
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,322 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,549 |
ابزارهاى تهاجم فرهنگى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 153، شهریور 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تهاجم فرهنگى و راه حلها ابزارهاى تهاجم فرهنگى قسمت دوم سید موسى میر مدرّس
اشاره: در نوبت گذشته، ضمن اشاره به دیدگاههاى کسان درباره تهاجم فرهنگى و ارائه سرفصلهاى مباحث، در باب سه موضوع: 1-ماهیت تهاجم و تبادل فرهنگى، 2- پیشینه تاریخى تهاجم فرهنگى، 3- تهاجم فرهنگى در کشورهاى اسلامى، مطالبى گفته آمد، و اینک ادامه بحث:
× × × × × 4- ابزارهاى تهاجم فرهنگى جلوههاى فرهنگ غرب را نمىتوان بریده از مبانى تئوریک آن، مورد مطالعه قرار داد، زیرا اخلاق انتفاعى، سیاست، اقتصاد و فرهنگ - به معناى ویژه - همگى برگرفته از جهانبینى و انسان شناسى غربند، که در قالب مکاتبى مانند: اومانیسم، لیبرالیسم، اگزیستانسیالیسم، دنبال مىشوند. مبانى تئوریک فرهنگ غرب و جلوههاى آن، با کمک ابزار و مکانیزمهاى گوناگونى به کشورهاى عقب نگاه داشته شده - که کشورهاى “متروپل” نامِ “توسعه نیافته” بر آنها نهادهاند - منتقل مىشوند، که در این جا به مواردِ مهم آن، اشاره مىشود:
1-4- مطبوعات مفاد کتابهاى دانشگاهى، در کشورهاى موسوم به جهان سوم، معمولاً ترجمانى از منابع بیگانه است - حتى آنهایى که تألیف نویسندگان خودى به شمار مىروند - و طبیعى مىنماید که عرصه علوم - خصوصاً علوم انسانى - جولانگاه تفکرات فیلسوفان، روان شناسان، جامعه شناسان و دیگر متخصصان مغرب زمین باشد. و بدین سان، شالوده و بنیان تفکر غرب، توسط دولتها به مراکز آموزش عالى، انتقال داده مىشود. از سوى دیگر، مؤسسات انتشاراتى با انگیزههاى مختلف، به ترجمه و نشر آثارى مىپردازند که بسیارى از آنان مکمّل هدف مذکورند؛ بویژه رمان و داستان نویسى که به واسطه داشتن جنبه توصیفى، از قدرت القاى فوقالعادهاى برخوردار است و به علّت نداشتن پیچیدگیهاى زبان کتب علمى، زمینه پذیرش عمومى دارد. اساساً کار ویژه ادبیات امپریالیزم، صهیونیزم و مارکسیسم، دفاع از مرامهاى سیاسى است؛ فى المثل شخصیتهاى ادبى برجستهاى چون “چارلز دیکنز” و “ویکتورهوگو” را نباید از تاریخ امپریالیزم بیرون دانست، زیرا در این صورت است که خواهیم توانست، به این نکته پى ببریم که چرا “چارلز دیکنز”، زمانى که در مورد “استرالیا” مىنویسد، تعابیر ناخوشایندى به کار مىبرد، و علت آن هم این بوده است که استرالیا مملکت و سرزمینى بوده که از طریق انگلستان گرفته بودند.7 از همین زاویه، مىتوان به رسالت روزنامهها، هفتهنامهها، ماهنامههاو فصلنامهها نیز وقوف یافت، که در چه مسیرى حرکت مىکنند و چه رسالتى بر دوش دارند؟ و به این پرسشها پاسخ داد که چرا مجلهاى در “نگاه نو” ش، دستاورد دهه نخست انقلاب را یأس و نومیدى و سراسر آن را خفقان و استبداد مىشمرد و قاعدهاى را تبلیغ مىکند که همه انقلابها به آخر خط رسیدهاند و این یکى (انقلاب اسلامى) نیز از آن قانون، بر کنار نیست؟ و چرا نشریه دیگرى که ادعاى حراست از “کیان” فرهنگ را دارد، انقلاب را - از قول مصاحبه شوندهاش - مورد هدف قرار مىدهد و مىنویسد: “مردم ایران، خسر الدّنیا و الآخره شدهاند”؟ و چرا سومى که کارش “گردون” پیرامون ارزشهاى مغرب زمین است، نسبت به ارزشهاى اسلامى، بىحرمتى روا مىدارد؟ و از چه رو آن دگرى - که “فاراد”ى است، از تمام ظرفیت فرهنگ غرب - جسارت دست یازى به قلههاى مقدس را پیدا مىکند؟! تازه اینها به طور غیر مستقیم، پیام غرب را به ارمغان آوردهاند، در حالى که مجلههاى مبتذل و تصاویر مغایر عفت عمومى غیر مجاز، به طور آشکار، در استحاله فرهنگى جامعه، کوشش بىدریغ مىنمایند. ناگفته نماند، سخن در این نیست که انتقال مبانى نظرى فرهنگ غرب، درست است یا ناروا، بل بحث در این است که چسان این کار، وسیله نهادهاى دولتى و خصوصى انجام مىپذیرد و قشرهاى گوناگون، با این مباحث آشنا مىشوند. با این تفاوت که مراکز علمى، عموماً مبانى نظرى را منتقل مىکنند، اما مؤسسات انتشاراتى خصوصى، جلوههاى فرهنگ غرب را در قالب رمانها، داستانهاى پلیسى، جنایى و رمانتیک، در جامعه مىپراکنند. پارهاى از مدعیان هنر در این مرز و بوم، نیز بر این باورند که فى المثل هنر رمان، آمیخته با عشق و سکس و احیاناً جنایت است و شما یا باید مردم را از این هنر، محروم سازید، یا این که پیامد آن را نیز پذیرا شوید، گرچه رهاورد و تبعات آن، با مبانى شریعت (فقه) ناساز افتد! نقد و بررسى این انگاره، فرصت دیگرى مىطلبد و بیرون از حوصله این مقاله است، ولى اجمالاً باید خاطر نشان ساخت که اولاً: چه کسى گفته است رمان، همواره باید آمیزهاى از سکس، خشونت و جنایت باشد و آیا شاهکارهاى ادبىِ در این باب، براستى چنیناند؟ ثانیاً: به فرض که بناى رمان را بر این بنیان کژ، نهاده باشند، آیا نباید در شیوه بهرهورى از آن، تأمل کرد؟
2-4- تحصیل کردگان غربزده در مبحث پیشینه تاریخى تهاجم فرهنگى، گفته آمد که یکى از مهمترین جاده صافکنهاى امپریالیزم، تحصیل کردگانى هستند که مدینه فاضله را در آن سوى مرزها جستجو مىکنند.8 و پیداست که هر اندازه اینان از فرهنگ دینى - ملى، فاصله گرفته باشند، به همان میزان به سوى غرب روى مىآورند. در این میان شمارى از آنان، آن سان شیفته فرهنگ و زندگانى در مغرب زمینند، که براى همیشه، جلاى وطن مىکنند و هم اکنون یک سوم کل متخصصان کشورهاى غربى را این قبیل افراد، تشکیل مىدهند. این خیل خودباختگان که برخى از بروکراتها و تکنوکراتها را با خود گرد آوردهاند، چه در عرصه مطبوعات و هنر، و چه در قلمرو دانش و تکنولوژى، نقش ستون پنجم در جبهه تهاجم فرهنگى را ایفا مىکنند و نمونههاى آن، در تاریخ این سرزمین - از عصر قاجاریه تاکنون - فراوانند. مانند “میرزا ملکم خان”، بنیانگذار فراموشخانه در ایران و کسى که از همان آغاز کار، دُم خروس کمپانى تنباکو را در جیب داشت9 و “میرزا آقاخان کرمانى” و بعدها “احمد کسروى” و “تقى ارانى” که به جنگ مذهب آمدند.10 و “سید حسن تقى زاده” که نشانه تدیّن را با تیغ جفا برگرفت و افسار وابستگى به غرب را بر گردن انداخت و مىگفت: از موى سر تا ناخن پا، باید فرنگى شد. و پسران “مشیرالدوله” (مؤتمن الملک و حسن پیرنیا) که جزو نویسندگان قانون اساسى مشروطیت بودند و در کشمکشهاى سیاسى، همواره جز سود خود، در بند هیچى نبودند11 و “حسن پیرنیا” در برهههایى از دوران نخستوزیرىاش، به جاى مصالح ایران، مطامع انگلستان را مطمح نظر داشت. و امثال “ابراهیم صفایى” که به قول “جلال آل احمد”، نه تنها بىمسؤولیت که صاحب غرض نیز بود.12 و “مهدى بهار” که علىرغم قلم فرسایىاش در “میراث خوار استعمار”، خود از عاملان استعمار در کودتاى 59/4/18 نوژه شد و “بهمن آقایى” که فرجام نگون بختش، جاسوسى براى آمریکا شد و “سعیدى سیرجانى” که اخیراً از ساواکى بودن خود و ارتباطش با بیگانگان پرده برداشت و جالب این که در بخشى از ندامتنامهاش، حقایقى را نیز به قلم آورده و پارهاى از این قماش را چنین شناسانده است: “هموطنان به هوش باشید، دقت کنید، در عصر تصرف اندیشه و انفجار اطلاعات، دشمن با قاطعیت و جدّیت، فرهنگ و اندیشهتان را نشانه گرفته آن هم از دریچه فرهنگ و هنر، همه فاسدان و ریزهخواران دربار شاهنشاهى امروز با ایجاد بنیاد فرهنگى و مجله و نشریه و کانون و غیره یک هدف اصلى را دنبال مىکنند و آن تیرباران ناجوانمردانه ارزشهایتان و به مسخرهکشیدن اعتقاداتتان و القاى یأس از ادامه حرکت انقلاب. فکر مىکنید چرا منوچهر گنجى به من پیشنهاد همه گونه مساعدت و همکارى مىکند یا رفیعزاده با تمام وجود، خود را عرضه مىدارد و یا پرویز نقیبى پاکت پول هدیه مىداده است و یا مؤسسه به اصطلاح لیلیان هیلمن، کمک مالى چند هزار دلارى به دگر اندیشان و مخالفین عرصه مطبوعات و کتاب مىنماید آن هم با تأیید احسانیار شاطر و... . مردم دقت کنید حسن شهباز صهیونیست و کلوپ روتارى در لندن و فرنگیس یگانگى ضد دین به اصطلاح زرتشتى، همه و همه امروز لباس فرهنگ و هنر به تن پوشیدهاند تا درندهخویى و گرگ صفتى خود را در لباس میش مخفى نگه دارند و من و امثال من هم به جهالت و خریت عمله بىمزدشان مىشدیم... من امروز در مقام اعتراف به همه جرایم و اتهامات نیستم که فکر هم مىکنم پذیرش آنها تسلیم در مقابل حق است، ولى اگر خواستید محاکمهام کنید، نگویید به جرم تریاک، به جرم ارتباط با عوامل ساواک و سیا، به جرم مسائل سوء اخلاقى، به جرم تعهد به ساواک، به جرم تایید شاه، به جرم تایید بقائى و ارتباط با او، به جرم تماس با سلطنت طلبان و فراماسونها و صهیونیستها، اینها را نگویید که دفاعى ندارم، فقط بگویید سعیدى اتهامش فراموشى بود، فراموشى وجدان که همه اتهامات را در بر دارد... .”13 با نگاهى به امثال این اعترافات، معلوم مىشود که چرا، مروّجان ابتذال و سرسپردگان به بیگانگان، ژست فرهیختگى گرفته و دفترهاى سیاسى را به ستادهاى فرهنگى تغییر نام دادهاند! قابل توجه حضراتى که نوشتهاند: “تهاجم فرهنگى، توطئهاى علیه جمهورى اسلامى نیست” و “نفس آن نیز ذاتاً منفى نیست”! 3-4- سینما، تلویزیون، ویدئو و ماهواره در دهههاى اخیر که تکنولوژى ارتباطات وارد مرحله تازهاى گشت، حوزه تهاجم فرهنگى گسترش یافت. اگرچه ابزارى بسان پیکهاى فضایى (ماهوارهها) و آیینههاى جادو (سینما)، شمشیر دو لبهاند که هم در مسیر فرهیختگى جامعه، کارآمدند و هم در انهدام فرهنگى آن مؤثر، ولى به شهادت تاریخ و تجربه، پیوسته بار منفى و ضد ارزشى این رسانهها بر مایههاى علمى، اطلاعاتى و فرهنگى آنان پیشى گرفته است. این ادعا، آنگاه پذیرفتنى است که دریابیم، این ابزارهاى تکنولوژیک ارتباطى، در کنترل و خدمت کارتلها و تراستها قرار دارند. در 28 دسامبر 1895 برادران “لومیر”، سنگ بناى چیزى که امروز از آن به سینما تعبیر مىشود، نهادند. در آغاز، این وسیله براى سرگرمى و تفریح و سپس بیان عقاید آزادى خواهانه به کار مىرفت ولى از سالهاى نخستین قرن بیستم در خدمت تجارت و تهاجم نیز قرار گرفت. رادیو هم در بدو شکلگیرى در آمریکا، خصوصى تولد یافت و در اروپا نیز هویتى دو چهره (خصوصى - دولتى) داشت. پس از آن، تلویزیون و ویدئو هم در استخدام پول و پخش آگهىهاى تجارتى قرار گرفتند، اما ماهواره در این میان از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ هم از آن جهت که سینما، رادیو، تلویزیون و ویدئو را مىتوان به کنترل درآورد و از تولیدات داخلى تغذیه کرد و هم از آن رو که ماهواره در سال 1993 میلادى(1373) همه کشورهاى جهان را تحت پوشش ارتباط مستقیم قرار داد و تمام کره مسکون را با واقعیت انکارناپذیر وجود خود، رو به رو ساخت. تاریخچه آغاز سیستم ارتباط ماهوارهاى را به اکتبر 1945، بازگشت مىدهند؛ یعنى زمانى که “آرتورسى کلارک”؛ ستوان خلبان نیروى هوایى انگلیس، پیشنهاد پرتاب ماهواره مخابراتى را ارائه کرد و از آن پس سیر تکاملى پیمود تا این که اکنون با استفاده از سیستم ارتباطى ماهوارهاى معروف به ی یت/ا/آ، امکان پخش مستقیم برنامههاى رادیو - تلویزیونى در سراسر جهان، فراهم گردیده است. ماهواره از دیدگاه تکنولوژى، بىشک یکى از بزرگترین دستاوردهاى علمى و مهندسى انسان - پس از انقلاب صنعتى - است ولى در بررسى این پدیده، نخست باید انگیزه سازندگان آن را مطمح نظر قرار داد و به این سؤال پاسخ داد که هدف از قرار دادن ماهوارهها در مدارهاى مختلف اطراف زمین، تبادل اطلاعات و فرهنگ است یا تأمین منافع غرب در ابعاد سیاسى، اقتصادى، و نظامى؟ به دیگر سخن، ماهواره پدیدهاى صرفاً فرهنگى است یا در پوشش فرهنگى، اهداف سیاسى را تعقیب مىکند؟ پارهاى، هجوم ماهواره را “استعمار الکترونیکى” جهان سوم مىشمارند و برخى آن را “ماهپارهاى” فرهنگى مىدانند که براى افزایش اطلاعات و دانشهاى تازه، بایسته است وجودش را پر بها به حساب آورد. به هر روى، ماهواره داراى فواید ارزشمند و مضرّات انکار ناپذیرى است، که سزد تا این نکات مثبت و منفى گوشزد شوند، آن گاه تبیین گردد که موضوع سخن، چه نوع ماهوارهاى است؛ آیا کسانى که خواستار برخورد فیزیکى با ماهوارهاند، ماهوارههاى مخابراتى و اطلاعاتى را مدّ نظر دارند یا تلویزیونهاى ماهوارهاى را؟ به عبارت دیگر، پخش برنامههاى تلویزیونى به وسیله ماهواره براى سایر کشورها، مورد خشم و تحریم این شمار است یا ماهواره بطور کلى ولو اطلاعاتى - علمى؟!
حاکمیت ملى و تکنولوژى جدید ارتباطى شک نیست که ماهوارهها صرف نظر از این که چه اهدافى را تعقیب مىکنند، با منافع ملى کشورها سازگار نیستند و اکنون صاحب نظران حقوق بین الملل، به این نتیجه رسیدهاند که اصل آزادى انتشار اطلاعات، با مفهوم حمایت از حاکمیت ملى در تهافت است. زیرا راست است که کشورها به گونهاى رفتار مىکنند تا نشان دهند که کنترل حقوق ملى خود را در دست دارند؛ اما نباید تردید داشت که تکنولوژیهاى جدید ارتباطى و کارگزاران فراملیتى آنان، محدودیتهایى در زمینه آزادى عمل ملتها به وجود آوردهاند و جریان یک سویه اطلاعات را علىرغم میل بسیارى از حکومتها - حتى اروپایى، مانند فرانسه - همچنان در دست دارند.
جنبههاى مثبت و منفى ماهواره بطور کلى، نکات مثبت و منفى ماهواره را، مىتوان در محورهاى ذیل بیان کرد.
جنبههاى مثبت ماهواره: 1- مبادله اطلاعات و آگاهى از آخرین دستاوردهاى علمى. 2- پیش بینى توفان، سیل، باران، برف و وضعیت جوّى. 3- سهولت در مکالمات تلفنى و سرعت در ارسال اخبار و رخدادهاى سیاسى عالم. 4- آگاهى از حوادث ناگوار و اقدام سریع در امداد رسانى. 5- آسانى در تجارت بینالملل و بازدید از نمایشگاههاى بینالمللى و دستیابى سریع به تولید کننده هر محصول. 6- پخش تبلیغات مذهبى به دهها زبان زنده دنیا. 7- کسب اطلاعات پیرامون صنعت و کشاورزى. 8- ارائه خدمات تکاملى مانند ویدئو کنفرانسها یا تشخیص پزشکى از راه دور. 9- بىنیازى از برجهاى مراقبت در هنگام پرواز. 10- کاربردهاى نظامى، از قبیل تعیین هدفهاى نظامى، موقعیت دقیق نیروهاى خودى و دشمن.
جنبههاى منفى ماهواره: 1- یک سویه بودن اطلاعات و عدم قدرت مخاطب در ارائه افکار و عقاید خود. 2- نقض حاکمیت ملى کشورها. 3- استراق سمع تماسهاى رادیویى نظامیان و مکالمههاى تلفنى شخصیتهاى سیاسى. 4- ارسال برنامههاى ضد اخلاق و مذهب. 5- عکس بردارى از وضعیت جغرافیایى کشورهاى جهان سوم و منابع ملى آنان و سوء استفاده از آن. 6- گزارش موقعیت نظامى کشورهاى ضد امپریالیزم، به دشمنانشان. 7- ارائه اطلاعات کذب و خبرسازى. 8- تبلیغ معیارهاى غرب و آسیب رساندن به ارزشهاى مذهبى و ملى کشورها. 9- ایجاد تزلزل در کانون خانواده و انحراف جنسى نسل جوان. 10- کوشش در استحاله فرهنگى تودهها، براى پذیرش تئورى نظم نوین جهانى.
دلیلهاى مخالفان و موافقان با وجود آثار مثبت و منفى یاد شده، دو دیدگاه متضاد درباره آزاد سازى بىقید و شرط استفاده از آنتنهاى ماهوارهاى و جمعآورى و برخورد فیزیکى با آنها، خودنمایى مىکند. گروه اول، عمدتاً جنبههاى مثبت ماهواره را دستاویز قرار داده و بدون این که تمایلى به تفکیک میان ماهوارههاى اطلاع رسانى و برنامههاى تلویزیونى ماهوارهاى، داشته باشند عملاً در برخوردى منفعلانه، تسلیم شدهاند. و گرچه به ادلّهاى از قبیل بهره جستن از دستاوردهاى علمى، قدرت انتخاب مردم و حق آزادى در انتخاب، تمسّک مىجویند ولى بطور کلى مىگویند: به دلیل مسلّح نبودن به تکنولوژى مقابله، ناچار باید تسلیم شد؛ بویژه این که هم اکنون در کشورهاى صنعتى نوارهایى فلزى ساخته شده که با نصب آنها در دور پنجره، مىتوان مانند “دیش”، برنامههاى ماهوارهاى را دریافت نمود یا با نصب صفحههایى که به شکل پرده عمودى ساخته شدهاند - بر روى پرده خانه - مىتوان از برنامههاى ماهوارهاى استفاده کرد. این گروه، مدعى است، به فرض که شما توانستید با برخورد فیزیکى - در شرایط فعلى - آنتنهاى بشقابى را از فراز بامها، جمع آورى کنید، ولى دوستداران این برنامهها، چند صباحى دیگر، مىتوانند - به دور از چشم مأموران انتظامى - با آنتنهاى معمولى این برنامهها را دریافت کنند. افزون بر آن، جمعآورى این آنتنها، بخشى از توان نیروى انتظامى را به خود مشغول مىدارد و باعث رواج فیلمهاى غیر مجاز ویدئویى مىشود و چه بسا موجب حرص و ولع شود؛ “النّاس حریصٌ على ما مُنِع” و پاى قاچاقچیان را نیز به این بازار بکشاند. مخالفان دیدگاه مذکور مىگویند: ما منکر فواید و جنبههاى مثبت ماهواره نیستیم، بل آنچه مورد بحث و تأکید ماست، پخش برنامههاى تلویزیونى به وسیله ماهواره است، که اولاً: با چشم پوشى از اخبار و رپرتاژهاى هدایت شده، حاکمیت ملى کشورها را نقض مىکند. ثانیاً: موجب اشاعه فساد و فحشا، ترویج فرهنگ و آداب و رسوم غربیان و ناهنجاریهاى اجتماعى مىگردد. ثالثاً: ماهواره در واقع چهرهاى سیاسى دارد و این که فردا، دوستداران برنامههاى ماهوارهاى، خواهند توانست با آنتنهاى معمولى این برنامهها را ببینند، مجوّزى براى عدم برخورد و تسلیم در برابر این پدیده نیست. براى این که دولت موظف است به حکم امر به معروف و نهى از منکر، جلو تظاهر به فساد را بگیرد و آنتنهاى برفراز منازل، از مصادیق منکرند. به علاوه مگر مشروبات الکلى، قمار و... آشکارتر از آنتنهاى ماهوارهاىاند؟ با این وجود، شرعاً حرامند و دولت موظّف است با عاملان آنها برخورد نماید. رابعاً: با توجّه به این که برنامههاى ماهوارهاى به غیر از زبان رایج کشور (فارسى) پخش مىشوند، چسان قابل توجیه است که علاقهمندان، براى آگاهى از دستاوردهاى علمى، به این برنامهها روى مىآورند، در حالى که اکثر مردم، زبان بیگانه نمىدانند؟!
چه باید کرد؟ براى تحلیل روشمند و ارزیابى قانونمند از پدیده ماهواره، بایسته است که دو امر، مورد توجه ویژه قرار گیرد: الف - اهداف مجریان طرح برنامههاى ماهوارهاى چیست؟ آیا هدف، فرهیخته ساختن مردم کشورهاى توسعه نیافته است یا تکمیل سلسله اسارتبار پیشین در شکلى نو؟ ب - آیا دفاع از برچیدن آنتنهاى ماهوارهاى، اندیشمندانه است یا افراطى و بىمحاسبه؟ درباره امر نخست، متأسفانه باید اذعان کرد که کارگزاران این پدیده، در پوشش کارهاى فرهنگى و علمى اهداف سیاسى خود را دنبال مىکنند، این مدعا آن گاه پذیرفتنى است که بدانیم چه کسانى بر این ابزار تسلّط دارند. هم اکنون حدود بیست کمپانى بزرگ در دنیا هستند که بر امکانات ارتباطى ماهوارهاى، مطبوعاتى و رادیو - تلویزیونى، تسلّط دارند و تا سال 2000، شش کمپانى بزرگ جهانى، کلیه امکانات ارتباطى را در اختیار مىگیرند. “جان ترنر”، سرمایهدار معروف، صاحب شبکه یپ/پ/آی آمریکایى است، که با در اختیار گرفتن یک شبکه تلویزیونى ماهوارهاى، در واقع دیدگاههاى سودجویانه و تجارى خود و همپالگىهایش را در آن مطرح مىکند و حتّى با شبکههاى تلویزیونى دیگر مانند یآ/ا/ای، رقابت مىکند.14 “روبرت مردوک” نیز یکى از سرمایهداران آمریکایى است که به سلطان تلویزیون ماهوارهاى شهرت یافته و در تحقق رؤیاى پخش برنامههاى تلویزیونى به سرتاسر عالم است. وى صاحب امتیاز و یا شریک در اداره چند ماهواره تلویزیونى در سطح بینالمللى و تعدادى ایستگاه زمینى پخش برنامههاى تلویزیونى و نیز شمار قابل توجهى از نشریات مختلف در کشورهاى گوناگون است.15 بنابراین وقتى سینما، تلویزیون و ماهواره در خدمت سرمایهدارى قرار مىگیرند و در نظام سلطه، کارگزاران سیاسى را نیز همین کمپانیها برمىگزینند، چگونه مىتوان دل خوش داشت که کارتلها و تراستها، خیرخواه کشورهاى عقب نگاه داشته شده، گردیدهاند و براى فرهیخته ساختن آسیا و آفریقا و... ثروتهاى هنگفت هزینه کنند؟ بخصوص این که کسانى چون “ارنست رنان”، غرب را نژاد “کارفرما” و شرق را “عمله” مىدانند و پیداست که به گفته “زیگفرید”، غرب را داراى “مغز صنعتى” و تمدن ساز بدانند، اما شرقى را داراى مغز حساس و “عاطفى متوسط” که از اندیشیدن و نظام و نتیجه گیرى، عاجز است. بنابراین، به فرض که عواطف انسان گرایانه کاپیتالیستها گُل کرده باشد، باز از آغاز بنا را بر “عملهگرى” و “نادانى” شرقیان گذاشتهاند و درصددند تا با برنامههاى ماهوارهاى آنها را به سوى تمدّن و فرهنگ غرب، رهنمون گردند، تا شاید با استحاله فرهنگى از توحّش به تمدّن روى آورند! و طرفه آن که برنامههاى ماهوارهاى در بسیارى از کشورهاى اروپایى با استقبال روبهرو نشدهاند؛ فى المثل بر اساس مطالعاتى که از سوى مرکز تحقیقات “هنلى” با عنوان “آینده رسانهها” انجام شده، بیش از شصت درصد مردم انگلستان ترجیح مىدهند تا اوقات فراغت خود را در بیرون از خانه صرف کنند، تا این که به تماشاى تلویزیون بپردازند. بر اساس این مطالعات، تلویزیونهاى ماهوارهاى با اقبال عمومى، روبه رو نشدهاند و بیشتر مردم، تلویزیونهاى کابلى را - به دلیل امکان برقرارى ارتباط بین بینندگان و تهیه کنندگان برنامهها - ترجیح مىدهند.16 و این در حالى است که صاحب نظران علوم تربیتى معتقدند: عدم گفتوگو در خانوادهها و صرف اکثر اوقات فراغت در مقابل تلویزیون به رشد افکار و همچنین زبان، شدیداً آسیب مىرساند و صمیمیت و تفاهم را در خانوادهها از بین مىبرد، چه رسد به برنامههاى ویرانگر ماهوارهاى که اخلاق و کانون خانواده را هدف بمبارانهاى تبلیغاتى خویش قرار دادهاند! این را هم بیفزایم که بر اساس گزارش مطبوعات انگلیس، روان شناسان و جامعه شناسان این کشور وجود برنامههاى فاسد تلویزیونى را عامل اصلى شیوع فساد و جنایت در این جامعه به حساب مىآورند. پیشتر نیز گروهى از کارشناسان روان شناسى در این کشور اعلام کردند که بد آموزیهاى فیلمهاى ویدئویى، عامل اصلى رو آوردن کودکان و نوجوانان این کشور به جرایم است و لذا دولت انگلستان براى جلوگیرى از گسترش تولید، توزیع، کرایه و فروش نوارهاى ویدئویى مبتذل و خشونت آمیز، قوانین سختى را به اجرا در آورد.17 از آنچه گفته آمد وضعیت سایر کشورهاى غربى نیز معلوم مىشود و نیک آشکار است که یکى از اهداف کارگزاران برنامههاى تلویزیونهاى ماهوارهاى، انتقال مفاسد اجتماعى و اخلاقى خودشان به کشورهاى موسوم به جهان سوم است. درباره نکته دوم؛ یعنى کارا و منطقى بودن برخورد با پدیده ماهواره؛ با ذکر مثالى، مطلب را توضیح مىدهیم، گرچه گفتهاند: مثال از وجهى مقرّب و از جهتى مبعّد است ولى به هر حال، مىدانیم که مایعات نوشیدنى به دو بخش الکلى و غیر الکلى تقسیم مىشوند و آن که براى سلامت فرد و اجتماع زیان آور است و عقل را مىرباید و شریعت مقدس به حرمتش فرمان داده و حکومت اسلامى نیز موظف است جامعه را از لوثش پاک سازد، نوشابه الکلى است ولى آن که نه تنها مضر نیست، بل بقیه در صفحه 50
بقیه از ابزارهاى تهاجم فرهنگى
گاه مفید نیز هست و شریعت هم مباحش مىشمارد و حکومت نیز حق جلوگیرى از عرضهاش را ندارد و چه بسا لازم افتد، زمینه داد و ستدش را هم فراهم سازد، نوشابه غیر الکلى است. درباره برنامههاى تلویزیونى ماهوارهاى، نیز مىتوان، چنین ادعایى نمود؛ یعنى ماهوارهاى که کاربرد اطلاعاتى - علمى دارد و یافتههاى جدید بشر را در اندک زمانى در جهان مىپراکند و دهها فواید دیگر، نه مضر است و نه شریعت حرامش مىشمرد و نباید حکومت، مردم را از آن محروم سازد ولى ماهوارهاى که کانون خانواده را هدف قرار داده و موجب جنایت و خشونت است و مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمى اراکى، فتوا به تحریم آن دادهاند، حکومت آن سان که مانع سایر منکرات مىشود - گرچه برخى غیر متدیّنان در پنهانى، مرتکب شوند - باید با آن برخورد کند! اگر به اخبار انتشار یافته در خصوص پریشانى خانوادهها و جنایتها و خشونتهاى ناشى از برنامههاى تلویزیونى ماهوارهاى - بویژه در کشورهاى آمریکایى و اروپایى - نگاهى بیندازیم به طرفداران برچیدن آنتنهاى یاد شده، حق مىدهیم، کما این که در مالزى و بسیارى از کشورهاى اسلامى چنین کردهاند. لکن از آن رو که از ابتدا نمىتوان این دو نوع ماهواره را از هم جدا کرد، لاجرم دولت اسلامى با نظارت مردم (نمایندگان مجلس) و نمایندگان شریعت (شوراى نگهبان) باید برنامهها را تفکیک و طبقهبندى کند، و برنامههاى مفید ماهواره را در اختیار مردم قرار دهد. بنابر آنچه گفته آمد، نخست لازم است با تبیین پیامدهاى منفى ماهوارههاى تلویزیونى، از دیدگاه کارشناسى، مردم در جریان امر قرار گیرند، و از دیدگاه شریعت نیز آگاه شوند، آن گاه خود به حکومت حق مىدهند که از پخش برنامههاى زیانآور جلوگیرى کند و در مقابل، متوقّع خواهند بود تا از برنامههاى سودمند، بهرهمند گردند. مطالب دیگرى نیز در این باره وجود دارد که در بخش راه حلهاى مبارزه با تهاجم فرهنگى، خواهد آمد. ادامه دارد پىنویسها: 7) رک : عبدالعزیز ساشادینا، کیهان فرهنگى، سال دهم، شماره 9 (آذرماه 1372) ص8. 8) یا به گفته آل احمد: “جاده صاف کنهاى غربزدگى”؛ رک: غربزدگى، چاپ اول، انتشارات فردوس، تهران، 1372، ص80. 9) رک:جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران (چاپ اول، شرکت سهامى انتشارات خوارزمى، تهران، 1357) ج2، ص50. 10) رک: همان، ص35 و 52. 11) رک: احمد کسروى، تاریخ مشروطه ایران (چاپ پانزدهم، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1359) ج2، ص604. 12) رک: در خدمت و خیانت روشنفکران، پیشین، ص67. 13) جمهورى اسلامى، شماره 4346 (پنج شبنه 12 خرداد 1373) ص2. 14) رک: کیهان، شماره 15058 (پنج شنبه 22 اردیبهشت 1373) ص5. 15) رک: هفتهنامه سروش، سال پانزدهم، شماره 689 (شنبه 3 اردیبهشت 1373) ص35. 16) رک: همان، سال شانزدهم، شماره 701 (شنبه 8 مرداد ماه 1373) ص42. 17) رک: همان، شماره 686، ص33 و شماره 698، ص39.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 74 |