تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,418 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,364 |
زکات، قانون پایدار | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 154، مهر 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
زکات، قانون پایدار حجة الاسلام والمسلمین سید مرتضى مُهرى
س: کسى که زکات ندهد به نصّ صریح قرآن، مشرک است: “ویل للمشرکین الّذین لایؤتون الزّکوة و هم بالآخرة هم کافرون”1 و خداوند مشرکین را ابداً نمىبخشد: “انّ اللّه لا یغفر أن یشرک به...”2، زیرا او بر مردم عصیان کرده است و این گناهى است نابخشودنى بنابراین اکثر مردم مشرکند، زیرا زکات نمىدهند. شما هم فقط براى نماز تبلیغ مىکنید و زکات را فراموش کردهاید (نؤمن ببعض و نکفر ببعض) و به پولدارانى که اسکناس و دلار دارند مىگویید زکات بر شما واجب نیست چون شتر و گوسفند و طلا ندارید، این شرک و کفر است. اگر هم از اینان پولى گرفته شود به عنوان خمس گرفته مىشود که بیشتر آن را روحانیون مصرف مىکنند و قدرى هم به سادات مىدهند. چرا شما قرآن را رها کردید و به احادیث غیر علمى و غیر فطرى و غیر عقلى عمل مىکنید با این که سخنان ائمه - علیهم السلام - مدرک صد در صد علمى نیست، زیرا با وحى در ارتباط نیست و تنها سخنانى که از طریق وحى رسیده ثابتند، چون بعضى از فرمایشات ائمه بر اساس زمان و مکان بیان شده است، از این رو باید در برابر همه احادیث یک علامت سؤال گذاشت، و علت منطقى و عملى حکم را جویا شد. حتى آن قسمت از سخنان پیامبر که از جانب وحى نبوده است نیز تغییر پذیر است، پس چرا شما قرآن را که دلیل علمى و ثابت است رها کردید و به روایات که دلیل علمى نیستند عمل مىکنید و زکات را که یک رکن مهم دین است نادیده مىگیرید؟ (دانشجو: ح. ر)
ج : این چکیدهاى از یک نامه طولانى است که این دانشجوى عزیز و بحسب ظاهر دلسوز براى ما فرستاده که البته خیلى مفصل است و مشتمل بر انتقادهاى تند و زنندهاى از علماست و حتى تعدى بدون علم به حریم ائمه و انبیا - علیهم السلام - نیز در آن شده و گفته شده که آنها از اشتباه مصون نیستند هر چند خیانت و گناه نمىکنند. همچنین در این نامه، عزاداریها و احترام به قبور ائمه و امامزادگان و استشفا از آنان نیز شدیداً نکوهش شده است که اینها خود بحث مستقلى دارد و شاید به آنها نیز پاسخى بدهیم. در این مقاله، فقط قسمتى را که در ابتدا نقل کردیم؛ بررسى مىکنیم. البته ما آن را از صورت انتقاد بسیار تند و زننده به صورت سؤال درآوردیم، زیرا حتماً این گونه سؤالها و شبههها در ذهن بسیارى از خوانندگان دیگر هم مىگذرد و لازم است برطرف گردد. اولین مطلبى که باید مورد بحث قرار گیرد شناخت جایگاه روایات در به دست آوردن احکام و معارف الهى است. آیا این سخن درست است که احادیث معصومان ثابت نیستند زیرا با وحى ارتباط ندارند؟ باید بگوییم: این پندار که آنچه از طریق وحى رسیده ثابت و لایتغیر است و آنچه پیامبر از غیر طریق وحى فرموده و آنچه ائمه فرمودهاند به تناسب زمان و مکان متغیرند، سخن نادرستى است. و باز این مطلب که ما باید احکام را پس از تحقیق و دستیابى به علت واقعى آنها، بپذیریم و باید از امام، چرائى احکام را بپرسیم و آن گاه عمل کنیم، حرف اشتباهى است، و هیچ مسلمانى به این امر معتقد نیست و نمىتواند معتقد باشد حتى نویسنده همین نامه! زیرا این مطلب با صریح قرآن مخالف است. در قرآن به طور مکرّر آمده است: “اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول” اطاعت از وحى، اطاعت رسول نیست بلکه اطاعت خداست. و تکرار “اطیعوا” مفید این معنى است که اطاعت رسول، غیر از اطاعت خداست و آن در مواردى است که فرمان خود حضرت رسول(ص) است نه اخبار و تبلیغ از وحى. و فرموده است: “فلیحذر الّذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنة أو یصیبهم عذاب الیم3؛ کسانى که از فرمان رسول خدا سرپیچى مىکنند باید بترسند از این که دچار مشکل یا عذاب دردناکى شوند” و مىفرماید:”ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا4؛ آنچه پیامبر به شما بدهد بگیرید و آنچه را نهى کند از آن اجتناب نمایید و تنها پیامبر اسلام نیست که واجب الاطاعة است بلکه این سنت و فرمان خدا درباره همه پیامبران است. “و ما أرسلنا من رسول الاّ لیطاع باذن الله...5؛ ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که مردم از او به فرمان خدا اطاعت کنند”. اگر منظور از سخنان ثابت و لایتغیّر این باشد که قابل نسخ و تبدیل نیست این مطلب حتى در وحى هم راست نمىآید، زیرا آیات قرآن هم نسخ نشده است همچنان که کتابها و شریعتهاى آسمانى گذشته - که آنها هم وحى الهى هستند - به وسیله شریعت بعد نسخ شدهاند. در قرآن آیاتى است که احکام آیات قبل رانسخ کرده است. جالب است که گاهى آیه ناسخ، بلافاصله پس از آیه منسوخ آمده است، بنابراین حتى احکام قرآن هم برخى از آنها مربوط به زمان و مکان خاص است. مهم تشخیص ناسخ از منسوخ و حکم ثابت از متغیر است و این یکى از مواردى است که بدون توسّل به احادیث میسّر نیست. و اگر منظور این باشد که احکامى که از طریق وحى ثابت شده تا نسخ نشده، ثابت و واجب الاطاعه است هر چند پس از نسخ ساقط مىشود ولى احکامى که از غیر وحى رسیده است حتى اگر نسخ آن ثابت شده باشد اطاعت آن واجب نیست و تا علّت آن معلوم نشود نباید به آن عمل شود و ظاهراً منظور نویسنده هم همین جهت است. این سخن را هیچ مسلمانى نمىتواند بگوید. البته کسانى در صدر اسلام با شعار “حسبنا کتاب الله” گفتند و تا حدود یک قرن، و شاید بیشتر، علما را از تدوین حدیث منع کردند ولى عملاً خود آنها ناچار بودند احکام شریعت را از همین احادیث بگیرند. هیچ مسلمانى نمىتواند از سنّت رسول اکرم - صلى الله علیه و آله و سلم - مستغنى باشد. و این امر بسیار روشن و واضح است. در قرآن این همه تأکید بر نماز و روزه و زکات و سایر احکام شده است و بخصوص نماز که بیش از همه چیز به آن اهمیت داده شده است. و هیچ توضیحى حتى در عدد و وقت دقیق آن داده نشده است و بدون توسل به سنّت و احادیث هیچ راهى براى رفع این ابهام وجود ندارد. بعضى از به اصطلاح مسلمانان، مانند وهابیان معتقدند که رسول اکرم - صلى الله علیه و آله و سلم - فقط نقش مبلغ و پیامآور را دارد و حتّى بعضى گفتهاند ممکن است ما معنى آیات را بهتر از ایشان بدانیم، بنابراین اگر آنچه ما از آیه مىفهمیم با روایت قطعى پیامبر در تناقض بود فهم ما از آیه مقدم است. این سخن دقیقاً مخالف با آیات قرآن است. خداوند مىفرماید: “لقد منَّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة...”6 نظیر این مضمون در سوره بقره آیه 129 و سوره جمعه آیه 2 نیز آمده است. کتاب نیاز به تعلیم رسول اکرم دارد و بدون تعلیم آن حضرت اصلاً معناى بسیارى از آیات روشن نیست و نمىتواند مورد استفاده و عمل قرار گیرد. همین زکات که این همه در قرآن بر آن تأکید شده است هیچ توضیحى درباره مقدار و شرایط آن ذکر نشده است و این مسائل همه به رسول اکرم - صلى الله علیه و آله و سلم - واگذار شده است. او مبیّن و مفسّر قرآن است و ابهام و اجمال آن فقط با توضیحات آن حضرت برطرف مىشود. در سوره نمل آیه 44 آمده است: “و انزلنا الیک الذّکر لتبیّن للناس ما نُزّل الیهم...؛ قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه بر مردم نازل شده است براى آنها توضیح دهى و تبیین نمایى”. و در آیه 64 همان سوره مىفرماید: “و ما انزلنا علیک الکتاب الاّ لتبین لهم الّذى اختلفوا فیه...؛ و ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر براى این که موارد اختلاف میان مردم را براى آنها روشن سازى”. ممکن است گفته شود بعضى از اخبار رسول اکرم(ص) نیز حکایت از وحى مىکند و همه وحى در قرآن نیامده است بنابراین اطاعت از آنها نیز اطاعت از وحى است ولى با توجه به آیاتى که اطاعت رسول اکرم را مستقلاً واجب کرده است پاسخ این سؤال روشن مىشود گذشته از این که اخبار فراوانى در کتابهاى سنى و شیعه از خود آن حضرت و از ائمه(ع) رسیده است که حق تشریع احکام را براى ایشان ثابت مىکند؛ مثلاً در مورد نماز، آیات فراوانى رسیده است که خداوند نمازها را دو رکعت دو رکعت واجب کرده است ولى چون حق تشریع به رسول اکرم(ص) واگذار شده است آن حضرت، رکعتى را بر نماز مغرب ودو رکعت بر نمازهاى ظهر و عشا واجب کرده است و طبق بعضى از روایات خداوند تشریع آن حضرت را تنفیذ نموده است. از این روایات روشن مىشود که حضرت رسول(ص) تنها مبلّغ و مفسّر نیست مشرّع و قانونگذار نیز هست ولى تشریع آن حضرت در محدودهاى است که تشریع الهى نباشد یعنى تشریع او مکمّل شریعت است نه معارض و این تشریع غیر از تشریعات ولایتى است که هر امام و نایب امام و حاکم شرع در محدوده حکومت ولایت خویش حق قانونگذارى دارد و آن امر اختصاص به رسول اکرم(ص) ندارد بلکه شامل همه اولىالامر است. ولى این گونه تشریعات مانند زیاد کردن رکعات نماز و امثال آن مخصوص آن حضرت است و کسى حق ندارد آن را نسخ و نقض کند و این امر به صراحت در روایات ائمه(ع) آمده است. اصطلاحاً تشریعات الهى را “فرایض” مىگویند چه با قرآن ثابت شده باشد مانند قبله، طهارت، رکوع، سجود و چه با روایات مانند تکبیرةا الاحرام. این چند چیز به عنوان ارکان و اجزاى اصلى نماز در هیچ شرایطى ساقط نمىشود و تشریعات مکمل را که از جانب پیامبر تشریع شده است “سنن مىگویند”، منظور از این سنن، فقط مستحبات نیست بلکه واجباتى را که رسول اکرم(ص) واجب کرده است نیز شامل مىشود. و اما احادیث ائمه - علیهم السلام - و جایگاه آنها: ائمه - علیهم السلام - نیز مبیّن و مفسّر قرآنند و بدون توسّل و تمسّک به آنان، عمل به قرآن ممکن نیست و هر کس آنان را رها کرده و به فهم خود از قرآن اکتفا کند گمراه و منحرف است. این مطلب در روایات قطعى رسول اکرم(ص) به طور صریح و روشن بیان شده است که از همه آنها واضحتر و روشنتر و قطعىتر حدیث ثقلین است: “انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدى ابداً و لن یفترقاً حتى یردا علىّ الحوض؛ من در میان شما دو چیز گرانبها باقى مىگذارم: قرآن و عترت، تا هنگامى که به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از هم جدا نمىشوند تا بر من وارد شوند (تا روز قیامت)”. متأسفانه برخى از امت، به طور کلى عترت را رها کردند و با این که علما و فقهاى معاصر ائمه به علم و عدالت و ورع آنها اعتراف داشتندقول و رأى آنها را حتى به عنوان یک رأى فقهى در ضمن سایر آراى فقها در کتابهاى خود ذکر نمىکنند و این واقعاً شگفتآور است! گویا پیامبر دستور داده است که آنها را کاملاً بایکوت کنند و از آنها نامى نبرند! و به طور قطع، آن محور اساسى که شیعه را از سایر مذاهب جدا مىسازد همین است؟ آنچه اکنون مهم است و براى ما جنبه عملى دارد و اختلاف بر سر خلافت هم در آن نتیجه مىدهد و تنها آن نتیجهاش مهم است همین است که ما معارف دین و احکام شریعت را از چه منبعى باید به دست آوریم؟ با توجه به این که کتاب، مجمل است و احکام در آن به وضوح نیامده است و همه احکام ذکر نشده است و روایات حضرت رسول(ص) نیز شامل همه احکام نمىشود. گذشته از این که آنها نیز معمولاً نیاز به تبیین دارد، شیعه معتقد است که طبق فرمان حضرت رسول(ص) تنها مرجع رفع اختلاف و بیان احکام، ائمه(ع) هستند. قرآن نیز بر این امر به کمک تفسیر مأثور دلالت دارد. در سوره نساء آیه 59 مىفرماید: “یا ایها الّذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم...” منظور از اولى الامر، طبق احادیث معتبر، ائمه(ع) است. شگفتا که کسانى این آیه را به هر کس که بر جامعه مسلمین مسلط شود تفسیر کردهاند هر چند به زور سرنیزه باشد هر چند منحرفى همچون معاویه و یزید و سایر خلفاى جور و یا حاکمانى مانند شاهان عربستان، باشد! آیات دیگرى نیز در قرآن آمده است که به اهل بیت(ع) تفسیر شده است. به هر حال حدیث قطعى و کاملاً روشن ثقلین کفایت مىکند با این که حضرت رسول(ص) بارها و بارها بر این امر تأکید فرمودهاند. یک نمونه معروف و مشهور آن که همه محدثین آن را متواتر مىدانند؛ یعنى لفظ این حدیث، بطور قطع از آن حضرت رسیده است، این حدیث است: “أنا مدینة العلم و على بابها فمن أراد المدینة فلیأتها من بابها؛ من شهر علمم و على درِ آن است راهى براى شهر بجز درب آن نیست”. و همچنین حدیث: “على مع الحق و الحق مع على...؛ حق همراه با على است هرگونه که او حرکت کند حق با اوست” و صدها حدیث دیگر. بنابراین، احادیث ثابت شده و معتبر اهلبیت هم مانند احادیث حضرت رسول(ص) در کنار آیات قرآن، معتبر است و تا ناسخى براى آنها از خود آنها نرسیده است باید به آنها عمل شود. بلکه طبق بعضى از احادیث، روایات اهل بیت - علیهم السلام - همان روایات رسول اکرم(ص) است و اینها از آن علم مکنونى است که پیامبر در نزد آنها به ودیعه گذاشته است و آنها در موقع مناسب اظهار مىکنند. در واقع رسالت آن حضرت با آنها امتداد داشته است و همچنان طبق حدیث ثقلین امتداد دارد تا روز قیامت. حال که معلوم شد تنها مبین قرآن و سنّت پیامبر و احادیث، عترت است، مسأله زکات را بررسى مىکنیم. با احادیث فراوان و معتبر بلکه به طور متواتر، ثابت شده که پیامبر(ص) زکات را فقط در نُه چیز قرار داد و از غیر آن عفو فرمود. و آن نه چیز عبارتند از: شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، مویز و کشمش، خرما، طلا و نقره مسکوک. در این جا این سؤال مطرح مىشود که چگونه ممکن است زکات را در این چند چیز منحصر کرد؟ و آیا این موجب تضییع حق فقرا در این زمان که اکثر اموال مردم غیر از اینها است نمىشود؟ در پاسخ باید گفت: زکاتى که در قرآن بر آن تأکید شده است و حق فقرا شناخته مىشود شامل هرگونه پرداخت مال فى سبیل اللّه است؛ چه واجب و چه مستحب، چه خمس و چه زکات مصطلح و چه غیر از آنها. و حتى شامل مالیاتى که دولت اسلامى بر مردم قرار مىدهد نیز مىشود. پس زکات به طور عموم، پرداخت مال است در راه خدا به هر عنوان که باشد. حال بحث در این است که آیا این تخصیصى که رسول اکرم(ص) تشریع فرموده و زکات واجب را منحصراً در این چند چیز قرار داده است آیا از قبیل تشریعات مکمّل شریعت است یا از قبیل تشریعات حکومتى و ولایتى است و یک قانون موقّت براى زمان و مکان خاص است؟ اگر از قبیل اول باشد هیچ کس حق ندارد آن را تغییر دهد و اگر از قبیل دوم باشد هر ولىّ امر شرعى و قانونى یعنى امام معصوم و نماینده تام الاختیار او در هر زمان و مکان مىتواند در آن تجدید نظر کند. روى این احتمال حتى در زمان خود آن حضرت هم یک والى و حاکم منصوب از جانب او در یک منطقه دیگر - که شرایط دیگر دارد - مىتواند زکات را از یکى از این اشیاء بردارد یا در چیز دیگرى واجب کند و همچنین در مقدار آن و در نصاب آن طبق مصلحت اندیشى خود، که خاص آن منطقه و آن زمان است، تغییراتى به وجود آورد. این مسأله بحث فقهى دارد و ممکن است بعضى از فقها از بعضى از ادلّه به این نتیجه برسند و طبق این نتیجه گیرى در این زمان زکات را در اسکناس یا محصولات صنعتى یا کشاورزى دیگر مانند برنج و ذرّت قرار دهند. البته در روایات فراوانى بر این مسأله تأکید شده است که زکات بر غیر این نُه چیز واجب نیست و ظاهر آن روایات این است که این تشریع حضرت رسول(ص) از تشریعاتى است که مکمّل شریعت الهى است. لفظ آن روایات چنین است که خداوند اصل زکات را واجب کرده است و پیامبر آن را در نُه چیز قرار داده است و از غیر آن عفو فرموده است. در بعضى از روایات راوى اظهار مىدارد که ما در سرزمین عراق برنج و ذرت فراوانى داریم آیا بر اینها زکات نیست؟ و امام از این سخن برآشفته مىشود که من مىگویم پیامبر از آنها عفو فرموده است و تو مىگویى برنج و ذرت داریم؟! مگر این چیزها در عصر آن حضرت نبود؟! اگر نبود که عفو معنى نداشت. و عبارتهایى نظیر این که از آن معلوم مىشود تحدید حضرت رسول(ص) از تشریعات اساسى و غیر قابل تغییر است ولى باز هم جاى بحث فقهى باقى است و شواهدى برخلاف این نیز وجود دارد که در این مقاله جاى بحث آن نیست. مسألهاى که در این جا حایز اهمیت است این است که اگر به این نتیجه رسیدیم (که اکنون در فقه مسلّم است) که زکات واجب، در اصل شریعت اسلام فقط در این نُه چیز است و از آن تجاوز نمىکند، این موجب نمىشود که حقوق فقرا از اغنیا گرفته نشود. ولىّ امر مىتواند بر اساس مصلحت اندیشى محدودِ به زمان و مکان خاص، مالیاتى بر مردم متمکّن و ثروتمند قرار دهد و آن را به همان مصارف زکات، که یکى از آنها محرومین و فقراست، برساند. و هم اکنون نیز مالیات در ایران مانند سایر کشورها گرفته مىشود. همین مالیات را اگر انسان به قصد قربت و براى تقویت بنیه دولت اسلامى بدهد در واقع همان زکاتى است که خداوند واجب کرده است. البته دولت اسلامى هم باید - همان گونه که از اهداف تشریع زکات است - کمک به فقرا و محرومان و تأمین نیازهاى آنان را، به نحوى که موجب تنبلى و ترک کسب و کار نشود، از مهمترین وظایف رسمى خود قرار دهد. بنابراین زکات که از تشریعات اساسى و مهم ادیان الهى است مقید به هیچ شرط و قید خاصّى نیست. زکات به این معنى بر همه پرداختهاى مالى که در راه خدا و براى مصارفى که خدا تعیین فرموده است که یکى از آنها نیازهاى محرومین است صدق مىکند. خلاصه از یکى از دو راه، اشکال برطرف مىشود: 1- این که زکات از نظر فقهى، معناى عامى است که شامل مالیات مىشود و اختصاص آن به نُه چیز، امر حکومتى بوده است. بنابراین زکات در این زمان، تعطیل نشده است حال اگر به دست مستحق نرسد و مجریان امور حق فقرا و محرومین را از بیت المال نپردازند اشکال در مرحله اجراست. 2- یا این که زکات فقهى اختصاص به همان نُه چیز دارد ولى زکاتى که در قرآن به آن اهمیّت داده شده است اعمّ از آن است و شامل مالیات هم مىشود. و شاید سرّ این که تحدید زکات به صراحت در روایات نیامده است بلکه روایات مشتمل بر نوعى توریه و کتمان است، به این دلیل باشد که زکات در آن زمان در مجراى صحیح خود به کار گرفته نمىشد و خلفا به زور زکات اموال را جمع مىکردند و به مصارف باطل خود مىرساندند. به همین دلیل، ائمه نخواستند زکات تعمیم داده شود و درآمد ظالمانه آنها بیشتر شود. و شاید به همین دلیل اصولاً زکات در شیعه اهمیت خمس را ندارد. و با این که قرآن بر عنوان زکات تأکید دارد چون زکات بیشتر به دست حاکمان جور مىرسید و خمس به دلیل عدم اعتقاد عامّه فقط به دست ائمه مىرسید و آنها به فقراى شیعه نیز از همان درآمد و درآمدهاى دیگر رسیدگى مىفرمودند. درهمینقسمتازنامهدوستما،اشتباهاتى نیز هست که لازم است تذکر داده شود. 1- آیه “ویل للمشرکین الذین لایؤتون الزکوة و هم بالآخرة هم کافرون؛ یعنى واى بر مشرکانى که زکات نمىپردازند و زندگى ابدى آخرت را منکرند”. خداوند متعال در این آیه، مشرکان را نکوهش مىکند که حقوق فقرا را نمىپردازند نه این که تارکین زکات را مشرک شناخته است. 2- عدم آمرزش مشرک ربطى به حقوق مردم ندارد و شرک یعنى کسى را شریک خدا قرار دادن در صفات یا افعال. بنابراین، این سخن که مشرک چون بر مردم عصیان کرده گناهش نابخشودنى است یک مطلب تخیّلى است و نمىتوان به قرآن نسبت داد. 3- گفته شده است خمس را به روحانیون مىدهند که نیازى ندارند و بر اموالشان افزوده مىشود و قدرى هم به سادات مىدهند که خود را از دیگران برتر بدانند. ممکن است در بعضى موارد چنین باشد ولى مصرف خمس به حسب نظر فقها چنین نیست. قسمتى از خمس به سادات فقیر داده مىشود که آنها هم به عنوان بخشى از فقرا و محرومین جامعه باید تحت تکفّل ولىّ امر باشند و خداوند طبق روایاتى که از رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) رسیده است نخواسته است که از زکات به آنها داده شود و این یک تشریف خاصّى است که خداوند براى ذرّیه رسول الله(ص) منظور داشته است و این نه به خاطر برتر بودن آنهاست که برترى انسان فقط به علم و تقواست بلکه احترام به شخص رسول اکرم(ص) و این شاید براى بعضى از افراد سنگین باشد ولى خداوند این احترام را اجر رسالت قرار داده است: “قل لا أسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فى القربى7؛ بگو اى پیامبر بر این رسالت اجرى از شما نمىخواهم بجز محبّت با نزدیکانم.” قسمتى دیگر از خمس به امام یا نائب او مانند فقیه داده مىشود که در راه تبلیغ اسلام و ترویج دین و آنچه را مصلحت اسلام و مسلمین بدانند مصرف کند که آن هم در بعضى از موارد به فقرا و محرومان مىرسد. و یکى از موارد صرف آن طبق نظر فقها، حوزه علمیه است که امر ترویج دین به عهده آنهاست. و حوزه، با تمام نقایصى که دارد، انصافاً مسؤولیت عظیمى را به عهده گرفته و خوب از عهده آن بر آمده است. و اگر این روحانیون پراکنده در اطراف و اکناف ایران و فارغ التحصیلان حوزههاى علمیه نبودند هرگز چنین انقلاب عظیمى رخ نمىداد. انکار نقش اساسى حوزه در به ثمر رساندن این انقلاب و ابلاغ پیامهاى حضرت امام نهایت بىانصافى و کفران نعمت است. در عین حال انکار نمىکنیم که بسیارند کسانى که مستحق این وجوهات نیستند ولى به دست آنها هم مىرسد و طبیعت امر، چنین اشکالى را باعث شده است و چارهاى از آن نیست. همه ارگانها از نظامى و انتظامى و قضائى و دانشگاهى و غیر آنها همین مشکل را دارند که در میان آنها افراد نالایق که مستحق آن هزینهها و امتیازات نیستند فراوانند؛ معیار، مجموعه ارگان است. و انصافاً مجموعهاى به هدف نزدیکتر از این حوزه نیست با این که نقایص و معایب کار فراوان است و حوزه باید بیش از این بازدهى داشته باشد که البته مسؤولان اداره حوزه درصدد اصلاح و تنظیم امور آن هستند. خداوند همه خیرخواهان و مصلحان را توفیق دهد.
پاورقیها: 1- فصلت )41( آیه6. 2- نساء )4( آیه 48 و 116. 3- نور)24( آیه63. 4- حشر)59( آیه7. 5- نساء)64( آیه4. 6- آل عمران)3( آیه 164. 7- شورى )42( آیه23. × × × × × × × × × × × × × × × ×
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 121 |