تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,304 |
تاریخ قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 153، شهریور 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تاریخ قرآن قسمت اول آیة الله معرفت
اشاره: علوم قرآنى، ارزشمندترین دانشهایىاند که دلهاى شیفتگان را سیراب، و روحشان را مفرّح مىسازند و طبیعتاً پرداختن به آنها، از وظایف مجله و از انتظارات خوانندگان به شمار مىرود. از این رو، سلسله مباحثى درباره “علوم قرآن” از کتاب “تلخیص التمهید”، اثر استاد محمدهادى معرفت، اقتباس و ترجمه شده که از این شماره، تقدیم علاقهمندان مىگردد. “واحد ترجمه مجله”
جمع آورى قرآن به شکل کنونى - در نظم آیات و ترتیب سورهها و نیز شکل گیرى و نقطه گذارى و مجزا کردن به اجزا و قطعههاى مختلف - ناشى از یک عامل نبوده و در دوره اولیّه وحى تکمیل نشده، بلکه طى دورههایى انجام گرفته است، که سرآغاز آن دوره رسالت بوده و به زمان یکى کردن مصحفهاى مختلف در عهد عثمان منتهى شده است؛ سرانجام در زمان “خلیل بن احمد نحوى” قرآن توسط وى به شکل کنونى تدوین شد. بحث و بررسى در این زمینه، بیشتر شبیه بررسى یک ماجراى گسترده تاریخى و اوضاع و احوالى است که بر این کتاب جاوید آسمانى گذشته است. ولى مقصود ما در این جا جمعآورى و تألیف قرآن به عنوان مصحفى در یک مجلد مىباشد که هم اکنون در دسترس ماست، همچنین بحث ما از دورهاى است که قرآن در آن دوره، جمع و تألیف شده و عواملى که این نقش مهم را ایفا کردهاند. از این جهت، از قرآن در دوره اوّل آن - که بیش از نیم قرن نمىگذرد - سخن مىگوییم، سپس به طور مختصر درباره سرگذشت آن در دورههاى بعدى، بحث مىکنیم؛ و این بحث در سه مرحله اساسى است: 1- نظم کلمات قرآن، به شکل جمله و ترکیبهاى کلامى در ضمن آیات. 2- جمع آورى آیات قرآن، در چارچوب سورههاى کوچک و بزرگ. 3- ترتیب سورهها در یک مجلد به شکل مصحفى کامل.
نظم کلمات قرآن تردید نیست که نظم کلمات قرآن و ساخت جملهها و عبارتهاى بدیع آن، ناشى از وحى است و هیچ بشرى در آن دست نداشته است. در این نظم، با گذشت زمان، هیچ تغییر و تحریفى رخ نداده است: “انّا نَحنُ نَزَّلنا الذّکرَ و انّا لَه لَحافِظُون؛1 ما قرآن را فرو فرستادیم و ما نیز حافظ آنیم.” سرّ این اعجاز دایمى، که همواره قرآن بدان تحدّى کرده و مدّعیان را به مبارزه طلبیده، در همین امر نهفته است که اولاً: انتساب جمله و عبارتى به شخص معینى، به این معنا است که او کلماتى را که در این عبارت به کار رفته، به رشته نظم کشیده و با اسلوب خاصّ خود، در قالب جمله و عبارت ریخته است و اگر کسى کلمات؛ یعنى مفردات، یک جمله را انتخاب کند و دیگرى آن را منظم نماید و با اسلوبى خاص از آنها جملهاى بسازد، چنین جملهاى از آنِ شخص اخیر است و نه منسوب به شخص اوّل. و این چنین است قرآن که کلام خداى عزیز است و تنها عامل تنظیم کلمات و ایجاد جملهها و عبارتهاى بدیع آن، وحى است اما کلمات و مفردات جمله، بدون در نظر گرفتن ترکیب و تألیف آنها، همان کلماتى است که هر روز و شب، مورد استعمال اهل آن زبان است و اعجاز در تنظیم آنهاست که از ناحیه وحى آسمانى است. ثانیاً: قسمت عمده اعجاز قرآن، در وراى این تنظیم بدیع و نو و در اسلوب و تعبیرات پرشکوه آن و در هماهنگیهاى گوشنواز و پراحساسش نهفته است و قرآن خود، همه فصیحان و سخنوران را دعوت کرده است که مانند آن را به وجود آورند، ولى از این کار ناتوانند ولو آن که همه، دست به دست یکدیگر دهند: لا یأتُونَ بمثله و لو کانَ بَعْضُهم لِبَعْضٍ ظهیراً؛2 اگر به فرض محال، به امکان دخالت بشر در تنظیم قرآن قایل باشیم، به معناى ابطال دعوت عام قرآن به تحدى است و از این رو، جواز تبدیل “عِهْنِ” به “صُوفَ” در آیه کریمه “کَالْعِهْنِ المنقُوش”3 که به ابن مسعود نسبت داده شده است4 و یا قرائت ابوبکر “و جاءت سَکْرَةُ الحَقِّ بالموت” به جاى “وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالحقِّ”، سخنى دروغ یا یک نظر شخصى به شمار مىآید، که دیگر چنین جملهاى، آیه قرآنى تلقى نمىگردد. ثالثاً: اتّفاق کلمه امّت اسلامى در تمامى ادوار تاریخ بر این است که نظم موجود و اسلوبى که در ساخت جمله و ترکیب آیات قرآنى به کار رفته تنها از ناحیه وحى آسمانى است و تمامى طوایف اسلامى با همه اختلافات عقیدتى آنان در موارد دیگر، در این مورد متفق و به آن ملتزم هستند. از این رو هیچ یک از علماى ادب و بیان، تردید نکردهاند که اگر آیهاى از قرآن با قواعد دستورى مخالف بود، آیه قرآن را حاکم بر قاعده دستورى بدانند و قاعده را متناسب با ترکیب آیه تأویل کنند، زیرا مىدانند که نظم موجود در آیه، مبتنى بر وحى است که خطا و اشتباهى در آن نیست و خطا در فهم و استنباط آنان از قواعد دستورى است.
جمع آورى آیات جمع آورى آیات قرآن در هر سوره به ترتیبى که هم اکنون در دست است، غالباً طبق ترتیب نزول آنها انجام گرفته است: هر سوره با “بسم الله الرحمن الرحیم” آغاز مىشده و آیات این سوره که پس از آن و به تدریج یکى پس از دیگرى نازل مىشده به ترتیب نزول، ضبط شده است، تا این که “بسم الله” دیگرى نازل مىشده و علامت آن بوده که سوره پایان یافته است و سورهاى دیگر آغاز مىگردد. امام صادق(ع) فرمود: “پایان یافتن سوره با آمدن "بسم الله الرحمن الرحیم" در ابتداى سوره دیگر شناخته مىشود.”5 ابن عباس گفته است: “پیامبر (ص) جدایى سورهاى از سوره دیگر را با نزول "بسم الله الرحمن الرحیم" تشخیص مىداد و مىدانست که سوره به پایان رسیده و سورهاى دیگر شروع مىشود.”6 کاتبان وحى، خود به این روش واقف بودند و به ضبط آیات در سورهاى که “بسم اللّه” آن نازل شده، بر حسب ترتیب نزول آنها و یکى پس از دیگرى ملتزم بودند، بدون آن که به تذکّر در مورد چگونگى ضبط هر آیه نیاز باشد. به این ترتیب آیههاى هر سوره، به ترتیب نزول آنها در عهد پیامبر(ص) مرتّب شده، که آن را “ترتیب طبیعى” مىنامیم و ترتیبى که هم اکنون در دست است، نسبت به اکثر قریب به اتفاق آیات، بر همین اساس است. معروف است که مصحف على(ع) با دقّتى کامل بر همین ترتیب طبیعى، مرتّب بوده است؛ ترتیبى که در مصحفهاى دیگر صحابه - به نحوى که خواهیم گفت - از آن تخلّف شده است. عامل دیگرى در ضبط برخى از آیات وجود داشته که موجب شده است این دسته از آیات، بر خلاف ترتیب نزول آنها ضبط گردد و آن دستور خاصّ پیامبر(ص) بوده که احیاناً امر مىکردهاند که آیهاى در محلّى از سورهاى که قبلاً کامل و ختم شده است، ضبط گردد. بىشک حضرتش مناسبت نزدیکى بین چنین آیهاى با آیاتى که قبلاً نازلشده مىیافتهاند و به اذن خداى متعال، به ضبط آن در محلّ مورد نظر امر مىکردهاند. و این موارد در زمره مستثنیات عدول از ضبط آیات، حسب ترتیب نزول آنهاست که به دستور خاصّى نیاز داشته است. احمد در کتاب خود (مسند) از “عثمان بن ابى العاص” روایت کرده که: در محضر پیامبر(ص) بودیم که حالتى به حضرتش دست داد و سپس به حالت عادّى بازگشت و فرمود: جبرئیل بر من وارد شد و گفت: این آیه را در این محلّ از این سوره ضبط کنم: “انّ اللّه یأمرُ بالعدلِ و الاحسان و ایتاء ذى القُربى؛ بىگمان خدا به عدل و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد.” که در سوره نحل بین آیات استشهاد و آیات عهد، ضبط گردید. و روایت شده است: آخرین آیهاى که نازل شد و به اشارت جبرئیل بین دو آیه ربا و دین ضبط گردید، آیه: “واتقوا یؤماً تُرْجَعُون فیهِ اِلَى اللّه؛ برحذر باشید از روزى که در آن روز به سوى خدا بازگردانده مىشوید.”7 بود. از ابن عباس و سُدّى نیز روایت شده است که آیه مذکور آخرین آیهاى است از قرآن که نازل شده و جبرئیل گفته است که در اوّل آیه 280 ضبط گردد.8 از ابن عباس نقل شده است: “گاهى سورهاى با شماره به پیامبر نازل مىشد و سپس آیاتى نازل مىگردید که حضرت به یکى از کاتبان وحى مىفرمود: این آیات را در سورهاى که این موضوعات در آن ذکر شده است، ضبط کن.9 در این مورد همان طور که “ابوجعفر بن زبیر” تصریح کرده است، اختلافى وجود ندارد.10
ترتیب سورهها جمع آورى و مرتب کردن سورهها در یک مجلّد، پس از رحلت پیامبر(ص) انجام گرفته است. دوره پیامبر(ص) پایان یافت و آیات قرآن که بر قطعاتى از چوب و سنگ و پوست و استخوان و حریر و کاغذ ضبط شده بود، همچنان به طور پراکنده موجود بود و گروهى از حافظان قرآن نیز آن را در سینه داشتند. در دوره پیامبر(ص) آیات سورهها مرتّب و سورهها تکمیل و نامهاى آنها تعیین شده بود، ولى جمع آنها در یک مجلّد در اوراق به هم پیوسته بعداً انجام گرفت، زیرا در زمان پیامبر، هر آن در انتظار نزول آیهاى بودند و تا وقتى وحى قطع نشده بود، جمع آورى آیات و سورهها در یک مجلّد کار درستى به شمار نمىآمد. و انجام آن، جز با انقضاى دوره پیامبرى و تکمیل وحى میسّر نبود. سیوطى مىگوید: تمام قرآن در زمان پیامبر(ص) نوشته شده بود، ولى سورهها مرتّب نشده و آنها را در محلّ واحدى جمع نیاورده بودند.11 امام صادق(ع) نیز گفته است: پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: قرآن در صفحاتى در وراى فراش من است آن را بگیر و جمع آورى کن و از بین مبر.12 اوّلین کسى که پس از درگذشت پیامبر(ص) و حسب وصیّت او، مستقیماً به جمع آورى قرآن قیام کرد، امام على بن ابى طالب(ع) بود و پس از وى زید بن ثابت به امر ابوبکر به این کار پرداخت و چند تن دیگر از جمله ابن مسعود و ابىّ بن کعب و ابوموسى اشعرى نیز به این کار دست زدند، تا این که زمان عثمان فرا رسید و او دستور داد که مصحفهاى مختلف، یکى شود و نسخههایى از آن را به نقاط دیگر فرستاد، تا مردم تنها از این مصحف استفاده کنند و مصحفهاى دیگر را کنار بگذارند، که در این باره سخن خواهیم گفت. قرآنى را که على(ع) جمع آورده بود، حسب ترتیب نزول بود و آنچه در مکّه نازل شده بر آنچه در مدینه فرود آمده، تقدّم داشت و ناسخ از منسوخ متأخّر بوده، در حالى که به زمان و علل و مناسبتهاى نزول اشاره گردیده بود. کلبى مىگوید: چون پیامبر(ص) درگذشت، على(ع) در خانه نشست و قرآن را به ترتیب نزول، مرتّب و جمع آورى کرد و اگر مصحف او به دست آید، دانش بسیارى در آن نهفته است.13 و عکرمه گفته است: اگر جنّ و انس با هم گرد آیند تا همانند تألیف على(ع) تألیفى به وجود آورند، از عهده آن بر نخواهند آمد.14 امّا جمع آورى صحابه دیگر، به ترتیبى دیگر بود، به ترتیب تقدّم سورههاى بزرگ بر سورههاى کوچک. هفت سوره بزرگ (بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و انفال) در اوّل و پس از آنها، سورههاى صد آیهاى(برائت، نحل، هود، یوسف، کهف، اسراء، انبیاء، طه، مؤمنون و شعراء) و سپس مثانى (سورههایى با کمتر از صد آیه که در حدود بیست سوره است) و پس از آن حمها (سورههایى که با “حم” آغاز مىشود) و در آخر مفصّلات (سورههایى که با آیات کوتاه که به علّت کثرت فواصل آنها، آنها را مفصلات گویند) قرار گرفتهاند که به ترتیب فعلى نزدیک است. در این میان، تنها مصحفى را که زید جمعآورى کرده بود، فاقد نظم و ترتیب بود، زیرا در آن وقت، هدف از جمع آورى قرآن و ضبط آیات و سورههاى آن، جلوگیرى از اتلاف و از بین رفتن آن بود که با درگذشت حافظان قرآن، بیم آن مىرفت و لذا در صفحاتى تدوین و به ابوبکر سپرده شد و پس از وى در دست عمر بود و با درگذشت او در اختیار دخترش “حفصه” قرار گرفت و این همان نسخهاى است که عثمان براى مقابله با مصحفهاى دیگر از وى گرفت و سپس به او ردّ کرد، آن زمان که “مروان” از طرف معاویه به ولایت مدینه منصوب شد، آن را از ورثه “حفصه” گرفت و پاره کرد، که تفصیل آن خواهد آمد.
نقد و بررسى دیدگاههاى مخالف آنچه گفته شد نظر راویان اخبار و محقّقانى است که درباره علوم قرآن از صدر اوّل تا به امروز بحث و تحقیق کردهاند و تقریباً تمام نویسندگان و محقّقان سیره و تاریخ در مورد آن متفقند، در عین حال کسانى هستند که درباره جمع قرآن، منکر این تفصیلند و معتقدند که قرآن با همین نظم و ترتیب موجود، مربوط به زمان پیامبر(ص) است. گروهى از علماى پیشین مانند: قاضى و ابن انبارى و کرمانى و طیبى15 بر همین عقیدهاند. سید مرتضى - قدس سره - نیز در این نظر با آنان همراه است و مىگوید: “قرآن به کیفیّتى که هم اکنون در دست است در زمان پیامبر(ص) جمع آورى و تألیف شده است، به دلیل آن که در همان زمان تمام قرآن را تدریس و حفظ مىکردهاند، تا آن جا که گروهى از صحابه براى حفظ آن تعیین شده بودند و قرآن را نزد حضرتش مىخواندند و گروهى دیگر از اصحاب مانند عبداللّه بن مسعود و ابىّبن کعب، بارها قرآن را نزد پیامبر ختم کردند و این همه، بىگمان دلیل بر آن است که قرآن در همان وقت، جمع آورى و مرتّب شده بوده است.”16 اما حفظ قرآن که در کلام سید مرتضى آمده است، یا به معناى حفظ تمام سورههاى آن است، که آیات آن مرتّب و تکمیل شده باشند - چه ترتیبى بین سورهها وجود داشته باشد یا خیر - و همچنین ختم قرآن به معناى قرائت تمام سورههاى آن است، بدون رعایت ترتیب خاصّى بین آنها و یا حفظ به معناى حفاظت تمام قرآن و نگاهدارى آن به منظور جلوگیرى از ضایع شدن و از بین رفتن آن است که دلیلى بر وجود ترتیب خاصّى بین سورههاى آن به شکل کنونى نیست. مؤلف “البیان فى تفسیر القرآن” با دلایل زیر، نظر گروه اخیر را ترجیح دادهاند: اولاً: احادیث مربوط به جمع آورى قرآن، پس از درگذشت پیامبر(ص) فى حدّ نفسه متناقض با یکدیگرند؛ بعضى از این احادیث، جمع آورى قرآن را به زمان ابوبکر و بعضى به زمان عمر و برخى به عهد عثمان محدود مىکند. چنان که بعضى از این احادیث تصریح مىکند که نخستین کسى که قرآن را جمع آورد، زید بن ثابت بود و برخى این عمل را به ابوبکر و برخى دیگر به عثمان نسبت مىدهند و مواردى دیگر از این قبیل، که داراى تناقضات آشکارند. ثانیاً: این نظر با احادیثى که دلالت دارد بر این که قرآن در عهد پیامبر(ص) جمع آورى شده معارض است: از آن جمله، حدیث شعبى است که مىگوید: شش نفر (ابىّ بن کعب، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابوالدرداء، سعد بن عبید و ابوزید) در زمان پیامبر(ص) قرآن را جمعآورى کردند و در حدیث انس، تعداد آنان چهار نفر (ابىّ، معاذ، زید و ابو زید) ذکر شده است. ثالثاً: با آیات تحدّى، که دالّ بر تکمیل سورههاى قرآن و تشخیص آنها از یکدیگر است و همچنین با اطلاق لفظ “کتاب” بر قرآن، که پیامبر(ص) خود اطلاق فرموده، منافات دارد، زیرا کتاب به نوشتهاى جمع آورى شده در یک مجلّد، اطلاق مىشود. رابعاً: چنین نظرى با حکم عقل، مخالف است، با توجّه به سعى و کوشش پیامبر(ص) نسبت به جمع و ضبط آن، براى جلوگیرى از ضایع شدن و از بین رفتن آن. خامساً: با اجماع مسلمانان، که معتقدند نصّ قرآن به تواتر از خود پیامبر(ص) نقل شده است، مخالفت دارد حال آن که برخى از این روایات حاکى است که جمع آورندگان قرآن، پس از پیامبر(ص) به شهادت یک یا دو تن نسبت به آیهاى اکتفا کردهاند. سادساً: لازمه آن، تحریف در نصوص قرآنى است، زیرا طبیعت جمعآورى قرآن پس از پیامبر(ص) مقتضى وقوع کمى یا زیادتى در آن است و این با ضرورت دین، مخالف است.17 برخى نیز اضافه کردهاند که تناسب موجود بین هر سوره با سورههاى قبل و بعد خود، دلیل بر آن است که این نظم و ترتیب به موجب امر پیامبر(ص) بوده است، زیرا هیچ کس جز او، بر این نظم نو و بدیع که در حدّ اعجاز است، واقف نیست.
بررسى این نظریه واقع امر این است که موضوع جمعآورى قرآن یک حادثه تاریخى است؛ نه یک مسأله عقلى که قابل بحث و جدل باشد و در چنین موردى، صرفاً به نصوص تاریخى مستند مراجعه مىشود. همان طور که گفته شد، تمام مورّخان و نویسندگان سیره و اخبار متفقند که ترتیب سورههاى قرآن، پس از درگذشت پیامبر(ص) انجام گرفته و به ترتیب نزول آنها نیست و کلّیه اصحاب حدیث نیز با مورّخان در این مورد، همداستانند، افزون بر این که، هیچ تناقضى بین روایات مربوط به جمعآورى قرآن نیست، زیرا شکّى نیست که ابوبکر به اشاره عمر، زید را به جمعآورى قرآن مأمور کرد و به این اعتبار مىتوان جمعآورى اوّلیه را به هر سه اینها نسبت داد. اما نسبت دادن جمع آورى قرآن به عثمان، به اعتبار یکى کردن مصحفها و نسخههاى مختلف است و نسبت دادن آن به عمر، بطور قطع ناشى از اشتباه راوى است، زیرا به اجماع مورّخان، عثمان بود که به این کار دست زد. حدیث مربوط به این که شش و یا چهار نفر در عهد پیامبر(ص) قرآن را جمع کردند، به معنى حفظ کردن قرآن است که آیات قرآنى را تا آنجا که نازل شده بود، حفظ کرده و به خاطر سپردهاند و این امر بر وجود نظم و ترتیب بین سورهها دلالت ندارد. امّا مسأله تحدّى، به وسیله خود آیات و سورههاست؛ یعنى به وسیله هر آیه و هر سوره، و هیچ گاه تحدّى با ترتیب موجود بین سورهها نبوده تا بتوان به آن استدلال کرد. علاوه بر این که تحدّى در سورههاى مکّى (سوره یونس، آیه 138، سوره هود، آیه13 است و به طور قطع، قرآن، قبل از هجرت جمع آورى نشده است. اهتمام پیامبر(ص) نسبت به قرآن، قابل انکار نیست و به همین جهت پس از نزول هر آیه، نسبت به ضبط آن در سوره مربوطه، علاقه شدید داشت و لذا نظم بین آیات هر سوره در حیات پیامبر(ص) انجام گرفت، اما جمع سورهها و ترتیب آنها به صورت مصحف واحد در آن زمان انجام نشد، زیرا وحى به پایان نرسیده بود و هر آن، نزول آیه انتظار مىرفت و جمعآورى قرآن در آن وقت در یک مجلّد به عنوان یک کتاب، عمل درستى به شمار نمىآمد و به همین جهت، پیامبر(ص) به هنگام وفات خود، که به انقطاع وحى یقین حاصل کرد، على(ع) را به جمع آورى قرآن وصیّت نمود. و معناى تواتر نصّ قرآنى، حصول یقین به وحى بودن آن، از هر مستند موثق و محکمى است و در این جا تواتر به معناى تواتر مصطلح بین علماى اصول نیست. اما این که جمع آورى قرآن پس از پیامبر(ص) با تحریف آن ملازمه داشته باشد، فقط یک احتمال است که سندى بر تأیید آن وجود ندارد و با شناختى که نسبت به متصدّیان جمعآورى قرآن و انضباط آنان داریم و با توجه به قرب عهد آنان به زمان نزول آیات و احتیاط شدیدشان نسبت به وحى، محلّى براى چنین احتمالى که در آیات قرآنى نقصان و زیادتى رخ داده باشد، باقى نمىگذارد. امّا گفته اخیر درباره تناسب بین سورهها چیزى بیش از یک خیال واهى نیست، زیرا هیچ مناسبت ذاتى بین هیچ سورهاى با سورههاى قبل و بعد خود وجود ندارد، جز آنچه مفسّران متکلّف، تصوّر کردهاند که - پس از اجماع امّت بر این که ترتیب سورههاى قرآن، بر خلاف ترتیب نزول آنهاست - تصوّر باطلى است.
پانوشتها: 1) حجر (15) آیه 9. 2) اسرا (17) آیه88. 3) قارعه (101) آیه5. 4) ر.ک: ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، ص19. 5) تفسیر عیاشى، ج1، ص19. 6) مستدرک حاکم، کتاب الصلاة، ج1، ص231؛ تاریخ یعقوبى (چاپ حیدرى) ج2، ص27. 7) سیوطى، الاتقان، ج1، ص62. 8) مجمع البیان ج2، ص394. 9) ترمذى با قید حسن. حاکم با قید صحیح، این روایت را نقل کردهاند (ر.ک: البرهان، زرکشى، ج1، ص241؛ یعقوبى، التاریخ (چاپ حیدرى)، ج2، ص36. 10) سیوطى، همان، ج1، ص60. 11) سیوطى، همان، ج1، ص57؛ الزرقانى، مناهل العرفان، ج1، ص240. 12) مجلسى، بحارالانوار، ج92، ص48 به نقل از تفسیر علىّ بن ابراهیم. 13) التسهیل لعلوم التنزیل، ج1، ص4. 14) سیوطى، همان، ج1، ص57. 15) سیوطى، همان، ج1، ص62. 16) مجمع البیان، ج1، ص15. 17) البیان فى تفسیر القرآن، خوئى، ص278 - 257.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 82 |