تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,310 |
زینت انسان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1373، شماره 155، آبان 1373 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد زینت انسان آیة اللَّه جوادى آملى
“أفمن هو قائمٌ على کلّ نفسٍ بما کسبت و جعلوا للَّه شرکاء، قل سمّوهم أم تنبّئونه بما لا یعلم فیالأرض أم بظاهرٍ من القول، بل زیّن للذین کفروا مکرهم و صدّوا عن السّبیل و من یضلل اللّه فما له منهادٍ”. (سوره رعد، آیه 33) آیا خدایى را که بر تمام نفوس عالم و اعمالشان، مسلّط است (فراموش کردهاند) و براى خدا شریکانى قرار دادهاند؟ بگو که نام خدایان خود را بگویید یا این که شما مىخواهید خدا را به چیزى که در زمین از آن آگاه نیست، باخبر سازید؟ یا آن که به ظاهر سخنى مىگویید، بلکه کافران را مکر و کیدشان، برایشان جلوهاى دارد و از راه خدا مردم را باز مىدارند و همانا کسى را که خدا گمراهش کرده، دیگر هیچ کس نمىتواند هدایتش کند.
خداوند سبحان، بعد از این که شبهات مشرکین را بیان فرمود و جواب آنها را ذکر کرد و فرمود این شرک نه عقلى است ونه نقلى معتبر. و اگر سخن، نه عقلانى بود و نه وحیانى، پس حرف سطحى است که فقط از دهان خارج مىشود و فکر همراه او نیست. آن گاه به رسولش خطاب مىفرماید: با این مشرکین احتجاج نکن، چون حرفى ندارند. اینها فقط اهل دسیسهاند و این دسیسه هم براى اینها زیبا جلوه کرده، از این رو، از راه راست مانده و در دنیا و آخرت گرفتار عذابند. این دسیسهها نه مشکلى را براى آنان حل مىکند و نه مشکلى براى شما ایجاد مىکند. شما از دسیسه و مکر آنان هراسناک نباشید. این امورى است که در ذیل این آیه کریمه مطرح است. فرمود: با اینها به احتجاج نپرداز، زیرا حیله و دسیسه اینها براى خودشان زیبا جلوه کرده است: “بل زیّن للذین کفروا مکرهم” انسان موجودى متفکر است؛ اگر هدایت مىشود در اثر هدایت فکرى است، و اگر گمراه مىشود در اثر ضلالت فکرى است. انسان را جز از راه فکر، نمىتوان هدایت کرد و یا فریب داد. شیطان وقتى نقشه اغواى انسانها را مطرح مىکند مىگوید: من آنها را از راه تزیین، گمراه مىکنم؛ یعنى چیزهایى را براى انسان زیبا جلوه مىدهم و چون چیزهایى را براى او زیبا جلوه دهم به دنبالش حرکت مىکند و انتخاب مىنماید. خداى سبحان هم فرمود: من با عقل و وحى، زیبایى را براى انسان تبیین مىکنم و مىگویم چه چیزى زیباست و چه چیزى نازیبا، آن گاه براى برگزیدن آنچه من و شیطان براى او به عنوان زیبایى معیّن کردهایم، مختار است. خلاصه آنچه که گفتیم، سه مطلب است: 1- انسان جز از راه اندیشه نه هدایت مىشود و نه فریب مىخورد، زیرا موجود متفکرى است که کارش با اراده است و اراده مسبوق به ادراک است، حتماً در ادراک او این امور باید راه پیدا کند. 2 - شیطان جز از راه زینت دادن، انسان را فریب نمىدهد. 3 - خداى سبحان زینت واقعى انسان را معیّن کرده است، بعد هم مشخّص کرد که هر چه از این معیار و اصل بگذرد زینت شما نیست. زینت چیز دیگر است و شما خودتان را به آن چیز دیگر ارزان نفروشید. بعد از این ارشاد و راهنمایى فرمود: هر چه به عنوان دسیسه و مکر در شما پیدا شده است اگر مکرتان هم به قدرى قوى باشد که کوهها را زایل بکند و زیر و رو بکند در برابر تسلیم الهى این مکرتان، “بایر” است (یعنى سرزمین بىمحصول): “و مکر أولئک هو یبور؛1 مکر اینها بایر است.” اینها مطالبى است که خداى سبحان یکى پس از دیگرى تبیین مىکند. اما درباره اصل زینت در سوره حجر این چنین آمده است: شیطان مىگوید: “قال ربّ بما أغویتنى لا زیّنَنَ لهم فى الارض”2 من در زمین چیزهایى را براى اینها زیبا جلوه مىدهم، اگر انسان چیزى را زیبا دانست به دنبالش حرکت مىکند براى توده مردم “زیّن للناس حبّ الشّهوات من النّساء والبنین و...3” براى فرد فرد انسانها، ایمان زینت است نه متاع حیات دنیا. اگر شیطان خواست کسى را بفریبد از راه تزیین فریب مىدهد؛ یعنى این مىارزد و غیر این نمىارزد، حُسن و قُبح او را اغواى شیطان تأمین مىکند. زشتى و زیبایى کارهاى او را شیطان به عهده مىگیرد. پس زیبا جلوه دادن بعض امور کار شیطان است. قرآن کریم هم هدایتش را فروگزار نکرده است؛ فرمود: آنچه در زمین است زینت زمین است، و زینت انسانها نیست. یک مضمون در سوره کهف است و یک مضمون در سوره حجرات؛ در سوره کهف مىفرماید: “إنّا جعلنا ما على الأرض زینةً لها لنبلوهم أیّهم أحسن عملاً”4 گرچه شیطان مردم را با تزیین فریب مىدهد ولى ما هم از راه هدایت، حق را براى آنان تبیین مىکنیم. در این کریمه فرمود: آنچه بیرون از جان شماست زینت شما نیست، هر چه در جهان طبیعت هست زینت عالم طبیعت است نه زینت شما. اگر زمین، باغ، ساختمان، فرش، اتومبیل و چیزهاى دیگر است، اینها همه زینت زمین است نه زینت شما: “إنّا جعلنا ما على الأرض زینةً لها” نه “لکم” اگر کسى فرش خوبى در اتاق خود گسترانید، اتاق را مزیّن کرده نه خود را، و اگر باغى در جایى احداث کرد آن باغ، زینت زمین است نه زینت او و همچنین سایر متاعهاى دنیا. آیه مىفرماید: هر چه بر روى زمین است ما زینت زمین قرار دادیم، نه زینت شما، و این براى آزمایش است تا ببینیم چه کسى فریب مىخورد و چه کسى فریب نمىخورد. این زیورها هم ماندنى نیست: “و إنّا لجاعلون ما علیها صعیداً جُرزا”5 در آینده نزدیک یا دور ما آنچه که زینتِ زمین قرار دادیم، از بین مىبریم و یک زمین پژمرده و بىآب و علف قرار خواهیم داد (صعید، وجهالأرض است) این زمین مزیّن را در آینده نزدیک یا دور به صورت زمینِ جُزُزْ (یعنى پژمرده و بىآب و علف) قرار مىدهیم پس آنچه بیرون از انسان است اولاً: زمین است و ثانیاً: ناپایدار. امّا آنچه که زینت انسان است را در سوره حجرات بیان فرموده آیه این است: “و لکنّ اللّه حبّب إلیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم”6 خداوند ایمان را زینت دلِ شما قرار داد. و طورى دلِ شما را آفرید که ایمان را دوست دارد اگر خود شما دلتان را تیره نکنید. خداى سبحان طورى ایمان را زیور دل قرار داد که دل باایمان مزیّن مىشود؛ اگر خودش را ارزان نفروشد! پس آنچه جداى از حقیقت ایمان و بیرون از انسان شد، زینت “أرض” است نه زینت انسان و آیندهاش هم پایدار نیست. و آنچه که زینت انسان است و پایدار است و هر دو صفت را دارد، ایمان خواهد بود. بنابراین شیطان جز از راه تزیین، کسى را فریب نمىدهد و خداى سبحان هم زینت انسان را مشخّص کرده که از این به بعد اگر انسانى فریب خورد به سوء اختیار خود اوست چون خداوند همه راهها را بیان کرده است. در تحف العقول آمده که: یک مرد مسیحى با لباسى تمیز وارد مدینه شد، مسلمین صدر اسلام که با فقر زندگى مىکردند، وقتى این مرد مسیحى خوش لباس را دیدند گفتند: “ما اعقل هذا النّصرانى؛ عجب آدم عاقل و متمدّنى است!.” حضرت فرمود: “مَهُ” نگویید ما أعقل هذا “انّ العاقل من وحّد اللّه و عمل بطاعته؛7 عاقل کسى است که موحّد باشد و به دستور خدا عمل کند.” اینهایى که گرفتارتثلیثندچه عقلىدارند؟! حضرت زینترامشخّصکرده است.خوباست کهانسان لباس نو بپوشد مخصوصاًدراعیاد،درمساجد،درنماز جمعهوجماعات. این بابویه رحمه الله در کتاب شریف “من لا یحضره الفقیه” در بحث لباس مصلّى این را نقل مىکند که اگر کسى دو دست لباس دارد، یک دست لباس خوب و یک دست لباس کهنه، این لباس خوب را گذاشته براى رفت و آمدهاى عادى و آن لباس کهنه براى نماز و چیزهایى از این قبیل. خداى سبحان یا فرشتگان مىگویند: “تو براى خدا پوشاکى ندارى”، پس شایسته نیست که انسان، لباس خوبش را براى کارهاى عادى و لباس مُندرسش را براى مسجد و نماز، بپوشد. در سوره نحل مقدارى از این مباحث را بیان فرموده: این چیزهایى که براى کفّار زینت داده شد کار چه کسى است؟ قرآن مىفرماید: “زُیّن للذین کفروا مکرهم” مکر اینها براى اینها زیبا نشان داده شده است. بعد از این که معلوم شد انسان از راه زینت فریب مىخورد. بعد از این که روشن شد خداى انسان، زینت دنیا و زینت انسان را هم بیان کرده و شیطان نیز انسان را از راه زینت فریب مىدهد. قرآن کریم فرمود: “زیّن للذین کفروا مکرهم” چه کسى این مکر را تزیین کرد، فاعل “زُیَّنَ” کیست؟ در بعضى از آیات این تزیین را خدا به شیطان نسبت مىدهد و در برخى آیات به خودش. در سوره نحل این چنین آمده است: “تاللّه لقد أرسلنا إلى أُمَمٍ من قبلک فزیّن لهم الشّیطان أعمالهم فهو ولیّهم الیوم ولهم عذابٌ الیم؛9 ما براى امّتها، انبیا را فرستادیم و اعزام کردیم، امّا این رفتار بدشان را شیطان پیش اینها خوب جلوه داد.” در آیات دیگر هم تزیین را به شیطان نسبت مىدهد ولى همین اصل را قرآن کریم در بعضى از آیات به خدا نسبت مىدهد، و مىگوید: خداست که اعمال هر کسى را براى او زیبا نشان مىدهد. در سوره نمل این چنین آمده است: “انّ الّذین لایؤمنون بالآخرة زیّنا لهم أعمالهم فهم یعمهون؛10 کسانى که به آخرت ایمان ندارند و کافرند ما اعمال آنان را برایشان مزیّن کردیم.”اینها اعمال خودوکفرونفاقشان را خوب مىبینند، مىگویند: عجب کار خوبى کردیم،عجب فکرى داریم. ماییم که اعمال اینها را برایشان زیبا نشان دادیم و مزیّن کردیم. پس اگر در یک جا مىفرماید شیطان اعمال اینها را برایشان زینت مىدهد در جاى دیگر مىفرماید: ما اعمال اینها را براى اینها زینت مىدهیم. این مؤیّد همان بحثهاى گذشته است که شیطان به منزله “کَلبِ مُعَلَّمْ” است، مأمور الهى است، اگر خدا خواست کسى را بگیرد به وسیله شیطان مىگیرد. شیطان مستقیماً در برابر خواست خدا نیست، نظیر اهرمن در برابر یزدان نیست. شیطان نسبت به اکثر مردم حقّ وسوسه دارد و وسوسه بسیار چیز خوبى است براى این که با وسوسه اوست که انسان مبارزه مىکند، در جهاد اکبر پیروز مىشود، از این طرف عقل و وحى هست و وسوسه باعث درگیرى عقل و وحى با هوس و موجب پیروزى انسان در جبهه جهاد اکبر مىشود. ولى همین شیطان نسبت به انسانى که عقل و وحى را پشت سر گذاشت “فنبذوه وراء ظهورهم”11 مثل کلبِ معلّمى است که خداى سبحان همین شیطان را بر آن گروه مسلّط مىکند. لذا فرمود: “إنّا جعلنا الشّیاطین أولیاء للذین لایؤمنون.”12 و فرمود: “إنّا أرسلنا الشّیاطین على الکافرین تؤزّهم أزّاً.”13 شیطان یک رسالتى دارد، هر کسى را که گاز نمىگیرد، این سگ تربیت شده هر کسى را که نمىگزد، سارقین را مىگزد نه واردین و مهمانها را. شیطان نسبت به اولیاى خاص اصلاً حق وسوسه هم ندارد نسبت به دیگران یک پا جلو، یک پا عقب، تا انسان بگوید: “أستغفر اللّه” او فرار مىکند تا بگوید: “أعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم” او فرار مىکند. جریان شیطان را حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه تمثیل و تبیین فرموده است: “یقدّم رجلاً و یؤخّر أخرى” کسى که ناشناس است، مىخواهد چیزى را از جایى سرقت کند، مستقیماً از آن مرکز نمىرود تا آن چیز را بردارد، یک پا جلو برمىدارد، یک پا عقب مىگذارد و آماده است که اگر یک موقع او را دیدند فرار کند. شیطان براى وسوسه یک پا جلو مىگذارد یک پا عقب که تا شخص استغفار کرد و توبه نمود او خود را کنار بکشد و فرار کند، در همین حدّ شیطان اثر دارد، آنقدرها قوى نیست و انسان اگر با داشتن همه این وسایل رحمت، گرفتار این فریب بشود بَدا به حال او. بنابراین شیطان براى اکثر مردم در حد وسوسه است، و به اولیاى خدا هم که دسترسى ندارد. امّا نسبت به کفار و منافقین، ولىّ آنهاست و آنها در تحت ولایت شیطانند. این ولایت هم به این نحو است که آنها آمدند زیر چتر شیطان و او را ولىّ انتخاب کردند، نه این که خداى سبحان او را ولىّ منافقین قرار داده باشد: “إنّهم اتخذوا الشیاطین اولیاء من دون الله.”14 اینها اتخاذ کردند، اول اینها سر سپردند! خدا هم مهلت داد که برگردند، برنگشتند آن گاه خداى سبحان لطفش را گرفت، وقتى لطفش را از یک انسانى بگیرد او در تحت ولایت شیطان قرار مىگیرد. لذا در این کریمه فرمود: “فهو ولیّهم الیوم؛15 شیطان ولىّ آنهاست” آنها عُمرى در تحت ولایت شیطانند و نمىدانند چه مىکنند. در این آیه سوره نمل هم فرمود: “انّ الذین لایؤمنون بالآخرة زیّنا لهم أعمالهم فهم یعمهون” اینها در تاریکى با چشم کم نور مشغول راه رفتن هستند و مسلّم است که مىافتند. پس اگر شیطان تزیین مىکند بالاستقلال نیست، چون چیزى در جهان امکان، نیست که مستقلاً کار بکند بلکه همه، مأموران الهىاند.
× تزیین به چه معناست؟ تزیین به چه معناست؟ و چند قسم زینت هست؟ و زینة الأرض و زینة الإنسان یعنى چه؟ و زینت دهنده چه کسى است؟ امّا این که فرمود: “و زیّن للذین کفروا مکرهم” مکر، نقشهکشى و توطئهچینى است که از یک راه خاصّى انسان به مقصد برسد. کفّار همواره در برابر انبیاى عظام مکر داشتند تا بتوانند مکتب آنها را بپوشانند و یا خود آنها را از پا در آورند. خداى سبحان مىفرماید این مکرها کارى نیست، چون مکر وقتى اثر مىکند که طرف مکر از مکر مکّار بىخبر باشد اینها که در برابر مکتب الهى به مکر و دسیسه پرداختند ممکن است افراد عادى را فریب بدهند، اما آیا ممکن است که در برابر دینِ خدا مکر بکنند و خدا نداند؟ خداى سبحان برهان اقامه مىکند و مىفرماید: مکر اینها به جایى نمىرسد، چرا؟ چون من مىدانم اینها چه مىکنند، اگر طرفى که درباره او مکر مىشود بداند که مکّار چه نقشهاى دارد، نقشه او دیگر اثر نخواهد داشت. برهان دیگر این که فرمود: من هستم که باید کارهاى اینها را سامان بدهم: “أفمن هو قائم على کلّ نفسٍ بما کسبت” خدا مسلّط بر تمام نفوس است و تمام کارها به تدبیر او باید اداره بشود. هرگز اجازه نمىدهد که عدّهاى با مکر به دین او آسیب برسانند. فرمود: ممکن نیست کسى بخواهد در برابر دین، دسیسه کند و ما به او مهلت بدهیم، چون اوّلاً: مىدانیم او چه دسیسهاى دارد براى این که: “یعلم ما تکسب کلّ نفس”16 ثانیاً: مگر ما متولّى امور مردم نیستیم؟: “أفمن هو قائم على کل نفس” که خدا دو نوع قیام دارد: قیام دارد بر کلّ ذاتها؛ یعنى بر همه سیطره دارد ]بما کسبت[: یعنى قیّم کارهاست. وقتى ما در فقه مىگوئیم: “جَدّ، قائم به امور صبى است” یعنى چه؟ یعنى کارهاى صبىِ را او سامان مىدهد. اگر خداى سبحان قائم به کلّ امر است، پس او باید سامان بدهد و حال آن که او سامان نمىدهد، لذا برهان را در همین سوره رعد فرمود و موارد را در آیات دیگر. اگر خداى سبحان بر کل نفس سلطه دارد، و همه کارها را او باید سامان بدهد، چگونه ممکن است کسى در برابر دین او مکر کند و خدا کار او را سامان ببخشد، این شدنى نیست. در اواخر سوره رعد مىفرماید: “و قد مکر الّذین من قبلهم” اینها اولین گروهى نیستند که به دسیسه و مکر پرداختند پیش از اینها هم اقوامى بودند که به مکر و دسیسه، عمر را گذراندند. امّا “فللَّه المکر جمیعاً” تمام این نقشهها از آنِ خداست. “یَعْلَمُ ما تکسب کلّ نفسٍ”17 هر کس هر چه مىکند او مىداند. حال اگر شخصى در برابر شخص دیگر مکر کرد، ممکن است آن شخصى که درباره او مکر شده آسیب ببیند چون آگاه نیست، ولى اگر کسى در برابر دین خدا خواست مکر بکند، خدا مىداند که آن مکر کننده چه هدفى دارد. چون “یعلم ما تکسب کلّ نفس” و اگر او قیّم کارهاست و باید سامان ببخشد، فرمود: من مکر و دسیسه را سامان نمىبخشم. در سوره نحل آیه 26 چنین آمده است: “قد مکر الّذین من قبلهم” خداى سبحان از مکر افرادى که قبل از اینها بودند آگاه بود. “فاَتَى اللّه بنیانهم من القواعد” اینها مکر کردند، خانه امنى ساختند که از این خانه امن، بر اسلام و مسلمین بتازند، فرمود: خدا همین خانه را بر سر اینها خراب کرد، اینها مىخواهند مکر کنند، خدا نسبت به اینها مکر مىکند. مکر اینها بىاثر است، چون خدا مىداند و اجازه نمىدهد که این مکرها به سامان برسد. خدا که نسبت به اینها مکر مىکند اینها نمىدانند، لذا در یک خانه امن نشستهاند: “فأتى اللّه بنیانهم من القواعد” خدا آن پایه را مىزند، نه این که از در و دیوار بیاید. خداى سبحان اگر بخواهد عمر مردمى را بگیرد این طور نیست که از دَرْ بیاید تا اینها از پنجره فرار کنند، فرمود خدا اگر بخواهد کسى را بگیرد از همان پایه ویران مىکند و سقف خانه امن، بر سَرِ آنها فرود مىآید. خصوصیّت مکر الهى این است که انسان نمىداند خداى سبحان با او چگونه مکر مىکند و او را مىگیرد: “فخرّ علیهم السقف من فوقهم و آتیهم العذاب من حیث لایشعرون” این خاصیّت مکر است، پس اینها نمىتوانند به خدا مکر بزنند. در سوره فاطر - که قبلاً تذکر داده شد - این چنین فرموده است: “والّذین یمکرون السّیئات لهم عذاب شدید”آنها که دسیسه بازى مىکنند گرفتار عذاب دردناک خواهند شد. “و مکر أولئک هو یبور” نقشه آنها “بایر” مىشود. و گفتیم که بایر زمینى است که چون آب ندارد محصول هم ندارد، خدا نمىگذارد دسیسه کفّار دایر بشود، چرا؟ چون مىداند که اینها چه مىکنند. در آیه دیگر آمده است که: “و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال” اگر هم مکرهاى قوى و کوه کَنِ داشته باشند؛ یعنى دسیسههایى داشته باشند که کوهها با آن دسیسهها زایل مىشود، اگر ما نخواهیم، بایر مىماند. و فرمود: اگر سخن از دین باشد ما هرگز نمىگذاریم مَکر کفّار نسبت به دین دایر بشود و همواره بایر است.والحمد لله ربّ العالمینادامه دارد
پاورقیها: 1) فاطر (35) آیه10. 2) حجر (15) آیه 39. 3) آل عمران (3) آیه 14. 4) کهف (18) آیه 7. 5) همان، آیه 8. 6) حجرات (49) آیه 7. 7) تحف العقول، ص 38. 8) رعد (13) آیه 33. 9) نحل (16) آیه 63. 10) نمل (37) آیه 4. 11) آل عمران (3) آیه 187. 12) اعراف (7) آیه 27. 13) مریم (19) آیه 83. 14) اعراف (7) آیه 30. 15) نحل(16) آیه 63. 16) رعد (13) آیه 42. 17) همان.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 452 |