تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,201 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,126 |
شرح زیارت امین الله (ع) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 153، شهریور 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح زیارت امین الله (ع) آخرین قسمت آیة الله محمدى گیلانى
× عقبه پنجم: عقبه مباحات است که مؤمن را از تکثیر در عبادات و طاعات محروم مىکند. × عقبه ششم : تبدیل افضل به مفضول است. عبادات مرجوحه را در نظرش مزیّن کرده و او را از طاعات افضل محروم مىکند. × عقبه هفتم: عقبهاى است که حتى خاتم الانبیاء - صلوات الله علیه - از آن خلاصى نداشت، و آن عقبه تسلیط شیطان جنودش را بر مؤمن است. × عبودیّت مراغمه و به خاک مالاندن بینى شیطان از محبوبترین عبادتهاست. × ممدوح بودن تبختر و به خود بالیدن در مقام و موطن به خاک مالیدن بینى کفّار. × حکایت ابو دُجانة و تبختر آن در جنگ احد مطالبى است که در این قسمت، پى مىگیریم.
گفتیم که مراد از عقبات واقع در طول صراط مستقیم، مراتب اغواى شیطان است که بتدریج انجام مىدهد و از دشوارترین عقبات، شروع به اضلال مىکند. پنجمین عقبه، عقبه مباحات است که در ارتکاب آنها هیچ گونه حرجى بر فاعل نیست، ولى بدین وسیله مؤمن را از تکثیر طاعات و عبادات و کوشش در اندوختن زاد و راحله براى یومالمعاد، باز مىدارد. و رفته رفته او را به ترک مندوبات، راغب مىنماید و احیاناً او را از ترک مستحب به ترک واجب مىکشاند - والعیاذ بالله. بارى کمترین کارى که در این عقبه با وى مىکند این است که سود طاعات و عبادات را بر وى تقویت مىکند، و از نیل به منازل عالى، محرومش مىسازد. و آن غافل نمىداند که قیمت منازل عالى، همین طاعات و عبادتهاست و بدون رنج ریاضت، گنج غُرَف مبنیّه، میسّر نمىشود. و اگر به توفیق الهى از این عقبه نجات یافت، در عقبه ششم، گرفتار مکاید ابلیس مىشود. عقبه ششم: عقبه تبدیل عمل افضل، به مفضول است. و طاعات مرجوحه را در نظر مؤمن مزیّن مىکند و او را از طاعات افضل، منصرف مىکند، و نماز را، که قرّة العین خاتم الأنبیا - صلوات الله علیه - است، بدون اذان و اقامه یا بدون اذان مىخواند و به اقامه قناعت مىکند. در اخبار صحیح از طریق آل البیت - علیهم السلام - آمده است: “إذا أذّنت و أقمت صلّى خلفک صفّان من الملائکه و إذا أَقمت صلّى خلفک صفّ من الملائکه؛1 یعنى اگر با اذان و اقامه نماز بخوانى دو صف از فرشتگان به تو اقتداء کرده و پشت به تو اقتداء کرده و پشت سرت نماز مىخوانند و اگر با اقامه فقط نماز خواندى یک صف از فرشتگان به تو اقتداء مىکنند و پشت سرت نماز مىخوانند. ولى ابلیس او را با وسوسه از عمل افضل باز مىدارد و به فضل و سودى که در عملِ مفضول است قانعش مىسازد، زیرا چون خویش را از محروم ساختن مؤمن از ثواب به طور کلّى، عاجز مىبیند، به حرمان کمال و مرتبه افضل دست مىیازد و مؤمن را از اکتساب افضل به مفضول پرتش مىکند، و او را مشغول مىنماید به مفضول از افضل و به مرجوح از ارجح و به محبوب لله تعالى از احبّ الى الله سبحانه و به مرضىّ عند اللّه عزّوجل از أرضاى عند اللّه عزّ اسمه. و البتّه اصحاب این عقبه اندکند، و اکثر افراد بنىآدم را در عقبات قبل به دام افکنده است و از آنها وقود النّار ساخته است. و اگر از این عقبه، نجات یافت و به برکت فقه در اعمال و مراتب و منازل آنها در فضل و معرفت عوالى آنها از ادانى و تمیز بین مفضول و فاضل و رئیس و مرئوس آنها از منفعت و خسران تبدیل افضل به مفضول رستگار گردید که هنیئاً له، ولى قطع این عقبه بسیار دشوار است و عبور از آن، کار اولوا الابصار و الحقیقت است که قدمهاى آنان بر جادّه توفیق در سلوک الى الله تعالى استوار است، و حقِّ هر عملى را مىشناسند. در خبر مىدیدم: “انّ الأعمال تفاخرت فذکر کلّ عمل منها مرتبته و فضله و کان للصدقه مزیّة فى الفخر علیهنّ؛ اعمال صالحه در مقام مفاخره با هم برآمدند و هر عملى از آنها مرتبه خود و فضل خویش را ذکر کرد ولى صدقه در فخر، بر آنان برترى داشت.” این روایت شریف در مقام تنبیه بر این است که در میان اعمال صالحه سیادت بعضى بر بعضى و ریاست و مرئوسیت برقرار است و بر مؤمن است که سیّد و رئیس از آنها را انتخاب کند، چنان که در حدیث آمده است: “سیّد الاستغفار : ان یقول العبد: اللهم انت ربّى لا اله الاّ انت.” عقبه هفتم: با نجات از عقبه ششم، عقبهاى که ابلیس بر آن کمین کند باقى نمىماند مگر یک عقبه که گریزى از آن نیست و احدى حتّى انبیا و اوصیا بلکه اشرف خلق الله از آن خلاصى نداشته و ندارند و این عقبه هفتم است؛ عقبه تسلیط جنود ابلیس بر مؤمن است به انواع آزار با دست و زبان و غیر اینها و طبق رتبهاى که مؤمن دارد، بلاها و شدائد متوجّه او مىگردد. در اصول کافى بابى به نام “باب شدّة ابتلاء المؤمن” نامگذارى شده که در آن باب با سند صحیح از هشام بن سالم نقل شده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: “انّ اشدّ النّاس بلاءاً، الأنبیاء ثمّ الّذین یلونهم ثم الامثل فالامثل؛ مبتلاترین مردم به بلاهاى شدید پیمبرانند، سپس جانشینان آنها سپس آنکه برتر و پس از آن، آن که برتر است.” و حدیث نبوى - صلى اللّه علیه و آله - : “انّه لیغان على قلبى و انّى لاستغفراللّه فى کلّ یوم سبعین مرّه” مشهور است که مراد به “یغان” هجوم ابلیس و جنودش بر قلب آن حضرت است. عقبهاى است بسیار مشکل، و عدوّاللّه قسم خورده است که: “لاقعدن لهم صراطک المستقیم” در این مقعد و کمینگاه، کید ابلیس از همه مقاعد و عقبات بیشتر است. این عقبه، آوردگاه مجهّز آن خبیث و مظهر تامّ کریمه: “و استفزز من استطعت منه بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک الخ” است و مؤمن باید سلاح تقوا را حتى یک “آن” بر زمین نگذارد و این عبادت، عبادت خواصّ از عارفین است که آن را “عبودیّت مراغمه” مىنامند که صاحبان بصیرت بر آن واقفند و هیچ عبادتى محبوبتر عنداللّه تعالى از مراغمه و ارغام انف شیطان به وسیله مؤمن نیست، و در مواضعى از قرآن به این عبودیت اشاره شده است و از آن جمله: “و من یهاجر فى سبیل الله یجد فى الأرض مُراغَماً کثیراً وسعة2؛ اگر کسى در راه خداى تعالى و عبودیّت او هجرت کند و از بیت عادات به در آید مُراغَم بسیار و وسائل به خاک مالیدن دماغ شیطان در پهنه زمین مىیابد و از تنگنا به در خواهد آمد.” مؤمن مهاجر بیدار، طرق بسیارى در مسیر عبودیّت دارد که بدانها بینى شیطان را به خاک مىمالد و او را ذلیل و خوار مىکند و همواره او را در آتش غیظ، ملتهب مىسازد، همچنان که خداوند متعال مىفرماید: “ما کان لأهل المدینه و من حولهم من الأعراب ان یتخلّفوا عن رسول اللّه و لایرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بأنّهم لایصیبهم ظمأً و لا نصب و لا مخمصة فى سبیل اللّه و لایطؤن موطئاً یغیظ الکفّار و لا ینالون من عدوّ نیلاً الاّ کتب لهم به عمل صالح انّ الله لا یضیع اجر المحسنین؛3 براى اهل مدینه و عربهاى اطراف آن جایز نیست که از همراهى با رسول اللّه تخلّف ورزند و نباید با خودپردازى از او غفلت ورزند، زیرا هیچ تشنگى و رنج و گشنگى در راه خدا به آنان اصابت نمىکند و هیچ قدمى که کفّار را خشمگین سازد برنمىدارند و به دشمن دستبردى نمىزنند مگر آنکه عمل صالحى برایشان نوشته شود چه آن که خداى تعالى پاداش نیکوکاران را تباه نمىسازد.” و نیز مىفرماید: “و مثلهم فى الإنجیل کزرع أخرج شطأه فأرزه فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزرّاع لیغیظ بهم الکفّار الخ؛4 و مَثَل مؤمنان در انجیل همانند کشتى است که جوانه زند و آن را محکم سازد و بر ساقههاى خویش بایستد و کشاورزان را خوشحال کند و کفّار را بخشم و غیظ گرفتار سازد...” پس به غیظ افکندن کفّار و ارغام الف ابلیس و جنودش، غایتى است که محبوب و مطلوب خدایتعالى است و حتّى در بعضى از اخبار به دو سجده سهو در نماز “مُرغمتین” اطلاق شده است که نمازگزار بدین وسیله بینى شیطان را به خاک مىمالد. زراره - علیه الرحمه - مىگوید: “سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول : قال رسول الله صلى الله علیه و آله "اذا شکّ احدکم فى صلوته فلم یدر زاد ام نقص فلیسجد سجدتین و هو جالس" و سمّاهما رسول الله صلى الله علیه و آله المُرغمتین5؛ شنیدم که امام محمد باقر - علیه السلام - مىفرمودند: رسول الله صلى الله علیه وآله فرمودند: " هر یک از شما که شک کند در نمازش و نمىداند که زیاده کرده یا نقصان، دو سجده در حال جلوس بجا آورد و رسول الله صلى الله علیه و آله این دو سجده را “مُرغمتین” نام نهادند."“ یعنى در واقع اگر نمازش تامّ بوده، این دو سجده بینى شیطان را به خاک مىمالد و او را ذلیل کرده و در لهیب غیظ نگونسارش مىکند. و بنابر این، پرستش خداى تعالى به مراغمت و ارغام انف ابلیس و جنودش، پرستشى پسندیده است و مؤمن آن چنانى سهم وافرى از مزایاى صدّیقین را حایز است، و به قدر محبّت به خداوند متعال، و معادات شیطان، از این عبودیّت مراغمة بهرهور است و به همین جهت است که تبختر “گُنده نمایى و به خود بالیدن” بین دو صفّ در کارزار با دشمن، ممدوح گردیده است با این که در قبح و شناعت آن، جملگى عقلا و شرایع متّفق القولند. و همچنین تبختر و خیلاء در صدقه دادن پنهانى، ممدوح واقع شده است. در جنگ احد بعد از آرایش صفوف مشرکین و مسلمین، پیغمبر اکرم - صلى الله علیه و آله - فرمودند: “من یأخذ هذا السیف بحقّه؟ فقام الیه رجالٌ فامسکه عنهم حتى قام الیه ابو دجانه سماک بن خَرَشه فقال: و ما حقّه یا رسول الله؟ قال: ان تضرب به العدوّ حتّى یَنحَنى قال: انا آخذه یا رسول اللّه بحقّه فاعطاه ایّاه، و کان ابودجانه رجلاً شجاعاً یختال عند الحرب، و کان اذا اَعْلَم بعصابة له حمراء فاعتصب بها علم الناس انّه سیقاتل، فلمّا اخذ السیف من ید رسول الله صلى الله علیه و سلّم اخرج عصابته تلک فعصب بها رأسه و جعل یتبختر بین الصفّین، قال رسول الله صلى الله علیه و سلم حین رأى ابادُجانه یتبختر: انّها لمشیة یبغضها الله إلا فى مثل هذا الموطن؛6 چه کسى مىتواند این شمشیر را بگیرد و حقّش را ادا کند؟ مردانى به سوى او به پا خاستند ولى او از شمشیر دادن به آنان خوددارى فرمود تا آن که “ابودُجانه سماک بن خرشه” به پا خاست و عرض کرد: حق این شمشیر چیست یا رسول الله؟ فرمودند: این است که آن قدر با آن بر دشمن بزنى تا کج شود. عرض کرد: من آن را به همین شرط مىگیرم پس رسول الله بدو عطا فرمودند. ابودجانه مردى شجاع بود و در کارزار خیلاء و خود بالى مىنمود و هنگامى که دستار سرخ به سر مىبست مردم مىدانستند که قتال خواهد کرد، هنگامى که شمشیر را از رسول الله(ص) گرفت دستار سرخ را به سر بست و بین دو صفّ شروع به تبختر و خودبالیدن و نازیدن کرد، وقتى که رسول الله او را بدان حال دید فرمودند: این رفتارى است که خداى تعالى آن را مبغوض مىدارد مگر در مثل این موطن.” این موطن، موطن به خشم درآوردن شیطان و جنودش بوده که با تبختر و خیلاء، آنان را به غیظ مبتلا مىکرد و بینى آنان را به خاک مىمالید و بدین وسیله عبودیّت مراغمه انجام مىگرفت.پایان
پاورقیها: 1) وسایل الشیعه، ج5، باب4، ابواب اذان و اقامه. 2) نساء (4) آیه100. 3) توبه (9) آیه 120. 4) الفتح (48) آیه 29. 5) وسایل الشیعه، ج5، ص326. 6) سیره ابن هشام، ج2 - ص67 - 66. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 110 |