
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,283 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,546 |
پیمان برادرى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 153، شهریور 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
“به مناسبت هفته وحدت” پیمان برادرى محمد رضا مالک
مؤمنان معدود، لیک ایمان یکى جسمشان معدود، لیکن جان یکى جانِ گرگان و سگان هر یک جداست متّحد جانهاى شیران خداست همچو آن یک نور خورشید سما صد بود نسبت به صحن خانهها لیک، یک باشد همه انوارشان چون که برگیرى تو دیوار از میان
“مثنوى مولوى، دفتر چهارم”
پیمان برادرى که در تعابیر سیره نویسان از آن با عنوان “مؤاخات” (با یکدیگر برادر شدن) و یا “تحالف” (هم سوگند شدن) نام برده شده است، از جمله اقدامهاى خردمندانه رسول اکرم(ص) براى ایجاد یکپارچگى و وحدت در صفوف مسلمانان بود. بدیهى مىنماید که پىافکندن جامعهاى جدید بر پایه اصول و ارزشهاى اسلام، نیاز به علقههاى معنوى خاص و پیوندهاى اخلاقى نو بین انسانها داشت، تا دلهاى دین باوران، که در آن زمان تعدادشان اندک بود، به یکدیگر نزدیک گردد. در مقاله حاضر کوشیدهایم، نخست پیمان برادرى را از جهت تاریخى بررسى نموده، سپس به اهداف رسول خدا(ص) از انجام عهد برادرى، بین مهاجرین و انصار نظرى افکنیم. آنچه از منابع تاریخى به دست مىآید این است که پیمان برادرى در حیات رسول خدا(ص) دوبار صورت پذیرفته است: نخست در مکّه و اندکى قبل از هجرت مسلمانان به مدینه، پیامبر اکرم(ص) بین یاران خویش عقد برادرى بست و اصحاب را دو به دو با هم برادر نمود. بار دوم پس از هجرت و گذشت چند ماه از تاریخ آن، حضرت(ص) بین مهاجرین و انصار عقد اخوت بسته و آنان را برادر هم نامید.1
پیمان برادرى اول: نام کسانى که پیش از هجرت رسول خدا(ص) در مؤاخات اول حضور داشتهاند و از طرف پیامبر(ص) براى تحقق بخشیدن به حق و مساوات، با یکدیگر برادر شدهاند بدینگونه نقل کردهاند: بین ابوبکر و عمر، حمزه(ع) و زید بن حارثه، عثمان بن عفّان و عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوام و عبدالله بن مسعود، عبادة بن حارثه و بلال، مصعب بن عمیر و سعد بن ابى وقّاص، ابى عبیدة بن جرّاح و سالم (مولاى ابو حذیفه)، سعید بن زید و طلحة بن عبیدالله و بین خودش(ص) و امیرالمؤمنین على(ع). در آن روز، پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: “آیا راضى نمىشوى به این که من برادر تو باشم!” حضرت على(ع) پاسخ داد: “بلى اى رسول خدا(ص) راضى هستم!” و پیامبر اکرم(ص) فرمود: “تو در دنیا و آخرت، برادر منى.”2 بدین گونه براى اولین بار پیمان برادرى انجام پذیرفت و هدف از انجام آن، ایجاد علقه روحى و معنوى بین مسلمانان بود زیرا به سبب ظهور اسلام، پیوندهاى قبیلهاى از یکدیگر گسسته بود و در حالى که شمار دینداران اندک بود، فشار مشرکین بر یاران پیامبر(ص) روز به روز فزونى مىیافت، رسول خدا(ص) با انجام این پیمان خواستند که یاران خویش را، که از سوى قبیله و خویشاوندانشان طرد شده بودند و خود را بىپناه احساس مىکردند، با هم برادر نموده و با ایجاد حس وحدت و یکدلى آنها را به یارى و مساعدت یکدیگر وادار سازند.
پیمان برادرى دوم: به گفته ابن اسحاق، رسول خدا(ص) جپس از هجرت به مدینهج بین یارانش از مهاجرین و انصار، عهد برادرى بست و براى انجام این کار، خطاب به مسلمانان فرمود: “تآخَوا فى اللّهِ أَخَوَیْن؛ در راه خدا، دو به دو با یکدیگر برادر شوید!” آن گاه دست امیرالمؤمنین على(ع) را گرفت و فرمود: “این برادر من است!” در طى این مراسم به یادماندنى، حمزة بن عبدالمطلب(ع) (شیرخدا و رسول خداص) با زیدبن حارثه (مولاى پیامبر اکرمص) با هم برادر شدند. به همین سبب روز جنگ احد، پیش از آغاز نبرد، حمزه(ع) وصایاى خویش را با زید بن حارثه بگفت، تا اگر به شهادت رسید به آنها عمل نماید. حضرت(ص)، جعفر بن ابىطالب و معاذبن جبل را، که از بنىسلمه بود، با یکدیگر برادر ساخت، جعفر در آن زمان در مدینه حضور نداشت و همراه با دیگر مهاجرانى که به حبشه هجرت نموده بودند، در آن سرزمین به سر مىبرد. با توجه به غیبت جعفر، این امر نشان دهنده عنایت خاص رسول خدا(ص) نسبت به وى بود. ابن اسحاق در ادامه گفتار خویش، نام کسانى را که در مدینه با یکدیگر برادر شدند ذکر مىنماید.3
تاریخ و محلّ پیمان برادرى دوم “نَسوى” در تاریخ خود مىگوید: پیامبر اکرم(ص) پس از گذشت هشت ماه از هجرت بین مهاجرین و انصار، عقد اخوت بست.4 برخى گفتهاند که پیمان برادرى پنج ماه پس از هجرت بود. بعضى دیگر زمان آن را، نه ماه بعد از هجرت و آن هنگام که رسول خدا(ص) مسجد مدینه را مىساخت مىدانند و گفتهاند که پیش از ساختن مسجد بوده است. همچنین گفته شده است که یک سال و سه ماه پس از هجرت و قبل از نبرد بدر بوده است.5 گرچه ابتدا مؤاخات، چند ماه پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه بود لیکن پیمان برادرى استمرار یافت و درباره هر کس که اسلام را مىپذیرفت، یا مسلمانى که پس از این تاریخ به مدینه هجرت نمودند، اعمال مىشد.6 از قرائنى که بر استمرار پیمان برادرى دلالت دارد این است که به نقل حاکم و ابن عبدالبر پیامبر اکرم(ص) بین زبیر و عبدالله بن مسعود، عقد اخوت بست.7 در حالى که مىدانیم ابن مسعود از مهاجرین حبشه بود و پس از قضیه مؤاخات و هنگامى که مسلمانان براى جنگ بدر آماده مىشدند وارد مدینه شد، و نیز به نقل ابن اسحاق، رسول خدا(ص) ابوذر و مُنذر بن عمرو را برادر یکدیگر نامید با این که در آن تاریخ ابوذر در مدینه نبود و در هیچ کدام از جنگهاى بدر احد و خندق شرکت نداشت و پس از آن به مدینه آمد.8 پیمان برادرى دوم - به گفته ابن سعد در “شرف المصطفى” - در مسجد مدینه صورت پذیرفته است و نیز نقل شده است که أنس گفته است: پیامبر(ص) این کار را در خانه ما انجام داد.9
تعداد شرکت کنندگان در مؤاخات دوم به نقل ابن سعد، شرکت کنندگان در این پیمان، نود نفر بودند، چهل و پنج تن از مهاجرین و چهل و پنج تن از انصار. و گفته شده است که عدد آنان صد نفر بود؛ پنجاه تن از مهاجرین و پنجاه تن از انصار و نیز گفته شده است که آنها صد و پنجاه نفر از مهاجرین و صد و پنجاه نفر از انصار بودند.10 البته با توجه به این که پیمان برادرى پیش از نبرد بدر بوده است و در جنگ بدر، تعداد شرکت کنندگان از مهاجرین، هفتاد و سه تن یا هشتاد و شش تن ذکر شده است،11 بنابراین حضور صدو پنجاه نفر از مهاجرین در هنگام عقد پیمان اخوت در مدینه بعید به نظر مىرسد. تنها مىتوان گفت که در طول زمان و پس از هجرتِ بقیه مهاجرین به مدینه، تعداد آنان به این حد رسیده است. مفاد پیمان پیامبر اکرم(ص) بین یاران خود، عهد برادرى بست تا به حق و عدالت رفتار نمایند و مساوات و برابرى بین آنان حکمفرما باشد و در هنگام مرگ از یکدیگر ارث ببرند و خویشاوندان را از میراث آنها نصیبى نباشد.12 البته توارث مهاجرین و انصار از یکدیگر، پیش از آن که به آن عمل گردد نسخ شد و با نزول آیه شریفه “اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض؛13 خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر نموده است اولى هستند”. این حکم در هنگام جنگ بدر از بین رفت.14 در تفسیر نعمانى از قول امام صادق(ع) آمده است که امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) فرمود: “وقتى که رسول خدا(ص) به مدینه هجرت فرمود، بین یارانش از مهاجرین و انصار پیمان اخوت برقرار کرد و حکم فرمود که میراث آنان به جاى رسیدن به خویشاوندانشان، سهم برادر دینى آنان باشد و این مفاد سخن بارى تعالى است که مىفرماید: “إنَّ الّذینَ امَنُوا وهاجَروا وَ جاهَدوا... والّذین امَنوا وَ لم یُهاجِرُوا ما لکم مِنْ وَلییتهم من شىءٍ حتّى یهاجروا؛ آنان که ایمان آوردند و مهاجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند و آنها که پناه دادند و یارى نمودند اولیاى یکدیگرند و آنان که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند هیچ گونه ولایتى (تعهدى) در برابر آنان ندارید تا هجرت کنند.”15 خداى متعال با این آیه شریفه، اقارب و نزدیکان شخص را از شمول میراث خارج ساخت و ارث را براى کسانى که هجرت نموده و به اسلام گراییده بودند ثابت نمود. بنابراین هر کس از مسلمانان وفات مىیافت، آنچه از اموال به جاى مىگذاشت به برادر دینىاش مىرسید و خویشاوندان و وابستگان نسبى سهمى نداشتند. پس آن گاه که دین اسلام قوّت یافت، خداى بزرگ این آیه را نازل فرمود: “النّبى أولى بالمؤمنین من أنفسهم و ازواجُه امّهاتهم و اولواالارحام بعضهم اولى ببعض... کان ذلک فى الکتاب مسطوراً؛ پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان از خود آنان اولى مىباشد و همسران وى مادران مؤمنان محسوب مىگردند و خویشاوندان نسبت به یکدیگراز مؤمنین و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته است جارثج اولى هستند مگر آن که بخواهید نسبت به دوستان خود نیکى کنید جو قسمتى از ارث را به آنان بدهیدج و این حکم در کتاب الهى نوشته شده است.16 امیرالمؤمنین(ع) در ادامه حدیث مىفرماید: جدر نتیجه آیه شریفه سوره احزاب، توارث بین مهاجرین و انصار از بین رفتج و همین معناى نسخ آیه میراث است.17 ابن کثیر به نقل از بخارى، آیات ناسخ و منسوخ در مورد ارث بردن مهاجرین و انصار از یکدیگر را، به گونهاى متفاوت ذکر نموده است.18
احترام اصحاب رسول خدا(ص) به عقد برادرى اکثر یاران پیامبر اکرم(ص) تا پایان عمر به این پیمان وفادار ماندند تاجایى که نقل شده است: هنگامى که عمربن خطّاب، دیوانها و دفاترى براى سرزمین شام تهیه مىدید و در آنها اسامى سپاهیان را مىنوشت، از بلال - که در آن زمان براى جهاد در راه خدا در سرزمین شام بود - پرسید: “اى بلال! نام خود را همراه با چه کسى در دیوان ثبت خواهى کرد؟” بلال پاسخ داد: “با ابورُوَیْحه، من هیچ گاه وى را ترک نخواهم گفت، زیرا رسول خدا(ص) بین ما عقد برادرى بسته است!” عمر پذیرفت و نام بلال را با نام “ابورویحه” در دفتر ثبت نمود و از آن جا که بلال از سرزمین حبشه و “ابورویحه” از بنىخثعم بود، دیوان حبشه را به دیوان خثعم ملحق ساخت، به خاطر جایگاهى که بلال در نزد آنان داشت.19 حضرت امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) نیز برادرى با رسول خدا را موجب فخر و مباهات خویش مىدانست و تا جان در بدن داشت، حقوق برادرى را پاس داشت و بارها در مقام احتجاج و ذى حق بودن به مقام خلافت به برادرى خویش با پیامبر خدا(ص) استناد مىنمود چنانکه از عبّاد بن عبدالله اسدى نقل شده است که مولا على(ع) فرمود: “من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص) هستم! صدّیق اکبر منم. پس از من کسى این ادّعا را نمىنماید جز انسان دروغگو، من هفت سال پیش از سایر مردم به رسول خدا(ص) ایمان آوردم.”20
اهداف رسول اکرم(ص) از انجام عقد برادرى: 1- ایجاد ثبات سیاسى و اجتماعى در مدینه: پیش از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، این شهر هیچ گونه ثبات سیاسى و اجتماعى نداشت، جنگهاى طولانى بین دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، آتش عداوت و کینه توزى را در دلهاى اعراب برافروخته بود. حس انتقامجویى و کین خواهى نمىگذاشت که این نبردهاى بىحاصل و زیانبار پایان پذیرد. یهودیان نیز، گرچه از صدمات این جنگها برکنار نبودند، لیکن از اختلاف بین اوس و خزرج، براى تقویت موضع خود در برابر اعراب سود مىجستند و هر چند گاه با یکى از دو قبیله اوس و خزرج بر ضد دیگرى متحد شده و باعث استمرار جنگها مىشدند. انجام پیمان برادرى در راستاى یک سلسله اقدامات خردمندانه رسول خدا(ص) بود که براى ایجاد امنیت و آرامش در مدینه انجام گرفت. ایجاد تحول معنوى در روح انسانها و ساختن جامعهاى جدید بر پایه قسط و عدل و نیز تحقق بخشیدن به آرمانها و اهداف بزرگ آیین اسلام، نیاز به فضایى آرام و به دور از تضاد و تفرقه و تبعیض داشت. پیامبر اکرم(ص) براى دستیابى به این مهم، نخست از سنت عبادى - سیاسى نماز جمعه یارى گرفت و سپس مسجد مدینه را پایه گذارى نمود تا محلى براى تدبیر امور سیاسى و مذهبى مسلمانان و جایگاهى براى آموزش اصول اخلاقى و اعتقادى اسلام باشد. اقدام دیگر رسول خدا(ص) تنظیم عهدنامهاى میان مهاجرین و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر بود، پیامبر(ص) یهودیان را در امور مذهبى و استفاده از دارائى و اموالشان آزاد گذاشت، لیکن شرایطى را در متن قرارداد گنجانید که جلو جنگ افروزیها و توطئههاى یهود را براى همیشه گرفت21 و بعدها خیانت یهودیان به موادّ این پیمان موجبات نابودى کامل آنان را فراهم ساخت.
2- زمینه سازى براى حاکم ساختن ارزشهاى اسلامى تحقق بخشیدن به ارزشهایى چون برابرى و برادرى و نیز اجراى قسط و عدل در جامعهاى که با معیارهاى جاهلى و تعصبات قومى و قبیلهاى خو گرفته بودند کار آسانى نبود. گسستن پیوندهاى کهنه و بریدن رشتههاى وابستگى به قوم و قبیلهاى که غالباً بر شرک خویش باقى بودند و گهگاه مىشد که حتى خویشاوندان تازه مسلمان را به ارتداد مىکشاندند، به سادگى امکان پذیر نبود، مىبایست به جاى این علایق و روابط، علقههایى نو و روابطى اخلاقى انسانى را حکمفرما ساخت. اقدام رسول اکرم(ص) در انجام عقد اخوت بین مهاجرین و انصار تأثیرى شگفت داشت تا جایى که مهاجرین به رسول خدا(ص) گفتند: اى رسول خدا(ص) ما هرگز قومى، مانند کسانى که به دیار آنان آمدهایم(انصار) ندیدهایم، آنان در رعایت مساوات جو عدالتج حتى در چیزهاى خرد و نیز در کرم و بخششِ اموال زیاد، بىنظیرند. مخارج زندگى ما را پرداخت مىنمایند در حالى که در کنار ما براى به دست آوردن روزى تلاش مىکنند. با این وضع ما مىترسیم که همه ثواب پروردگار شامل ایشان گردد و ما اجرى نداشته باشیم!” رسول اکرم(ص) فرمود: “نه چنین نیست، مادامى که پاس زحمات آنان را بدارید و براى ایشان دعا کنید!”22 مسلم است که چنین صحنههایى - که بعدها در تاریخ اسلام نظیر آن بسیار مشاهده شد - نتیجه به وجود آمدن علقههاى روحى نیرومند مانند پیمان برادرى و غیر آن است، زیرا مفاد این پیمان عدالت و مساوات بود و برادرى از اجتماع مسلمانان زمینهساز اصل مهم و اساسى برابرى شد. تا از جهت عاطفى گروهى به یکدیگر وابسته نباشند، زمینه فرهنگى براى اجراى مساوات و برابرى به وجود نخواهد آمد. 3- ایجاد یکپارچگى و وحدت در صفوف مسلمانان: براى روشن شدن مطلب، بجاست که مختصرى درباره ترکیب جمعیتى شهر مدینه و جوّ اجتماعى - فرهنگى آن در آغاز اسلام سخن گفته شود. در سالهاى نخستین هجرت، مسلمانان مدینه عموماً مهاجرین و انصار بودند؛ “انصار”، لقب دو قبیله اوس و خزرج است که پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه، مسلمانان و پیامبر اکرم را یارى دادند، از این رو، حضرت(ص) آنان را “انصار” نامید. اوس و خزرج فرزندان “حارثة بن ثعلبه” هستند و نام جدّه ایشان قَیْله، دختر کاهل بن عُذْره است. به همین خاطر این دو قبیله را “ابناء قیله” نامیدهاند. پدران اوس و خزرج در آغاز در یمن مىزیستند امّا پس از این که فردى کاهن به آنان خبر داد که سیل “عُرَمْ” سد “مأرب” را به زودى ویران خواهد ساخت و بلاد آنان را خراب نموده و بیشتر اهل آن را غرق خواهد کرد، آنان آنچه از املاک و اموال اندوخته بودند، فروختند و یمن را ترک گفتند و هر گروه از آنها به سرزمینى کوچیدند. “ثعلبة بن عمر” با خویشاوندان خود به مدینه درآمد که در آن روزگار یثرب نام داشت. در مدینه محلات و بازارهایى وجود داشت که قبایلى از یهودیان در آنجا مىزیستند. یهودیان براى خویش دژهایى بنا نموده بودند که در هنگام حمله دشمن در آنها پناه مىگرفتند. پدران اوس و خزرج نیز چون وارد مدینه شدند براى خود مساکن و دژهایى ساختند. در ابتداى ورود، غلبه با یهودیان بود. سپس کار یهود رو به پستى نهاد و اوس و خزرج به بزرگى و آقایى رسیدند. وضع بدین گونه بود تا این که به سببى واهى بین این دو قبیله اختلاف افتاد و آتش جنگ برافروخته گردید. این سلسله جنگهاى خانگى و بىثمر، که “ابن اثیر” آنها را به تفصیل شرح داده است، تا هنگام ظهور اسلام یعنى نزدیک به صد و بیست سال به طول انجامید.23 یهودیان همیشه به آتش این جنگهاى خونین دامن مىزدند. اوس و خزرج که در اثر این نبردهاى زیانبار، خسته و فرسوده شده بودند به دنبال مصلحى مىگشتند که آنان را از این وضع نجات بخشد و براى همین بود که مىبینیم هنگامى که گروه اعزامى آنان در “عقبه” با رسول خدا(ص) ملاقات مىکند، بىدرنگ اسلام را مىپذیرد.24 مهاجرین نیز هر کدام از قبایل و طوایف گوناگون بودند و از جهت فرهنگى و عاطفى به قوم و قبیله خویش وابستگى داشتند. رسول خدا(ص) براى از بین بردن اختلافات و تعصبات قومى بین مهاجرین و انصار پیوند برادرى برقرار نمود تا صفوف مسلمانان در برابر مشرکین که از ساز و برگ نظامى و امکانات و دارایى بیشترى برخوردار بودند استحکام پذیرد و تعداد اندک مسلمانان در برابر هجوم کفّار تاب مقاومت بیابد.
پاورقیها: 1) بدرالدین، ابى محمد محمود بن احمد العینى، عمدة القارى (دارُ احیا التراث العربى، بیروت) ج17 ص68؛ على بن برهان الدین الحلبى الشافعى، السیرة الحلبیه (المکتبه الاسلامیه، الحاج ریاض الشیخ، دار احیا التراث العربى، بیروت) ج2، ص90؛ ابىالفضل شهاب الدین احمد بن على بن محمد بن حجرٍ العَسْقلانى، فتح البارى (بیروت، دار احیا التراث العربى، الطبعة الرابعه، المطبعة البهیه المصریه، 408/ق / 1988) ج7، ص216. 2) السیرة الحلبیه، ج2، ص20؛ زینى دحلان، السیرة النبویه، بهامش السیرة الحلبیه، ج1 ص299؛ ابوجعفر محمد بن حبیب البغدادى، المحبر ص71 - 70 به نقل از پاورقى بحارالانوار، ج19، ص130. 3) “ابن هشام، السیرة النّبویّه (انتشارات مصطفى البانى الحلبى و اولاده، مصر، 1350 ه.ق / 1936م) ج2 ص152 - 150” 4) محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (چاپ سوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق/ 1983م) ج19، ص122 به نقل از مناقب آل ابى طالب. 5) فتح البارى، ج7 ص216. 6) همان، ص217. 7) همان. 8) ابن کثیر دمشقى، البدایة و النهایه بیروت، دار احیاالتراث العربى، 1413ه.ق/ 1993م، بیروت با تصحیح مکتب تحقیق التراث، ج3، ص278. 9) فتح البارى، ج7، ص216؛ البدایة و النهایه، ج3، ص277. 10) ابن سعد، الطبقات الکبرى، (دار بیروت للطِباعة و النشر، 1405 ه. ق / 1985م)، ج1، ص238. 11) محمد بن عمربن واقد، المغازى للواقدى، تحقیق دکتر مارسون جونس (نشر دانش اسلامى، رمضان 1405) ج1، ص157. 12) الطبقات الکبرى، ج1، ص238. 13) احزاب (33) آیه6. 14) السیرة الحلبیه، ج2، ص93 - 92. 15) انفال (8) آیه 72. 16) احزاب (33) آیه 6. 17) بحارالانوار، ج19، ص91، به نقل از تفسیر نعمانى و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابىطالب (قم مؤسسه انشتارات علامه)، ج2، ص187، به نقل از محمد بن اسحاق. 18) البدایه و النهایه، ج3، ص277. 19) ابن هشام، السیرة النبویه، ج2، ص153. 20) علامه امینى، الغدیر (چاپ چهارم، انتشارات کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع)، 1396 ه.ق / 1976 م)، ج3، ص125 - 121، احادیث شماره 34 تا 40 و 43 و 44. 21) ابن هشام، السیرة النبویه، ج2، ص150 - 147؛ البدایه و النهایه، ج3، ص276 - 273. 22) السیرة الحلبیه، ج2، ص91. 23) ابن اثیر، الکامل فى التاریخ (بیروت، انتشارات دار صادر و دار بیروت، چاپ 1385 ه.ق / 1965م) ج1، ص684 - 655. 24) ابن هشام، السیرة النبویه، ج2، ص73. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 73 |