
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,512 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,564 |
رواندا؛ کشور قبایل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 153، شهریور 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
رواندا؛ کشور قبایل غلامرضا گُلى زواره
موقع جغرافیایى جمهورى رواندا بخشى از “اوروندىِ” قدیمىِ (رواندا - اوراندى) آلمان است که جامعه ملل در سال 1922م آن را به بلژیک سپرد و سپس در سال 1948م زیر نظر شوراى قیمومت سازمان ملل قرار گرفت و به دو دولت مستقل تقسیم شده است: رواندا و بروندى. کشور رواندا یکى از دو سرزمین فوقالعاده فقیر آفریقاى سیاه است که با وسعتى برابر 26338 کیلومتر مربع (صد و بیست و نهمین کشور جهان) در شرق آفریقاى مرکزى و ابتداى حوضههاى دو رودخانه کنگو و نیل و در هزار کیلومترى اقیانوس هند واقع شده است.1 کشور کوچک رواندا - که حتّى مساحت آن به اندازه استان بوشهر ایران هم نیست - در منطقهاى محصور در خشکى و نزدیک خط استوا قرار گرفته است و از شمال با جمهورى اوگاندا، از مشرق به تانزانیا، از جنوب به بروندى(اوراندى) از مغرب به دریاچه کیوو و از شمال غربى و جنوب غربى به جمهورى زئیر محدود مىباشد.2 رواندا سرزمینى است ناهموار و چهره طبیعى آن را کوهها، تپهها و چندین دریاچه تشکیل مىدهد. ارتفاع متوسط آن از سطح دریاى آزاد بین 1200 تا 1800 متر بالغ مىگردد و به خاطر تپّههاى متعددى که دارد به کشور “ده هزار تپه” شهرت یافته است. این کشور به دریاى آزاد راه ندارد و تنها دریاچه بسته “کیوو” در شمال غربى بر فراز بلندیهاى آن قرار گرفته به گونهاى که از سطح دریاى آزاد 1474 متر بلندتر است و بلندترین دریاچه آفریقا به شمار مىرود.3 این دریاچه، منطقه مشترک بین زئیر و روانداست.4 علاوه بر آن دریاچه “لوکا” در مشرق، “باشاشا” در جنوب شرقى و “داماها” در شمال غربى این کشور قرار دارد، در مرز مشترک بین رواندا و بوروندى دریاچه “کتامن” دیده مىشود. رودهاى کاگرا، نیابارونگو و آکانیارو از منابع آبى این کشورند که به دلیل کوهستانى بودن و مسیر پرپیچ و خم و بستر بسیار ناهموار، قابل کشتیرانى نیستند ولى در تأمین انرژى هیدروالکتریک (برق آبى) سهم بسزایى دارند. این کشور به خاطر نزدیکى به خط استوا5 از آب و هواى گرم برخوردار است و با وجود دورى از دریاى آزاد و کمى رطوبت، به دلیل همین پدیده مناطق جنوبى رواندا پوشیده از جنگل است. کوهها، دشتها، تپهها و جنگلها با پوشش گیاهى خودرو، در دامنه ارتفاعات مناظر طبیعى زیبایى را براى این کشور پدید آورده است به گونهاى که آن را “سوئیس آفریقا” نامیدهاند. رواندا اولین کشور آفریقا بعد از خط استوا در این منطقه است. مرکز حکومت آن، شهر کیگالى است که در مرکز کشور واقع شده و حدود 150000 نفر سکنه دارد. مهمترین شهر آن پس از پایتخت، “بوتاره” است که سکنه آن به پنجاه هزار نفر بالغ مىگردند. قانون اساسى آن در سال 1978م تدوین شده و بر اساس آخرین تقسیمات کشورى از ده بخش تشکیل شده که زیر نظر بخشدار انتصابى دولت مرکزى اداره مىشود. فعالیت احزاب در آن محدود است و تنها حزب قانونى آن “جنبش انقلابى ملى براى توسعه” مىباشد.
مشخصات انسانى بر اساس آمارهاى جدید، جمعیت این کشور هفت میلیون نفر است و با توجه به وسعت کم آن، پرجمعیتترین کشور آفریقایى از نظر تراکم نسبى محسوب مىشود. 10% مردم در شهرها و 90% در روستاها و مناطق قبیلهاى سکونت دارند. یکى از مشکلات این کشور، پراکندگى روستاهاى متعدد در بین تپههاى آن است که این پدیده، ارتباطات و حمل و نقل را با مشکل مواجه مىکند. از سویى تراکم جمعیت زیاد در مناطق محدود و بعضاً با امکاناتى بسیار ناچیز در آینده دشوارى عمدهاى را براى این سرزمین ایجاد مىکند و شاید تنها راه حل این مشکل، انتقال اصلى آن به کشور پر وسعت و کم جمعیت زئیر (همسایه غربى آن) باشد. معضل دیگرى که در سیماى جمعیتى این کشور دیده مىشود جوانى جمعیت آن است به گونهاى که نیمى از سکنهاش را افراد کمتر از چهارده سال تشکیل مىدهند، افرادى که مصرف کننده و سربار طبقه مولدند. جنگهاى قبیلهاى و نزاعهاى قومى عمر متوسط مردان رواندا را به حدود 39 سال رسانده است در حالى که میانگین عمر متوسط زنان حدود 44 سال برآورد شده است. متوسط رشد سالانه جمعیت 3/3% است. مردم آن از نژاد سیاه پوست دو رگهاند که بیشتر به شیوه کهن زندگى مىکنند. 89% از تیره “هوتو” بوده که در حدود پنج قرن قبل از حوزه رودخانه کنگو به این سرزمین مهاجرت نموده و در چراگاههاى مرتفع بسیار خرّمى، به سرکردگى رؤساى نیرومند خود اقامت گزیده و رفته رفته اقتدارى به دست6 آوردهاند. “توتسىها”(خژسست) 10% مردم رواندا را تشکیل مىدهند، اینان از اتیوپى به روانداى کنونى آمده و در آن جا سکونت گزیدند. با آمدن این قوم به رواندا درگیریهایى بین هوتوها و توتسىها به وقوع پیوست و با وجود آن که از لحاظ نفرات، کمتر از هوتوها بودند بر آنان تفوّق پیدا کردند. فرمانروایان توتسى که خود را “موامى” مىنامیدند بر مردم محلّى هوتو تسلّط داشتند. رقابت هوتوها و توتسىها در طول تاریخ درگیریهاى بسیار خونینى را بین این دو قبیله ایجاد کرده و تقسیمات مرزى استعمارگران به این نزاعها شدت بخشیده است. توتسىها غالباً دامدارند در حالى که هوتوها به فعالیتهاى کشاورزى و امور معدنى و خدماتى مبادرت مىورزند. علاوه بر نژاد سیاه، اقلیّت ناچیز اروپایى در رواندا دیده مىشود. اولین اروپاییان در سال 1894م توسّط یک کاشف آلمانى بدین سرزمین پاى نهادند. زبان مردم آن جا “کینارواندا” و فرانسوى است، زبان سواحیلى نیز در این کشور رواج دارد. اکثر سکنه، مسیحى بوده و از مذاهب کاتولیک و پروتستان پیروى مىکنند. 12% مذهب ابتدایى “انیمیست” دارند و حدود 10% در این کشور مسلمانند.
سیرى در مسائل تاریخى رواندا همراه با کشور همسایهاش “بوروندى” توسط اقوام سیاه پوست مسکونى شد. این بخش از آفریقا جزو قلمرو آفریقاى شرقى بود که یک آلمانى آن را کشف نمود. لازم به توضیح است که در کرانه شرقى آفریقا آلمانیها سرزمین وسیعى را در منطقه تانکانیکا، رواندا و بوروندى به تصرف درآوردند که مرزهاى این مستعمره به موجب قرار دادهاى 1886 و 1890م انگلیس و آلمان مشخص گردید و آفریقاى شرقى آلمان نامیده شد. در این مستعمرات، کار اجبارى بود و زمینهاى کشاورزان را مصادره و مالیاتهاى سنگینى بر مردم تحمیل کردند.7 رواندا بین سالهاى 1899 تا 1917م جزو آفریقاى شرقى آلمان بود. بعد از آن که در کنفرانس معروف برلین، که به ابتکار “اتوبیسمارک”، صدر اعظم آلمان در قرن نوزدهم تشکیل شد، سرزمین وسیع کنگو به بلژیک واگذار گردید، همراه با آن سرزمین “رواندا - بوروندى” نیز نصیب بلژیک شد. پس از پایان جنگ اول جهانى، در سال 1918 جامعه ملل، قیمومت رواندا را به بلژیک سپرد و سازمان ملل طى سالهاى 1960 تا 1962 نیز بلژیک را به عنوان قیّم این کشور مىشناخت و رواندا همراه با زئیر (کنگو) اداره مىشد.8 در سال 1957م “هوتوها”، که تحت سلطه توتسىها قرار داشتند، اولین عکس العمل سیاسى خود را بروز دادند. آنان در آغاز با انتشار بیانیهاى از قبیله حاکم (توتسى) خواستند تا دست از قدرت طلبى برداشته و دو قوم با هم متحد شوند و به رابطه حاکم و محکوم خاتمه دهند. این در حالى بود که هوتوها به بلژیک وابستگى داشتند و سازمان ملل توتسیها را به عنوان مقامات بومى مىشناخت و از این جهت مایل بود که قدرت به این قبیله تفویض گردد. آتش نزاع هر لحظه در حال شعلهور شدن بود و دو قومى که حتى با هم تضاد زیستى داشتند به سوى یک جدال شدید پیش مىرفتند. قامت بلند، چهره ظریف و بینى باریک توتسیها با هیأت خپله و چهره گرد هوتو، یک اختلاف آشکارى حتى در ظاهر نشان مىداد. در جو متشنج روزافزون رواندا یک حزب هوادار توتسى (جنبش ملى روانداییها) در 15 اوت 1959 و حزب دیگر هوادار هوتو (جنبش رهایى بخش هوتو) در 19 اکتبر 1959 بنیاد نهاده شد. از نخستین روزهاى نوامبر 1959 درگیرى بین طرفداران این دو حزب سربرداشت و شورش نابهنگام، سازمان نیافته و سرشار از خشونت هوتوها به سرعت نواحى غرب و شمال کشور را در بر گرفت. در بحبوحه این نبرد داخلى، بلژیک به “رواندا - بروندى” خود مختارى داخلى داد و انتخابات انجمنها را براى ژوئن و ژوئیه 1960 پیش بینى کرد. این تصمیم گیرى به آتش افروزى قبیلهاى شدت افزونترى داد، چرا که در ژوئن 1960م به هنگام مبارزه انتخاباتىِ انجمنهاى شهر، توتسیها و هوتوها به تحریک و حادثه آفرینى و برادر کشى دست گشودند. در این حال (17 اکتبر 1960م) بلژیک تشکیل یک دولت موقت را در رواندا اعلام کرد و رهبر حزب جنبش رهایى بخش هوتو را به رهبرى فرا خواند اما سازمان ملل مخالف این تصمیم بود و در مه 1961 هیأتى را به سرپرستى دکتر مجید رهنما (نماینده ایران در سازمان ملل متّحد) مأمور انجام رفراندوم در این سرزمین کرد. و روز 25 سپتامبر را براى این کار مشخص نمود. در این زمان درگیرى شدت یافته، خانهها به آتش کشیده شد و کشتار مردم، بازداشتها، زندان و تار و مار کردن خانوادهها آغاز گشت. در میان سیل خون و خشونتهاى مرگ زا اکثریت مردم به جمهورى رأى موافق دادند. روز 28 ژوئن 1962م مجمع عمومى سازمان ملل متحد استقلال رواندا را به رسمیت شناخت و در هیجدهم سپتامبر 1962 این کشور به عضویت سازمان ملل درآمد. سرانجام پس از کشته شدن حدود صد هزار نفر و برکنارى پادشاه موامى (توتسى) رواندا به جمع کشورهاى مستقل پیوست و هوتوها قدرت را به دست گرفتند.9 از سال 1962 تا پنجم جولاى 1973م “گریگورى کاى یاباندا” رئیس جمهور قانونى کشور رواندا بود. در این سال ژنرال “هایباریمانا” رئیس جمهور وقت را در کودتایى بدون خونریزى سرنگون کرد و خود با همکاران نظامىاش زمام امور را به دست گرفت. و چون رئیس جمهور قبلى با کشورهاى تانزانیا و اوگاندا قطع ارتباط کرده و این روند، توسعه کشور را دچار مخاطرات عظیم نموده بود،10 ژنرال مزبور به جدایى رواندا پایان داد و ارتباط کشور را با تانزانیا و اوگاندا سر و سامان داد. در سال 1974م روابط خود را با زئیر نزدیک کرد و به سازش برادرانه دست زد و بعد از سال 1975 بین توتسىها و هوتوها آشتى برقرار نمود. وى در دسامبر 1978م با برگزارى انتخابات براى مدت پنج سال دیگر به ریاست جمهورى انتخاب گردید و در این تاریخ قانون اساسى جدیدى براى انتخاب اعضاى پارلمان و نحوه تشکیل مجلس تدوین گردید.
اسلام در رواندا در دوران اشغال زئیر و سرزمین “رواندى - بروندى” توسط استعمار بلژیک، در این نواحى، بروندى مرکز نشر اسلام به حساب مىآمد. اسلام از سال 1870م توسط کارگرانى که براى افسران آلمانى در تانزانیا کار مىکردند وارد رواندا شد. گرچه تعداد آنان کم بود ولى گفتار و کردار و شیوه برنامههاى مذهبى آنان سبب شد که مردم رواندا به اسلام علاقهمند شوند. کم کم بدون آن که مبلغى ورزیده و تشکیلات دینى با حمایتهاى مالى از طرف دولتهاى اسلامى در این سرزمینها به فعالیت بپردازد، اسلام در بسیارى از مناطق رواندا - بروندى انتشار یافت. آرى تنها چند کارگر با آموزش نماز و روزه و برخى احکام دینى مردم این منطقه آفریقایى را با اسلام آشنا نمودند. چون در زمان اشغال رواندا و بروندى توسط بلژیکیها، گروهى از مسلمانان در ارتش آلمان کار مىکردند، این استعمارگر نسبت به آنان نظر سوء پیدا کرد و دستور داد که مسلمانان این سرزمینها حق ندارند از اردوگاههاى سواحلى دهکدهها و روستاهاى خودشان خارج شوند، سپس مدارس کوچکى را که فرزندان مسلمانان در آنها درس مىخواندند تعطیل نمودند و به جاى آنها مدارس میسیونهاى مذهبى کاتولیک را دایر کردند و شرط پذیرفتن شاگرد در این مدارس، آن بود که غسل تعمید داده شوند! این وضع تأسف بار ادامه داشت تا آن که در سال 1943م مسلمان مبارز و شجاعى به نام “عمرانى بوسا” در راه دفاع از حقوق مسلمانان رواندا - بروندى به دفاع برخاست. این انسان پرتلاش که تحصیلات دینى خود را در کشور اسلامى تانزانیا به پایان رسانیده بود توانست در جهت تقویت مسلمین این سامان به موفقیتهاى خوبى دست یابد. با تلاش وى در سال 1953م یک مدرسه رسمى به نام “مدرسه کودکان مسلمانان” تأسیس گردید.11 همچنین در سال 1958م براى بررسى مشکلات کودکان مسلمان، مجمعى را تشکیل داد. تعداد مسلمانان رواندا در سال 7 ،1982% از 5500000 نفر سکنه آن بود که برابر 380000 نفر مىباشد، این رقم در سال 1988م به 585000 نفر یعنى 9% از کل سکنه 6500000 نفرى بالغ گردید. 30% از مسلمانان در کیگالى (مرکز کشور) که نیمى از جمعیت آن را تشکیل مىدهند سکنى گرفتهاند. قریب پنجاه مسجد در کشور وجود دارد که پنج باب آن در پایتخت است. همه مسلمانان در “اتحادیه مسلمانان رواندا” (تأسیس شده در سال 1964( گرد آمدهاند و دولت آن را به عنوان نماینده مسلمانان به رسمیت شناخته است.12
امکانات اقتصادى و تولیدى رواندا کشورى است با چهرهاى فقیر و کم درآمد و اساس اقتصاد آن بر کشاورزى، دامدارى و منابع معدنى استوار است. 60% درآمد سرانه آن از راه کشاورزى به دست مىآید و مهمترین محصولات کشاورزى آن عبارتند از: سیب زمینى شیرین، قهوه، موز، چاى، پنبه، ذرّت، ادویه، نارگیل، کائوچو و خرما که باید فرآوردههاى جنگلى، بویژه چوب، را بدان افزود. از میان این محصولات غالباً چاى، خرما، نارگیل و چوب جنبه صادراتى دارند. به دلیل وجود مراتع فراوان، دامپرورى و بویژه پرورش گوسفند و گاو، در این کشور رونق بسزایى دارد. طلا، الماس، نقره، تنگستن، پیریت، قلع، فسفات، بریلیوم، سنگ آهن و گاز مهمترین منابع معدنى روانداست که در میان اینها از نظر تولید قلع در جهان رتبه دهم را دارد. صنایع مهم آن استخراجى و صنایع چوب مىباشد. واحد پول آن “فرانک رواندایى” است. طرف داد و ستد این کشور کنیا، آلمان، بلژیک و آمریکاست. تولید نیروى الکتریسته آن در سال به 140 میلیون کیلو وات ساعت مىرسد.13 رواندا داراى یک انرژى قابل ملاحظه از قدرت الکتریسته آبى است.
درگیرى خونین قبیلهاى در رواندا ساختار کشور رواندا قبیلهاى است، آن هم قبایلى که از قرنها قبل در به دست آوردن قدرت با یکدیگر در نزاع بوده و در جدالهاى خونین آنان هزاران نفر به قتل رسیدهاند، اولین درگیرى قومى در این کشور که طى سالهاى 1956 تا 1965 به وقوع پیوست 105000 نفر کشته داشت و در نبرد خونین هوتوها و توتسىها در سال 1972م 15000 نفر جان خود را از دست دادند، اما هیچ کدام از این جنگها فجیعتر و خونینتر از درگیرى ماههاى اخیر نیست. دخالت کشورهاى غربى در امور سیاسى این کشور و جانبدارى از طرفین درگیر، این فاجعه را شدت بخشیده است؛ به عنوان نمونه فرانسه از سال 1990 تا 1993م براى تقویت دولت “هوتو” صدها نفر نیرو به این سرزمین اعزام کرد تا با شورشیان “توتسى” بجنگند. از تاریخ 17 فروردین1373 (6 آوریل 1994م) که هواپیماى حامل “هابیار یمانا” (رئیس جمهور قبلى رواندا) و “آنتار یامیرا” (رئیس جمهور اسبق بروندى) سقوط کرد و هر دو کشته شدند رواندا روند ناآرامى را در پیش گرفت و در درگیریهاى خونین قبیلهاى حداقل 500000 نفر کشته شدهاند و حدود یک میلیون نفر بىخانمان گردیدهاند. در این جدال سنگین، شورشیان قبیله توتسى با نظامیان و قواى ارتشى (از قبیله هوتو) در حال جنگند. دخالت فرانسه در امور داخلى این کشور، جنگ قبایل رواندا را شعلهور تر نموده و بیم آن مىرود این آشوبها از مرزها گذشته و به کشورهاى زئیر و بروندى سرایت کند. با ورود قواى فرانسوى به این کشور نیروهاى جبهه میهنى در “بوتاره” با آنان درگیر شدند و در اندک مدّتى توتسىها توانستند شهر کیگالى را به تصرف درآورند، این نیروها مناطق دیگرى را نیز به تصرّف خود درآوردند، و شدّت پیروزیهاى آنان به حدّى بود که فرانسه بدان اعتراف نمود. اما از عوارض دخالت نظامى فرانسه در امور این کشور آن هم با مجوّز قطعنامه 929 شوراى امنیّت و در قالب به اصطلاح مقاصد بشردوستانه، بزرگترین فاجعه انسانى در این نقطه از آفریقا در حال شکلگیرى است. جنگ با بىرحمى ادامه یافته و در مرکز حکومت دهها هزار کشته برجاى گذاشته است، تنها رودخانهاى که با عبور از خاک تانزانیا به دریاچه ویکتوریا مىریزد هزاران جسد را به دریاچه زیبا و پاک “ویکتوریا” که یکى از سرچشمههاى رودخانه نیل است سرازیر نمود، در “کامپالا” - مرکز حکومت اوگاندا - اعلام شد که این اجساد بالغ بر چهل هزار نفر بودند! از مسائل بسیار تأسّفبارى که هر وجدانى را به تأثر وامىدارد مجروح و کشته و آواره شدن کودکان و نوجوانان این مرز و بوم است. وقتى که مىخواستند به دخترک کوچک پنج سالهاى که به شدت مجروح شده بود، آب میوه بدهند، با صداى ضعیفى زمزمه کرد: “این سفیدها مىخواهند ما را قطعه قطعه کنند”! او از وحشت مىلرزید و قادر به اداى کلمات نبود و مىگفت پدر و مادرم رو به روى چشم من کشته شدند و اضافه کرد که در مدرسه همه دانشآموزان را کشتهاند. تعداد زیادى از بچهها را در چاه انداخته و بر سر آنان سنگ فرو ریختهاند، در یکى از شهرها، شهردار منطقه، مردم زیادى از قبایل توتسى را در کلیسایى جمع کرد و به بهانه این که مىخواهد با آنان گفتگو کند دستور داد با نارنجک این جمع را نابود کنند و آنان را که زنده ماندند با چماقهاى میخدار مىزدند. موج عظیم یک میلیون نفر آواره که به سوى زئیر و تانزانیا روانه شدهاند و اکثراً در شهر “گوما”ى زئیر اسکان یافتهاند، هر روز صدها انسان بىجان را برجا مىگذارد که به خاطر گرسنگى و بیمارى و شدّت جراحات جان باختهاند. شیوع وبا کشتار بىرحمانهاى را آغاز کرده است و کار گروههاى بقیه در صفحه 40
بقیه از رواندا کشور قبایل متخاصم هوتو و توتسى را تکمیل مىکند. تأمّل در کشته شدن هزاران نفر انسان نمایانگر عمق فاجعهاى است که قبل از هر چیز از سقوط ارزشهاى انسانى در جامعه ملل حکایت مىکند و جامعه جهانى وقیحانه چشم خود را به فجایعى دوخته که مىتوانست از بروز آن جلوگیرى کند، امّا در این جا کشورهاى اروپایى منافعى نمىبینند که اقدامى سریع انجام دهند، اقدامات بموقع مجامع بینالمللى در سومالى، به اقتضاى منابع مادّى و استراتژیک صورت گرفت ولى رواندا فاقد این منابع است. “ایلین شولینو” در نیویورک تایمز (آوریل 1994م) طى مقالهاى نوشت: “رابرت دول” رهبر جمهوریخواهان سناى آمریکا گفته است: “من فکر نمىکنم که ما در آن جا هیچ منافع ملّى داشته باشیم، امیدواریم که در آن جا درگیر نشویم.” از این جهت است که در حالى که نبرد داخلى رواندا حداقل نیم میلیون نفر را به کام مرگ کشیده در کریدورهاى سازمان ملل چانهزنى براى اعزام نیروهاى امدادگر به آن جا ادامه دارد و وقتى هم فرانسه را در قالب اهداف بشر دوستانه به این کشور روانه مىکنند بیش از پیش آتش جنگ برافروخته مىشود و نظامیان فرانسوى در قالب خاموش کردن شعله جنگ هزاران نفر را به کام مرگ فرستادهاند. و اصولاً چه معلوم که این بحران، سرنخهایى در آن سوى قاره نداشته باشد. گرچه اکنون دوران استعمار به پایان رسیده هنوز اغلب دولتهاى آفریقایى پسرخوانده یک کشور غربىاند. این پسرخواندهها با اشارهاى از آن سوى دریاى مدیترانه به جان هم مىافتند و یا مردمان خود را قتل عام مىکنند تا جایى که فرانسه طرفدار جدّى حقوق بشر و مرکز رشد تفکّرات نوع دوستانه همه درهاى آشتى را به روى دو قبیله هوتو و توتسى بسته و هر کدام را مجبور به انتخاب یکى از دو راه مىکند: نابود شدن و یا نابود کردن. در واقع فرانسه در رواندا ثابت نمود که مىتواند هر وقت فرصت کند “تجربه الجزایر” را تکرار کند. با کنترل کامل نیروهاى جبهه میهنى بر رواندا این ماجراى غمانگیز و تأسّفبار ظاهراً پایان یافته است ولى ضایعات این فاجعه آن هم در کشور فقیرى چون رواندا نه تنها پایان نمىپذیرد بلکه آغاز دشواریها و ناگواریهاست.
پىنوشتها: 1) حسین الهى، تاریخ آفریقا، ص84 و 141. 2) حبیب الله شاملویى، جغرافیاى کامل جهان، ص339. 3) عبدالحسین سعیدیان، کشورهاى جهان، ص424. 4) وسعت دریاچه کیوو به 2540 کیلومتر مربع بالغ مىگردد. 5) رواندا بین 1 درجه و 2/5 درجه عرض جنوبى و 29 درجه و 30/5 درجه طول شرقى قرار دارد. 6) بزیل دیویدسن، تاریخ آفریقا، ص281 و 286. 7) ع. دخانیاتى، تاریخ آفریقا، ص190. 8) گیتا شناسى کشورها، ص141. 9) ماریان کورتون، تاریخ معاصر آفریقا (از جنگ دوم جهانى تا امروز) ترجمه ابراهیم صدقیانى، ص250 و 251. 10) زیرا تجارت کشور از طریق بنادر مومباسا و دارالسلام انجام مىگرفت، و براى صادرات و واردات راه دیگرى مقدور نبود. 11) نبرد اسلام در آفریقا، ج2، ص112 و 113. 12) على کتانى، اقلیتهاى مسلمان در جهان امروز، ترجمه محمد حسین آریا، ص223. 13) گیتا شناسى کشورها، ص142. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 338 |