تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,209 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,133 |
تاریخ قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 154، مهر 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تاریخ قرآن قسمت دوم آیة الله معرفت
جمع آورى قرآن به وسیله على بن ابىطالب(ع)
اولین کسى که پس از درگذشت پیامبر(ص) جمع آورى قرآن را به طور مستقیم و به وصیّت آن حضرت به عهده گرفت، علىبنابىطالب(ع) بود.18 وى در خانه نشست و به جمعآورى و مرتّب کردن آن، حسب نزول، با شرح و تفسیر موارد مبهم از آیات و بیان علل و زمان نزول پرداخت و آن را بر این روش بدیع، تکمیل کرد. ابن ندیم به طور مسند نقل کرده است: “على(ع) پس از درگذشت پیامبر(ص) سوگند یاد کرد که تا قرآن را جمع نیاورد، عبا بر دوش نگیرد. او سه19 روز در خانه نشست تا قرآن را جمع آورى کرد و آن اولین مصحفى است که تمامى قرآن از قلب20 (یعنى حافظه) او، در آن جمع آمده است. این مصحف در خاندان جعفر نگهدارى مىشد.” همو مىگوید: “به عهد خود مصحفى را به خطّ على بن ابىطالب(ع) که اوراقى از آن از بین رفته بود، نزد ابویعلى حمزه حسنى، دیده است که به ارث در خاندان حسن حفظ مىشد.”21 احمد بن فارس از سدّى و او از عبد خیر و او از على(ع) موضوع را به همین نحو روایت کرده است.22 محمد بن سیرین از عکرمه روایت کرده است: “با آغاز خلافت ابىبکر، علىبنابىطالب(ع) در خانه نشست و به جمع آورى قرآن مشغول شد. وى اضافه مىکند، از عکرمه پرسیدم: آیا این قرآن غیر از آن است که از اوّل نازل شده است؟ گفت: اگر جنّ و انس گرد آیند که همانند آن را تألیف کنند، از عهده بر نخواهند آمد. ابن سیرین مىگوید: و من در پى به دست آوردن این کتاب بودم، ولى بدان دست نیافتم.”23 ابن جزى کلبى گفته است: “قرآن، در عهد پیامبر(ص) در صحیفهها و در سینه مردم پراکنده بود و با رحلت پیامبر(ص)، علىبنابىطالب(ع) آن را بر حسب نزول، جمع آورد که اگر به دست آید در آن دانش بسیار است، ولى در دست نیست.”24 امام باقر(ع) مىفرماید: “هیچ کس نمىتواند ادّعا کند که قرآن را آنچنان که خداوند نازل کرده جمع آورده است، مگر آن که سخن به دروغ بگوید، زیرا هیچ کس جز على(ع) به جمعآورى و حفظ آن، آنچنان که خداوند نازل فرموده، موفق نبوده است.”25 شیخ مفید در “سائل السرویه” گفته است: “امیرالمؤمنین(ع) قرآن مُنْزَل را از اوّل تا آخر به نحوى که باید، جمع آورد. مکّى را بر مدنى و منسوخ را بر ناسخ مقدّم داشت و هر چیز از آن را در آنجا که باید، جاى داد.” علاّمه بلاغى مىگوید: “از مسلّمات بین شیعه است که امیرالمؤمنین على(ع) پس از درگذشت پیامبر(ص)، رداء بر دوش نینداخت مگر براى نماز، تا قرآن را حسب نزول آن و بر اساس تقدّم منسوخ بر ناسخ جمع آورد. ابنسعد در “طبقات” و ابن عبدالبرّ در “استیعاب” - که هر دو از عالمان بزرگ عامهاند - از محمّد بن سیرین روایت کردهاند که على(ع) از بیعت با ابوبکر سرباز زد و او به على(ع) گفت: امارت مرا نمىپسندى؟ على(ع) فرمود: من قسم یاد کردهام که عبا بر دوش نگیرم، مگر براى نماز تا قرآن را جمع آورم و گفتهاند که وى آن را به حسب نزول آن بنوشت. ابن سیرین اضافه کرده است: این کتاب اگر به دست آید محتواى دانش عظیمى است.”27 ابنحجرگفتهاست:”على(ع)براثردرگذشت پیامبر(ص) قرآن را به ترتیب نزول، جمع آورد، ابوداود این چنین روایت کرده است.”28 ابن شهر آشوب مىگوید: از شگفتیها این که، هیچ علمى نیست مگر این که اهل آن، على(ع) را در آن علم رهبر مىدانند، گفته او در شریعت مسموع و نخستین مصدر دریافت قرآن بوده است. شیرازى در نزول القرآن از ابنعباس نقل کرده است: خداوند به پیامبر(ص) تضمین داد که پس از وى، علىبنابىطالب(ع) قرآن را جمع آورَد. خداوند قرآن را در قلب على(ع) جمع آورد و على(ع) پس از درگذشت پیامبر(ص) طى شش ماه به جمعآورى آن موفق شد. وى مىگوید: در اخبار ابورافع است که پیامبر(ص) در هنگام بیمارى و قبل از فوت خود، کتاب خدا را به على(ع) سپرد، على(ع) آن را در پارچهاى پیچید و به خانه برد و چون پیامبر(ص) از دنیا رفت، قرآن را آنچنان که خداوند نازل کرده بود، تألیف کرد که به آن عالم بود. او اضافه مىکند که ابوالعلاء العطّار و الموفق، خطیب خوارزم، در کتب خود مسنداً از على بن رباح نقل کردهاند که: پیامبر(ص) على(ع) را به تألیف و جمعآورى قرآن امر کرد و على(ع) تألیف و کتابت آن را به پایان برد. و نیز ابونعیم در “حلیه” و خطیب در “اربعین” - که هر دو از علماى اهل سنت هستند - بطور مسند از سُدّى و او از عبد خیر و او از على(ع) روایت کرده است که: چون پیامبر(ص) درگذشت، سوگند یاد کردم که رداء بر دوش نگیرم، تا قرآن را در یک مجلّد جمع آورم و رداء خود را به دوش نگرفتم تا این که قرآن را جمع کردم. وى اضافه مىکند: در اخبار اهل بیت(ع) است که على(ع) به قید قسم، خود را مقیّد کرد که جز به هنگام نماز رداء بر دوش نگیرد، تا قرآن را جمعآورى کند و زمانى از آنان (سران قوم) کناره گرفت، تا این که آن را جمع آورد و در پارچهاى پیچید و به هنگامى که در مسجد اجتماع کرده بودند، آن را به مسجد بُرد. آنان از تغییر وضع بازگشت على(ع)، پس از قطع رابطه او با جمع، در شگفت شدند و گفتند: ابوالحسن، براى کار مهمّى به مسجد آمده است! در این وقت على(ع) کتاب را در بین آنان گذاشت و یادآور شد که پیامبر(ص) فرمود: من چیزى را در بین شما باقى مىگذارم که اگر به آن تمسّک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم و این است کتاب و منم عترت. آنگاه خلیفه دوم، در برابر على(ع) ایستاد و گفت: اگر قرآن پیش توست، همانند آن نیز پیش ماست و نیازى به تو و آن نداریم. على(ع) کتاب را برداشت و بازگشت، پس از آن که حجّت را بر آنان تمام کرده بود. در خبر مفصّلى از امام صادق(ع) است: در حالى که على(ع) قرآن را به سوى خانه خود مىبرد، مىگفت: “فَنَبذوُه وراءَ ظُهُورِهم واشْتروا بِه ثمناً قلیلاً فَبِئْس ما یَشْتَرون؛29 پس آن را پشت سر خویش افکندند و آن را به بهاى کم فروختند و چه بد معامله بود.”30
توصیف مصحف امام على(ع) امتیازات این مصحف بدین شرح است: 1- ترتیب موضوع، برحسب ترتیب نزولى، به نحوى که از اوّل بوده است، با دقّتى تمام. 2- ضبط نصوص کتاب به شکلى که بوده بدون هیچ تغییر و تحریفى و بدون آن که در ضبط کلمه و یا آیهاى از آن، از این قاعده عدول شده باشد. 3- ضبط قرائت آن، آنسان که پیامبر(ص) حرف به حرف قرائت کرده است. 4- داشتن توضیحات (قهراً در حاشیه) و ذکر مناسبتى که موجب نزول آیه بوده و مکانى که آیه در آنجا نازل شده و ساعت نزول آن و افرادى که آیه درباره آنان نازل شده است. 5- تشریح جوانب عمومى آیات، به نحوى که به زمان و مکان و شخص معیّنى اختصاص ندارد و عامّ و همیشگى است و مقصود از تأویل در گفته حضرتش: “ولقد جئتهم بالکتاب مشتملاً على التّنزیل و التّأویل”31 همین است تنزیل، همان مناسبتِ زمانى است که موجب نزول آیهاى بوده و تأویل، بیان مجراى عمومى آن است. مصحف حضرت على(ع) مشتمل بر دقایقى این چنین بوده که همه آن دقایق را على(ع) از پیامبر(ص) فرا گرفته است، بدون آن که در ضبط آن کوچکترین تغییرى و یا کمترین اشتباهى رخ داده باشد. امام على(ع) خود مىگوید: آیهاى بر پیامبر(ص) نازل نشد، مگر آن که آن را براى من قرائت کرد و به اِملاى حضرتش(ص) آن را به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه آن را به من آموخت و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را بر من ارزانى دارد و از آن هنگام که پیامبر(ص) دربارهام دعا فرمود، من آیهاى از کتاب خدا و مختصّات آن را، که رسول خدا(ص) به من املا کرده و نوشتهام، فراموش نکردم.32 از اصبغ بن نباته نقل شده است که: وقتى امیرالمؤمنین(ع) به کوفه آمد چهل صبحگاه با وى نماز گزاردیم و او فقط “سَبّح اسم ربّک الأعلى” را در نماز مىخواند، منافقان گفتند: به خدا سوگند که فرزند ابوطالب قرآن را به خوبى نمىداند و اگر مىدانست غیر از این سوره را نیز مىخواند. این خبر به على(ع) رسید و فرمود: واى بر اینان، من ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه قرآن و هر مقطع از مقاطع و هر حرف از معانى آن را مىدانم. به خدا سوگند که هیچ حرفى بر محمد(ص) نازل نشد، جز این که من مىدانم درباره چه کسى و در چه روزى و در چه مجلسى نازل شده است. واى بر اینان، آیا نخواندهاند: “انّ هذا لَفِى الصُّحُفِ الاولى صُحُفِ ابراهیمَ و موسى”33 به خدا سوگند میراث ابراهیم و موسى که پیامبر(ص) از آن دو گرفته، پیش من است. واى بر اینان، به خدا سوگند درباره من نازل شده است: وَتَعِیَها أُذُنٌ واعِیَة؛34 و آن را گوشهاى شنوا بشنوند و حفظ کنند.” من با چند تن دیگر، در محضر پیامبر(ص) بودیم که ما را به نزول وحى خبر دادند، آنچه وحى شده بود من و دیگران حفظ کردیم. به محض این که از محضر پیامبر(ص) خارج شدیم، همه فراموش کرده بودند و مىپرسیدند: موضوع وحى چه بود؟35 ما اوصاف مصحف على(ع) را برشمردیم و اوصافى را که یعقوبى36 از این مصحف برشمرده، به دور از واقع است.
سرنوشت مصحف حضرت على(ع) سلیم بن قیس هلالى از سلمان فارسى روایت کرده است که چون امیرالمؤمنین(ع) با عدم وفاى خلق روبهرو شد، در خانه نشست و به جمع و تألیف قرآن پرداخت و تا پایان کار از خانه بیرون نیامد و تمام قرآن را در صفحاتى از انواع مختلف، گرد آورد. در این مدت، نمایندگانى از مردم به وى مراجعه کردند تا به خلافت با او بیعت کنند و او به عذر اشتغال به جمعآورى قرآن، آن را نپذیرفت. ایّامى درباره او ساکت بودند، تا این که این کار را به پایان برد و قرآن را در یک جا گرد آورد. آن گاه از خانه بیرون آمد و به سوى مردم رفت و به روایت یعقوبى، اوراق قرآن را بر شترى حمل کرد و نزد مردمى که در مسجد، اطراف ابوبکر جمع بودند رفت و خطاب به آنان فرمود: من پس از درگذشت پیامبر(ص) و فراغ از دفن او به جمعآورى قرآن مشغول شدم، تا این که آن را در یک جا جمع آوردم. خداوند آیهاى از قرآن را بر پیامبرش(ص) نازل نکرده، مگر آن که آن را گرد آوردهام و آیهاى از قرآن نیست مگر آن که پیامبر بر من قرائت کرد و تأویل آن را به من آموخت. فردا نگویید که ما از چنین امرى غافل بودیم. آن گاه مردى از بزرگان قوم ایستاد و به روایت ابوذر: فلان، نگاهى پُر معنى به على(ع) کرد37 و گفت: آن را باز ببر، که ما را به آن نیازى نیست و آنچه از قرآن پیش ماست، ما را از آنچه تو مىگویى بىنیاز مىکند. و على(ع) به خانه خود بازگشت.38 و در روایتى دیگر آمده است که على(ع) گفت: قسم به خدا که از این پس، هرگز آن را نخواهید دید. من پس از آن که آن را جمع آوردم خواستم به شما خبر دهم، تا در قرائت از آن استفاده کنید.39 قبلاً به نقل از ابن ندیم گفته شد که مصحف على(ع) به عنوان میراث در خاندان حسن(ع) نگهدارى مىشد،40 امّا اعتقاد ما این است که اینمصحف،میراثائمه(ع)یکىپسازدیگرى بود و آن را به هیچ کس نشان ندادند.41 در زمان عثمان که مصحفهاى مختلف، اعتراض مسلمانان را برانگیخته بود، طلحه به امام امیرالمؤمنین گفت: اگر مصحفى را که پس از پیامبر(ص) جمع آوردهاى، بر مردم عرضه کنى، خواهند پذیرفت. ولى على(ع) آن را رد کرد. طلحه گفت: چه چیز مانع شماست که کتاب خدا را بر مردم عرضه کنى؟ على(ع) پاسخى نداد. طلحه موضوع را تکرار کرد و گفت: من معتقدم پاسخى جز این که قرآن را به مردم عرضه کنى، ندارى. آن گاه على(ع) به طلحه گفت: من عمداً از دادن جواب خوددارى کردم. به من بگو آنچه را این مردم نوشتهاند، تمام آن، قرآن هست یا نیست؟ طلحه پاسخ داد: تمامى آن قرآن است. على(ع) گفت: بنابراین اگر به همان عمل کنید، از آتش نجات مىیابید و به بهشت داخل مىشوید. و در این وقت طلحه گفت: مرا کافى است، اگر آن قرآن است مرا کفایت مىکند.42 و این چنین است علاقه امام و اوصیاى او(ع) نسبت به حفظ وحدت امّت و از این پس اختلافى در بین مسلمانان درباره قرآن رخ نداد.
پاورقیها: 18 ) رک: تفسیر قمى، ص 745؛ بحارالانوار ج92، ص28 و 59. 19 ) شاید اشتباه از راوى باشد، زیرا درست آن است که حضرتش قرآن را در شش ماه جمع آورد و در این مدت رداء بر دوش نگرفت مگر براى اداى نماز “مناقب ج2، ص40”. 20 ) ابن عباس مىگوید: خداوند قرآن را در قلب على(ع) جمع آورد و على(ع)، پس از درگذشت پیامبر(ص) طى شش ماه آن را جمع آورى کرد “مناقب، ج2، ص40”. 21 ) فهرست ابن ندیم، ص48 - 47. 22 ) کتاب الصاحبى، ص69؛ حاشیه تأویل شکل القرآن، (چاپ دوم)، ص275. 23 ) سیوطى، همان،ج1،ص57؛ الطبقات، ج2، ق2، ص101؛ الاستیعابدرحاشیهالاصابه، ج2، ص253. 24 ) التسهیل لعلوم التنزیل ج1، ص4. 25 ) بحارالأنوار، ج92، ص88. 26 ) همان. 27 ) آلاء الرحمان، ج1، ص18، حاشیه الطبقات، ج2، ق2، ص101؛ الاستیعاب در حاشیه الاصابه، ج2، ص253. 28 ) سیوطى، همان، ج1، ص72 - 71. 29 ) آل عمران (3) آیه 187. 30 ) مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص41 - 40 و نیز بحارالانوار، ج92، ص52 - 51. 31 ) آلاء الرّحمان ج1، ص257. 32 ) تفسیر البرهان، ج1، ص16. 33 ) اعلى (87) آیات 18 و 19. 34 ) الحاقه (69) آیه12. 35 ) تفسیر العیاشى ج1، ص14. 36 ) تاریخ یعقوبى ج2، ص123. 37 ) احتجاج طبرسى، ص82. 38 ) کتاب سلیم بن قیس، ص72. 39 ) تفسیر صافى، ج1، ص25. 40 ) فهرست ابن ندیم، ص48. 41 ) بحارالانوار ج92، ص43 - 42. 42 ) سلیم بن قیس، ص110؛ بحارالانوار ج92، ص42.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 54 |