار، ص 70 و 71. [8] - هرمزنامه ص 393. [9] - مآخذ شماره 7 مقاله (David M.Lang) بخش دوازدهم کتاب. [10] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی. شیرین اکینر، ص 144. [11] - زین الأخبار، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی. [12] - ر.ج: سنی ملوک الأرض و الأنبیا و نیز مروج الذهب مسعودی. [13] - اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ص 167. [14] - آوارها و سرزمین سریردار، مجید یکتایی، مجله هنر و مردم، شماره 136 و 137. [15] - مسلمانان شوروی، ص 95. [16] - چهارسو و نگرشی کوتاه بر تاریخ و جغرافیای تاریخی، ص 238. [17] - گوشهای از تاریخ ایران، فتح الله عبدالله یف، ترجمه غلامحسین متین، تهران، ستاره، 1356، ص 120. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 279 |